یادبود 2014 تقریباً بر عهده ماست. تعدادی از شاهدان یهوه متوجه شده اند که همه مسیحیان الزامی است که از اطاعت از دستور عیسی مسیحی که پولس در آن مستقر است ، از نمادهای یادبود شرکت کنند. 1 Corinthians 11: 25، 26. بسیاری این کار را به صورت خصوصی انجام می دهند ، در حالی که دیگران تصمیم به شرکت در یادواره جماعت گرفتند. این افراد اخیر احتمالاً با توجه به اینکه تدریس کنونی ما حاکی از این است که هرکس از شرکت کنندگان دارای الف) باشد یا مستقیماً توسط خدا انتخاب شده باشد ، انجام خواهد داد ، یا ب) به طور احتمالی عمل می کند ، یا ج) پیچ دارد. من می ترسم که بیشتر ناظران B یا C را فرض کنند ، اگرچه نمی توانم بگویم که A بهتر است. اگر کمتر کسی تصور کند که برادر یا خواهر مورد نظر صرفاً به عنوان یک عمل اطاعت شرکت می کنند.
شرکت در نمادها یک عمل تسلیم است ، نه غرور. از طاعت ، نه پیش فرض بودن. از دانش دقیق ، نه خودپسندی.
در روزهای بعد ، این افراد با ایمان احتمالاً با سؤالاتی روبرو خواهند شد - برخی ، فقط کنجکاو هستند. دیگران مزاحم؛ و هنوز هم دیگران ، در حال تحقیق هستند. در شرایط فعلی موجود در سازمان ، پاسخ مطمئن این است كه زبان خود را حفظ كنید و به سادگی اظهار كنید كه این تصمیم كاملاً شخصی بوده است. دوره زمانی! با این وجود ، در حین انجام احتیاط ، احتمالاً فرصتهایی برای کمک به برخی از افراد صادق اما گمراه برای درک بهتر آنچه در واقع کتاب مقدس در این زمینه می آموزد وجود دارد. برای این منظور ، ممکن است من یک سناریوی کاملاً ساختگی را ارائه کنم ، اما امیدوارم واقع گرایانه باشد ، آنچه را که برخی باید طی کنند.

[آنچه در زیر می آید همکاری بین خودم و آپولو است]

 ________________________________

شامگاه آوریل 17 ، 2014 در پایان جلسه سرویس بود. برادر استوارت ، هماهنگ كننده بدن بزرگان ، خواستار جلسه مختصر بزرگان شده بود. مدت کوتاهی پس از پایان جلسات ، هشت برادر که بدن محلی را تشکیل می دادند ، وارد اتاق کنفرانس شدند. همسران آنها برای اطلاع از معنای «مختصر» در این زمینه ، برای اواخر تغییر احتمال آماده شدند.
فاروک کریستن از آخرین کسانی بود که وارد میدان شد. در 35 ، او جوانترین عضو بدن بود که تنها سه سال خدمت کرده بود. فرزند یک پدر دانمارکی و یک مادر مصری ، هنگامی که به عنوان یکی از شاهدین یهوه در سن 18 ، به عنوان یکی از شاهدین یهوه تشییع شد ، باعث درد آنها شد.
دلیل جلسه غیر برنامه ریزی شده رسما اعلام نشده بود ، اما فاروک ایده خوبی از آنچه قرار بود اتفاق بیفتد داشت. فقط سه روز قبل ، او ترس خود را فرو برد و از نان و شراب در یادبود شربت خورد. هنوز نگاه مبهوت و مبهوت چهره گودریک بودای در ذهن او تازه بود. گودریک یکی از بزرگان خدمت به نشان بود و نزدیکترین دوست او در بدن بود. او همچنین می توانست گاز گرفتگی خفه شده و سخنان نجوا را از صندلی های آن طرف راهرو و از پشت سرش یادآوری کند. او که پوست روشن پدرش را به ارث برده بود ، مطمئن بود که برافروختگی صورتش احساسات درونی او را به همگان خیانت می کند. از قضا او در حال انجام یکی از طبیعی ترین کارهایی بود که هر مسیحی باید انجام دهد ، و با این حال احساس می کرد که غیرقانونی است.
افکار او با کلمات "بیایید با دعا باز شویم" قطع شد. COBE سرش را خم کرد ، یک دعای کوتاه گفت ، سپس به آرامی صورت افراد حاضر را اسکن کرد و از تماس مستقیم چشم با فاروق جلوگیری کرد. پس از مکث ، او مستقیماً به بزرگتر جوان نگاه کرد. وی ادامه داد: "شما می دانید که همه ما شما را دوست داریم ، برادر کریستین؟" منتظر جواب دادن نیستید. " آیا شما علاقه مند به اظهار نظر در مورد آن هستید؟ "
فرد همیشه در این جلسات از نامهای اول استفاده می کرد. فاروک فهمید که این انحراف فعلی به خوبی نتیجه نمی گیرد. او گلوی خود را پاک کرد ، سپس پس از ارائه یک دعای خاموش مختصر از خودش ، پاسخ داد. "من فرض می کنم شما به این واقعیت اشاره می کنید که من از نشان ها شرکت کردم؟"
فرد کورل گفت: "البته ،" چرا به ما نگفتی که می خواستی این کار را بکنی؟ شما ما را کاملاً آماده نکردید. "
چندین میز در اطراف میز گره و زمزمه توافق داشتند.
فاروک گفت: "آیا می توانم برای اولین بار از شما سؤال کنم ، برادر استوارت؟"
فرد کمترین حالت را به گره زد ، بنابراین فاروک ادامه داد: "من می دانم که شما این جلسه را خوانده اید ، زیرا ناراحت هستید که من به شما برادران سرگشاده نکردم که درباره چه کاری می خواهم انجام دهم؟ آیا این تنها مسئله در اینجا است؟ "
برادر کارنی دخالت کرد و ادامه می داد اگر فرد دست مهارگر را بالا نمی برد ، "اول باید به ما می گفتید که می خواهید این کار را انجام دهید!"
فاروک گفت: "برادران ، متاسفم." "اگر احساس جرم می کنید عذرخواهی می کنم زیرا احساس می کنید از این تصمیم مستثنی هستید. اما باید درک کنید که این کاملاً شخصی است ... شخصی که پس از جستجوی زیاد دعا و جستجوی روح به آن رسیدم. "
این دوباره برادر کارنی را اخراج کرد. "اما چه کاری باعث شد این کار را انجام دهی؟ فکر نمی کنی یکی از مسح ها هستی؟
فاروک در زمان انتصاب هارولد کارنی ، وزیر خدمت بوده است. وی با ابراز تعجب خود در این خبر که کارنی بمب گذاری شده به عنوان یک بزرگان خدمت می کند. او امیدوار بود که رزرو خود بی اساس باشد ، هارولد بالغ شده باشد و به جایی برسد که بتواند زبان خود را کنترل کند. برای مدتی که به نظر می رسید ، اما اخیراً دوباره آتش سوزی های قدیمی از اهمیت خود در حال سوختن بودند.
او با کمال میل به جای گذاشتن هارولد در جای خود ، بی سر و صدا گفت: "برادر کارنی ، من واقعاً فکر نمی کنم این یک سؤال مناسب باشد ، شما؟"
هارولد پاسخ داد: "چرا نه؟" از آشفتگی صادقانه خود ، حیرت زده بود.
فرد استوارت گفت: "خواهش می کنم برادر کارنی ،" سعی در صدایی آرام داشت. وی با اشاره به اینکه فاروق را نگاه می کند ، توضیح داد: "برادران فقط گیج شده اند ، زیرا ، خوب ، شما از نظر مقایسه ای جوان هستید."
فرد استوارت مرد بزرگی بود که چهره مهربانی داشت. با این حال فاروک سالهای متمادی طرف مقابل او را دیده بود - فرد خودکامه ، تصمیم گیری برای بدن با توجه کمی به پروتکل. بیشتر آنها از ترسیدن در برابر او می ترسیدند. او نه تنها نسل سوم خانواده خود بود که "در حقیقت" بود ، بلکه او تقریباً چهار دهه به عنوان بزرگان خدمت کرده بود و به خوبی در ارتباط بود. با این وجود ، در حالی که فاروک او را به عنوان یک برادر احترام گذاشت ، او مانند دیگران نترسید. در نتیجه ، او بیش از یک بار شاخ و برگ را با فرد قفل کرده بود که مشخص بود که یک اصل کتاب مقدس به خطر می افتد یا نادیده گرفته می شود.
پاسخ او ، هنگامی که آمد اندازه گیری شد. "برادران من ، اگر احساس می کنید اشتباهی مرتکب شده ام ، لطفاً مرا از کتاب مقدس به من نشان دهید که در آن اشتباه کرده ام تا بتوانم خودم را اصلاح کنم."
ماریو گومز ، یک برادر آرام ، که به ندرت در جلسات صحبت می کرد ، با بی نظیری از این سؤال پرسید: "برادر کریستین ، آیا واقعاً احساس می کنید یکی از مسح شده ها هستید؟"
فاروک سعی در ابراز تعجب داشت ، حتی اگر این سوال اجتناب ناپذیر بود. "ماریو ، می دانید آنچه از من می پرسید؟ یعنی آنچه شما دلالت دارید؟ "
هارولد گفت: "به نظر می رسد امروزه بسیاری از برادران نمادها را می گیرند. برادرانی که واقعاً نباید باشند ... "
فاروك دستش را بلند كرد تا حرفش را قطع كند. "لطفا هارولد ، من می خواهم صحبت با ماریو را تمام کنم." رو به ماریو کرد ، او ادامه داد ، "شما می پرسید آیا من واقعاً احساس می کنم یکی از مسح شده ها هستم. در انتشارات به ما آموخته اند كه فقط در صورتي كه خدا شما را صدا كند بايد شركت كنيد. آیا باور دارید که؟"
ماریو با اطمینان از خود پاسخ داد: "البته."
"بسیار خوب ، پس یا خدا مرا صدا کرد یا او مرا صدا نکرد. اگر چنین کرد ، پس تو کی هستی که مرا قضاوت کنی؟ من همیشه به تو احترام می گذاشتم ، ماریو ، بنابراین اگر از صداقت من س questionال کنی ، به شدت مرا آزار می دهد. "
این امر باعث شد هارولد با صدای بلند گلو خود را پاک کند. او با بازوهایش نشسته بود و به طرز چشمگیری سایه عمیق تر از قرمز را در حال چرخش بود. فاروک تصریح کرد که این می تواند یک نکته خوب برای پاسخ سریع باشد. با نگاهی مستقیم به هارولد گفت: "شاید شما فکر می کنید که من خیالم". یک لرزش جزئی از سر از هارولد. هارولد ابروهای خود را بلند کرد و نگاهی به جلوه داد که جلوه های زیادی را بیان می کند.
در طول این مبادله ، فاروک آرنج های خود را بالای میز کنفرانس خم کرده بود و جدی صحبت می کرد. حالا او به پشت خم شد ، به آرامی به اطراف میز نگاه کرد و تلاش کرد تا توجه همه را به خود جلب کند ، سپس گفت: "برادران من ، اگر من خیال باطل باشم ، بنابراین من طبق تعریف راهی برای شناختن آن ندارم. آیا این درست نیست؟ بنابراین من شركت خواهم كرد زیرا واقعاً اعتقاد داشتم كه باید چنین كنم. و اگر من با وقاحت عمل می کنم ، پس من هم شرکت می کنم زیرا واقعاً اعتقاد داشتم که باید این کار را بکنم. و اگر به دلیل کتاب مقدس شرکت می کنم ، پس شرکت می کنم زیرا واقعاً معتقدم که باید این کار را بکنم. همانطور که قبلاً گفتم ، این یک تصمیم کاملاً شخصی است. این بین خودم و خدای من است. آیا واقعاً مناسب است که شخصی را در این مورد کباب کنید؟ "
فرد استوارت گفت: "هیچ کس شما را گول نمی زند."
"واقعاً؟ زیرا مطمئناً چنین احساسی دارد. "
قبل از اینکه فرد بتواند چیز بیشتری بگوید ، هارولد به جلو خم شد ، چهره او کاملاً از عصبانیت به سختی سرکوب شد. "شما می خواهید ما باور کنیم كه خداوند شما را از بین همه برادران مدار انتخاب كرد ، حتی كسانی كه در تمام زندگی خود پیشگام بوده اند و دو برابر سن شما هستند؟"
فاروک به سمت فرد نگاه کرد که به نوبه خود از هارولد خواست که بنشیند و آرام شود. هارولد عقب نشسته بود ، اما رفتار او چیزی جز آرامش نبود. او یک بار دیگر از آغوشش عبور کرد و یک ناراحتی منزجر کننده دیگر را رها کرد.
فاروک گفت: "برادر کارنی ، شما ممکن است هر آنچه را می خواهید باور کنید. من از شما نمی خواهم که به چیزی اعتقاد داشته باشید. با این حال ، از آنجا که شما آن را مطرح کرده اید ، دو امکان وجود دارد. یکی اینکه ، خداوند همانطور که می گویید من را انتخاب کرد. در این صورت این اشتباه است که هر کسی به تصمیم خدا انتقاد کند. دو ، خداوند من را انتخاب نکرد و من بی پروا عمل می کنم. در این حالت ، یهود قاضی من است. "
هارولد مانند سگی با استخوان نمی توانست آن را تنها بگذارد. "پس آن چیست؟"
فاروق قبل از جواب دوباره دوباره به اطرافش نگاه کرد. "آنچه می خواهم بگویم ، با احترام و احترام به شما و همه برادران اینجا می گویم. این یک تصمیم شخصی بود. این واقعاً کار کس دیگری نیست. من آن را یک موضوع خصوصی می دانم و مایل نیستم که درباره این موضوع بیشتر صحبت کنم. "
باز هم ، معمولاً آرام ماریو صحبت می کرد. "برادر کریستین ، من می خواهم بسیار بدانم که شما درباره موضع هیئت مدیره در شرکت کردن چه فکر می کنید." مثل این است که او مربی شده است، فاروک فکر کرد.
"ماریو ، نمی بینید که این سوال چقدر چشمگیر است؟"
"من فکر نمی کنم همه چیز بسیار ناچیز باشد ، و فکر می کنم همه ما سزاوار پاسخی برای آن هستیم." لحن او مهربان اما محکم بود.
"آنچه که من می گویم این است که حتی برای چنین شخصی از بزرگان هم چنین سؤال نمی کنید."
فرد استوارت سپس گفت ، "من فکر می کنم یک سوال معتبر است ، فاروک."
وی افزود: «برادران ، یهوه هر روز با آدم و حوا صحبت می کرد و یکبار هم وفاداری و اطاعت آنها را زیر سوال نمی برد. تنها هنگامی که آنها با پنهان کردن او ، نشانه های مشهور بدی را نشان دادند ، وی از آنها پرسید که آیا میوه ممنوعه را خورده اند یا خیر. ما از خدای خود یهوه تقلید می کنیم با طرح نکردن سؤالات مشروط ، مگر اینکه دلیل خاصی برای این کار وجود داشته باشد. آیا به شما برادران عطا کردم که فقط به وفاداری من شک کنند؟ "
"بنابراین شما از پاسخ دادن امتناع می کنید."
"برادران ، شما مرا تقریباً 9 سال می شناسید. در تمام این مدت ، آیا تا به حال به شما دلیل نگرانی داده ام؟ آیا تا به حال خودم را نشان داده ام که نسبت به خداوند ، یا عیسی یا هر یک از آموزه های موجود در کتاب مقدس بی اعتنا باشم؟ شما مرا می شناسید بنابراین چرا این سؤال ها را از من می پرسید؟ »فاروک با قاطعیت پرسید.
چرا چرا گریزان هستید؟ چرا شما جواب نمی دهید؟ "COBE با اصرار گفت.
"به عبارت ساده تر ، زیرا احساس می کنم پاسخ دادن به شما حق می دهد سوالی بپرسید که نامناسب است. برادران من ، من قاطعانه معتقدم که این روحیه را ایجاد می کند که جایی در جلسات ما ندارد. "
سام واترز ، برادر قدیمی مهربان 73 اکنون صحبت کرده است. "برادر کریستین ، ما این سؤالات را فقط از شما می خواهیم زیرا ما شما را دوست داریم و از شما مراقبت می کنیم. ما فقط آنچه را برای شما مناسب است می خواهیم. "
فاروک به بزرگترها به گرمی لبخند زد و پاسخ داد: "سام ، من بیشترین احترام را برای شما دارم. تو می دانی که. اما در این بیان خیرخواهانه شما اشتباه می کنید. کتاب مقدس می گوید که "عشق رفتار ناشایست ندارد. تحریک نمی شود. " وقتی این حرف را زد ، نگاهی به هارولد کارنی انداخت و سپس به سام برگشت. "این از بی عدالتی شاد نمی شود ، بلکه با حقیقت شاد می شود. همه چیز را تحمل می کند ، همه چیز را باور می کند ، همه چیز را امیدوار می کند ... "اکنون از همه شما می خواهم که با" ایمان و امید به همه چیز "به من عشق نشان دهید. اگر به شما علتی برای انجام این کار ندادم ، به وفاداری من شک نکنید. "
او اکنون به همه برادران حاضر نگاه كرد و گفت: "برادران ، اگر واقعاً مرا دوست داشته باشید ، مرا برای آنچه من هستم می پذیرید. اگر واقعاً مرا دوست داشته باشید ، به تصمیم من به عنوان فردی کاملاً شخصی احترام می گذارید و آن را در آن می گذارید. لطفاً در مورد آنچه می گویم تخلف نکنید. من در مورد این موضوع بیشتر بحث نخواهم کرد. شخصی است. من از شما می خواهم که به آن احترام بگذارید. "
از انتهای جدول یک آه سنگین بود. فرد استوارت گفت: "پس حدس می زنم این جلسه پایان می یابد. هارولد کارنی به نظر می رسید که می خواهد چیزی بگوید ، اما فرد به او لرز کمی از سر داد و او ناراضی شد.
شنبه بعد ، فاروق و دوستش ، گودریک بدی ، در خدمت میدانی بودند. در نیمه شب ، آنها در یک کافه کوچک که هر دو از آن لذت می بردند ، یک استراحت قهوه انجام دادند. فاروک در آنجا با قهوه و شیرینی نشسته گفت: "من در جلسه بزرگان روز پنجشنبه کمی متعجب شدم که شما چیزی نگفتید."
گودریک کمی شیطون به نظر می رسید. واضح بود که او به این فکر کرده است. "من واقعاً از این بابت متاسفم. من فقط نمی دانستم چه بگویم. منظورم ... منظورم ... من واقعاً نمی دانستم چه بگویم. "
"تعجب کردی؟"
"غافلگیر شدن؟ این کاملاً یک درک ناچیز است. "
"متاسفم گودریک. شما دوست خوبی هستید ، اما من احساس کردم بهترین کار این است که کارتهایم را نزدیک به سینه روی این بازی کنم. من می خواستم زودتر از موعد به شما بگویم ، اما به این نتیجه دشوار رسیدم که شاید بهترین کار باشد. "
گودریک خیره به قهوه خود که در حال مهار دست هایش بود ، گفت: "آیا اگر از شما سؤالی بپرسم ، فکر می کنید؟ منظور من این است که اگر از این کار راحت نیستید ، نیازی به پاسخگویی ندارید. "
فاروک لبخند زد ، "از خود بپرس."
"چگونه می دانید که شما دیگر یکی دیگر از گوسفندان نیستید؟"
فاروق نفس طولانی و عمیقی کشید ، بگذارید آرام آرام بیرون بیاید ، سپس گفت: "من شما را خوب می شناسم و به شما به عنوان یکی از نزدیکترین دوستانم اعتماد دارم. حتی در این صورت ، من باید این سؤال را بپرسم: آیا می توانم هر چیزی را تصور کنم و همه چیزهایی که اکنون درباره آنها صحبت می کنیم بین ما بماند؟ "
گودریک کمی غافلگیر به نظر رسید ، اما بدون تردید پاسخ داد: "کاملا. شما هرگز نباید شک داشته باشید. "
فاروق به کیف سرویس خود رسید ، کتاب مقدس خود را بیرون آورد ، آن را روی میز گذاشت و آن را به سمت گودریک کشید. "نگاهی بیندازید جان 10: 16 و به من بگویید که کجا می گوید گوسفندان دیگر امید زمینی دارند. "
گودریک بی صدا خواند ، نگاه کرد و گفت: "اینطور نیست."
فاروک با انگشت به کتاب مقدس اشاره کرد و گفت: "کل فصل را بخوانید و به من بگویید که در مورد یک کلاس مسح شده و یک طبقه زمینی چه چیزی می گوید. وقت خود را بگذران. "
بعد از چند دقیقه ، گودریک با یک بیان متعجب نگاه کرد و گفت: "شاید آن را در بخش دیگری از کتاب مقدس بیان کند."
فاروک سرش را تکان داد. "به من اعتماد کن این تنها مکان در کتاب مقدس است که اصطلاح "سایر گوسفندان" حتی در آن ذکر شده است. "
نشان دادن کفر او ، گودریک پرسید: "در مکاشفه که در آن صحبت از جمعیت زیادی از گوسفندان دیگر است ، چه می توان گفت؟"
وی گفت: "صحبت از" جمعیت زیادی "است ، اما نه" جمعیت زیادی از گوسفندان دیگر ". این عبارت در هیچ کجای کتاب مقدس ظاهر نمی شود. شما آن را در مجلات پیدا خواهید کرد ، البته؛ در همه جا ، اما کتاب مقدس نیست. هنگامی که به خانه رسیدید ، در کتابخانه Watchtower جستجو کنید. شما پیدا خواهید کرد که این به سادگی وجود ندارد. "
گودریک گفت: "من آن را نمی گیرم."
"به آیه 19 بنگرید. عیسی با کی صحبت می کند؟ "
گودریک به طور خلاصه به کتاب مقدس نگاه کرد. "یهودیان"
"درست. بنابراین وقتی عیسی گفت ، "من گوسفندهای دیگری ندارم که از این گهواره ها نیستند" ، یهودیان چه کسی می فهمید که وقتی از "این چین" صحبت می کرد ، او به آنها اشاره می کرد؟ "
"همیشه به ما گفته شده است كه او به مشایخ مراجعه می كند." گودریك به نظر می رسید برای اولین بار در حال بررسی نتایج است.
"این چیزی است که به ما آموزش داده می شود ، کاملاً درست. با این حال ، هنگامی که عیسی گفت این سخنان ، هنوز مسح نشده است. تا آن زمان ، او هیچ چیز در مورد یک کلاس مسح شده ، حتی به نزدیکترین شاگردان خود ، ذکر نکرده بود. و یهودیانی که او در آن صحبت می کردند هرگز این را نمی فهمیدند. عیسی به گوسفندان گمشده اسرائیل فرستاده شد. کتاب مقدس در واقع از این عبارت استفاده می کند. بعداً گوسفندان دیگری نیز اضافه می شوند که جزء اسرائیل نیستند. "
با درک زودهنگام ، گودریک به سرعت گفت ، "منظورت شما غیریهودیان است؟ اما… "سپس او عقب نشینی کرد و به وضوح در میان دو فکر متضاد قرار گرفت.
"درست! آیا این معنی بیشتر ندارد که او در مورد گوسفندان دیگر ، یعنی غیر یهودیان صحبت می کرد ، که بعداً به بره های موجود ، یهودیان اضافه می شدند ، و با یک امید ، یک گله زیر یک چوپان می شدند؟ با این روش ، با سایر کتب مقدس - به ویژه با نحوه آشکار کردن چیزهایی که در اعمال ثبت شده است - هماهنگی کامل وجود دارد. از طرف دیگر ، کتاب مقدس خارج از متن و منزوی است. "
"شما اینطور پیشنهاد نمی کنید که همه ما به بهشت ​​برویم ،؟"
فاروک می دید که دوستش حاضر نیست چنین جهشی را بپذیرد. او دستش را بلند کرد و گفت: "من هیچی از نوع نمی گویم. اینکه به بهشت ​​برویم یا روی زمین بمانیم ، تصمیم گیری برای ما نیست. ما گرفتن نمادها را با آن واقعیت پیوند داده ایم. با این وجود گرفتن نمادها هیچ تضمینی ندارد. در اینجا ، نگاهی بیندازید 1 Corinthians 11: 25، 26"
گودریک آیات را خواند. فاروک پس از پایان ، "توجه کنید ، او می گوید" این کار را به یاد من انجام دهید. سپس اضافه می کند ، "هر گاه این نان را بخورید و این جام را بنوشید ، تا زمان آمدن او ، مرگ خداوند را تبلیغ می کنید." بنابراین به نظر می رسد هدف اعلام مرگ خداوند است. و به نظر می رسد اختیاری نیست. اگر عیسی مسیح به ما بگوید که کاری انجام دهیم ، چه کسی هستیم که بگوییم ، "ببخشید پروردگار ، اما دستور شما برای من صدق نمی کند. من معافیت دارم من مجبور نیستم که اطاعت کنم.؟ "
گودریک سرش را تکان می داد ، با مفهوم تلاش می کرد. "اما آیا این فقط مربوط به مسح شده نیست؟"
فاروک پاسخ داد: "به ما گفته می شود که یک طبقه کوچک از افراد مسح وجود دارد که برای آنها صدق می کند. همچنین به ما گفته می شود که یک طبقه بسیار بزرگتر از افراد غیر مسلح نباید از این دستور پیروی کنند. با این حال ، آیا تاکنون سعی کرده اید آن را به کسی از کتاب مقدس اثبات کنید؟ منظورم این است که به طور جدی به کتاب مقدس نگاه کرده و سعی کردم اثبات کنم که یک گروه کامل از مسیحیان ، میلیون ها به میلیون ها نفر وجود دارند ، که کاملاً از پیروی از این دستور معاف هستند. من امتحان کرده ام ، و جایی ندارم. "
گودریک به عقب نشست و مدتی این مساله را غرق کرد و شیرینی خود را به هم زد. او در اندیشه عمیق بود و متوجه نشد که خرده های فراوان روی پیراهن و کراوات او افتاده است. وقتی کار تمام شد ، دوباره به دوست خود نگاه کرد و در حالی که فاروک به جلو پیراهن خود اشاره کرد ، صحبت کرد. گودریک با دیدن خجالتی کمی با خجالت به پایین نگاه کرد.
با شستن خرده ها ، به نظر می رسید که به فکر جدیدی اکتفا می کند. "در مورد 144,000،XNUMX نفر چطور؟ همه ما نمی توانیم به بهشت ​​برویم. "او با اطمینان گفت.
"این واقعا چیزی را تغییر نمی دهد. من در مورد اطاعت از دستور شرکت ، خریدن بلیط به بهشت ​​، اگر رانش من را بدست می آورم صحبت می کنم؟ علاوه بر این ، از کجا می دانیم که عدد به معنای واقعی کلمه است؟ اگر بپذیریم که تحت اللفظی است ، پس باید بپذیریم که 12 گروه 12,000 نفری نیز تحت اللفظی هستند. این بدان معناست که قبایلی که 12,000 نفر از آنها گرفته می شود نیز تحت اللفظی هستند. و با این حال ، قبیله ای از یوسف وجود نداشته است. حرف من این است که اگر عیسی مایل بود گروه عمده ای از مسیحیان را از شركت در جامعه حذف كند ، این موضوع را صریح و روشن می كرد و آن قانون را وضع می كرد. نافرمانی از عیسی مسیح می تواند یک انتخاب مرگ و زندگی باشد. او نمی تواند ما را در موقعیتی قرار دهد که براساس تفسیرهای انسانهای ناقص در مورد چشم اندازهای نمادین ، ​​چنین انتخابی را انجام دهیم. این فقط با مراقبتهایی که می دانیم او برای ما دارد جور در نمی آید. موافقت نمی کنید؟ "
گودریک چند ثانیه سخت فکر کرد. او یک جرعه قهوه طولانی از قهوه خود را گرفت و به طور غیرقابل تفکر برای شیرینی خود دست یافت ، و هنگامی که متوجه شد قبلاً آنرا تمام کرده است ، مکث کرد. دستش را برداشت. "یک دقیقه صبر کن. آیا رومیان به ما نمی گویند که روح شهادت می دهد که کسی مسح شده است؟ "
فاروک به کتاب مقدس رسید و آن را باز کرد. "شما در حال اشاره به عاشقانه 8: 16. »او پس از یافتن آیه ، کتاب مقدس را به دور خود چرخاند تا گودریک بتواند آن را ببیند. وی با اشاره به آیه ای گفت: "توجه كنید كه آیه می گوید روح گواهی می دهد كه ما هستیم فرزندان خدا، نه اینکه ما مسح شده باشیم آیا شما خود را یکی از فرزندان خدا ، گودریک می دانید؟ "
"البته ، اما به همان معنای مسح شده نیست."
فاروک با پذيرفتن اين مطلب اظهار داشت و ادامه داد: "آيا اين آيه در مورد نوع خاصي از کودک حرفي مي زند؟"
"دقیقا منظورت چیست؟"
"خوب ، شاید در چارچوب این زمینه بتوان انتظار داشت که بقیه فصل فهم این نکته را که دو نوع پسر و دو امید وجود دارد ، روشن کند. ما کمی وقت داریم چرا خودت دنبال آن نمی گردی؟ " فاروک در حالی که به دنبال شیرینی هنوز دست نخورده اش می رفت ، پرسید.
گودریک به کتاب مقدس بازگشت و شروع به خواندن کرد. هنگامی که او انجام شد او نگاه کرد و چیزی نگفت. فاروک این را به عنوان نشانه خود در نظر گرفت. "بنابراین ، طبق گفته پولس ، هر کسی از نظر مرگ دارای روح است یا روح با زندگی ابدی. آیه 14 می گوید: "همه کسانی که توسط روح خدا هدایت می شوند فرزندان خدا هستند." قبلاً اعتراف کرده اید که باور دارید یکی از فرزندان خدا هستید. دلیل این است که روح القدس در شما باعث می شود که شما به آن اعتقاد داشته باشید. بدون آن ، طبق رومیان فصل 8 ، تمام آنچه شما باید منتظر بمانید ، مرگ است. "
گودریک چیزی نگفت ، بنابراین فاروق ادامه داد. "بزار این را از شما بپرسم. آیا عیسی واسطه شما است؟ "
"البته."
"بنابراین ، شما اعتقاد دارید که شما یکی از پسران خدا هستید و اعتقاد دارید که عیسی واسطه شما است."
"اوهوم."
فاروک پرسید: "آیا می دانید آنچه معتقدید بر خلاف آنچه در نشریات به ما آموزش داده می شود ، اجرا می شود؟"
برای نخستین بار که این روز نیست ، گودریک واقعاً شوکه شد ، "درباره چی صحبت می کنی؟"
"من کاملا جدی هستم ، گودریک. به ما آموخته می شود که مسعود ، عیسی را به عنوان واسطه خود قرار می دهد ، اما او واسطه گوسفندهای دیگر نیست - بر اساس آموزه ما که گوسفندان دیگر طبقه مسیحیان با یک امید زمینی هستند. علاوه بر این ، به ما آموخته می شود که گوسفندان دیگر فرزندان خدا نیستند. باید به خاطر داشته باشید که ما فقط یک مورد داشتیم برج نگهبانی مقاله در مورد همین موضوع ، و یک مورد دیگر به عنوان آخرین مطالعه در شماره فوریه وجود دارد؟ ما آموزش می دهیم که گوسفند دیگر فقط دوستان خدا هستند. "
"آقایان چیز دیگری وجود دارد؟" آنها متوجه رویکرد پیشخدمت خود نشده بودند.
فاروک گفت: "بگذارید این را بدست آورم. یک لایحه 10 دلار بیرون بکشید و آن را به پیشخدمت تحویل دهید. "نگه داشتن تغییر."
بعد از رفتن او ، وی ادامه داد ، "من می دانم که این چیزهای زیادی است که باید به آنها فکر کرد. تحقیق کنید بدانید که کتاب مقدس در حقیقت چه می گوید. ببینید آیا می توانید چیزی در کتاب مقدس یونان مسیحی پیدا کنید که در مورد کل طبقه ای از مسیحیان صحبت کند که امید زمینی دارند و به بهشت ​​نمی روند و از همه مهمتر ، از اطاعت از دستور عیسی در استفاده از نشان ها معذور است. "
این دو دوست ایستادند ، وسایل خود را جمع کردند و به سمت در رفتند. وقتی آنها به اتومبیل برگشتند ، فاروک دست خود را روی شانه دوست خود گذاشت و گفت: "دلیل که من نمادها را گرفتم - دلیلی که نتوانستم در جلسه بزرگان ارائه دهم - این بود که معتقدم باید از دستور فرمانبرداری پیروی کنم. عیسی مسیح خودشه. ساده و ساده. هیچ وحی مرموزی از خدا در شبی که مرا به بهشت ​​فراخواندند. من فقط در کتاب مقدس دیدم که به همه مسیحیان دستوراتی داده شده است. چیزی که به ما چاره ای جز فرمانبرداری نمی دهد. به آن فکر کنید و در مورد آن دعا کنید. اگر می خواهید بیشتر صحبت کنید ، می دانید که همیشه می توانید به من نزدیک شوید. اما باز هم ، این را با دیگران به اشتراک نگذارید زیرا این امر برای بسیاری از برادران و خواهران ما بسیار ناراحت کننده خواهد بود. و این برای هر کدام از ما خوب نخواهد بود. "
گودریک توافق خود را تکان داد. "بله ، می توانم ببینم که چرا چنین شد."
قلب فاروق در آشفتگی بود. آیا او فقط یکی از دوستان خود را از دست داده است یا یک شخص قوی تر به دست آورده است؟ فقط زمان می گفت. واضح است که پردازش تمام این اطلاعات جدید گریریک مدتی طول می کشد.
همانطور که او قبلاً بارها و بارها انجام داده بود ، فاروک فکر کرد ، چه عجیب است که همه اینها باید در جماعت مسیحیان شاهدان یهوه اتفاق بیفتد.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    61
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x