[در حالی که مثالی که در اینجا استفاده می کنم مربوط به شاهدان یهوه است ، اما وضعیت به هیچ وجه محدود به آن گروه مذهبی نیست. و فقط محدود به موارد مربوط به عقاید مذهبی نیست.]

با گذشت چند سال از تلاش من برای جلب نظر دوستانم در جامعه شاهدان یهوه در مورد کتاب مقدس ، الگویی پدید آمده است. کسانی که سالهاست مرا می شناسند ، که شاید به عنوان یک پیرمرد به من نگاه می کنند و از "دستاوردهای" من در سازمان آگاه هستند ، از نگرش جدید من متحیر شده اند. من دیگر در قالبی که آنها مرا در آن انداخته اند ، مناسب نیستم. آنها اصرار می ورزند تا آنجا که ممکن است آنها را متقاعد کنم که من همان شخصی هستم که همیشه بوده ام ، و همیشه حقیقت را دوست داشته ام و این عشق به حقیقت است که مرا وادار می کند آنچه را که آموخته ام به اشتراک بگذارم. در دیدن چیز دیگری؛ چیزی تحقیرآمیز یا شوم. واکنشی که من همچنان می بینم سازگار است ، شامل یک یا چند مورد زیر است:

  • من گیر افتاده ام
  • من تحت تأثیر استدلال سمی مرتدان قرار گرفتم.
  • تسلیم غرور و تفکر مستقل شده ام.

هر چقدر اصرار کنم که نگرش جدید من نتیجه تحقیقات کتاب مقدس است ، کلمات من همان تأثیر قطرات باران روی شیشه جلو را دارند. من سعی کردم توپ را در زمین آنها بی فایده بگذارم. به عنوان مثال ، با استفاده از آموزه گوسفندان دیگر - اعتقادی که در کتاب مقدس کاملاً پشتیبانی نمی شود - از آنها خواسته ام که لطفاً به من نشان دهند حتی یک کتاب مقدس برای حمایت از آن پاسخ این بوده است که این درخواست را نادیده بگیرید و هنگام خواندن یک سرود WT درباره وفاداری به یکی از سه نکته فوق الذکر برگردید.

به عنوان مثال ، من و همسرم در حال بازدید از خانه یک زن و شوهر بودیم که آزادی تازه پیدا شده ما را دارند. یک دوست مشترک از سالها پیش با خانواده اش کنار رفت. او یک برادر خوب ، یک پیر است ، اما تمایل به پدربازی دارد. فقط می توان بسیاری از اینها را تحمل کرد ، بنابراین در یک مرحله در طی یکی از مونولوگهای ناخواسته وی در مورد کار شگفت انگیزی که سازمان انجام می دهد ، این مسئله را مطرح کردم که از آموزه گوسفندان دیگر نمی توان در کتاب مقدس پشتیبانی کرد. او البته مخالف بود و وقتی از او برای حمایت از كتاب مقدس درخواست كردم ، او فقط با اهانت گفت: "من می دانم كه اثباتی برای آن وجود دارد" ، و سپس بدون نفس كشیدن ادامه داد و درباره چیزهای دیگری كه "می داند" مانند "این واقعیت" که ما تنها کسانی هستیم که بشارت می دهیم و پایان کار بسیار نزدیک است. وقتی دوباره او را برای حتی یک کتاب مقدس اثبات کردم دوباره فشار دادم ، او نقل کرد جان 10: 16. من مخالفت کردم که آیه 16 فقط اثبات می کند گوسفندان دیگری نیز وجود دارند ، واقعیتی که من بحث نمی کردم. من برای اثبات این که گوسفندان دیگر فرزندان خدا نیستند و یک امید زمینی دارند ، درخواست کردم. او به من اطمینان داد که می داند اثبات وجود دارد ، سپس دوباره به وفاداری استاندارد در مورد وفاداری به یهوه و سازمان او بازگشت.

همیشه می توان برای اثبات کتاب مقدس اصرار ورزید ، اساساً شخص را به گوشه ای پشتوانه کرد ، اما این روش مسیح نیست ، و علاوه بر این ، فقط منجر به احساسات صدمه دیده یا خشم های عصبانی می شود. بنابراین من دست برداشتم. چند روز بعد ، او به همسر زوجی که ما از آن دیدار می کردیم تماس گرفت ، زیرا او را به عنوان خواهر کوچک خود می بیند تا در مورد من به او هشدار دهد. او سعی کرد با او استدلال کند ، اما او فقط در مورد او صحبت کرد ، و دوباره به مانترا فوق الذکر افتاد. از نظر او ، شاهدان یهوه یک دین واقعی هستند. از نظر او این یک باور نیست بلکه یک واقعیت است. چیزی فراتر از سingال

از شواهد اخیر می گویم که مقاومت در برابر حقیقت همانقدر در بین شاهدان یهوه رایج است که در بین افراد از هر دین دیگری که در کار تبلیغ خود طی 60 سال گذشته با آنها روبرو شده ام معمول است. چه چیزی باعث بسته شدن ذهن یک شخص می شود تا او هیچ توجهی به شواهد نکند و آن را از کنترل خارج می کند؟

من مطمئن هستم که دلایل زیادی برای این امر وجود دارد ، و من سعی نخواهم کرد که به همه آنها وارد شوم ، اما دلیلی که اکنون برای من برجسته است این است که اشتباه باور و دانش را اشتباه گرفته ام.

برای مثال ، اگر کسی که شما به خوبی می شناسید به شما بگوید که اثبات کرده است زمین صاف است و بر پشت یک لاک پشت غول پیکر سوار شده است ، چه واکنشی نشان خواهید داد؟ احتمالاً فکر می کنید شوخی می کند. اگر می دیدید که نیست ، فکر بعدی شما این خواهد بود که او عقل خود را از دست داده است. برای توضیح اقدامات او ممکن است به دنبال دلایل دیگری باشید ، اما بعید است که حتی برای لحظه ای این احتمال را پیدا کنید که او واقعاً اثبات شده باشد.

دلیل این نگرش شما این نیست که شما ذهن بسته هستید بلکه دلیل آن این است که خودتان باشید دانستن قطعاً زمین کره ای است که به دور خورشید می چرخد. چیزهایی که ما دانستن در مکانی در ذهن ذخیره می شوند که مورد بررسی قرار نمی گیرند. ما ممکن است به عنوان اتاقی که پرونده ها در آن نگهداری می شود ، به این فکر کنیم. درب این اتاق فقط پرونده های منتقل شده را می پذیرد. درب خروجی وجود ندارد. برای بیرون آوردن پرونده ها ، باید دیوارها را خراب کرد. این اتاق بایگانی است که واقعیت ها را در آن ذخیره می کنیم.

چیزهایی که ما باور به جای دیگری در ذهن بروید ، و درب آن اتاق پر کردن به هر دو طرف چرخانده و اجازه ورود و خروج رایگان را می دهد.

قول عیسی مسیح مبنی بر اینکه "حقیقت شما را آزاد خواهد کرد" با این فرض پیش می رود که حداقل برخی از حقیقت قابل دستیابی است. اما پیگیری حقیقت به طور طبیعی شامل این است که بتوان تفاوت بین آنها را تشخیص داد حقایق و باورهای. بنابراین ، در جستجوی حقیقت ، نتیجه می شود که باید در انتقال چیزها از اتاق اعتقادات به اتاق حقایق مردد باشیم ، مگر اینکه به وضوح ثابت شده باشد که چنین است. ذهن پیرو واقعی مسیح هرگز نباید امکان دوگانگی سیاه و سفید ، واقعیت یا داستانی را فراهم کند ، جایی که اتاق اعتقادات کوچک است و وجود ندارد.

متأسفانه ، برای بسیاری از کسانی که ادعا می کنند پیروی از مسیح را می کنند ، چنین نیست. اغلب اوقات ، اتاق حقایق مغز بسیار بزرگ است و اتاق باورها را دور می کند. در واقع ، تعداد خوبی از مردم از وجود اتاق اعتقادات بسیار ناخوشایند هستند. آنها دوست دارند آن را خالی نگه دارند. این بیشتر یک ایستگاه راهی است که در آن اقلام فقط به طور موقت می مانند و منتظر حمل و نقل و نگهداری دائمی در کابینت های پرونده اتاق واقعیت هستند. این افراد عاشق یک اتاق حقایق بسیار خوب هستند. این یک احساس گرم و فازی به آنها می دهد.

برای اکثر شاهدان یهوه - و نه به ذکر اکثریت قریب به اتفاق اعضای هر مذهب دیگری که من شناخته ام - تقریباً تمام اعتقادات مذهبی آنها در اتاق تشکیل پرونده واقعیت ها ذخیره شده است. حتی وقتی آنها از یکی از آموزه های خود به عنوان یک باور صحبت می کنند ، ذهن آنها می داند که این فقط یک کلمه دیگر برای واقعیت است. تنها زمانی که یک پوشه پرونده از اتاق واقعیت ها حذف می شود این است که آنها از مدیریت بالاتر مجوز انجام این کار را می گیرند. در مورد شاهدان یهوه ، این مجوز از طرف هیئت حاکمه ارائه می شود.

اینکه به یک شاهد یهوه بگویید که کتاب مقدس گوسفندان دیگر را تعلیم می دهد ، فرزندان خدا هستند که پاداش خدمت در پادشاهی آسمان ها را به عنوان پادشاه دارند ، مانند این است که به او بگوییم زمین صاف است. نمی تواند درست باشد ، زیرا او می داند برای یک واقعیت که گوسفندان دیگر زندگی خواهند کرد زیر پادشاهی روی زمینی بهشتی. او شواهد را بیش از آنچه شما احتمال می دهید زمین در واقع مسطح است و توسط خزنده ای با حرکت آهسته و پوسته پشتیبانی می شود ، بررسی نمی کند.

من سعی نمی کنم روند کار را بیش از حد ساده کنم. بیشتر درگیر است. ما موجودات پیچیده ای هستیم. با این وجود ، مغز انسان توسط خالق ما به عنوان موتور ارزیابی خود طراحی شده است. ما وجدان توکار داریم که به همین منظور ساخته شده است. با توجه به این دیدگاه ، باید بخشی از مغز وجود داشته باشد که این جمله را بیان کند که ، به عنوان مثال ، هیچ اثبات کتاب مقدس برای یک آموزه خاص وجود ندارد. این قسمت به سیستم بایگانی مغز دسترسی پیدا می کند و اگر خالی شود ، شخصیت شخص را به دست می گیرد - چیزی که کتاب مقدس از آن به عنوان "روح انسان" در درون ما یاد می کند.[I]  انگیزه ما عشق است. با این حال ، آیا آن عشق رو به درون است یا ظاهری؟ غرور عشق به خود است. عشق به حقیقت فداکارانه است. اگر حقیقت را دوست نداریم ، پس نمی توانیم به ذهن خود اجازه دهیم حتی ممکن است آنچه را که هستیم ، جلوه دهد دانستن همانطور که واقعیت ، در واقعیت ، صرفاً یک باور است - و یک باور نادرست از آن است.

بنابراین مغز توسط خود نفس فرمان می یابد پوشه پرونده را باز نکنید. انحراف لازم است. از این رو ، شخصی که حقایق ناخوشایند را به ما ارائه می دهد ، باید به طریقی اخراج شود. ما دلیل می آوریم:

  • او فقط این حرفها را می زند زیرا او شخص ضعیفی است که به خودش اجازه داده لکنت کند. او فقط بیرون آمده تا به کسانی که او را آزرده اند برگردد. بنابراین ، ما می توانیم سخنان وی را بدون نیاز به بررسی آن رد کنیم.
  • یا او فردی ضعیف فکر است که توانایی استدلال وی با دروغ و تهمت مرتدان مسموم شده است. بنابراین ، باید از او فاصله بگیریم و حتی به استدلال او گوش ندهیم تا مسموم نشویم.
  • یا اینکه او فردی مغرور و پر از اهمیت خاص خود است ، صرفاً سعی می کند با کنار گذاشتن وفاداری ما به یهوه و البته یک سازمان واقعی او ، ما را وادار به پیروی از او کند.

چنین استدلال های ساده ای به راحتی و بلافاصله به ذهن متبادر می شوند که کاملاً به دانش خود از حقیقت متقاعد شده اند. روش هایی برای غلبه بر این وجود دارد ، اما این روش هایی نیست که روح استفاده می کند. روح خدا باور را مجبور و اجباری نمی کند. در حال حاضر به دنبال تبدیل جهان نیستیم. در حال حاضر ، ما فقط به دنبال یافتن کسانی هستیم که روح خدا آنها را ترسیم می کند. عیسی فقط سه سال و نیم برای خدمت خود وقت داشت ، بنابراین مدت زمانی را که با افراد قلبی سخت گذراند ، به حداقل رساند. من به 70 سالگی نزدیک می شوم و شاید زمان کمتری از زمان عیسی در ابتدای خدمت به من مانده باشد. یا می توانم 20 سال دیگر زندگی کنم. من راهی برای دانستن ندارم ، اما می دانم که وقت من محدود و گرانبها است. بنابراین - قرض تشبیهی از پولس - "روشی که من جهت دهی می کنم ضربه هایم است." به نظر من عاقلانه است که از نگرشی که عیسی هنگام سخنانش در سال های ناشنوا داشت ، پیروی کنم.

"بنابراین آنها شروع به گفتن به او کردند:" تو کیستی؟ " عیسی به آنها گفت: "چرا من اصلاً حتی با شما صحبت می کنم؟" (جان 8: 25)

ما فقط انسان هستیم. ما به طور طبیعی ناراحت می شویم وقتی کسانی که رابطه خاصی با آنها داریم حقیقت را قبول ندارند. این می تواند آزار ، درد و رنج قابل توجهی برای ما ایجاد کند. پولس در مورد کسانی که با آنها خویشاوندی خاصی داشت این احساس را داشت.

"من حقیقت را در مسیح می گویم. من دروغ نمی گویم ، زیرا وجدانم با روح مقدس با من شهادت می دهد ، 2 که من دارم غم بزرگ و درد بی وقفه در قلب من. 3 زیرا می توانستم آرزو کنم که خودم به عنوان نفرین شده از طرف مسیح به نیابت از برادرانم جدا شوم ، بستگان من طبق گوشت, 4 که ، به همین ترتیب ، بنی اسرائیل هستند ، که فرزندخواندگی به عنوان فرزندان و جلال و میثاق ها و اعطای قانون و خدمات مقدس و وعده ها به آنها تعلق دارد. 5 نیاکان به او تعلق دارند و مسیح طبق جسم از او برخاست. . " (Ro 9: 1-5)

در حالی که شاهدان یهوه ، یا کاتولیک ها ، یا باپتیست ها ، یا هر فرقه ای از دنیای مسیحیت که می خواهید از آن یاد کنید ، در نوع یهودیان خاص نیستند ، با این حال ، اگر ما یک عمر با آنها کار کرده باشیم ، برای ما خاص هستند. بنابراین همانطور که پل نسبت به خود احساس می کرد ، ما اغلب نسبت به خود احساس خواهیم کرد.

همانطور که گفته شد ، ما همچنین باید تشخیص دهیم که گرچه می توانیم یک مرد را به سمت دلیل سوق دهیم ، اما نمی توانیم او را به فکر وادار کنیم. زمانی فرا خواهد رسید که خداوند خود را آشکار می کند و شک و تردید را برطرف می کند. وقتی تمام فریب ها و خودفریبی های مردها بطور غیرقابل انکاری آشکار می شود.

" . زیرا هیچ چیز پنهانی وجود ندارد که آشکار نشود ، و نه هر چیزی که به دقت پنهان باشد و هرگز شناخته نشود و هرگز آشکار نشود. " (لو 8: 17)

با این حال ، در حال حاضر نگرانی ما این است که خداوند در کمک به کسانی که خدا انتخاب کرده است تا بدن مسیح را انتخاب کنند ، مورد استفاده قرار گیرد. هرکدام از ما هدیه ای به میز می آوریم. بگذارید از آن برای حمایت ، تشویق و دوست داشتن کسانی که معبد را تشکیل می دهند استفاده کنیم. (1Pe 4: 10; 1Co 3: 16-17) نجات بقیه جهان باید منتظر آشکار شدن فرزندان خدا باشد. (Ro 8: 19) فقط وقتی همه ما با آزمایش و تصفیه حتی تا مرگ مطابقت خود را داشته باشیم ، می توانیم در پادشاهی خدا نقش داشته باشیم. سپس می توانیم به بقیه نگاه کنیم.

" . به محض اجرای کامل اطاعت از خود ، ما خود را آماده آماده سازی مجازات برای هر نافرمانی می کنیم. " (2Co 10: 6)

_____________________________________________

[I] روانشناسان توضیح می دهند که نبردی بین اینها بوجود خواهد آمد Id و Super-Ego ، با میانجیگری Ego.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    29
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x