یکی از مفسران ما برای دفاع از موقعیت شاهدان یهوه در مورد گزارش اجباری موارد سو abuse استفاده از کودکان ، دفاعی ارائه داده است. به طور هم زمان ، یکی از دوستان خوبم از من دفاع یکسانی کرد. من معتقدم که این باور استاندارد بین شاهدان یهوه را منعکس می کند ، بنابراین احساس کردم که بیش از پاسخ در سطح نظرات به این کار احتیاج دارد.
در اینجا استدلال دفاع است:

کمسیون سلطنتی نشان داد که WT مدت ها است که برای آموزش مردم در مورد خطرات کودک آزاری ، مواد را تولید می کند. سیاست JW این است که کارهایی را مطابق آنچه که کتاب مقدس می گوید انجام دهد. برای آنها کتاب مقدس بالاتر از قوانین سرزمین است ، اما آنها مطابق قوانین هستند که مغایر با دستورالعمل های کتاب مقدس نیستند.
قانون دو شاهد فقط برای اقدام به جماعت است نه برای انجام اقدامات قانونی. این وظیفه قانونی بر عهده والدین یا سرپرستان است. به نظر می رسد بسیاری از والدین نخواسته اند چنین مواردی را به مقامات گزارش دهند ، زیرا آنها نمی خواستند بدون هیچ زحمتی. یکی از مواردی که کمیسیون سلطنتی درباره آن اظهار نظر کرده است این است که استرالیا در مورد گزارش چنین مواردی قوانین یکنواخت ندارد. JWs در ایالات که اجباری است حتی اگر والدین نمی خواستند این کار را انجام دهند گزارش می دهند.
این مشکلی نبوده که مقالات باعث شده این موضوع به وجود آید.

من نمی خواهم مفسران را تنها بگنجم ، بلکه فقط استدلال او را بیان می کنم.
این سازمان در پشت این واقعیت پنهان شده است که در مواردی که گزارش اجباری وجود داشته باشد ، آنها مطابقت دارند. این یک شاه ماهی قرمز است. مفهوم این امر این است که اگر دولت احساس نمی کند که گزارش همه موارد کودک آزاری به اندازه کافی برای اجباری بودن مهم است ، بی انصافی است که به دلیل عدم گزارش ، از ما سر بزند. آنچه در جلسه دادرسی کمیسیون سلطنتی استرالیا منتشر شد این بود که برخی از ایالت ها گزارش اجباری داشتند و آن را لغو کردند. دلیل آن این بود که با اجباری کردن آن ، مردم از ترس مجازات شدن همه چیز را گزارش می کردند. پس از آن مقامات با شکایتهای پیش پا افتاده زیادی روبرو شدند و آنقدر وقت را برای پیگیری همه آنها صرف کردند که ترس از سرپیچی شدن پرونده های قانونی داشتند. آنها امیدوارند که با لغو قانون گزارش اجباری ، مردم کار درستی انجام دهند و موارد مشروع را گزارش دهند. شاهدان احتمالاً انتظار ندارند که افراد "دنیوی" کارهای درست را انجام دهند ، اما چرا با توجه به این که خود را در سطح بالاتری نگه داریم ، آنچه را که مقامات انتظار دارند انجام نمی دهیم؟
در دفاع راحت از این وضعیت جدی 2 مورد نادیده گرفته می شود. اولین مورد این است که حتی اگر قانون گزارش اجباری وجود داشته باشد ، این قانون فقط در مورد ادعاهای کودک آزاری اعمال می شود. که اتهامات نه جنایات  آقای استوارت ، وکیل کمیسیون ، به صراحت اعلام کرد که گزارش جرم اجباری است. در مواردی که شواهد واضحی درباره کودک آزاری وجود داشته باشد - درصورتی که اجرای قانون 2 شاهد امکان پذیر بوده است - ما یک جرم داریم و همه جرایم باید گزارش شوند. با این حال ، حتی در مواردی که جرم به وضوح مرتکب شده باشد ، ما هنوز در گزارش آن کوتاهی کرده ایم. ما نتوانستیم در مورد موارد 1000 گزارش دهیم! چه دفاعی ممکن برای آن وجود دارد؟
2nd نکته این است که یک دولت نباید مجبور شود گزارش ادعای چنین جنایتی جدی را اجباری کند. وجدان هر شهروند مطیع قانون باید وی را بر آن داشته باشد تا هرگونه جنایت جدی ، به ویژه جنایتی را که خطری روشن و خطرناک برای مردم محسوب می شود ، به مقامات بالاتر گزارش دهد. اگر سازمان واقعاً مایل است که بر این ادعا بایستد که ما کارهایی را که طبق کتاب مقدس انجام شده است انجام می دهیم ، پس چرا با نشان دادن تسلیم در برابر مقامات بالاتر با تلاش برای رسیدگی به پرونده های کیفری توسط خود ما از کتاب مقدس سرپیچی می کنیم؟ (رومیان 13: 1-7)
چرا ما با این جنایت متفاوت از آنچه که انجام می دهیم برخورد می کنیم؟ چرا می گوییم فقط مسئولیت خانواده است؟
بگذارید بگوییم یک خواهر جلو آمد و به بزرگان گزارش داد که یک پیر را دید که یک انبار را با خون روی لباسهایش ترک می کند. وی سپس وارد انبار شد و جسد یک زن مقتول را پیدا کرد. آیا بزرگان ابتدا به نزد برادر می روند یا اینکه مستقیماً به پلیس مراجعه می کنند؟ براساس نحوه رسیدگی به موارد سو abuse استفاده از کودکان ، آنها به برادر می روند. بگذارید بگوییم برادر حتی حضور در آنجا را انکار می کند. بزرگان اکنون با یک شاهد واحد سر و کار دارند. بر اساس نحوه برخورد ما با پرونده های کودک آزاری ، برادر همچنان به عنوان یک بزرگسال خدمت می کند و ما به خواهر اطلاع می دهیم که او حق دارد به پلیس مراجعه کند. اگر او این کار را نکند ، هیچ کس نمی داند مگر اینکه کسی روی جسد تصادف کند. البته تا این زمان برادر جنازه را پنهان کرده و صحنه جرم را پاکسازی کرده است.
اگر "زن قاتل" را جایگزین "کودک مورد آزار جنسی" کنید ، باید سناریوی دقیقی از آنچه ما هزاران بار نه تنها در استرالیا بلکه در سراسر جهان انجام داده ایم ، داشته باشید.
حال اگر قاتلی که بهانه کرده ایم معلوم شود یک قاتل زنجیره ای است و دوباره می کشد ، چه می شود؟ چه کسی مقصر تمام خون قتلهایی است که از آن زمان به بعد مرتکب می شود؟ از طرف خداوند به حزقیال گفته شد که اگر او به ستمکاران هشدار ندهد ، افراد شریر همچنان می میرند ، اما یهوه از حزقیال به خاطر خون ریخته شده آنها پاسخگو خواهد بود. به عبارت دیگر ، به دلیل کوتاهی در گزارش دادن ، او مجازات خون است. (حزقیال 3: 17-21) آیا این اصل در مورد عدم گزارش قاتل زنجیره ای اعمال نمی شود؟ البته! آیا در صورت عدم گزارش کودک آزاری ، این اصل نیز اعمال نخواهد شد؟ قاتلان زنجیره ای و کودک آزاران از این نظر مشابه هستند که هر دو مرتکب مجرم اجباری هستند. با این حال ، قاتلان زنجیره ای بسیار نادر هستند در حالی که کودک آزاران ، به طرز غم انگیزی ، معمول هستند.
ما سعی می کنیم با ادعای پیروی از کتاب مقدس ، خود را از مسئولیت کنار بگذاریم. کدام کتاب مقدس کتاب مقدس است که به ما می گوید ما هیچ تعهدی در برابر محافظت از افراد حاضر در اجتماع و افراد جامعه در برابر تهدیدی جدی برای سلامتی و سلامتی آنها نداریم؟ آیا این یکی از دلایلی نیست که ما ادعا می کنیم مرتباً در مردم را می کوبیم؟ ما این کار را از روی عشق انجام می دهیم تا در صورت نادیده گرفتن چیزی که بسیار خطرناک است به آنها هشدار دهیم. این ادعای ماست! با این کار ، ما معتقدیم که با پیروی از الگوی تعیین شده توسط حزقیال ، خود را از شر خون رهایی می دهیم. با این حال ، هنگامی که تهدید حتی قریب الوقوع تر است ، ما ادعا می کنیم که مجبور نیستیم آن را گزارش دهیم ، مگر اینکه به ما دستور داده شود. واقعیت این است که بالاترین مقام در جهان به ما دستور داده ایم. کل قانون موسی بر 2 اصل استوار بود: خدا را بیش از هر چیز دیگری دوست داشته باشید ، و همسایه خود را مانند خود دوست داشته باشید. اگر فرزند دارید ، آیا نمی خواهید در مورد تهدیدی برای سلامتی آنها بدانید؟ آیا فکر می کنید همسایه ای که از چنین تهدیدی اطلاع داشته باشد و نتواند به شما هشدار دهد ، به شما عشق نشان می دهد؟ اگر فرزندانتان متعاقباً مورد تجاوز قرار بگیرند و شما یاد بگیرید همسایه از تهدید می داند و نمی تواند به شما اخطار دهد ، آیا او را مسئول نمی دانید؟
در مثال ما از یک شاهد قتل ، شواهد قانونی وجود داشت که پلیس می توانست به طور بالقوه گناه یا بی گناهی برادری را که شاهد خروج از صحنه جنایت بود ، ثابت کند. ما مطمئناً در چنین موردی پلیس را فرا می گیریم ، زیرا می دانیم که آنها ابزاری دارند که ما برای اثبات واقعیت ها نداریم. در موارد کودک آزاری نیز همین امر وجود دارد. عدم استفاده ما از این ابزار نشان می دهد که ما واقعاً به دیگران علاقه مند نیستیم و به تقدیس نام خدا نیز علاقه نداریم. ما نمی توانیم با نافرمانی از خدا نام او را تقدیس کنیم. ما فقط علاقه مند به حفظ اعتبار سازمان هستیم.
با ناتوانی در قرار دادن قانون خدا در اولویت خود ، خود را مورد سرزنش قرار داده ایم ، و چون فرض می کنیم نماینده او هستیم و نام او را بر دوش می کشیم ، او را سرزنش می کنیم. عواقب جدی در پی خواهد داشت.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    21
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x