در ویدیوی قبلی، در این مجموعه "نجات بشریت".، من به شما قول دادم که در مورد یک قطعه پرانتزی بسیار بحث برانگیز موجود در کتاب مکاشفه بحث کنیم:

 "(بقیه مردگان زنده نشدند تا هزار سال تمام شد.)" - مکاشفه 20: 5a NIV.

در آن زمان ، من دقیقاً نمی فهمیدم که چقدر بحث انگیز است. من فرض کردم ، مثل همه دیگران ، این جمله بخشی از نوشته های الهام گرفته شده است ، اما از یک دوست آگاه ، من فهمیدم که این دو جمله از قدیمی ترین نسخه های خطی موجود در امروز موجود نیست. در قدیمی ترین نسخه خطی یونانی مکاشفه وجود ندارد مستندات Sinaiticus، و نه حتی در نسخه های خطی آرامی قدیمی تر ، نسخه خطی خابوریس.

من فکر می کنم برای یک دانشجوی جدی کتاب مقدس مهم است که اهمیت کتاب مقدس را درک کند مستندات Sinaiticus، بنابراین من پیوندی به یک ویدیوی کوتاه قرار می دهم که اطلاعات دقیق تری به شما می دهد. اگر می خواهید پس از مشاهده این گفتار ، آن را مشاهده کنید ، من آن پیوند را در شرح این ویدیو جای گذاری می کنم.

به همین ترتیب، نسخه خطی خابوریس برای ما از اهمیت حیاتی برخوردار است. این احتمالاً قدیمی ترین نسخه خطی شناخته شده عهد جدید کامل است که امروز وجود دارد و احتمالاً مربوط به سال 164 میلادی است. به زبان آرامی نوشته شده است. در اینجا پیوندی برای اطلاعات بیشتر در مورد نسخه خطی خابوریس. من همچنین این لینک را در توضیحات این فیلم قرار می دهم.

علاوه بر این ، حدود 40٪ از 200 نسخه خطی موجود در مکاشفه 5a ندارند و 50٪ از نسخه های خطی اولیه از قرون 4-13 آن را ندارند.

حتی در نسخه های خطی که 5a یافت می شود ، بسیار ناسازگار ارائه شده است. گاهی اوقات فقط در حاشیه وجود دارد.

اگر به سایت BibleHub.com بروید ، خواهید دید که نسخه های آرامی نمایش داده شده در آنجا حاوی عبارت "بقیه مردگان" نیست. بنابراین ، آیا ما باید وقت خود را صرف بحث در مورد چیزی کنیم که از مردان و نه خدا نشأت گرفته است؟ مسئله این است که بسیاری از افراد هستند که کل الهیات نجات را ساخته اند که بستگی زیادی به این جمله از مکاشفه 20: 5 دارد. این افراد حاضر نیستند شواهدی را که این یک جعل اضافه شده بر متن کتاب مقدس است را بپذیرند.

و این دقیقاً چه کلامی است که آنها با غیرت از آن محافظت می کنند؟

برای توضیح آن ، بیایید با خواندن یوحنا 5:28 ، 29 که در نسخه بسیار محبوب بین المللی کتاب مقدس ارائه شده است ، شروع کنیم:

"از این تعجب نکنید ، زیرا زمانی فرا می رسد که همه کسانی که در گورهای خود هستند صدای او را می شنوند و بیرون می آیند - کسانی که کارهای خوب انجام داده اند زنده می شوند و کسانی که کارهای بد را انجام می دهند قیام می کنند محکوم شود (یوحنا 5:28 ، 29 NIV)

اکثر ترجمه های کتاب مقدس جایگزین "محکوم" با "داوری" می شود ، اما این چیزی را در ذهن این افراد تغییر نمی دهد. به نظر آنها این یک قضاوت محکوم کننده است. این افراد معتقدند که هرکس در قیامت دوم ، یعنی قیامت ناصالح یا شر ، برگردد ، مورد قضاوت مخالف و محکوم قرار خواهد گرفت. و دلیل اینکه آنها این را باور دارند این است که مکاشفه 20: 5a می گوید این زنده شدن بعد از پادشاهی مسیحی مسیح که 1,000 سال طول می کشد اتفاق می افتد. بنابراین ، این افراد زنده شده نمی توانند از نعمت خداوندی که از طریق آن پادشاهی مسیح توزیع شده است بهره مند شوند.

بدیهی است ، نیکوکارانی که در اولین قیامت زنده می شوند فرزندان خدا هستند که در مکاشفه 20: 4-6 توصیف شده اند.

"و من صندلی ها را دیدم ، و آنها بر روی آنها نشستند ، و قضاوت به آنها داده شد ، و این روحانی که برای شهادت یشوا و برای کلام خدا قطع شدند ، و زیرا آنها وحش را پرستش نکردند ، و نه تصویر آن ، هیچ علامتی بین چشم یا دست خود دریافت نکردند ، آنها 1000 سال با مسیح زندگی کردند و سلطنت کردند. و این اولین قیامت است. خوشا به حال او و کسی که در قیامت اول مشارکت داشته باشد ، و مرگ دوم هیچ اختیاری بر این افراد ندارد ، اما آنها کاهنان خدا و مسیح خواهند بود و 1000 سال با او سلطنت می کنند. " (مکاشفه 20: 4-6 کتاب مقدس مقدس Peshitta - از آرامی)

کتاب مقدس در مورد هیچ گروه دیگری که زنده شده اند صحبت نمی کند. بنابراین آن قسمت مشخص است. فقط فرزندان خدا که هزار سال با عیسی سلطنت می کنند مستقیماً به زندگی ابدی زنده می شوند.

بسیاری از کسانی که به معاد محکومیت اعتقاد دارند نیز به عذاب ابدی در جهنم اعتقاد دارند. بنابراین ، بیایید از این منطق پیروی کنیم ، نه؟ اگر کسی بمیرد و به جهنم برود تا به خاطر گناهانش شکنجه ابدی شود ، او واقعاً نمرده است. بدن مرده است ، اما روح زنده می ماند ، درست است؟ آنها به روح جاویدان اعتقاد دارند زیرا برای رنج بردن باید هوشیار باشید. این یک داده است. بنابراین ، اگر از قبل زنده هستید چگونه می توانید زنده شوید؟ حدس می زنم خدا فقط با دادن بدن موقت به انسان ، تو را بازگرداند. حداقل ، شما کمی آرامش خواهید یافت ... می دانید ، از شکنجه های جهنم و همه اینها. اما به نظر می رسد که خداوند تا حدی کینه توز است که میلیاردها نفر را از جهنم بیرون بکشد تا فقط به آنها بگوید ، "محکوم شده اید!" ، قبل از اینکه آنها را به عقب برگردانید. منظورم این است که ، آیا خداوند فکر می کند که آنها پس از هزاران سال شکنجه ، از قبل متوجه این مسئله نشده اند؟ کل سناریو خداوند را به عنوان نوعی سادیست مجازات آمیز توصیف می کند.

حال ، اگر این الهیات را قبول دارید ، اما به جهنم اعتقادی ندارید ، این محکومیت منجر به مرگ ابدی می شود. شاهدان یهوه به نسخه ای از این باور دارند. آنها معتقدند که هرکسی که شاهد نباشد ، برای همیشه در آرماگدون خواهد مرد ، اما به طرز عجیبی اگر قبل از آرماگدون بمیری ، در طول 1000 سال زنده می شوی. محکومیت پس از هزاره خلاف این را باور دارند. بازماندگان آرماگدون خواهند بود که فرصتی برای رستگاری پیدا می کنند ، اما اگر قبل از آرماگدون بمیرید ، دیگر اقبال ندارید.

هر دو گروه با مشكل مشابهی روبرو هستند: آنها بخش قابل توجهی از بشریت را از برخورداری از مزایای نجات زندگی ناشی از زندگی در پادشاهی مسیحی حذف می كنند.

کتاب مقدس می گوید:

"در نتیجه ، همانطور که یک تخلف منجر به محکومیت همه مردم شد ، همچنین یک عمل صالح منجر به توجیه و زندگی برای همه مردم شد." (رومیان 5:18 NIV)

برای شاهدان یهوه ، "زندگی برای همه مردم" شامل کسانی که در آرماگدون زنده هستند و اعضای سازمان آنها نیستند ، و برای بعد از هزاره ها ، شامل بازگشت همه در قیامت دوم نیست.

به نظر می رسد که کار بسیار افتضاحی از جانب خدا برای تحمل همه دردسرها و دردهای فداکاری پسرش و سپس آزمایش و پالایش گروهی از انسان ها برای حکومت با او انجام شده است ، اما کار آنها به سود بخش کوچکی از بشریت است. منظور من این است که اگر شما این همه درد و رنج را تحمل خواهید کرد ، چرا ارزش آن را ندارید که برای همه ارزش خود را داشته باشد؟ مطمئناً خداوند قدرت انجام آن را دارد. مگر اینکه کسانی که این تعبیر را ترویج می کنند ، خدا را جزئی ، بی احتیاط و بیرحمانه بدانند.

گفته شده است که شما مانند خدایی می شوید که می پرستید. هوم ، تفتیش عقاید اسپانیا ، جنگهای صلیبی مقدس ، سوزاندن بدعت گذاران ، اجتناب از قربانیان آزار جنسی کودکان. بله ، می بینم که چگونه متناسب است.

می توان فهمید که مکاشفه 20: 5a به معنای معاد دوم است که پس از 1,000 سال اتفاق می افتد ، اما این امر نمی آموزد که همه محکوم هستند. علاوه بر ارائه بد یوحنا 5:29 ، این از کجا ناشی می شود؟

پاسخ در مکاشفه 20: 11-15 یافت می شود که می گوید:

"سپس یک تخت سفید بزرگ و شخصی را که بر آن نشسته بود دیدم. زمین و آسمانها از حضور او فرار کردند و دیگر جایی برای آنها نبود. و مردگان بزرگ و كوچك را دیدم كه در برابر تخت ایستاده اند و كتابها باز شده اند. کتاب دیگری افتتاح شد که همان کتاب زندگی است. قضاوت درباره مردگان طبق آنچه در كتاب ها انجام شده است ، انجام شده است. دریا مردگان موجود در آن را تسلیم کرد ، و مرگ و هادس مرده هایی را که در آنها بودند تسلیم کردند و هر کس براساس آنچه انجام داده بودند قضاوت شد. سپس مرگ و هادس را در دریاچه آتش انداختند. دریاچه آتش دومین مرگ است. هر کسی که نام او در کتاب زندگی نوشته نشده بود ، به دریاچه آتش انداخته شد. " (مکاشفه 20: 11-15 NIV)

بر اساس تفسیر محکومیت پس از هزاره ، این آیات به ما می گویند که ،

  • قاتل مردگان بر اساس اعمالشان قبل از مرگ است.
  • این اتفاق پس از گذشت هزار سال می افتد زیرا این آیات از مواردی که آزمایش نهایی و نابودی شیطان را توصیف می کنند پیروی می کند.

من به شما نشان خواهم داد که هیچ یک از این دو بحث معتبر نیستند. اما اول ، اجازه دهید در اینجا مکث کنیم زیرا درک اینکه وقتی 2nd رستاخیز برای درک امید به نجات برای اکثر قریب به اتفاق بشر بسیار مهم است. آیا شما پدر یا مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ یا فرزندانی دارید که قبلاً فوت کرده اند و از فرزندان خدا نبوده اند؟ طبق نظریه محکومیت پس از هزاره ، دیگر هرگز آنها را نخواهید دید. این یک فکر وحشتناک است. بنابراین بیایید کاملاً مطمئن باشیم که این تفسیر قبل از این که امید میلیون ها نفر را از بین ببریم معتبر است.

از مکاشفه 20: 5a شروع می کنیم ، از آنجا که رستاخیزان بعد از هزاره آن را جعلی نمی پذیرند ، بیایید روش دیگری را امتحان کنیم. کسانی که محکومیت همه کسانی را که در معاد دوم برمی گردند ترویج می دهند معتقدند که این امر به معاد واقعی اشاره دارد. اما اگر این اشاره به افرادی باشد که از نظر خدا فقط "مرده" هستند. ممکن است در فیلم قبلی ما به یاد بیاورید که مدارک معتبری را برای چنین دیدگاهی در کتاب مقدس دیده ایم. به همین ترتیب ، زنده شدن می تواند به معنای صالح بودن توسط خداوند اعلام شود که متمایز از زنده شدن است زیرا ما حتی در این زندگی نیز می توانیم زنده شویم. باز هم ، اگر در این مورد نامشخص هستید ، توصیه می کنم فیلم قبلی را مرور کنید. بنابراین اکنون ما تعبیر قابل قبول دیگری داریم ، اما این تفسیر نیازی به قیامت پس از پایان هزار سال ندارد. درعوض ، می توان فهمید که آنچه پس از گذشت هزار سال اتفاق می افتد ، اظهار حقانیت آنهایی است که قبلاً از نظر جسمی زنده بودند اما مرده معنوی هستند - یعنی در گناهان خود مرده اند.

هنگامی که یک آیه را می توان به طور قابل قبول به دو یا چند روش تفسیر کرد ، به عنوان یک متن اثبات بی فایده می شود ، زیرا چه کسی می گوید کدام تفسیر درست است؟

متأسفانه ، پس از هزاره ها این را نمی پذیرند. آنها تأیید نمی کنند که تفسیر دیگری امکان پذیر است ، و بنابراین به این باور متوسل می شوند که مکاشفه 20 به ترتیب زمانی نوشته شده است. مطمئناً ، آیات یک تا 10 تقویمی است زیرا به طور خاص بیان شده است. اما وقتی به آیات پایانی می رسیم ، 11-15 در رابطه خاصی با هزار سال قرار نمی گیرند. ما فقط می توانیم آن را استنباط کنیم. اما اگر یک ترتیب زمانی را استنباط کنیم ، پس چرا در پایان فصل متوقف می شویم؟ وقتی جان وحی را نوشت ، هیچ بخش و آیه ای وجود نداشت. آنچه در ابتدای فصل 21 اتفاق می افتد با پایان فصل 20 کاملاً از ترتیب زمانی خارج است.

کل کتاب مکاشفه مجموعه ای از دیدگاه هایی است که به یوحنا داده شده و از ترتیب زمانی خارج است. او آنها را نه به ترتیب زمانی ، بلکه به ترتیب مشاهده بینش ها یادداشت می کند.

آیا روش دیگری وجود دارد که بتوانیم با استفاده از آن 2 را ثابت کنیمnd رستاخیز اتفاق می افتد؟

اگر 2nd رستاخیز پس از گذشت هزار سال اتفاق می افتد ، کسانی که زنده شده اند نمی توانند از پادشاهی هزار ساله مسیح مانند بازماندگان آرماگدون بهره مند شوند. می توانید آن را ببینید ، نمی توانید؟

در بخش مکاشفه 21 می فهمیم که ، "اکنون محل زندگی خدا در میان مردم است و او با آنها زندگی خواهد کرد. آنها قوم او خواهند بود و خداوند نیز با آنها خواهد بود و خدای آنها خواهد بود. او هر اشک از چشمان آنها را پاک خواهد کرد. دیگر مرگی و عزاداری و گریه و درد وجود نخواهد داشت ، زیرا نظم قدیمی همه چیز از بین رفته است. " (مکاشفه 21: 3 ، 4 NIV)

حکم مسح شده با مسیح همچنین به عنوان کشیش برای آشتی مجدد بشر با خانواده خدا عمل می کند. مکاشفه 22: 2 از "بهبود ملتها" صحبت می کند.

اگر بعد از گذشت هزار سال و پایان سلطنت مسیح ، این قیامت در قیام دوم زنده شود ، از همه این مزایا محروم خواهد شد. با این حال ، اگر آن رستاخیز در طول هزار سال اتفاق بیفتد ، همه این افراد به همان روشی که بازماندگان آرماگدون انجام می دهند ، بهره مند خواهند شد ، به جز ... به جز ارائه آزار دهنده ای که کتاب مقدس NIV به یوحنا 5:29 می دهد. این می گوید آنها زنده می شوند تا محکوم شوند.

می دانید ، ترجمه جهانی جدید به دلیل تعصب خود دچار اشکالات زیادی می شود ، اما مردم فراموش می کنند که هر نسخه از تعصب رنج می برد. این همان اتفاقی است که با این آیه در نسخه جدید بین المللی افتاده است. مترجمان ترجیح دادند کلمه یونانی را ترجمه کنند ، کریس، به عنوان "محکوم" ، اما ترجمه بهتر "قضاوت" می شود. اسمی که فعل از آن گرفته شده است krisis.

توافق استرانگ "تصمیم ، قضاوت" به ما می دهد. کاربرد: «قضاوت ، قضاوت ، تصمیم ، حکم ؛ به طور کلی: قضاوت الهی؛ اتهام

قضاوت همان محکومیت نیست. مطمئناً ، روند قضاوت ممکن است منجر به محکومیت شود ، اما همچنین ممکن است منجر به تبرئه شود. اگر پیش قاضی بروید ، امیدوارید که او قبلاً تصمیمش را نگرفته باشد. شما امیدوار به صدور حکم "بی گناهی" هستید.

بنابراین بیایید دوباره به معاد دوم نگاه کنیم ، اما این بار از نظر داوری و نه محکومیت.

مکاشفه به ما می گوید که "مردگان طبق آنچه در کتابها ثبت شده بودند قضاوت شدند" و "هر کس طبق آنچه انجام داده بودند مورد قضاوت قرار گرفتند." (مکاشفه 20:12 ، 13 NIV)

آیا اگر این قیامت را پس از پایان هزار سال قرار دهیم ، می توان مشکل غیرقابل حل را مشاهده کرد؟ ما به لطف نجات می یابیم ، نه با کارها ، اما طبق آنچه در اینجا می گوید ، اساس قضاوت ایمان نیست ، نه فضل بلکه کارهاست. طی چندین هزار سال گذشته میلیون ها نفر کشته شده اند که هرگز خدا و مسیح را نمی شناسند و هرگز فرصتی برای ایمان واقعی به یهوه و عیسی نداشته اند. آنچه آنها دارند تنها کارهای آنهاست و طبق این تفسیر خاص ، آنها بر اساس آثار ، قبل از مرگشان قضاوت خواهند شد و بر این اساس در کتاب زندگی نوشته می شوند یا محکوم می شوند. این طرز تفکر تناقض کامل با کتاب مقدس است. این سخنان پولس رسول را به افسسی ها در نظر بگیرید:

"اما به دلیل عشق فراوانش به ما ، خدا ، كه از رحمت غنی است ، ما را با مسیح زنده كرد حتی در حالى كه ما در معصیت مرده بودیم - با لطف شما نجات یافتید ... زیرا به لطف شما نجات یافته اید ، از طریق ایمان - و این از جانب خود شما نیست ، بلکه هدیه خداست - نه با کارها ، به طوری که هیچ کس نتواند به خود ببالد. " (افسسیان 2: 4 ، 8 NIV).

یکی از ابزارهای مطالعه تفسیری کتاب مقدس ، یعنی مطالعه جایی که به کتاب مقدس اجازه تفسیر خود را می دهیم ، هماهنگی با بقیه کتاب مقدس است. هر تفسیر یا فهم باید با تمام کتاب مقدس مطابقت داشته باشد. آیا شما 2 را در نظر بگیریدnd رستاخیز برای زنده شدن محکومیت یا قیام قضاوتی است که بعد از گذشت هزار سال اتفاق می افتد ، شما هماهنگی کتاب مقدس را شکسته اید. اگر این احیای محکومیت باشد ، در نهایت با خدایی جزئی ، ناعادلانه و بی مهری روبرو می شوید ، زیرا او فرصت مساوی به همه نمی دهد حتی اگر این کار در حد توان او باشد. (بالاخره او خداوند متعال است)

و اگر بپذیرید که این یک رستاخیز قضاوتی است که پس از گذشت هزار سال اتفاق می افتد ، در پایان با قضاوت افراد بر اساس کارها و نه با ایمان مواجه خواهید شد. در آخر با افرادی روبرو خواهید شد که با کارهایشان راهی به زندگی ابدی بدست می آورند.

حال ، اگر قیام ناصالحین را قرار دهیم ، چه اتفاقی می افتد ، 2nd قیامت ، در طول هزار سال؟

آنها در کدام حالت زنده می شوند؟ ما می دانیم که آنها در زندگی زنده نمی شوند زیرا به طور خاص می گوید اولین قیامت تنها قیام زنده است.

افسسیان 2 به ما می گوید:

"و اما شما در معصیت و گناهان خود ، که قبلاً در راههای این دنیا و حاکم پادشاهی هوا ، روحی که اکنون در حال کار در کسانی است ، در آنها زندگی می کردید ، زندگی می کردید. نافرمانی همه ما نیز در یک زمان در میان آنها زندگی می کردیم ، ولع خوردن گوشت خود را ارضا می کردیم و از خواسته ها و افکار آن پیروی می کردیم. مانند بقیه ، ما ذاتاً مستحق خشم و عصبانیت بودیم. " (افسسیان 2: 1-3 NIV)

کتاب مقدس نشان می دهد که مردگان واقعاً مرده نبوده اند ، بلکه در خواب بوده اند. آنها صدای عیسی را صدا می کنند و آنها را بیدار می کنند. بعضی ها با زندگی بیدار می شوند و بعضی دیگر با قضاوت. کسانی که برای قضاوت از خواب بیدار می شوند در همان حالتی هستند که هنگام خواب به خواب می روند. آنها در معصیت و گناهان خود مرده بودند. آنها ذاتاً مستحق خشم بودند.

این وضعیتی است که من و شما قبل از شناختن مسیح در آن بودیم. اما از آنجا که ما مسیح را شناختیم ، این کلمات بعدی در مورد ما صدق می کنند:

"اما به دلیل عشق فراوان او به ما ، خداوند ، كه از رحمت غنی است ، ما را با مسیح زنده كرد حتی زمانی كه ما در تخلفات مرده بودیم - این به لطف شما نجات یافته اید." (افسسیان 2: 4 NIV)

ما به رحمت خدا نجات یافته ایم. اما در اینجا چیزی است که باید در مورد رحمت خدا از آن آگاه باشیم:

"خداوند به همه نیكو است و رحمت او بر تمام آنچه كه ساخته است." (مزمور 145: 9 ESV)

رحمت او نسبت به همه چیزهایی است که ساخته است ، نه فقط بخشی که از آرماگدون زنده مانده است. با زنده شدن در پادشاهی مسیح ، این زنده شدگان که در گناهان خود مرده اند ، مانند ما این فرصت را خواهند داشت که مسیح را بشناسند و به او ایمان بیاورند. اگر آنها چنین کاری کنند ، در این صورت کارهای آنها تغییر خواهد کرد. ما با کار نجات پیدا نمی کنیم ، بلکه با ایمان نجات می یابیم. با این وجود ایمان آثاری تولید می کند. آثار ایمانی. همانطور که پولس به افسسیان می گوید:

"زیرا ما کارهای دستی خداوند هستیم که در مسیح عیسی برای انجام کارهای نیک آفریده شده ایم ، که خداوند از قبل برای انجام آنها آماده کرده است." (افسسیان 2:10 NIV)

ما برای انجام کارهای خوب آفریده شده ایم. کسانی که در طول هزار سال زنده شده اند و از فرصتی برای ایمان به مسیح استفاده می کنند ، به طور طبیعی کارهای خوبی تولید می کنند. با توجه به همه اینها ، بگذارید دوباره آیات پایانی فصل 20 مکاشفه را مرور کنیم تا ببینیم آیا متناسب هستند.

"سپس یک تخت سفید بزرگ و شخصی را که بر آن نشسته بود دیدم. زمین و آسمانها از حضور او فرار کردند و دیگر جایی برای آنها نبود. " (مکاشفه 20:11 NIV)

چرا پس از سرنگونی ملتها و نابودی شیطان ، این زمین و آسمانها از حضور او فرار می کنند؟

هنگامی که عیسی در آغاز 1000 سال می آید ، بر تخت خود می نشیند. او با ملت ها جنگ می کند و آسمان ها - همه مقامات این جهان - و زمین - دولت این جهان را از بین می برد و سپس آسمان های جدید و زمین جدیدی ایجاد می کند. این همان چیزی است که پطرس رسول در 2 پطرس 3:12 ، 13 توصیف می کند.

"و مردگان بزرگ و كوچك را دیدم كه در برابر تخت ایستاده اند و كتابها باز شده اند. کتاب دیگری افتتاح شد که همان کتاب زندگی است. قضاوت درباره مردگان طبق آنچه در كتاب ها انجام شده است ، انجام شد. " (مکاشفه 20:12 NIV)

اگر این امر به معاد اشاره دارد ، پس چرا آنها را "مرده" توصیف می کنند؟ آیا این نباید بخواند ، "و من زنده ها ، بزرگ و کوچک را دیدم که در برابر تخت ایستاده اند"؟ یا شاید ، "و من قیام شده ، بزرگ و کوچک را دیدم که در برابر تاج و تخت ایستاده اند"؟ این واقعیت که آنها هنگام ایستادن در برابر تخت به عنوان مرده توصیف می شوند ، این ایده را سنگین می کند که ما در مورد کسانی که در نظر خدا مرده اند صحبت می کنیم ، یعنی کسانی که در معصیت و گناهان خود مرده اند ، همانطور که در افسسیان می خوانیم. آیه بعدی می گوید:

"دریا مردگان موجود در آن را تسلیم کرد ، و مرگ و هادس مرده های موجود در آنها را تسلیم کرد ، و هر کس طبق آنچه انجام داده شد مورد قضاوت قرار گرفت. سپس مرگ و هادس را به دریاچه آتش انداختند. دریاچه آتش دومین مرگ است. هر کسی که نام او در کتاب زندگی نوشته نشده بود ، به دریاچه آتش انداخته شد. " (مکاشفه 20: 13-15 NIV)

از آنجا که رستاخیز حیات قبلاً اتفاق افتاده است ، و در اینجا ما در مورد رستاخیز قضاوت صحبت می کنیم ، پس باید بگوییم که برخی از زنده شدگان نامشان در کتاب زندگی نوشته شده است. چگونه شخص نام خود را در کتاب زندگی بنویسد؟ همانطور که قبلاً از رومیان دیده ایم ، این از طریق آثار نیست. ما حتی با وجود کارهای خوب نمی توانیم راه زندگی خود را بدست آوریم.

بگذارید توضیح دهم که چگونه فکر می کنم این کار جواب خواهد داد - و مسلماً در اینجا نظر خاصی دارم. امروزه برای بسیاری از مردم جهان ، کسب دانش از مسیح برای ایمان به او امری غیرممکن است. در بعضی از کشورهای مسلمان ، حتی مطالعه کتاب مقدس حکم اعدام است و ارتباط با مسیحیان برای بسیاری از افراد ، به ویژه زنان آن فرهنگ غیر ممکن است. آیا می توانید بگویید که برخی از دختران مسلمان که در سن 13 سالگی به زناشویی تنظیم شده مجبور شده اند که هرگز عیسی مسیح را بشناسند و باور داشته باشند؟ آیا او همان فرصتی را دارد که من و شما داشته ایم؟

برای اینکه همه شانس واقعی زندگی داشته باشند ، باید در محیطی در معرض حقیقت قرار بگیرند که در آن هیچ فشار منفی از طرف همسالان ، هیچ ارعاب ، تهدید به خشونت و ترس از اجتناب وجود نداشته باشد. تمام هدفی که فرزندان خدا برای آن جمع می شوند تأمین یک دولت یا دولتی است که هم از خرد و هم از قدرت ایجاد چنین دولتی برخوردار باشد. زمینه بازی را به اصطلاح یکسان کنند ، به طوری که همه مردان و زنان می توانند در نجات فرصت برابر داشته باشند. این صحبت از من در مورد خدای مهربان ، عادل و بی طرف است. بیش از خدا ، او پدر ماست.

کسانی که این عقیده را تبلیغ می کنند که مردگان قصد زنده شدن دارند فقط بر اساس کارهایی که در جهل انجام داده اند محکوم می شوند ، ناخواسته نام خدا را تهمت می زنند. آنها ممکن است ادعا کنند که آنها فقط آنچه را که کتاب مقدس می گوید ، به کار می برند ، اما در واقع ، آنها تفسیر خود را به کار می برند ، تعارضی با آنچه ما از شخصیت پدر آسمانی خود می دانیم.

جان به ما می گوید که خدا عشق است و ما این عشق را می دانیم ، در حال دهن دره، همیشه به دنبال بهترین چیز برای عزیز است. (اول یوحنا 1: 4) ما همچنین می دانیم که خدا در همه راههای خود است ، نه فقط بعضی از آنها. (سفر تثنیه 8: 32) و پطرس رسول به ما گفت كه خداوند جزئی نیست ، كه رحمت او به طور مساوی برای همه انسانها گسترش می یابد. (اعمال 4:10) همه ما این را در مورد پدر آسمانی خود می دانیم ، مگر نه؟ او حتی پسر خودش را به ما داد. یوحنا 34:3. "زیرا خدا اینگونه دنیا را دوست داشت: او پسر یگانه خود را داد تا هرکسی که به او ایمان داشته باشد هلاک نشود بلکه زندگی ابدی داشته باشد." (NLT)

"هر کسی که به او ایمان داشته باشد ... زندگی ابدی خواهد داشت." تفسیر محکومیت یوحنا 5:29 و مکاشفه 20: 11-15 باعث تمسخر این کلمات می شود ، زیرا اکثریت قریب به اتفاق انسان ها هرگز فرصتی برای شناخت و باور به عیسی مسیح ندارند. در حقیقت ، میلیاردها نفر حتی قبل از آشکار شدن عیسی م diedردند. آیا خدا با کلمات بازی می کند؟ قبل از اینکه برای نجات ثبت نام کنید ، مردم ، باید چاپ خوب را بخوانید.

من فکر نمی کنم اکنون کسانی که همچنان از این الهیات پشتیبانی می کنند ، استدلال می کنند که هیچ کس نمی تواند ذهن خدا را بشناسد ، و بنابراین استدلالهای مبتنی بر شخصیت خدا باید به عنوان بی ربط تخفیف داده شوند. آنها ادعا می كنند كه صرفاً با آنچه كه كتاب مقدس می گوید عمل می كنند.

آشغال!

ما به شکل خدا ساخته شده ایم و به ما گفته می شود که خودمان را مطابق با تصویر عیسی مسیح که خودش نمایندگی دقیق جلال خداست (عبرانیان 1: 3) مد و لباس کنیم ، با وجدی ما را مد و تشخیص می دهد که می تواند آنچه را که هست تشخیص دهد. عادلانه و غیرمنصفانه ، بین آنچه دوست داشتن و آنچه منفور است. در واقع ، هر آموزه ای که خدا را در پرتو نامطلوبی نقاشی کند ، باید نادرست باشد.

حال ، چه کسی در تمام آفرینش ها دوست دارد که خدا را نامطلوب ببینیم؟ راجع بهش فکر کن.

بگذارید آنچه را که تاکنون در مورد نجات نژاد بشر آموخته ایم ، جمع بندی کنیم.

ما با آرماگدون شروع خواهیم کرد. این کلمه فقط یک بار در کتاب مقدس در مکاشفه 16:16 ذکر شده است ، اما وقتی متن را می خوانیم ، متوجه می شویم که جنگ بین عیسی مسیح و پادشاهان کل زمین است.

"آنها ارواح اهریمنی هستند که نشانه هایی را ارائه می دهند ، و نزد پادشاهان کل جهان می روند تا آنها را برای نبرد در روز بزرگ خداوند متعال جمع کنند.

سپس آنها پادشاهان را در محلی كه به عبری Armageddon نامیده می شود جمع كردند. " (مکاشفه 16:14 ، 16 NIV)

این مصادف با پیشگویی موازی است که در دانیال 2:44 به ما داده شده است.

"در زمان آن پادشاهان ، خدای آسمان پادشاهی برپا خواهد کرد که هرگز نابود نخواهد شد و به مردم دیگری واگذار نخواهد شد. همه آن پادشاهی ها را خرد کرده و به پایان می رساند ، اما خود تا ابد پایدار خواهد ماند. " (دانیل 2:44 NIV)

تمام هدف از جنگ ، حتی جنگ های ناعادلانه ای که بشر می جنگد ، از بین بردن حاکمیت خارجی و جایگزینی آن با حکومت خود است. در این حالت ، ما اولین بار است که یک پادشاه واقعاً عادل و صالح ، حاکمان شرور را از بین می برد و حکومتی خوش خیم ایجاد می کند که واقعاً به نفع مردم است. بنابراین کشتن همه مردم منطقی نیست. عیسی فقط در برابر کسانی است که علیه او می جنگند و در برابر او مقاومت می کنند.

شاهدان یهوه تنها دینی نیستند که معتقدند عیسی همه افراد روی زمین را که عضو کلیسای آنها نیستند خواهد کشت. با این وجود هیچ اعلامیه صریح و روشنی در کتاب مقدس وجود ندارد که چنین درکی را تأیید کند. برخی به سخنان عیسی درباره روزهای نوح برای حمایت از ایده نسل کشی جهانی اشاره می کنند. (من می گویم "نسل کشی" زیرا این به ریشه کنی ناصحیح یک نژاد اشاره دارد. هنگامی که یهوه همه را در سدوم و گموره کشت ، این نابودی ابدی نبود. آنها همانطور که کتاب مقدس می گوید برمی گردند ، بنابراین ریشه کن نشدند) - متی 10:15 ؛ 11:24 برای اثبات.

خواندن از متیو:

"همانطور که در روزهای نوح بود ، در زمان آمدن پسر انسان نیز خواهد بود. زیرا در روزهای قبل از طوفان ، مردم مشغول خوردن و آشامیدن ، ازدواج و ازدواج بودند ، تا روزی که نوح وارد کشتی شد. و آنها چیزی نمی دانستند که چه اتفاقی خواهد افتاد تا اینکه سیل آمد و همه آنها را با خود برد. در زمان آمدن پسر انسان اینگونه خواهد بود. دو مرد در مزرعه خواهند بود. یکی گرفته می شود و دیگری رها می شود. دو زن با آسیاب دستی آسیاب می کنند. یکی برداشته می شود و دیگری رها می شود. " (متی 24: 37-41 NIV)

برای حمایت از این ایده که به معنای نسل کشی مجازی نژاد بشر است ، ما باید فرضیات زیر را بپذیریم:

  • اشاره عیسی به همه بشریت است و نه فقط مسیحیان.
  • هرکسی که در طغیان جان خود را از دست بدهد ، زنده نخواهد شد.
  • هرکسی که در آرماگدون بمیرد زنده نخواهد شد.
  • هدف عیسی در اینجا این است که در مورد اینکه چه کسی زندگی خواهد کرد و چه کسی خواهد مرد آموزش دهد.

وقتی می گویم فرضیات ، منظور من چیزی است که غیر از یک تردید معقول یا از متن فوری یا از جای دیگر کتاب مقدس قابل اثبات نیست.

من می توانم به راحتی تفسیر خود را به شما ارائه دهم که این است که عیسی در اینجا بر ماهیت غیر قابل پیش بینی آمدن خود تمرکز دارد تا شاگردانش در ایمان سست نشوند. با این وجود ، او اراده ای می داند. بنابراین ، دو شاگرد مرد می توانند در کنار هم (در مزرعه) کار کنند یا دو شاگرد زن می توانند در کنار هم کار کنند (آسیاب با آسیاب دستی) و یکی نزد خداوند برده می شود و یکی دیگر پشت سر می گذارد. او فقط به رستگاری که فرزندان خدا ارائه کرده و نیاز به بیدار ماندن است اشاره می کند. اگر متن پیرامون متی 24: 4 را تا انتهای فصل و حتی فصل بعدی در نظر بگیرید ، موضوع بیدار ماندن بارها و بارها چکش خورده است.

حالا من می توانم اشتباه کنم ، اما نکته این است. تفسیر من هنوز قابل قبول است و وقتی بیش از یک برداشت قابل قبول از یک متن داشته باشیم ، ابهام داریم و بنابراین نمی توانیم چیزی را ثابت کنیم. تنها چیزی که می توانیم از این قسمت ، تنها پیام بدون ابهام ، ثابت کنیم این است که عیسی به طور ناگهانی و غیرمنتظره خواهد آمد و ما باید ایمان خود را حفظ کنیم. برای من ، این پیامی است که وی در اینجا منتقل می کند و دیگر هیچ. هیچ پیام رمزگذاری شده پنهانی در مورد Armageddon وجود ندارد.

به طور خلاصه ، من معتقدم که عیسی با جنگ آرماگدون پادشاهی را برقرار خواهد کرد. او تمام اقتدار مخالف وی را از بین خواهد برد ، اعم از مذهبی ، سیاسی ، تجاری ، قبیله ای یا فرهنگی. او بر بازماندگان آن جنگ حکمرانی خواهد کرد و احتمالاً کسانی را که در آرماگدون کشته شده اند دوباره زنده خواهد کرد. چرا که نه؟ آیا کتاب مقدس می گوید او نمی تواند؟

هر انسانی فرصتی پیدا می کند تا او را بشناسد و تسلیم حکومت او شود. کتاب مقدس در مورد او نه تنها به عنوان یک پادشاه بلکه به عنوان یک کشیش صحبت می کند. فرزندان خدا نیز در مقام کشیشی خدمت می کنند. این کار شامل شفای ملت ها و آشتی مجدد همه نوع بشر به خاندان خدا خواهد بود. (مکاشفه 22: 2) بنابراین ، عشق به خدا مستلزم زنده شدن دوباره همه بشریت است تا همه بتوانند این فرصت را داشته باشند که عیسی را بشناسند و بدون هیچ مانعی به خدا ایمان داشته باشند. هیچ کس تحت فشار همسالان ، ارعاب ، تهدید به خشونت ، فشار خانواده ، تلقین ، ترس ، معلولیت های جسمی ، نفوذ اهریمنی یا هر چیز دیگری که امروز کار می کند تا ذهن مردم را از "روشنایی خیر جلال اخبار درباره مسیح »(2 قرنتیان 4: 4) مردم براساس یک دوره زندگی قضاوت خواهند شد. نه تنها کاری که آنها قبل از مرگ انجام دادند بلکه آنچه بعد از آن انجام خواهند داد. هیچ کس که کارهای وحشتناک انجام داده باشد قادر نخواهد بود مسیح را بدون توبه برای همه گناهان گذشته بپذیرد. برای بسیاری از انسان ها سخت ترین کاری که می توانند انجام دهند عذرخواهی صادقانه ، توبه کردن است. بسیاری هستند که ترجیح می دهند بمیرند تا بگویند: "من اشتباه کردم. لطفا من را ببخشید."

چرا شیطان پس از پایان هزار سال برای وسوسه انسانها آزاد شد؟

عبرانی ها به ما می گویند که عیسی اطاعت را از چیزهایی که رنج می برد آموخت و کامل شد. به همین ترتیب ، شاگردان او از طریق آزمایش هایی که با آنها روبرو بوده و هستند ، به کمال رسیده اند.

عیسی به پطرس گفت: "سیمون ، سیمون ، شیطان خواسته است که همه شما را به عنوان گندم غربال کند." (لوقا 22:31 NIV)

با این حال ، کسانی که در پایان هزار سال از گناه آزاد شده اند ، با چنین آزمایش های تصفیه ای روبرو نخواهند شد. این همان جایی است که شیطان وارد می شود. بسیاری شکست می خورند و در نهایت دشمن پادشاهی می شوند. کسانی که از آن آزمایش نهایی جان سالم به در ببرند واقعاً فرزندان خدا خواهند بود.

اکنون ، اعتراف می کنم که برخی از گفته های من در دسته درک هایی قرار می گیرد که پل توصیف می کند از طریق دیدن یک مه با استفاده از آینه فلزی نظاره می کند. من سعی در ایجاد دکترین در اینجا ندارم. من فقط سعی می کنم بر اساس تفسیر کتاب مقدس به محتمل ترین نتیجه برسم.

با این وجود ، گرچه ممکن است ما همیشه دقیقاً ندانیم که چیزی چیست ، اما اغلب می توانیم بدانیم که این چیست. این مورد در مورد کسانی است که الهیات محکومیت را ترویج می کنند ، مانند تعلیم شاهدان یهوه مبنی بر اینکه همه در آرماگدون از بین می روند یا تعلیمی که در بقیه مسیحیت مشهور است مبنی بر اینکه هرکس در قیامت دوم زنده شود فقط به توسط خدا نابود شود و به جهنم بازگردانده شود. (ضمناً ، هر زمان كه من می گویم مسیحیت ، منظور من تمام ادیان سازمان یافته مسیحی است كه شامل شاهدان یهوه است.)

ما می توانیم نظریه محکومیت پس از هزاره را به عنوان آموزه ای نادرست تنزیل کنیم زیرا برای کارکرد آن باید بپذیریم که خدا بی مهری ، بی توجه ، ناعادلانه ، جزئی و سادیست است. شخصیت خدا باور به چنین آموزه ای را غیر قابل قبول می کند.

امیدوارم که این تحلیل مفید واقع شده باشد. به امید دریافت دیدگاههای شما. همچنین ، من می خواهم از شما بخاطر تماشای شما تشکر کنم ، و بیش از آن ، از شما برای حمایت از این کار تشکر می کنم.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    19
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x