در آخرین ویدئوی من در مورد ترینیتی ، ما نقش روح القدس را بررسی کردیم و مشخص کردیم که هر آنچه در واقع است ، یک شخص نیست و بنابراین نمی تواند پای سوم در مدفوع سه تایی ترینیتی ما باشد. من تعداد زیادی از مدافعان سرسخت آموزه ترینیتی را که به من حمله می کردند ، یا به طور خاص استدلال و یافته های کتاب مقدس من ، به من حمله کردم. یک اتهام مشترک وجود داشت که به نظر من آن را فاش کرد. من اغلب به عدم درک آموزه ترینیتی متهم می شدم. به نظر می رسید که آنها احساس می کنند که من در حال ایجاد یک بحث غیرمنتظره هستم ، اما اگر واقعاً تثلیث را درک می کردم ، آنگاه من نقص موجود در استدلال خود را می دیدم. آنچه که به نظر من جالب است این است که این اتهام هرگز با یک توضیح مختصر و روشن از آنچه اینها احساس می کنند واقعاً تثلیث است ، همراه نیست. آموزه ترینیتی کمیت شناخته شده ای است. تعریف آن به مدت 1640 سال مورد سوابق عمومی بوده است ، بنابراین فقط می توانم نتیجه بگیرم که آنها تعریف شخصی خود را از تثلیث دارند که با تعریف رسمی که اسقف های رم برای اولین بار منتشر کرده متفاوت است. این یا آن است و یا قادر به شکست استدلال نیست ، آنها فقط به قلاب سنگ استفاده می کنند.

هنگامی که برای اولین بار تصمیم گرفتم این مجموعه ویدیویی را درباره آموزه ترینیتی انجام دهم ، قصد داشتم به مسیحیان کمک کنم تا ببینند با تعالیم نادرست گمراه می شوند. با گذراندن بخش عمده ای از زندگی خود به دنبال تعالیم هیئت حاکمه شاهدان یهوه ، فقط در سالهای بزرگ سالی فهمیدم که فریب خورده ام ، انگیزه ای قدرتمند برای من ایجاد کرده تا دروغ را از هرجایی که پیدا کردم ، پاک کنم. من از تجربه شخصی می دانم که این دروغ ها چقدر می تواند آزار دهنده باشد.

با این حال ، وقتی فهمیدم که از هر پنج بشارت دهنده آمریکایی چهار نفر معتقدند که "عیسی اولین و بزرگترین آفریده شده توسط خدا پدر است" و از هر 6 نفر 10 فکر می کنند روح القدس یک نیرو است و یک شخص نیست ، من شروع به فکر کردم که شاید من داشتم یک اسب مرده را می زدم. به هر حال ، عیسی نمی تواند موجودی خلق شده باشد و همچنین کاملاً خدا باشد و اگر روح القدس شخصیتی نباشد ، در یک خدا سه تایی سه نفر وجود ندارد. (من پیوندی را در توضیحات این ویدیو به مواد منبع آن داده قرار می دهم. این همان پیوندی است که در فیلم قبلی قرار داده ام.)[1]

درک اینکه اکثریت مسیحیان ممکن است خود را برچسب تثلیث بگذارند تا توسط سایر اعضای فرقه خاص آنها پذیرفته شود ، در حالی که در عین حال اصول اصلی تثلیث را نمی پذیرند ، به من فهماند که خواستار یک رویکرد متفاوت است.

من می خواهم فکر کنم که بسیاری از مسیحیان اشتیاق من به شناخت کامل و دقیق پدر آسمانی ما را دارند. البته این هدف یک عمر است - یک زندگی ابدی بر اساس آنچه که یوحنا 17: 3 به ما می گوید - اما ما می خواهیم شروع خوبی از آن داشته باشیم ، و این به معنای آغاز یک پایه محکم از حقیقت است.

بنابراین ، من همچنان به کتابهای مقدس که Trinitarians هاردکور برای حمایت از اعتقاد خود استفاده می کنند ، نگاه می کنم ، اما نه فقط با هدف نشان دادن نقص در استدلال خود ، بلکه بیشتر از آن ، با هدف کمک به ما برای درک بهتر رابطه واقعی بین پدر ، پسر و روح القدس وجود دارد.

اگر می خواهیم این کار را انجام دهیم ، بیایید آن را درست انجام دهیم. بیایید با بنیادی شروع کنیم که همه می توانیم درباره آن توافق کنیم ، بنیادی که متناسب با حقایق کتاب مقدس و طبیعت باشد.

برای انجام این کار ، ما باید تمام سوگیری ها و عقاید خود را از بین ببریم. بیایید با اصطلاحات "توحید" ، "توحید" و "شرک" شروع کنیم. یک تثلیث خود را یکتاپرست تلقی خواهد کرد زیرا فقط به یک خدا اعتقاد دارد ، البته خدایی که از سه شخص تشکیل شده است. او ادعا خواهد کرد که ملت اسرائیل نیز توحید بوده است. از نظر او توحید خوب است ، در حالی که توحید و شرک بد است.

فقط در صورتی که معنی این اصطلاحات را روشن نکنیم:

توحید به عنوان "آموزه یا اعتقاد به اینکه فقط یک خدا وجود دارد" تعریف شده است.

هنوتیسم به عنوان "پرستش یک خدا بدون انکار وجود خدایان دیگر" تعریف شده است.

شرک به عنوان "اعتقاد یا پرستش بیش از یک خدا" تعریف شده است.

من می خواهم ما این اصطلاحات را بیرون بیاوریم. از شر آنها خلاص شوید. چرا؟ صرفاً به این دلیل که اگر موقعیت خود را حتی قبل از شروع به کار کبوتر نیز سوراخ کنیم ، ذهن خود را به احتمال وجود چیز دیگری در آنجا بسته خواهیم کرد ، چیزی که هیچ یک از این اصطلاحات به درستی شامل آن نمی شوند. چگونه می توان اطمینان داشت که هر یک از این اصطلاحات به طور دقیق ماهیت واقعی و پرستش خدا را توصیف می کند؟ شاید هیچکدام این کار را نکنند. شاید همه آنها علامت را از دست بدهند. شاید ، هنگامی که تحقیقات خود را به پایان می رسانیم ، باید اصطلاح کاملاً جدیدی ابداع کنیم تا یافته های خود را به درستی نشان دهیم.

بیایید ما با یک قالبی پاک شروع کنیم ، زیرا ورود به هر تحقیق با پیش فرض ما را در معرض خطر "سوگیری تأیید" قرار می دهد. ما می توانیم به راحتی ، حتی ناخواسته ، شواهدی را که با تصور ما مغایرت دارد ، نادیده بگیریم و به شواهدی که به نظر می رسد موید آن باشد ، وزن بیش از حد بدهیم. با این کار می توانستیم حقیقت حقیقتی را که تاکنون حتی هرگز در نظر نگرفته بودیم ، از دست بدهیم.

خوب ، پس اینجا می رویم. از کجا باید شروع کنیم؟ احتمالاً فکر می کنید که مکان خوبی برای شروع در آغاز ، در این مورد ، آغاز جهان است.

اولین کتاب کتاب مقدس با این جمله باز می شود: "در آغاز خدا آسمان ها و زمین را آفرید." (کتاب پیدایش 1: 1 کتاب مقدس جیمز)

با این حال ، مکان بهتری برای شروع وجود دارد. اگر بخواهیم چیزی از ذات خدا را درک کنیم ، باید قبل از آغاز به آن برگردیم.

من حالا می خواهم به شما چیزی بگویم و آنچه را که می خواهم به شما بگویم نادرست است. ببینید آیا می توانید آن را تحویل بگیرید.

"خدا در یک لحظه از زمان قبل از بوجود آمدن جهان وجود داشته است."

به نظر می رسد یک جمله کاملا منطقی است ، نه؟ این نیست ، و در اینجا دلیل آن وجود دارد. زمان آنچنان بخشی ذاتی از زندگی است که ماهیت آن را کم و بی فکری می کنیم. خیلی ساده است اما دقیقاً زمان چیست؟ از نظر ما ، زمان ثابت است ، یک استاد برده که ما را بی وقفه به جلو سوق می دهد. ما مانند اشیایی هستیم که در رودخانه شناور هستند و با سرعت جریان در پایین دست حمل می شوند و نمی توانند سرعت آن را کم کرده یا سرعت آن را افزایش دهند. همه ما در یک لحظه ثابت در زمان وجود داریم. "من" که اکنون هنگام گفتن هر کلمه وجود دارد با گذشت هر لحظه دیگر متوقف می شود تا با "من" فعلی جایگزین شود. "من" که در ابتدای این ویدیو وجود داشت ، دیگر جایگزین نمی شود. ما نمی توانیم به گذشته برگردیم ، در حرکت زمان با آن همراه هستیم. همه ما لحظه به لحظه وجود داریم ، فقط در یک لحظه از زمان. فکر می کنیم همه در یک جریان زمانی گیر افتاده ایم. اینکه هر ثانیه ای که برای من می گذرد همان ثانیه ای است که برای شما می گذرد.

نه خیلی

انیشتین آمد و اظهار داشت که زمان این چیز تغییرناپذیر نیست. وی این نظریه را مطرح كرد كه گرانش و سرعت هر دو می توانند زمان را كاهش دهند - كه اگر یك مرد قصد داشته باشد تا به نزدیكترین ستاره سفر كند و دوباره به عقب برود كه بسیار نزدیك به سرعت نور باشد ، زمان برای او كند می شود. زمان برای همه کسانی که او را ترک کرده ادامه می یابد و آنها ده سال سن می یابند ، اما او بسته به سرعت سفر خود فقط چند هفته یا ماه پیر می شود.

من می دانم که حقیقت بسیار عجیب به نظر می رسد ، اما دانشمندان از آن زمان آزمایش هایی را انجام داده اند تا تأیید کنند که زمان بر اساس جاذبه و سرعت جاذبه کند می شود. (من برای توصیف این ویدیو برای کسانی که دارای خلاقیت علمی هستند و می خواهند بیشتر بدانند ، به این تحقیق ارجاع می دهم.)

حرف من در همه اینها این است که برخلاف آنچه ما "عقل سلیم" می دانیم ، زمان ثابت جهان نیست. زمان قابل تغییر و تغییر است. سرعت حرکت زمان می تواند تغییر کند. این نشان می دهد که زمان ، جرم و سرعت همه با هم مرتبط هستند. همه آنها نسبت به یکدیگر هستند ، از این رو نام تئوری انیشتین ، نظریه نسبیت است. همه ما در مورد تداوم زمان و مکان شنیده ایم. به عبارت دیگر: هیچ جهان فیزیکی ، هیچ وقت. زمان یک چیز خلق شده است ، همانطور که ماده یک چیز خلق شده است.

بنابراین ، وقتی گفتم ، "خدا در یک لحظه از زمان قبل از پیدایش جهان وجود داشت" ، پیش فرض غلطی گذاشتم. چیزی به نام زمان قبل از جهان وجود نداشته است ، زیرا جریان زمان بخشی از جهان است. از کائنات جدا نیست. در خارج از جهان هیچ ماده ای وجود ندارد و هیچ زمانی وجود ندارد. در خارج ، فقط خدا وجود دارد.

من و شما در درون زمان وجود داریم. ما نمی توانیم خارج از زمان وجود داشته باشیم. ما به آن مقید هستیم. فرشتگان نیز در محدودیت های زمانی وجود دارند. آنها از نظر راهی که ما نمی فهمیم با ما متفاوت هستند ، اما به نظر می رسد که آنها نیز بخشی از آفرینش جهان هستند ، که جهان فیزیکی تنها بخشی از آفرینش است ، بخشی که ما می توانیم درک کنیم و اینکه آنها به زمان محدود هستند. و فضا نیز هست. در دانیال 10:13 می خوانیم درباره فرشته ای که در جواب دعای دانیال فرستاده شده است. او از هر کجا که بود به دانیل آمد ، اما فرشته مخالف 21 روز او را در بند نگه داشت و تنها زمانی آزاد شد که مایکل ، یکی از فرشتگان برجسته به کمک او آمد.

بنابراین قوانین جهان خلقت بر همه موجودات آفریده حاکم است که در آغاز پیدایش 1: 1 اشاره شده است.

از طرف دیگر ، خدا در خارج از جهان ، خارج از زمان ، خارج از همه چیز وجود دارد. او تابع هیچ چیز و هیچکس نیست ، اما همه چیز تابع اوست. وقتی می گوییم خدا وجود دارد ، ما در مورد زندگی ابدی در زمان صحبت نمی کنیم. ما به یک حالت وجودی اشاره می کنیم. خدا ... به سادگی ... هست. او هست. او وجود دارد. او مانند من و تو لحظه به لحظه وجود ندارد. او به سادگی است.

ممکن است در درک چگونگی وجود خدا در خارج از زمان مشکل داشته باشید ، اما درک آن لازم نیست. پذیرش این واقعیت تمام آنچه لازم است است. همانطور که در ویدئوی قبلی این مجموعه گفتم ، ما مانند یک انسان کور متولد شده ایم که تابش نور را هرگز ندیده است. چگونه یک نابینا می تواند درک کند که رنگ هایی مانند قرمز ، زرد و آبی وجود دارد؟ او نه می تواند آنها را درک کند و نه می توانیم آن رنگ ها را به گونه ای برای او توصیف کنیم که به او اجازه دهد واقعیت آنها را درک کند. او باید به راحتی کلمه ما را قبول کند که آنها وجود دارند.

موجود یا موجودیتی که خارج از زمان وجود دارد چه نامی را برای خود می برد؟ چه نامی به اندازه کافی منحصر به فرد است که هیچ اطلاعات دیگری حق داشتن آن را نداشته باشد؟ خدا خودش جواب ما را می دهد. لطفاً به خروج 3:13 بپیچید. من از کتاب مقدس انگلیسی.

موسی به خدا گفت: "اینک ، هنگامی که به نزد بنی اسرائیل می آیم و به آنها می گویم ، خدای پدران تو مرا به نزد تو فرستاده است." و آنها از من می پرسند ، "نام او چیست؟" چه چیزی باید به آنها بگویم؟ " خدا به موسی گفت ، "من آن كسی هستم كه هستی" ، و او گفت ، "این را به بنی اسرائیل بگویی:" من هستم من مرا نزد تو فرستاده است. "خداوند علاوه بر این به موسی گفت ،" از اسرائیل این ، "یهوه ، خدای پدران تو ، خدای ابراهیم ، خدای اسحاق و خدای یعقوب ، من را نزد تو فرستاده است." این نام من برای همیشه است ، و این یادبود من برای همه نسل ها است. " (خروج 3: 13-15 وب)

در اینجا او دو بار نام خود را می دهد. اولین مورد "من هستم" است که اوه در عبری برای "من وجود دارم" یا "من هستم". سپس به موسی می گوید که نیاکانش او را با نام YHWH می شناختند ، که ما آن را به عنوان "یهوه" یا "یهوه" یا احتمالاً "Yehowah" ترجمه می کنیم. هر دو این کلمات در عبری فعل هستند و به صورت زمان فعل بیان می شوند. این یک مطالعه بسیار جالب است و شایسته توجه ما است ، با این حال دیگران در توضیح این کار بسیار عالی عمل کرده اند ، بنابراین من چرخ را اینجا اختراع نمی کنم. درعوض ، من پیوندی را در توضیحات این فیلم به دو فیلم قرار می دهم که اطلاعات لازم برای درک بهتر معنای نام خدا را در اختیار شما قرار می دهد.

کافی است بگوییم که برای اهداف امروز ما ، فقط خدا می تواند نام "من وجود داشته باشم" یا "هستم" را نگه دارد. چه انسانی به چنین نامی حق دارد؟ ایوب می گوید:

"مرد ، متولد زن ،
کوتاه مدت است و پر از مشکل است.
او مانند شکوفه بالا می آید و سپس پژمرده می شود.
او مانند سایه فرار می کند و ناپدید می شود. "
(شغل 14: 1 ، 2 NWT)

وجود ما برای تأیید چنین نامی خیلی زودگذر است. فقط خدا همیشه وجود داشته و خواهد داشت. فقط خدا فراتر از زمان وجود دارد.

به عنوان یک کنار ، بگذارید بیان کنم که من برای اشاره به YHWH از نام یهوه استفاده می کنم. من Yehowah را ترجیح می دهم زیرا فکر می کنم به تلفظ اصلی نزدیکتر باشد ، اما دوستی به من کمک کرد تا ببینم اگر از Yehowah استفاده می کنم ، به خاطر قوام ، باید از عیسی به عنوان Yeshua یاد کنم ، زیرا نام او حاوی نام الهی است شکل مخفف بنابراین ، به خاطر سازگاری و نه صحت تلفظ در مطابق با زبانهای اصلی ، از "Yahoo" و "Jesus" استفاده خواهم کرد. در هر صورت ، من معتقدم که تلفظ دقیق مسئله ای نیست. کسانی هستند که بر سر تلفظ صحیح سر و صدا ایجاد می کنند ، اما به نظر من بسیاری از این افراد واقعاً تلاش می کنند که ما از این نام استفاده نکنیم و بحث و گفتگو در مورد تلفظ یک فریب است. از این گذشته ، حتی اگر تلفظ دقیق آن را به عبری باستان می دانستیم ، اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان نمی توانستند از آن استفاده کنند. نام من اریک است اما وقتی به یک کشور آمریکای لاتین می روم ، افراد کمی هستند که بتوانند آن را به درستی تلفظ کنند. صدای نهایی "C" افتاده یا گاهی اوقات با "S" جایگزین می شود. به نظر می رسد مانند "Eree" یا "Erees". این احمقانه است که فکر کنیم تلفظ مناسب آن چیزی است که واقعاً برای خدا مهم است. آنچه برای او مهم است این است که ما بفهمیم این نام نشان دهنده چیست. همه نام ها در عبری معنی دارند.

حالا می خواهم لحظه ای مکث کنم. شما ممکن است فکر کنید که همه این صحبت ها در مورد زمان ، و نام ها ، و وجود علمی است و برای نجات شما واقعاً حیاتی نیست. در غیر این صورت پیشنهاد می کنم. گاهی اوقات عمیق ترین حقیقت در دید ساده پنهان می شود. در تمام مدت ، از نظر کامل ، آنجا بوده است ، اما ما هرگز آن را برای آنچه واقعاً بود درک نکردیم. به نظر من در اینجا با آن سر و کار داریم.

من با بیان اصولی که در مورد آن بحث کردیم ، توضیح خواهم داد:

  1. یهوه جاوید است.
  2. یهوه شروع ندارد.
  3. یهوه قبل از زمان و خارج از زمان وجود دارد.
  4. آسمانها و زمین پیدایش 1: 1 آغاز شد.
  5. زمان بخشی از آفرینش آسمانها و زمین بود.
  6. همه چیز تابع خداست.
  7. خدا نمی تواند تابع هیچ چیزی باشد ، از جمله زمان.

آیا با این هفت جمله موافقید؟ لحظه ای وقت بگذارید ، در مورد آنها تامل کنید و آن را در نظر بگیرید. آیا آنها را بدیهی می دانید ، یعنی حقایقی بدیهی و غیر قابل تردید؟

اگر چنین است ، پس شما تمام آنچه را که برای رد نظریه ترینیتی به عنوان نادرست نیاز دارید ، دارید. شما همچنین به دلیل نادرست بودن آموزش سوسینیان به تمام مواردی نیاز دارید. با توجه به اینکه این هفت گزاره بدیهی است ، خدا نمی تواند به عنوان تثلیث وجود داشته باشد و همچنین نمی توانیم بگوییم که عیسی مسیح فقط در رحم مریم همانطور که سوسیالیست ها زندگی می کنند وجود دارد.

چگونه است که می توانم بگویم پذیرش این هفت بدیهی امکان آن آموزه های گسترده را از بین می برد؟ من مطمئن هستم که Trinitarians در خارج بدیهیاتی را که گفته شد قبول می کنند در حالی که در همان زمان اظهار داشتند که آنها به هیچ وجه خدا را تصور نمی کنند.

به اندازه کافی منصفانه من یک ادعا کردم ، بنابراین اکنون باید آن را ثابت کنم. بیایید با مفهوم کامل نکته 7 شروع کنیم: "خدا نمی تواند تابع هیچ چیزی باشد ، از جمله زمان."

ایده ای که ممکن است ادراک ما را آلوده کند ، سو تفاهم در مورد آنچه برای یهوه خدا امکان پذیر است است. ما معمولاً فکر می کنیم همه چیز برای خدا ممکن است. از این گذشته ، آیا کتاب مقدس در واقع چنین چیزی را آموزش نمی دهد؟

"عیسی به صورت آنها نگاه کرد ، به آنها گفت:" این برای انسانها غیرممکن است ، اما برای خدا همه چیز ممکن است. "(متی 19:26)

با این حال ، در جای دیگر ، این جمله ظاهراً متناقض را داریم:

"... دروغ گفتن برای خدا غیرممکن است ..." (عبرانیان 6:18)

ما باید خوشحال باشیم که دروغ گفتن برای خدا غیرممکن است ، زیرا اگر او بتواند دروغ بگوید ، کارهای بد دیگری نیز می تواند انجام دهد. خدای توانا را تصور کنید که می تواند مرتکب اعمال غیراخلاقی شود ، مانند اینکه ، نمی دانم ، مردم را با سوزاندن زنده شکنجه می کند ، سپس با استفاده از قدرت خود آنها را زنده نگه می دارد در حالی که آنها را بارها و بارها می سوزاند ، و هرگز به آنها اجازه فرار نمی دهد برای همیشه. بله چه سناریوی کابوسی!

البته ، خدای این جهان ، شیطان شیطان ، شر است و اگر همه قدرت داشت ، احتمالاً از چنین سناریویی خوشش می آمد ، اما یهوه؟ به هیچ وجه. یهوه عادل و صالح و خوب است و بیش از هر چیز ، خدا عشق است. بنابراین ، او نمی تواند دروغ بگوید زیرا این کار او را بد اخلاق ، شرور و شرور می کند. خدا نمی تواند کاری انجام دهد که شخصیت او را خراب کند ، به هیچ وجه او را محدود کند و نه او را تابع کسی یا هر چیز دیگری کند. به طور خلاصه ، یهوه خدا نمی تواند کاری کند که از او بکاهد.

با این حال ، سخنان عیسی درباره همه چیزهایی که برای خدا ممکن است نیز صادق است. به زمینه نگاه کنید. آنچه عیسی می گوید این است که هیچ کاری که خدا می خواهد انجام دهد فراتر از توانایی او برای تحقق است. هیچ کس نمی تواند برای خدا محدودیتی بگذارد زیرا برای او همه چیز ممکن است. بنابراین خدای عاشقی که می خواهد با خلقت خود باشد ، همانطور که با آدم و حوا بود ، وسیله ای برای این کار خلق می کند ، که به هیچ وجه ذات الهی او را با در معرض قرار دادن خود به هیچ وجه محدود نمی کند.

خب! حالا شما مالک آن هستید. آخرین قطعه پازل. الان می بینی؟

من نکردم سالهای زیادی نتوانستم آن را ببینم. با وجود حذف بسیاری از نابینایان پیش داوری و سوگیری ، مانند بسیاری از حقایق جهانی ، این کاملاً ساده و کاملاً واضح است - اعم از سازمان شاهدان یهوه ، یا کلیسای کاتولیک یا هر م institutionسسه دیگری که تعالیم نادرستی درباره خدا تعلیم می دهد.

س isال این است: چگونه یهوه خدا که فراتر از زمان وجود دارد و نمی تواند تابع چیزی باشد ، می تواند در آفرینش او وارد شود و خود را تحت تأثیر جریان زمان قرار دهد؟ هنوز نمی توان او را كاهش داد ، اگر به كائنات بیاید تا در كنار فرزندانش باشد ، پس مانند ما ، باید لحظه به لحظه وجود داشته باشد ، منوط به مدت زمانی كه او ایجاد كرده است. خداوند متعال تابع هیچ چیزی نیست. به عنوان مثال ، این حساب را در نظر بگیرید:

" . . بعداً صدای یهوه خدا را شنیدند وقتی او در قسمت بادی از روز در باغ قدم می زد ، و مرد و همسرش از چهره یهوه خدا در میان درختان باغ پنهان شدند. " (پیدایش 3: 8 NWT)

آنها صدای او را شنیدند و چهره او را دیدند. چطور ممکنه؟

ابراهیم همچنین یهوه را دید ، با او غذا خورد و با او صحبت کرد.

" . .سپس این افراد از آنجا رفتند و به طرف سودوم رفتند ، اما یهوه با ابراهیم باقی ماند .... وقتی خداوند صحبت با ابراهیم را تمام كرد ، راه خود را رفت و ابراهیم به محل خود بازگشت. " (پیدایش 18:22 ، 33)

همه چیز در نزد خداوند ممکن است ، بنابراین بدیهی است که ، یهوه خدا راهی پیدا کرد تا عشق خود به فرزندان خود را با بودن در کنار آنها و راهنمایی آنها بدون اینکه خود را به هیچ وجه محدود کند و کاهش دهد ابراز کند. چگونه او این کار را انجام داد؟

پاسخ در یکی از آخرین کتابهای نوشته شده در کتاب مقدس در شرح موازی پیدایش 1: 1 داده شد. در اینجا ، یوحنای رسول در گزارش پیدایش که دانش پنهان تاکنون را نشان می دهد ، گسترش می دهد.

"در آغاز کلمه بود ، و کلمه با خدا بود ، و کلمه خدا بود. او در آغاز با خدا بود. همه چیز از طریق او بوجود آمده است و غیر از او حتی یک چیز هم بوجود نیامده است. " (یوحنا 1: 1-3 كتاب مقدس استاندارد آمریكا)

تعدادی ترجمه وجود دارد که قسمت آخر آیه یک را به عنوان "کلمه خدا بود" ارائه می دهد. همچنین ترجمه هایی وجود دارد که آن را به عنوان "کلمه الهی بود" ارائه می دهد.

از نظر دستورالعمل ، توجیهی برای هر ارائه وجود دارد. هنگامی که در هر متنی ابهام وجود دارد ، با تعیین اینکه کدام رندر با بقیه کتاب مقدس هماهنگ است ، معنای واقعی آن آشکار می شود. بنابراین ، بگذارید هرگونه اختلاف در مورد دستور زبان را لحظه ای کنار بگذاریم و بر روی Word یا Logos تمرکز کنیم.

چرا کلمه کیست و از اهمیت یکسانی برخوردار است؟

"چرا" در آیه 18 همان فصل توضیح داده شده است.

"هیچ کس خدا را در هر زمان ندیده است. او تنها خدای زاده است که در دامان پدر است ، او او را توضیح داده است. " (یوحنا 1:18 NASB 1995) [همچنین نگاه کنید به تیم 6:16 و یوحنا 6:46]

لوگوس خدایی متولد است. یوحنا 1:18 به ما می گوید که هیچ کس تاکنون یهوه خدا را ندیده است و دقیقاً به همین دلیل است که خداوند لوگو را خلق کرده است. آرم یا کلمه الهی است ، همانطور که فیلیپین 2: 6 به ما می گوید ، در شکل خدا وجود دارد. او خدایی است ، خدایی مشهود ، که پدر را توضیح می دهد. آدم ، حوا و ابراهیم یهوه خدا را ندیدند. کتاب مقدس می گوید هیچ کس خدا را در هر زمان ندیده است. آنها کلام خدا ، آرم را دیدند. لوگوس آفریده شده یا متولد شده است تا بتواند شکاف بین خدای متعال و خلقت جهانی او را پر کند. Word یا Logos می تواند خلقت ایجاد کند اما همچنین می تواند با خدا باشد.

از آنجا که یهوه قبل از خلقت جهان ، آرم ها را اعم از عالم معنوی و عالم جسمی ایجاد کرده است ، آرم ها قبل از خود زمان وجود داشته اند. بنابراین او مانند خدا ابدی است.

چگونه موجودی که متولد یا متولد شده است نمی تواند شروعی داشته باشد؟ خوب ، بدون زمان هیچ آغاز و پایانی وجود ندارد. ابدیت خطی نیست.

برای درک آن ، من و شما باید جنبه هایی از زمان و نبود زمان را درک کنیم که درک توانایی آنها در حال حاضر فراتر از توانایی ما است. باز هم ، ما مانند افراد نابینایی هستیم که سعی در درک رنگ دارند. برخی موارد وجود دارد که ما باید بپذیریم زیرا در کتاب مقدس به روشنی بیان شده است ، زیرا درک آنها بیش از توان ذهنی ضعیف ما است. یهوه به ما می گوید:

خداوند اعلام می کند: "زیرا اندیشه های من اندیشه شما نیستند و راههای شما نیز راههای من نیست." زیرا همانطور که آسمانها از زمین بالاتر هستند ، راه های من نیز بالاتر از راه های شما و اندیشه های من از اندیشه های شما بالاتر است. زیرا همانطور که باران و برف از آسمان نازل می شود و به آنجا بر نمی گردد بلکه زمین را آبیاری می کند و آنرا بیرون می آورد و جوانه می زند ، بذر به بذر و نان به خورنده می دهد ، بنابراین حرف من خواهد بود که از دهان من بیرون می رود ؛ این به من خالی باز نخواهد گشت ، بلکه آنچه را که هدف خود قرار داده ام محقق می کند و در کاری که برای آن فرستاده ام موفق خواهد شد. " (اشعیا 55: 8-11 ESV)

فقط کافی است بگوییم که لوگوس ابدی است ، اما توسط خدا به وجود آمده است ، و همین امر نیز تابع خداوند است. یهوه در تلاش برای کمک به ما در درک چیزهای غیرقابل درک ، از قیاس پدر و فرزندی استفاده می کند ، با این حال لوگوس همانطور که یک نوزاد انسان به دنیا آمد ، متولد نشد. شاید ما بتوانیم آن را از این طریق درک کنیم. حوا به دنیا نیامده و مانند آدم خلق نشده است ، اما از گوشت او ، ذات او گرفته شده است. بنابراین ، او گوشت بود ، همان طبیعت آدم بود ، اما همان آدم نبود. این کلام الهی است زیرا او از خدا ساخته شده است - در تنها آفرینش خداوند ، در تمام آفرینش ها بی نظیر است. با این حال ، مانند هر پسری ، او از پدر متمایز است. او خدا نیست ، بلکه یک موجود الهی برای خودش است. یک موجود متمایز ، یک خدا ، بله ، اما پسر خدای متعال است. اگر او خود خدا بود ، پس نمی توانست خلقت ایجاد کند تا با فرزندان انسان باشد ، زیرا خدا نمی تواند کم شود.

بگذارید اینگونه برای شما توضیح دهم. خورشید در هسته اصلی منظومه شمسی قرار دارد. در هسته خورشید ، ماده به قدری گرم است که در دمای 27 میلیون درجه تابش می کند. اگر می توانستید تکه ای از هسته خورشید به اندازه سنگ مرمر را به شهر نیویورک منتقل کنید ، فوراً شهر را برای کیلومترها دور از بین خواهید برد. میلیاردها خورشید در میلیاردها کهکشان وجود دارد و کسی که همه آنها را خلق کرده از همه آنها بزرگتر است. اگر او به زمان می آمد ، زمان را از بین می برد. اگر او به درون جهان می آمد ، جهان را از بین می برد.

راه حل او برای این مشکل این بود که پسری به دنیا آورد که می تواند خود را به انسان نشان دهد ، همانطور که در قالب عیسی مسیح انجام داد. پس ممکن است بگوییم که یهوه خدای ناپیدا است ، در حالی که لوگوس خدای مشهود است. اما آنها یک موجود نیستند. وقتی پسر خدا ، کلام ، برای خدا صحبت می کند ، خدا هدف اوست. با این حال ، عکس این درست نیست. وقتی پدر صحبت می کند ، به جای پسر صحبت نمی کند. پدر آنچه را که بخواهد انجام می دهد. با این حال پسر آنچه پدر می خواهد انجام می دهد. او می گوید ،

"به راستی ، به راستی ، من به شما می گویم ، پسر قادر به انجام هیچ کاری از خود نیست ، اگر نه کاری که ممکن است پدر را ببیند که انجام می دهد. برای هر کاری که انجام می دهد ، پسر نیز چنین می کند. زیرا پدر پسر را دوست دارد و همه کارهایی را که انجام می دهد به او نشان می دهد. و او کارهای بزرگتر از اینها را به او نشان خواهد داد تا تعجب کنید.

زیرا همانطور که پدر مردگان را زنده می کند و حیات می بخشد ، پس پسر نیز به هر کسی که بخواهد زندگی می کند. زیرا پدر هیچ کس را قضاوت نمی کند ، بلکه همه قضاوت را به پسر داده است ، تا همگان به پسر احترام بگذارند ، همانگونه که پدر را ارج می نهند. کسی که به پسر احترام نمی گذارد ، پدر را که او را فرستاده است ، تکریم نمی کند ... من به دنبال اراده خود نیستم بلکه اراده کسی است که مرا فرستاده است.
(یوحنا 5: 19-23 ، 30 کتاب مقدس برانه)

در جای دیگر او می گوید: "او کمی جلوتر رفت و روی صورت خود افتاد و دعا کرد و گفت:" ای پدر من ، اگر ممکن است ، بگذار این جام از من بگذرد. با این حال ، نه همانطور که من خواهم خواست ، بلکه همانطور که تو خواهی داشت. " (متی 26:39 NKJV)

پسر به عنوان یك فرد ، ذاتی متشكل از نظر خدا ، اراده خود را دارد ، اما این اراده مطیع خداست ، بنابراین وقتی او مانند كلام خدا ، لوگوس ، خدای مرئی كه از طرف یهوه ارسال شده است ، عمل می كند ، اراده پدر را نمایندگی می کند.

این واقعاً نکته یوحنا 1:18 است.

آرم یا کلمه می تواند با خدا باشد زیرا او در قالب خدا وجود دارد. این چیزی است که نمی توان درباره هیچ موجود ذی ربط دیگری گفت.

فیلیپین می گوید ،

"زیرا این ذهن در شما باشد كه [در] مسیح عیسی نیز هست ، كه چون در شكل خدا بود ، تصور نمی كرد كه چیزی با خدا برابر باشد ، بلكه خودش را خالی كرد ، یک بنده که شبیه انسانها شده و در ظاهر به صورت یک مرد پیدا شده است ، خودش را فروتن کرد ، چون مطیع مرگ شد - حتی مرگ یک صلیب ، به همین دلیل ، همچنین خداوند او را بسیار والا کرد و نامی بر او نهاد که بالاتر از هر نامی است ، تا به نام عیسی هر زانو خم شود - از آسمانیان و زمینیان و آنچه در زیر زمین است - و هر زبانی اعتراف کند که عیسی مسیح [خداوند] است ، به جلال خدا پدر. " (فیلیپیان 2: 5-9 ترجمه لغوی جوان)

در اینجا ما واقعاً می توانیم ذات تبعیت پسر خدا را بدانیم. او با خدا بود ، در ابدیت بی انتها در قالب خدا یا ذات جاودانه یهوه به دلیل نداشتن اصطلاح بهتر وجود داشت.

اما پسر نمی تواند ادعا کند که به نام YHWH ، "من هستم" یا "من وجود دارم" ، زیرا خدا نمی تواند بمیرد یا وجود خود را متوقف کند ، اما پسر می تواند و این کار را کرد ، به مدت سه روز. او خودش را خالی کرد و تبدیل به یک انسان شد ، تحت همه محدودیت های انسانیت ، حتی مرگ بر روی صلیب. یهوه خدا نمی تواند این کار را انجام دهد. خدا نه می تواند بمیرد و نه به خفت هایی که عیسی متحمل شده است رنج ببرد.

بدون وجود عیسی از قبل به عنوان لوگوس ، بدون عیسی تابع ، که در مکاشفه 19:13 به عنوان کلام خدا نیز شناخته می شود ، هیچ راهی برای تعامل خدا با خلقت خود وجود ندارد. عیسی پلی است که با زمان به ابدیت می پیوندد. اگر عیسی فقط در شکم مریم به قول برخی به وجود آمد ، پس چگونه یهوه خدا با آفرینش خود ، چه فرشته ای و چه انسانی ، تعامل داشت؟ اگر عیسی کاملاً خدا باشد همانطور که اصطلاحات سه گانه پیشنهاد می دهند ، ما در همان جایی که شروع کردیم با خدا نبودیم و قادر به کاهش وضعیت خود به یک موجود موجود نیستیم و خود را در معرض زمان قرار می دهیم.

هنگامی که اشعیا 55:11 ، که ما در نظر گرفتیم ، می گوید که خدا کلام خود را می فرستد ، این استعاره نیست. عیسی مسیحی که از قبل وجود داشته است ، مظهر کلام خدا بوده و هست. ضرب المثل های 8 را در نظر بگیرید:

خداوند مرا به عنوان اولین دوره خود آفرید ،
قبل از آثار او
از ابدیت تاسیس شدم ،
از ابتدا ، قبل از شروع زمین.
وقتی عمق آبکی وجود نداشت ، من را بیرون آوردند ،
وقتی هیچ چشمه ای از آب طغیان نمی کرد.
قبل از استقرار کوه ها ،
قبل از تپه ها ، من آورده شدم ،
قبل از اینکه زمین یا مزارع را بسازد ،
یا هر یک از غبارهای زمین.
وقتی آسمانها را مستقر کرد ، من آنجا بودم
وقتی او دایره ای را روی صورت عمیق نوشت ،
وقتی ابرها را در بالا ایجاد کرد ،
وقتی چشمه های عمیق فوران کرد ،
وقتی او برای دریا حد تعیین کرد ،
تا آبها از فرمان او پیشی نگیرند ،
هنگامی که او پایه های زمین را مشخص کرد
سپس من یک صنعتگر ماهر در کنار او بودم ،
و لذت او روز به روز ،
همیشه در حضور او شاد.
من در تمام دنیای او شادی می کردم ،
لذت بردن از پسران انسان.

(امثال 8: 22-31 BSB)

خرد کاربرد عملی دانش است. اساساً خرد ، دانش در عمل است. خدا همه چیز را می داند. دانش او بی نهایت است. اما فقط وقتی او دانش را به کار می گیرد ، حکمت وجود دارد.

این ضرب المثل این نیست که خداوند حکمتی را خلق کند ، گویی آن ویژگی از قبل در او وجود نداشته است. او در مورد ایجاد ابزاری است که با استفاده از آن دانش خدا استفاده می شود. کاربرد عملی دانش خداوند توسط کلام او ، پسری که از طریق او ، توسط چه کسی بوجود آمد و برای او خلقت جهان انجام شد ، انجام شد.

چندین کتاب مقدس در کتاب مقدس پیش از مسیحیت وجود دارد که به آن عهد عتیق نیز گفته می شود ، که به وضوح از انجام کاری از سوی یهوه صحبت می کند و ما در کتاب مقدس مسیحیان (یا عهد جدید) همتایی پیدا می کنیم که در آن عیسی مسیح است. تحقق پیشگویی. این باعث شده است که ترینتیاریایی ها به این نتیجه برسند که عیسی خداست ، پدر و پسر دو شخص در یک موجود هستند. با این حال ، این نتیجه گیری مشکلات زیادی را در بخشهای بیشماری دیگر ایجاد می کند که نشان می دهد عیسی تابع پدر است. من معتقدم که درک هدف واقعی که خداوند متعال پسری الهی را به وجود آورد ، خدایی شبیه او ، اما نه معادل او - خدایی که می تواند بین پدر ابدی و جاودانه و خلقت او پیمود ، به ما اجازه می دهد همه آیات را هماهنگ کنیم و برسیم دركی كه بنیان محكمی برای هدف ابدی ما از شناخت هر دو پدر و پسر ایجاد می كند ، دقیقاً همانطور كه ​​جان به ما می گوید:

"زندگی ابدی شناختن توست ، تنها خدای واقعی ، و شناختن عیسی مسیح ، کسی که فرستادی." (یوحنا 17: 3 نسخه انگلیسی محافظه کارانه)

ما فقط می توانیم پدر را از طریق پسر بشناسیم ، زیرا این پسر است که با ما تعامل دارد. نیازی نیست که پسر را از همه لحاظ معادل پدر بدانیم ، تا به او کاملاً خدا باور داشته باشیم. در واقع ، چنین اعتقادی مانع درک ما از پدر خواهد شد.

در فیلم های آینده ، من متن های اثبات شده ای را که Trinitarians برای حمایت از آموزش آنها استفاده می کنند ، بررسی می کنم و نشان می دهم که چگونه در هر مورد ، تفاهم ما فقط مورد بررسی قرار می گیرد بدون اینکه ما نیاز به ایجاد یک سه گانه مصنوعی از افراد داشته باشیم که یک Godhead را تشکیل می دهند.

در این فاصله ، من می خواهم از شما بخاطر تماشا و حمایت مداوم شما متشکرم.

______________________________________________________

[1] https://www.christianitytoday.com/news/2018/october/what-do-christians-believe-ligonier-state-theology-heresy.html

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    34
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x