[از ws17 / 6 ص. 16 - اوت 14-20]

"باشد که مردم بدانند که شما که نام او را یهوه می دانید ، شما تنها در تمام زمین بلندترین هستید." - Ps 83: 18

(وقایع: یهوه = 58 ؛ عیسی = 0)

کلمات مهم هستند. آنها عناصر سازنده ارتباطات هستند. با کلمات ما جملات را برای بیان افکار و احساسات خود می سازیم. فقط با استفاده از کلمات مناسب در زمان مناسب می توانیم معنی را به طور دقیق انتقال دهیم. یهوه ، استاد هر زبان ، استفاده صحیح از كلمات را در كتاب مقدس الهام گرفته است تا به نه عاقلان و روشنفكران ، بلكه به اصطلاحاتی كه دنیا آنها را بچه های روشنفكر می نامد ، برسد. به همین دلیل ، او توسط پسرش ستایش شد.

"در آن زمان عیسی در پاسخ گفت:" من شما را تحسین می کنم ، پدر ، پروردگار بهشت ​​و زمین ، زیرا شما این چیزها را از خردمندان و خردمندان پنهان کرده اید و آنها را برای نوزادان نازل کرده اید. 26 بله ، ای پدر ، زیرا انجام این کار راهی بود که مورد تأیید شما قرار گرفت. "(Mt 11: 25 ، 26)

در کار تبلیغ ، شاهدان یهوه غالباً وقتی با کسانی روبرو می شوند که به آموزه هایی مانند تثلیث و جاودانگی روح انسان اعتقاد دارند ، از این واقعیت استفاده می کنند. یکی از استدلال هایی که شاهدان در برابر چنین آموزه هایی استفاده می کنند این است که کلمات "تثلیث" و "روح نامیرا" در هیچ کجای کتاب مقدس یافت نمی شوند. دلیل این است که اگر این آموزه های واقعی کتاب مقدس باشد ، خدا با استفاده از کلمات مناسب معنای خود را به خواننده منتقل می کند. هدف ما در اینجا بحث در برابر این آموزه ها نیست ، بلکه فقط نشان دادن یک تاکتیک است که توسط شاهدان یهوه در مبارزه با آموزه های نادرست استفاده می شود.

تنها منطقی است که شخصی بخواهد ایده ای را منتقل کند ، پس باید از کلمات مناسب استفاده کرد. به عنوان مثال ، یهوه می خواهد این ایده را منتقل کند که نام او باید مقدس باشد و مقدس شود. بنابراین نتیجه می شود که چنین تفکری باید در کتاب مقدس با استفاده از کلماتی بیان شود که آن ایده را به طور دقیق بیان می کند. چنین است همانطور که می توانیم در دعای نمونه خداوند مشاهده کنیم: "" پدر ما در آسمان ها ، بگذار نام شما تقدیس شود" (مت 6: 9) در اینجا ، ایده به وضوح بیان شده است.

به همین ترتیب ، آموزه مربوط به نجات بشریت در کل کتاب مقدس با استفاده از اسم مرتبط "نجات" و فعل "صرفه جویی" بیان شده است. (لوقا 1: 69-77 ؛ اعمال 4:12 ؛ مرقس 8:35 ؛ رومیان 5: 9 ، 10)

در یک روش مشابه ، برج نگهبانی مقاله برای این هفته همه چیز در مورد است "مسئله بسیار بزرگی که همه ما با آن روبرو هستیم ... ادعای حاکمیت یهوه" (پاراگراف 2) آیا از این کلمات برای بیان این ایده استفاده می شود؟ کاملا! کلمه "حق" (به عنوان یک اسم یا فعل) استفاده می شود بار 15 در مقاله ، و از کلمه "حاکمیت" استفاده شده است بار 37. این یک آموزه جدید نیست ، بنابراین انتظار می رود که همان واژه ها را در سراسر نشریات JW.org پراکنده پیدا کنید ، و ثابت می شود این موارد در هزاران مورد اتفاق می افتد.

کلمات ابزار معلم هستند و کلمات و اصطلاحات مناسب یعنی هر زمان که معلم سعی در بیان ایده ای داشته باشد می خواهد که دانش آموز بتواند به راحتی درک کند. این مورد در مورد برج نگهبانی مقاله ای که ما در حال مطالعه آن هستیم سازمان شاهدان یهوه می آموزد که این آموزه ، همراه با تقدیس نام خدا ، مضمون اصلی کتاب مقدس را تشکیل می دهد. این مسئله از نظر آنها چنان مهم است که نجات بشریت را تحت الشعاع قرار می دهد. [I] (همچنین به بندهای 6 تا 8 این مطالعه مراجعه کنید.) نویسنده این مقاله در تلاش است تا ما را در درک این موضوع یاری کند ، بنابراین وی بیان می کند که این آموزش با استفاده از کلمات "استحقاق" و "حاکمیت" در سراسر مقاله است. در حقیقت ، بیان این آموزه بدون استفاده مداوم از هر دو واژه تقریباً غیرممکن است.

با توجه به تمام موارد گفته شده ، ما طبیعتاً انتظار داریم كه كتاب مقدس از این كلمات یا عبارات مترادف در بیان این آموزه اصلی استفاده كند. بگذارید ببینیم آیا چنین است: اگر به CD-ROM به کتابخانه برج مراقبت دسترسی دارید ، لطفاً این مورد را امتحان کنید: "vindicat *" (بدون نقل قول) را در جعبه جستجو وارد کنید. (ستاره تمام وقایع فعل و اسم ، "حق را تأیید می کند" و "توجیه" را برای شما فراهم می کند.) آیا تعجب می کنید که متوجه شوید این کلمه در هیچ کجای کتاب مقدس وجود ندارد؟ اکنون همین کار را با "حاکمیت" انجام دهید. باز هم ، حتی یک اتفاق در متن اصلی نیست. خارج از چند منبع پاورقی ، کلماتی که سازمان برای بیان آنها استفاده می کند آنچه ادعا می کند موضوع اصلی کتاب مقدس است و مسئله بسیار بزرگی که امروز هر یک از ما با آن روبرو هستیم در هیچ کجای کتاب مقدس یافت نشد.

"تصدیق" کلمه ای کاملاً خاص است و در انگلیسی انگلیسی مترادف مطلق ندارد ، اما حتی کلمات متشابهی مانند "برائت" و "توجیه" چیزی در کتاب مقدس برای حمایت از این مضمون پیدا نمی کند. به همین ترتیب برای "حاکمیت". مترادف هایی مانند "حاکمیت" و "دولت" هر کدام حدود دوازده بار ظاهر می شوند ، اما بیشتر با اشاره به حاکمیت ها و دولت های دنیایی است. آنها به یک کتاب مقدس وابسته نیستند که از حق حاکمیت خدا ، یا حاکمیت وی ، یا از حق بودن ، تبرئه یا توجیه دولت حکایت کند.

ایده حاکمیت خدا به عنوان یک مسئله اصلی یا اصلی در کتاب مقدس با جان کالوین آغاز شد. تحت تعالیم شاهدان یهوه اصلاح شد. سوال این است که آیا ما اشتباه کرده ایم؟

آیا این استدلال برای شکست دادن تریبینی ها و مؤمنان در روح جاودانگی به ما باز می گردد تا ما را از پشت ببندد؟

برخی ممکن است اکنون ادعای تعصب کنند و به داخل بپردند. گفت که ما کل تصویر را ارائه نمی دهیم. آنها تصدیق می کنند که "حاکمیت" در NWT وجود ندارد ، آنها اشاره می کنند که "حاکمیت" غالباً اتفاق می افتد. در حقیقت ، عبارت "خداوند متعال" با اشاره به یهوه بیش از 200 بار اتفاق می افتد. خوب ، اگر تعصبی وجود دارد ، آیا از طرف ماست یا از طرف مترجم؟

برای پاسخ به این س ،ال ، بیایید به کتاب حزقیال نگاه کنیم ، جایی که تقریباً تمام ارجاعات به این "خداوند متعال" در ترجمه جهانی جدیدn از کتاب مقدس (NWT) خودتان آنها را جستجو کنید و با استفاده از یک منبع اینترنتی مانند کتاب مقدس، به خط بین خطی بروید تا ببینید کدام کلمه عبری به عنوان "Lord Sovereign" ترجمه شده است. شما خواهید یافت کلمه است آدونای، که روش تأکیدی برای بیان "پروردگار" است. این برای اشاره به خداوند خداوند یهوه استفاده می شود. بنابراین کمیته ترجمه NWT تصمیم گرفته است که "Lord" کافی نیست و بنابراین "Sovereign" را به عنوان اصلاح کننده اضافه کرده است. آیا ممکن است که مترجم تحت تأثیر آنچه اشتباهاً مضمون اصلی کتاب مقدس را تحت تأثیر قرار داده ، این اصطلاح را در حمایت از دکترین JW انتخاب کند؟

هیچ کس با این عقیده که هیچ مقامی بالاتر از یهوه خدای وجود ندارد ، مخالف خواهد بود ، اما اگر این مسئله مربوط به حاکمیت بود ، پس یهوه چنین چیزی را بیان می کرد. اگر می خواست مسیحیان به او فکر کنند ، نه به عنوان پدرشان ، بلکه به عنوان حاکم ، حاکم یا پادشاه آنها باشد ، این پیام پیامی بود که توسط "کلام خدا" ، عیسی مسیح ، جاسازی شده بود. (یوحنا 1: 1) اما اینطور نبود. بلکه ایده ی ،ه ofو ourه به عنوان پدر ما همان چیزی است که بارها و بارها توسط عیسی و نویسندگان مسیحی بر آن تأکید شده است.

به شاهدان یهوه آموخته شده است که مسئله "تصدیق حق حاکمیت یهوه" را به عنوان علامت تمایز مسیحیت واقعی ببینند.

"قدردانی از حاکمیت یهوه ، دین واقعی را از باطل متمایز کرده است." - تراز 19

اگر چنین است ، و اگر معلوم شد این یک آموزش نادرست است ، پس چه؟ شاهدان هویت خود ، اعتبار خود را به عنوان یک دین واقعی بر روی زمین ، به همین تعالیم گره زده اند.

بگذارید استدلال آنها را بررسی کنیم. ما قبلاً می دانیم كه كتاب مقدس در مورد مسئله اصطلاحاً بزرگ مسئله صریح و مستقیم صحبت نمی كند تصدیق حاکمیت خدا. اما آیا می توان از این تاریخ و وقایع کتاب مقدس نتیجه گرفت؟

بنیاد دکترین

بند 3 با بیانیه باز می شود ، "شیطان شیطان این سؤال را مطرح کرده است که آیا خداوند حق حکمرانی دارد؟"

اگر چنین است ، پس او این کار را با گفتن واقعی انجام نمی دهد. در هیچ کجای کتاب مقدس شیطان حق حکمرانی خدا را به چالش نمی کشد. بنابراین سازمان چگونه به این نتیجه می رسد؟

فعل و انفعالات ثبت شده بین شیطان و انسان یا خدا نسبتاً اندک است. او ابتدا به صورت مار به حوا ظاهر می شود. او به او می گوید اگر میوه ممنوعه را بخورد نمی میرد. در حالی که این دروغ نشان داده شد ، به زودی پس از آن منتشر شد ، اما در اینجا هیچ چیز در مورد به چالش کشیدن حق حکمرانی خدا وجود ندارد شیطان همچنین پیشنهاد کرد که انسان ها مانند خدا می مانند ، خوب و بد را می شناسند. منظور آنها از اینكه اینها را می فهمند ، حدس و گمان است اما از نظر اخلاقی ، این درست بود. آنها اکنون قادر به تنظیم قوانین خود بودند. اخلاق خود را تعیین کنند خدای خودشان باشند.

شیطان گفت: "زیرا خدا می داند که در روز غذا خوردن از آن چشمان شما باز خواهد شد و شما مانند خدا هستید ، خوب و بد را می دانید." "(GE 3: 5)

خداوند این مسئله را تصدیق می کند: «. . "در اینجا مرد به عنوان یکی از ما در شناخت خوب و بد ، تبدیل شده است. . "(Ge 3: 22)

در اینجا هیچ چیز در مورد به چالش کشیدن حق حاکمیت خدا نیست. ممکن است استنباط کنیم که شیطان به این معنی است که انسانها می توانند به تنهایی خوب شوند و نیازی به اینکه خداوند برای منافع خود بر آنها حکومت کند ، ندارند. حتی اگر این فرض را بپذیریم ، شکست دولت های بشری دروغ این ادعا را ثابت می کند. به طور خلاصه ، نیازی به این نیست که خدا خودش را تصدیق کند. عدم موفقیت متهم به اندازه کافی قابل اثبات است.

شرح ایوب در این مقاله برای حمایت از ایده ای که خداوند باید از حاکمیت خود اثبات کند استفاده شده است. تا به همه حق خود برای حاکمیت ثابت کند. با این حال ، شیطان فقط صداقت ایوب را به چالش می کشد ، نه حق یهوه برای حکمرانی. باز هم ، حتی اگر این فرض را بپذیریم که حق حاکمیت خدا یک چالش اساسی و ناگفته وجود دارد ، این واقعیت که ایوب امتحان را پشت سر گذاشت ، ثابت می کند که شیطان اشتباه بوده است ، بنابراین خدا بدون نیاز به کاری انجام می شود.

برای توضیح ، بیایید به خاطر استدلال اینکه شیطان حق حکمرانی خدا را به چالش کشیده است. آیا به اثبات رساندن خود به یوهو افتاده است؟ اگر مرد خانواده هستید و همسایه شما را به پدر یا مادر بد بودن متهم می کند ، آیا شما ملزم به اثبات اشتباه او هستید؟ آیا این به شما می رسد که نام خود را تصدیق کنید؟ یا بهتر بگوییم ، آیا اثبات حرف خود به عهده متهم است؟ و اگر نتواند پرونده خود را مطرح کند ، تمام اعتبار خود را از دست می دهد.

در بعضی کشورها ، فردی که به جرمی متهم شده باید بی گناهی خود را ثابت کند. وقتی مردم از رژیم های ستمگر به دنیای جدید گریختند ، قوانینی وضع کردند که بی عدالتی آن پیش فرض را اصلاح می کند. "معصوم تا اثبات جرم" استاندارد روشنگری شد. اثبات ادعاهایش بر عهده متهم است و نه متهم. به همین ترتیب ، اگر چارچوبی برای حاكمیت خدا وجود داشته باشد - چیزی كه هنوز ثابت نشده است - رسیدگی به پرونده متهم ، شیطان شیطان است. اثبات هر چیزی بر عهده یهوه نیست.

آدم و حوا فرمانروایی یهوه را نفی کردند و از آن زمان بسیاری دیگر نیز وجود داشتند. این ممکن است برخی را تصور کند که شیطان درست است. تا زمانی که این موضوع در ذهن انسانها یا فرشتگان حل نشده باشد ، نمی توان صلح و وحدت واقعی برقرار کرد. "- پارس 4

"مادامی که موضوع در ذهن فرشتگان حل نشده باشد" ؟!  صادقانه بگویم ، این سخنان احمقانه ای است که باید بیان شود. می توان پذیرفت که بعضی از انسان ها هنوز پیام دریافت نکرده اند ، اما آیا واقعاً باید باور داشته باشیم که فرشتگان خدا هنوز در مورد اینکه آیا بشر می تواند با موفقیت بر خود حکومت کند مطمئن نیستند؟

این پاراگراف دقیقاً بر چه چیزی دلالت دارد؟ اینکه فقط وقتی صلح و وحدت برقرار خواهد شد که همه موافق باشند که بهترین راه یوهو است؟ بیایید ببینیم که آیا این آهنگ پیگیری می کند؟

اولین باری که همه بشریت در صلح و وحدت خواهند بود در پایان هزار سال سلطنت مسیح خواهد بود. با این حال ، این دوام نخواهد آورد ، زیرا در این صورت شیطان آزاد خواهد شد و ناگهان افرادی مانند شن های دریا کنار او قرار می گیرند. (پاسخ 20: 7-10) بنابراین آیا این به معنای عدم موفقیت حق حاکمیت خدا است؟ چگونه یهوه در آن زمان صلح و وحدت را برقرار می کند؟ با نابودی شیطان ، شیاطین و همه انسانهای سرکش. آیا این بدان معناست که خداوند در برابر شمشیر از حاکمیت خود انتقاد می کند؟ آیا تأیید حق حاکمیت وی به منزله اثبات قدرتمندترین او از بین همه خدایان است؟ این نتیجه منطقی پذیرش این تعلیم است ، اما آیا شاهدان با این کار از خدا می کاهند؟

یهوه آرماگدون را نخواهد آورد تا از خود دفاع کند. او در پایان سلطنت مسیح برای خودبرانگیختگی ، نیروهای گوگ و مأجوج را نابود نخواهد کرد. او برای محافظت از فرزندان خود شریران را نابود می کند ، همانگونه که هر پدری برای دفاع و محافظت از خانواده خود از هر زور استفاده خواهد کرد. این درست است ، اما هیچ ارتباطی با اثبات یک نکته یا پاسخ به یک اتهام ندارد.

در مورد اثبات یک نکته ، هر اتهامی که شیطان مطرح کرد مدتها پیش ، هنگامی که عیسی بدون شکستن صداقت خود درگذشت ، پاسخ داده شد. پس از آن ، دیگر هیچ دلیلی وجود نداشت که اجازه دسترسی آزاد شیطان به بهشت ​​را به اتهامات خود ادامه دهد. او مورد قضاوت قرار گرفت و می توانست او را از بهشت ​​بیرون کند و برای مدتی در زمین حبس کند.

"و جنگ در بهشت ​​آغاز شد: مایکل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند ، اژدها و فرشتگانش جنگیدند 8 اما پیروز نشد ، و مکانی دیگر برای آنها یافت نشد که در بهشت ​​باشد. 9 بنابراین اژدهای بزرگ به پایین پرتاب شد ، مار اصلی ، آن به نام شیطان و شیطان ، که گمراه کننده کل زمین ساکن است. او را به زمین فرو فرستادند ، و فرشتگانش به همراه او فرو رفتند. "(پاسخ 12: 7-9)[II]

عیسی این رویداد را پیش بینی کرد:

"سپس هفتاد و هفتم با شادی بازگشتند و گفتند:" پروردگار ، حتی شیاطین با استفاده از نام شما به ما بستگی دارند. " 18 در همین حال او به آنها گفت: "من شروع کردم به دیدن شیطان که قبلاً مانند رعد و برق از بهشت ​​افتاده بود. 19 نگاه کن من به شما اختیار داده ام که مارهای زیر پا و عقرب و بر همه قدرت دشمن را زیر پا بگذارید و به هیچ وجه هیچ کاری به شما صدمه نمی زند. 20 با این وجود ، از این امر خوشحال نشوید ، که ارواح در معرض شما قرار می گیرند ، اما خوشحال باشید زیرا نام های شما در آسمان ها نوشته شده است. "(لو 10: 17-20)

به همین دلیل است که عیسی پس از رستاخیز خود به شهادت شیاطین در زندان (در زندان) پرداخت.

"زیرا مسیح یک بار برای گناهان یک بار درگذشت ، یک فرد صالح برای افراد بی حق ، تا شما را به سمت خدا سوق دهد. او در گوشت كشته شد ، اما با روح زنده شد. 19 و در این حالت او رفت و به ارواح در زندان موعظه کرد 20 که قبلاً هنگامی که خدا صبر در روز نوح انتظار داشت ، نافرمان بوده است ، در حالی که کشتی در حال ساخت بود ، که در آن چند نفر ، یعنی هشت روح با خیال راحت از طریق آب حمل می شدند. "(1Pe 3: 18-20)

ما منتظر نیستیم که یهوه خود را تصدیق کند. ما منتظریم تا تعداد کسانی که برای تأمین نجات بشریت لازم هستند پر شود. این موضوع اصلی کتاب مقدس است ، نجات فرزندان خدا و همه آفرینش ها. (پاسخ 6:10 ، 11 ؛ رو 8: 18-25)

آیا این فقط یک سوء تفسیر معصوم است؟

مانند وطن پرستان که در حاشیه رانندگی رهبر کشور در هنگام حرکت به سمت حاشیه تشویق می شوند ، شاهدان هیچ گونه آسیبی در این شوونیسم نمی بینند. از این گذشته ، چه اشکالی دارد که همه حمد و ستایش را به خدا نسبت دهیم؟ هیچ چیز ، تا زمانی که با این کار انجام شود ، سرانجام نام او را مورد سرزنش قرار نمی دهیم. باید به یاد بیاوریم که گرچه اثبات حق حاکمیت خدا مسئله ای نیست ، اما تقدس نام او هنوز بسیار در بازی است. وقتی به مردم می آموزیم که "حق از نجات مهمتر است" (زیرنویس در بند 6) ، نام خدا را مورد سرزنش قرار می دهیم.

چگونه است؟

درک این مسئله برای افرادی که برای دیدن نجات از دریچه دولت ، حاکمیت و حاکمیت آموزش دیده اند دشوار است. آنها رستگاری را تابع یک دولت می دانند. آنها آن را در متن خانواده نمی بینند. با این حال ، ما نمی توانیم به عنوان افراد خارج از خاندان خدا نجات پیدا کنیم. آدم زندگی ابدی داشت ، نه به این دلیل که یهوه حاکم او بود ، بلکه به این دلیل که یهوه پدر او بود. آدم زندگی ابدی را از پدرش به ارث برد و هنگامی که گناه کرد ، ما را از خاندان خدا بیرون راندند و به ارث بردند. دیگر پسر خدا نبود ، او شروع به مرگ کرد.

اگر ما بر حاکمیت تمرکز کنیم ، این پیام حیاتی را که رستگاری در مورد خانواده است ، از دست می دهیم. این در مورد بازگشت به خانواده خدا است. این امر مربوط به ارث بردن است - همانطور که پسر از پدر می کند - آنچه پدر در اختیار دارد. خدا زندگی ابدی دارد و آن را به افراد خود نمی بخشد ، اما آن را به فرزندان خود می بخشد.

حالا یک لحظه به عنوان پدر یا مادر فکر کنید. فرزندانتان گم شده اند. فرزندان شما رنج می برند. دغدغه اصلی شما چیست؟ توجیه خودته؟ برای اثبات حق شما؟ درباره مردی که بیش از آنکه به فکر رفاه فرزندانش باشد ، بیشتر به نگرش دیگران نسبت به او نگاه می کنید؟

این اساساً تصویری است که شاهدان یهوه با اصرار بر اینکه حق دفاع از حاکمیت او مهمتر از نجات فرزندانش است ، از یهوه خدا ترسیم می کنند.

اگر کودکی هستید و رنج می کشید ، اما می دانید که پدر شما مرد قدرتمند و دوست داشتنی است ، شما قلب خود را می گیرید ، زیرا می دانید که او بهشت ​​و زمین را حرکت می دهد تا در آنجا برای شما باشد.

به نظر می رسد نویسنده این مقاله این نیاز و غریزه اساسی انسان را نادیده می گیرد. به عنوان مثال ، با استفاده از سابقه پرونده خواهری به نام رنی که "دچار سكته مغزی شد و با درد مزمن و سرطان مبارزه كرد" (پاراگراف 17) در این مقاله آمده است كه او هرگز از حق حاكمیت یوهو غافل نماند ، توانست برخی از پریشانی های خود را بكاهد. سپس ادامه می یابد ، "ما می خواهیم در مواجهه با فشارها و ناراحتی های روزمره ، بر حاکمیت خداوند متمرکز شویم."

از آنجا که این سازمان راحتی شگفت انگیز شناختن خدا به عنوان پدری مهربان که از تک تک فرزندان خود مراقبت می کند ، پیروان خود را انکار کرده است ، باید راهی دیگر برای احساس حمایت و تشویق آنها پیدا کند. ظاهراً تمرکز بر حق حاکمیت یهوه تنها چیزی است که باید بدهند ، اما آیا این چیزی است که کتاب مقدس می آموزد؟

کتاب مقدس می آموزد که ما از کتاب مقدس آسایش می گیریم. (رو 15: 4) ما از خدا ، پدر خود ، آسایش می گیریم. ما از امید نجات خود راحت می شویم. (2Co 1: 3-7) از آنجا که خدا پدر ماست ، همه ما برادر هستیم. ما از خانواده ، از برادرانمان آسایش می گیریم. (2Co 7: 4 ، 7 ، 13 ؛ Eph 6:22) متأسفانه ، سازمان این مسئله را نیز از بین می برد ، زیرا اگر خدا فقط دوست ما باشد ، پس ما دلیلی نداریم که یکدیگر را خواهر یا برادر صدا کنیم ، زیرا ما این کار را نمی کنیم از یک پدر مشترک هستند - در واقع ، ما هیچ پدری نداریم ، اما یتیم هستیم.

بیش از هر چیز ، این دانش است که ما به عنوان پدر عاشق یک کودک هستیم که به ما قدرت تحمل هرگونه مصائب را می دهد. ما پدري داريم - عليرغم آنچه كه هيئت مديره سعي مي كند به ما بگويد - و او ما را به صورت فردي به عنوان يك پسر يا دختر دوست دارد.

این حقیقت قدرتمند به نفع تعلیماتی پیش پا افتاده و غیرمکتبی در مورد نیاز خداوند به اثبات حق حاکمیت خود کنار گذاشته می شود. واقعیت این است که او مجبور نیست هیچ چیزی را ادعا کند. شیطان قبلاً باخته است. شکست همه منتقدان او به اندازه کافی قابل تأیید است.

مسلمانان شعار می دهند الله اکبر ("خدا بزرگتر است"). این چگونه به آنها کمک می کند؟ بله ، خدا از همه بزرگتر است ، اما آیا عظمت او برای پایان دادن به درد و رنج ما نیاز به هر کاری دارد؟ پیام ما این است: "خدا عشق است." (1 جو 4: 8) علاوه بر این ، او پدر همه کسانی است که به عیسی ایمان آورده اند. (یوحنا 1:12) آیا در این امر او را ملزم می کند که به رنج ما پایان دهد؟ کاملا!

مقاله هفته آینده

اگر مسئله اثبات حق حاکمیت خدا واقعاً مسئله ای نیست - و بدتر از آن ، تعالیم غیرمکتبی است - این سال مطرح می شود: چرا این موضوع به شاهدان یهوه آموزش داده می شود؟ آیا این نتیجه یک سوinter تفسیر ساده است ، یا اگر در اینجا یک دستور کار وجود دارد؟ آیا با اعتقاد ما به این آموزه ، عده ای سود می برند؟ آیا چنین است ، آنها چه چیزی به دست می آورند؟

پاسخ این س questionsالات در بررسی هفته آینده مشخص خواهد شد.

______________________________________________________

[I] ip-2 بخش. 4 ص. 60 par. 24 "شما شاهدان من"!
به همین ترتیب امروز ، نجات انسانها ثانوی در تقدیس نام خداوند و تأیید استقلال او است.
w16 سپتامبر ص. 25 par. 8 افراد جوان ، ایمان خود را تقویت کنید
این آیه مضمون اصلی کتاب مقدس را معرفی می کند ، این همان تقدیر از حق حاکمیت خدا و تقدیس نام او از طریق پادشاهی است.

[II] از این رو می توان گفت كه از زمان حضور عیسی در قبر ، فرشته فرشته ها و فرشتگانش وظیفه پاك سازی بهشت ​​را انجام می دهند. هنگامی که پروردگار ما با وفاداری درگذشت ، دیگر هیچ چیز مانع انجام مایکل نبود. پرونده قضایی تمام شد. شیطان قضاوت شد.

 

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    17
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x