اعتبار بخشی به حقیقت آفرینش

پیدایش 1: 1 - "در آغاز خداوند آسمانها و زمین را آفرید"

سری 2 - طراحی آفرینش

قسمت 1 - اصل مثلث طراحی

 آیا شواهد قابل اثبات باید راهنمای شما برای وجود خدا باشد؟

در این مقاله ، دلایلی را مرور خواهیم کرد که نتیجه گیری می کند که وجود شواهد قابل اثبات برای فرآیندهای پیچیده ، حقیقتاً وجود خدا را اثبات می کند. بنابراین ، لطفاً چند لحظه را مرور کنید تا نگاهی کوتاه به جنبه ای داشته باشیم که به راحتی می توانیم از آن استفاده کنیم اما شواهدی است مبنی بر اینکه خدا باید وجود داشته باشد. جنبه ای که در این مورد مورد بحث قرار می گیرد ، وجود منطق از طراحی است که در همه جا در آفرینش یافت می شود.

منطقه خاصی که در این مقاله بررسی خواهیم کرد را می توان به بهترین شکل با عنوان "مثلث طراحی" توصیف کرد.

قانون شروع یا اصل

برای هر فرآیند ، ما یک نقطه شروع و یک نقطه پایان داریم. اگر هر دو مورد از آنها را بدانیم می توانیم مورد گمشده را نیز استنباط کنیم.

نقطه شروع A ، فرآیند B برای آن اعمال شده است ، و نتیجه نهایی C را می دهد.

قانون یا اصل این است که: A + B => C.

منطق این جریان را نمی توان زیر سؤال برد زیرا ما هر روز از این اصل در زندگی خود برای تصمیم گیری استفاده می كنیم ، معمولاً حتی بدون آنكه به آن فكر كنیم.

به عنوان مثال: آشپزی یک وعده غذایی.

ممکن است سیب زمینی خام یا دانه های برنج خام مصرف کنیم. آب و نمک اضافه می کنیم. سپس برای مدت زمانی گرما را روی آن قرار می دهیم ، ابتدا جوش می زنیم و بعد می زنیم. نتیجه این است که ما با سیب زمینی پخته و خوراکی یا برنج پخته شده و خوراکی به پایان می رسیم! ما فوراً می دانیم که اگر یک سیب زمینی خام و سیب زمینی پخته شده را در کنار هم مشاهده کنیم ، کسی فرآیندی را برای تبدیل سیب زمینی خام به چیزی خوراکی اعمال می کند ، حتی اگر نمی دانستیم چگونه این کار انجام شده است.

چرا ما آنرا Design Triangulation می نامیم؟

برای علاقه مندان به دیدن چگونگی این مفهوم در سطح ریاضی کار می کند ، ممکن است بخواهید این لینک را امتحان کنید https://www.calculator.net/right-triangle-calculator.html. در این مثلث با زاویه راست ، همیشه می توانید از زاویه های آلفا و بتا استفاده کنید ، زیرا آنها تا زاویه 90 درجه ای راست اضافه می کنند. علاوه بر این ، در حالی که اضافه نشده است ، همانطور که این دو زاویه انجام می شود ، اگر طول هر دو طرف را داشته باشید می توانید از طول طرف سوم کار کنید.

بنابراین ، اگر شما هر دو از این سه را می شناسید ،

  • آیا A و B در این صورت می توانید C را به عنوان A + B => C تعیین کنید
  • یا A و C که در این صورت می توانید B را به صورت C - A => B کار کنید
  • یا B و C که در این صورت می توانید A را به صورت C - B => A کار کنید

اگر یک فرآیند پیچیده و ناشناخته پیچیده (B) دارید که می تواند از یک مکان (A) به مکانی دیگر منتقل شود و در ضمن (C) آن را تغییر دهد ، باید یک مکانیزم حامل طراحی شده داشته باشد.

نمونه های معمول دیگر

پرندگان

در یک سطح ساده ، شما ممکن است دیده اید که یک جفت Blackbirds یا طوطی در بهار (نقطه شروع A شما) در یک جعبه لانه پرواز می کنند. چند هفته بعد می بینید که 4 یا 5 Blackbirds یا طوطی های کوچک تازه تازه از جعبه بیرون می آیند (نقطه پایان C). بنابراین به درستی نتیجه می گیرید که برخی از روند (B) برای این امر اتفاق افتاده است. این فقط به طور خودجوش اتفاق نمی افتد!

شما ممکن است ندانید که روند دقیق چیست ، اما می دانید که باید یک فرایند انجام شود.

(این روند در یک سطح ساده انجام می شود: پرندگان پدر و مادر با هم جفت می شوند ، تخم ها تشکیل می شوند و تخم گذاری می شوند ، پرندگان کودک رشد می کنند و تخم می گذارند ، والدین از جوجه های گوشتی تغذیه می کنند تا زمانی که به پرندگان مینیاتوری کاملاً شکل یافته تبدیل شوند که می توانند از لانه پرواز کنند.)

پروانه

به طور مشابه ، شما ممکن است ببینید که یک پروانه تخم مرغ را روی یک گیاه خاص (نقطه شروع A) تخم می گذارد. چند هفته یا چند ماه بعد ، شما همان نوع پروانه ای را مشاهده می کنید که در حال فرار و پرواز است (نقطه پایان C). بنابراین شما مطمئن هستید که یک فرآیند (B) وجود دارد ، در واقع یک روند شگفت انگیز ، که تخم پروانه را به یک پروانه تبدیل کرد. باز هم ، در ابتدا ، شما ممکن است ندانید که روند دقیق چیست ، اما می دانید که باید یک فرایند انجام شود.

اکنون در این مثال دوم پروانه ای که می دانیم نقطه شروع A وجود دارد: تخم مرغ

تحت فرآیند B قرار گرفت1 برای تبدیل شدن به یک کاترپیلار. كاترپيلار تحت فرآيند B قرار گرفت2 برای تبدیل شدن به یک شفیره سرانجام ، شفیره با فرآیند B تغییر می یابد3 به یک پروانه زیبا C

کاربرد اصل

اجازه دهید نگاهی کوتاه به یک مثال از کاربرد این اصل بیاندازیم.

تکامل می آموزد که عملکرد به طور تصادفی بوجود می آید و هرج و مرج یا "شانس" مکانیسم تغییر است. به عنوان مثال ، باله ماهی به دلیل تغییر تصادفی به یک دست یا پا تبدیل می شود.

در مقابل ، پذیرش وجود یک خالق به این معنی است که هر تغییری که مشاهده می کنیم توسط یک ذهن (از خالق) طراحی شده است. در نتیجه ، حتی اگر نتوانیم عملکرد تغییر ، فقط نقطه شروع و نقطه پایانی را مشاهده کنیم ، به طور منطقی نتیجه می گیریم که چنین عملکردی احتمالاً وجود دارد. اصل علت و معلول.

پذیرفتن اینکه یک خالق وجود دارد ، بدین معنی است که وقتی انسان یک سیستم پیچیده را با کارکردهای تخصصی کشف می کند ، آنگاه فرد می پذیرد منطقی منطقی برای وجود آن وجود دارد. یکی همچنین نتیجه می گیرد که قطعات کاملاً مطلوبی برای این کار وجود دارد که بتواند به گونه ای تخصصی کار کند. این همیشه اتفاق می افتد ، حتی اگر نمی توانید آن قسمت ها را ببینید یا درک کنید که چگونه یا چرا عملکردی دارد.

چرا می توانیم این را بگوییم؟

آیا به این دلیل نیست که از طریق تمام تجربه شخصی ما در زندگی ، متوجه شده ایم که هر کاری با عملکرد تخصصی ، نیاز به مفهوم اصلی ، طراحی دقیق و سپس تولید دارد ، برای اینکه کار کند و از آن استفاده کند. بنابراین انتظار معقولی داریم که وقتی چنین کارکردهایی را می بینیم ، قطعات ویژه ای را به روشی خاص برای ارائه نتایج خاص مونتاژ می کند.

نمونه متداولی که اکثر ما ممکن است متعلق به آن باشد ، چیزی مانند ریموت تلویزیون است. ممکن است ما نمی دانیم که چگونه کار می کند ، اما می دانیم وقتی یک دکمه خاص را فشار می دهیم ، اتفاق خاصی رخ می دهد ، مانند تغییر کانال تلویزیون ، یا سطح صدا و همیشه این اتفاق می افتد ، به شرط آنکه باتری در آن قرار بگیریم! به بیان ساده تر ، نتیجه نتیجه جادو یا شانس یا هرج و مرج نیست.

بنابراین ، در زیست شناسی انسانی ، چگونه می توان این قانون ساده را به کار برد؟

مثال: مس

نقطه شروع ما A = مس آزاد برای سلول بسیار سمی است.

نقطه پایانی ما C = همه ارگانیسم های تنفسی هوا (که شامل انسان نیز می شوند) باید مس داشته باشند.

بنابراین سؤال ما این است که چگونه می توان مس مورد نیاز ما را بدون آنکه به دلیل سمیت آن کشته شود ، به دست آورد؟ با استدلال منطقی ، موارد زیر را درک خواهیم کرد:

  1. همه ما باید مس را مصرف کنیم وگرنه خواهیم مرد.
  2. از آنجا که مس برای سلول های ما سمی است ، باید بلافاصله خنثی شود.
  3. علاوه بر این ، این مس خنثی شده باید به داخل مکان مورد نیاز منتقل شود.
  4. با ورود به جایی که مس به آن احتیاج داشته باشد ، برای انجام کار مورد نیاز خود باید آزاد شود.

خلاصه ، ما باید یک سیستم سلولی برای اتصال (خنثی کردن) ، حمل و نقل و حل کردن مس در هنگام نیاز. این روند ما B است.

همچنین باید به خاطر داشته باشیم که هیچ "جادویی" برای انجام کار وجود ندارد. آیا می خواهید چنین روال حیاتی را به آشوب و شانس تصادفی واگذار کنید؟ اگر این کار را کردید ، احتمالاً قبل از رسیدن یک مولکول مس به محل مورد نیاز خود ، در اثر سمیت مس مردید.

آیا این روند B وجود دارد؟

بله ، در نهایت فقط به تازگی در سال 1997 مشاهده شد. (لطفا نمودار زیر را ببینید)

نمودار از ولنتاین و گرلا ، علم 278 (1997) p817 اذعان کرد[I]

این مکانیسم برای کسانی که علاقه مند به جزئیات هستند به شرح زیر است:

RA Pufahl و همکاران ، "عملکرد یون چاپلون یون فلز گیرنده قابل حل (I) گیرنده Atx1 ،" علم 278 (1997): 853-856.

مس (I) = مس یون. مس كوتاهی است كه در فرمولهای شیمیایی مانند CuSO به كار رفته است4 (سولفات مس)

RNA به پروتئین ها - RNA انتقال tRNA [II]

 در دهه 1950 ، فرانسیس کریک نویسنده مقاله ای بود که ساختار مارپیچ DNA (که اکنون پذیرفته شده است) برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962 با جیمز واتسون شد.

مفهوم پیام رسان RNA در اواخر دهه 1950 پدیدار شد و با آن در ارتباط است کریکتشرح او "دگم مرکزی زیست شناسی مولکولی[III] که ادعا می کند که DNA منجر به تشکیل RNA ، که به نوبه خود منجر به سنتز آن شد پروتئین ها.

مکانیسمی که این امر بوجود آمده است ، تا اواسط دهه 1960 کشف نشده بود ، اما به دلیل حقیقت مثلث طراحی ، توسط کریک به شدت تأیید شد.

این همان چیزی است که در دهه 1950 میلادی شناخته شد:

در این تصویر ، DNA در سمت چپ ، DNA است که اسیدهای آمینه را در سمت راست ، که ساختمانهای پروتئین هستند ، قرار می دهد. كريك نتوانست هيچ مكانيسم يا ساختاري بر روي DNA پيدا كند كه بتواند اسيدهاي آمينه مختلف را براي ساخت آنها به پروتئينها متمايز كند.

کریک می دانست:

  • الف - DNA اطلاعات را در اختیار دارد ، اما از نظر شیمیایی غیر اختصاصی است ، و او می دانست
  • ج - که اسیدهای آمینه هندسه خاصی دارند ،
  • اینکه این سیستم پیچیده ای بود که وظایف تخصصی را انجام می داد ،
  • ب - باید یک عملکرد یا توابع واسطه یا مولکولهای آداپتور موجود وجود داشته باشد که انتقال اطلاعات را قادر می سازد از DNA به اسیدهای آمینه منتقل شوند.

با این حال، او شواهد واقعی فرایند B را پیدا نکرده است ، اما استنباط می کند که باید به دلیل اصل طراحی مثلث بندی وجود داشته باشد و بنابراین به دنبال آن بود.

این یک معما بود که ساختار DNA فقط الگوی خاصی از پیوندهای هیدروژن و چیزهای دیگر را نشان می داد ، در حالی که باید وجود داشته باشد "سطوح آبگریزی ناپذیر [آب متنفر] برای تمیز کردن والین از لوسین و ایزولوسین" علاوه بر این ، او پرسید "گروه های متهم شده در موقعیت های خاص کجا می توانند اسیدهای آمینه اسیدی و اساسی را طی کنند؟"

برای همه غیر شیمیدانان در میان ما ، بیایید این جمله را به چیزی ساده تر ترجمه کنیم.

هر یک از اسیدهای آمینه را در سمت راست فکر کنید زیرا بلوک های ساختمانی لگو به روش های مختلفی برای ایجاد این شکل ها جمع شده اند. هر بلوک اسید آمینه دارای نقاط اتصال برای مواد شیمیایی دیگر برای اتصال خود است ، اما در سطوح مختلف در ترکیبات مختلف. چرا نیاز به نقاط اتصال یا پیوست دارید؟ برای اینکه مواد شیمیایی دیگر بتوانند خود را به یکدیگر متصل کرده و از نظر شیمیایی بین خود و اسیدهای آمینه واکنش نشان دهند تا زنجیره ای از بلوک و از این رو پروتئین ایجاد شود.

کریک فراتر رفت و توضیح داد که آن عملکرد یا آداپتور باید چه کاری انجام دهد. او گفت "... هر اسید آمینه از نظر شیمیایی ، در یک آنزیم ویژه ، با یک مولکول کوچک ترکیب می شود ، که با داشتن یک سطح پیوند هیدروژن خاص ،[برای تعامل با DNA و RNA] به طور خاص با الگوی نوکلئیک اسید ترکیب می شود ... در ساده ترین شکل آن 20 نوع مولکول آداپتور وجود خواهد داشت ...".

با این حال ، در آن زمان این آداپتورهای کوچک دیده نمی شدند.

چه شد سرانجام چند سال بعد؟

RNA را دقیقاً با ویژگی های توصیف شده توسط کریک انتقال دهید.

در پایین سطح اتصال RNA ، در یک دایره قرمز کامل با ناحیه اتصال اسید آمینه در سمت راست بالای نمودار قرار دارد. کد در RNA در این مورد CCG به معنی آمینو اسید آلانین خاص است.

حتی اکنون مکانیسم کامل کاملاً درک نشده است ، اما هر سال چیزهای بیشتری در حال یادگیری است.

جالب اینجاست که تا زمانی که این مکانیسم در واقع کشف و ثبت شد ، جیمز واتسون ، مؤلف ساختار DNA مارپیچ مضاعف با فرانسیس کریک ، فرضیه آداپتور فرانسیس کریک را دوست نداشت (کسی که فرضیه را بر اساس نتایج حاصل از مثلث طراحی خود بنا کرده بود). اصل) در زندگی نامه جیمز واتسون (2002 ، p139) او توضیح داد كه چرا در فرضیه آداپتور تردید دارد: "من اصلاً ایده را دوست نداشتم ... نکته جالب اینجاست که مکانیسم آداپتور بسیار پیچیده به نظر می رسید که تاکنون در منشأ زندگی تکامل یافته است. " در حق او راست بود! این است. مشکل این است که تکامل داروینیان که جیمز واتسون معتقد به ساخت پیچیدگی بیولوژیکی با گذشت زمان بود. در اینجا مکانیسمی وجود داشت که باید از همان ابتدا وجود داشته باشد تا زندگی همیشه وجود داشته باشد.

نظر او این بود که:

  • DNA (و RNA) به عنوان حامل اطلاعات (که به خودی خود پیچیده است)
  • و پروتئین ها (اسیدهای آمینه) به عنوان کاتالیزور (که خود نیز پیچیده هستند)
  • توسط آداپتورها برای انتقال واسطه انتقال اطلاعات از DNA به پروتئین ها ، (بسیار پیچیده) ،

یک قدم خیلی دور بود

با این وجود شواهد نشان می دهد كه این پل وجود دارد. به این ترتیب ، شواهد زیادی را مبنی بر وجود یک طراح هوشمند یا خدا (خالق) باید وجود داشته باشد ، این امر به زمان محدود نمی شود ، در حالی که تئوری تکامل به شدت محدود به زمان است.

اگر همیشه اجازه می دهید که شواهد راهنمای شما باشند ، ما می توانیم به حقیقت خدمت کنیم ، می توانیم از حقیقت حمایت کنیم و اجازه می دهیم خرد به ما راهنمایی کند. همانطور که ضرب المثل 4: 5 را تشویق می کند "به دست آوردن خرد ، درک را کسب کنید".

بگذارید ما نیز به دیگران کمک کنیم که همین کار را انجام دهند ، شاید با توضیح این اصل طراحی مثلث بندی!

 

 

 

 

 

 

سپاسگزاریها:

با تشکر از شما برای الهام بخش ویدیوی YouTube "طراحی مثلث" از سری Origins توسط تلویزیون Cornerstone

[I] کپی رایت تصدیق شد. استفاده منصفانه: برخی از تصاویر استفاده شده ممکن است دارای مطالب دارای حق چاپ باشند ، استفاده از آنها همیشه توسط صاحب حق چاپ مجاز نبوده است. ما در تلاشهای خود برای پیشبرد درک مسائل علمی و مذهبی و مواردی از این قبیل مطالب را در دسترس قرار می دهیم. ما معتقدیم که این به معنای استفاده منصفانه از هرگونه ماده دارای حق چاپ است که در بخش 107 قانون حق چاپ در ایالات متحده پیش بینی شده است. مطابق با عنوان 17 USC بخش 107 ، مطالب موجود در این سایت بدون سود برای کسانی که ابراز علاقه و دریافت مطالب را برای اهداف تحقیق و آموزشی خود دارند ، در دسترس است. اگر می خواهید از مطالب دارای حق چاپ استفاده کنید که فراتر از استفاده منصفانه است ، باید از صاحب حق چاپ استفاده کنید.

[II]  مولکولهای RNA که در هسته سنتز می شوند با مسیرهای حمل و نقل خاص به مکانهای عملکردی خود در سراسر سلول یوکاریوتی منتقل می شوند. این بررسی بر انتقال RNA پیام رسان ، RNA هسته ای کوچک ، RNA ریبوزومی و انتقال RNA بین هسته و سیتوپلاسم متمرکز است. مکانیسم های مولکولی کلی درگیر در حمل و نقل هسته ای RNA تنها شروع به درک می کنند. با این حال ، در طول چند سال گذشته ، پیشرفت قابل توجهی حاصل شده است. موضوع اصلی که از مطالعات اخیر در مورد انتقال RNA ناشی می شود این است که سیگنال های خاص واسطه حمل و نقل هر کلاس از RNA را تشکیل می دهند ، و این سیگنال ها تا حد زیادی توسط پروتئین های خاص که هر RNA با آن در ارتباط است فراهم می شود. https://www.researchgate.net/publication/14154301_RNA_transport

https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC1850961/

خواندن توصیه می شود: https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_RNA_biology

[III] کریک یک نظری مهم بود زیست شناس مولکولی و نقش مهمی در تحقیقات مربوط به آشکار سازی ساختار مارپیچ DNA داشت. وی به دلیل استفاده از اصطلاح "جزم اصلی"برای جمع بندی این ایده که وقتی اطلاعات از اسیدهای نوکلئیک (DNA یا RNA) به پروتئین ها منتقل شوند ، نمی توانند دوباره به اسیدهای نوکلئیک بروند. به عبارت دیگر ، آخرین مرحله در جریان اطلاعات از اسیدهای نوکلئیک به پروتئین ها برگشت ناپذیر است.

 

تادوا

مقالات تادوا.
    8
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x