هر بار که ویدیویی در مورد تثلیث منتشر می کنم - این چهارمین ویدیو خواهد بود - نظر مردم را جلب می کنم که من واقعاً دکترین تثلیث را درک نمی کنم. حق با آن هاست. من آن را درک نمی کنم. اما نکته اینجاست: هر بار که کسی این را به من گفته است، از آنها خواسته ام که آن را برای من توضیح دهند. اگر واقعاً آن را درک نمی‌کنم، آن را تکه تکه برای من تعریف کنید. من یک فرد باهوش معقول هستم، بنابراین فکر می کنم اگر برای من توضیح داده شود، می توانم آن را دریافت کنم.

چه پاسخی از این تثلیث ها می گیرم؟ من همان متن‌های اثبات خسته قدیمی را دریافت می‌کنم که دهه‌ها دیده‌ام. من چیز جدیدی دریافت نمی کنم. و وقتی به ناهماهنگی در استدلال آنها و تناقضات متنی بین متون اثباتی آنها و بقیه کتاب مقدس اشاره می کنم، دوباره پاسخ تمسخر آمیز دریافت می کنم: "شما فقط تثلیث را درک نمی کنید."

نکته اینجاست: من نیازی به درک آن ندارم. تنها چیزی که من نیاز دارم یک مدرک تجربی واقعی برای وجود آن است. چیزهای زیادی وجود دارد که من نمی فهمم، اما این بدان معنا نیست که در وجود آنها شک دارم. مثلا من نمی فهمم امواج رادیویی چگونه کار می کنند. هیچ کس این کار را نمی کند. نه واقعا. با این حال، هر بار که از تلفن همراهم استفاده می کنم، وجود آنها را ثابت می کنم.

من در مورد خدا همین بحث را خواهم کرد. من شواهدی در مورد طراحی هوشمندانه در خلقت اطراف خود می بینم (رومیان 1:20). من آن را در DNA خودم می بینم. من یک برنامه نویس کامپیوتر هستم. وقتی کد برنامه کامپیوتری را می بینم، می دانم که شخصی آن را نوشته است، زیرا نشان دهنده اطلاعات است و اطلاعات از یک ذهن می آید. DNA بی نهایت پیچیده تر از هر چیزی است که من تا به حال نوشته ام یا می توانم بنویسم. این شامل اطلاعاتی است که به یک سلول دستور می دهد تا به روشی بسیار دقیق تکثیر شود تا یک انسان بسیار پیچیده از نظر شیمیایی و ساختاری تولید شود. اطلاعات همیشه از یک ذهن، از یک آگاهی هدفمند هوشمند سرچشمه می گیرد

اگر بخواهم روی مریخ فرود بیایم و کلمات حک شده در سنگی را پیدا کنم که روی آن نوشته شده است: «به دنیای ما خوش آمدی، مرد زمینی». می دانستم که هوش در کار بود، نه شانس تصادفی.

منظور من این است که برای دانستن وجود خدا لازم نیست ماهیت خدا را درک کنم. من می توانم وجود او را با شواهد اطرافم ثابت کنم، اما نمی توانم ماهیت او را از آن شواهد درک کنم. در حالی که خلقت وجود خدا را به من ثابت می کند، اما ثابت نمی کند که او موجودی سه در یک است. برای آن به شواهدی نیاز دارم که در طبیعت یافت نمی شوند. تنها منبع این نوع شواهد کتاب مقدس است. خداوند از طریق کلام الهام شده خود چیزی از طبیعت خود را آشکار می کند.

آیا خدا خود را به عنوان یک تثلیث نشان می دهد؟ او تقریباً 7,000 بار نام خود را به ما می دهد. می توان انتظار داشت که او طبیعت خود را نیز نامگذاری کند، اما کلمه تثلیث که از لاتین آمده است ترینیداها (سه گانه) در هیچ کجای کتاب مقدس یافت نمی شود.

یَهُوَه خدا، یا اگر شما ترجیح می دهید یهوه، انتخاب کرده است که خود را آشکار کند و این کار را در صفحات کتاب مقدس انجام داده است، اما این مکاشفه چگونه عمل می کند؟ چگونه به ما می رسد؟ آیا در کتاب مقدس کدگذاری شده است؟ آیا جنبه هایی از ذات او در نوشته های مقدس نهفته است و منتظر است تا چند ذهن فهیم و صاحب امتیاز رمز پنهان را رمزگشایی کنند؟ یا، آیا خدا به سادگی انتخاب کرده است که آن را همانطور که هست بگوید؟

اگر خدای متعال، خالق همه چیز، انتخاب کرده است که خود را برای ما آشکار کند، ماهیت خود را برای ما آشکار کند، پس آیا ما نباید همه در یک صفحه باشیم؟ آیا همه ما نباید درک یکسانی داشته باشیم؟

نه، ما نباید. چرا این را می گویم؟ زیرا این چیزی نیست که خدا می خواهد. عیسی توضیح می دهد:

«در آن زمان عیسی گفت: «ای پدر، ای پروردگار آسمان و زمین، تو را می‌ستایم، زیرا تو این چیزها را از خردمندان و دانش‌مندان پنهان کرده‌ای و به بچه‌های کوچک آشکار کردی. آری پدر، زیرا این در نظر تو پسندیده بود.

همه چیز توسط پدرم به من سپرده شده است. هیچ کس پسر را جز پدر نمی شناسد و هیچ کس پدر را جز پسر و کسانی که پسر انتخاب می کند تا او را به آنها آشکار کند" (متی 11:25-27 BSB).

«کسانی که پسر می‌خواهد او را به آنها آشکار کند.» بر اساس این قطعه، پسر عاقل و دانشمند را انتخاب نمی کند. وقتی شاگردانش از او پرسیدند که چرا این کار را کرد، او بدون تردید به آنها گفت:

"علم اسرار ملکوت آسمان به شما داده شده است، اما به آنها نه... به همین دلیل است که من با آنها در مثل ها صحبت می کنم." (متی 13:11,13،XNUMX BSB)

اگر کسی فکر کند که عاقل و دانشمند، باهوش و دانشمند، خاص و بینا است و این موهبت ها به او این توانایی را می دهد که چیزهای عمیق خدا را برای بقیه ما رمزگشایی کند، حتی ذات واقعی خدا، خود را فریب می دهد.

ما خدا را نمی فهمیم خدا خود را نشان می دهد، یا بهتر است بگوییم، پسر خدا، پدر را به ما نشان می دهد، اما او خدا را به همه، فقط برای برگزیدگان، آشکار نمی کند. این مهم است و ما باید به این فکر کنیم که پدرمان به دنبال چه کیفیتی در فرزندان خوانده‌اش است. آیا او به دنبال قدرت فکری است؟ در مورد کسانی که خود را به عنوان دارای بینش خاصی نسبت به کلام خدا معرفی می کنند، یا خود را به عنوان کانال ارتباطی خدا معرفی می کنند، چطور؟ پولس به ما می گوید که خدا به دنبال چه چیزی است:

«و ما می دانیم که خدا همه چیز را با هم برای خیر انجام می دهد از کسانی که او را دوست دارند، که بر اساس هدف او خوانده شده اند.» (رومیان 8:28، BSB).

عشق نخی است که به این سو و آن سو می بافد تا همه دانش را در یک کل متحد کند. بدون آن نمی توانیم روح خدا را بدست آوریم و بدون آن روح نمی توانیم به حقیقت برسیم. پدر آسمانی ما ما را انتخاب می کند زیرا او ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم.

جان می نویسد:

«ببینید که پدر چه محبتی به ما داده است تا ما فرزندان خدا خوانده شویم. و این چیزی است که ما هستیم!" (اول یوحنا 1:3 BSB)

«هر که مرا دیده باشد، پدر را دیده است. چگونه می توانید بگویید، "پدر را به ما نشان دهید"؟ آیا باور نمی کنید که من در پدر هستم و پدر در من است؟ کلماتی که به شما می گویم، از خود نمی گویم. در عوض، این پدر است که در من ساکن است و کارهای خود را انجام می دهد. به من ایمان بیاورید که من در پدر هستم و پدر در من است - یا حداقل به خاطر خود اعمال ایمان بیاورید.» (یوحنا 14:9-11BSB)

چگونه ممکن است خداوند با چنین گفتار ساده و نوشتار ساده ای که فرزندان خوانده اش می توانند آن را درک کنند و در عین حال از کسانی که خود را عاقل و روشنفکر می پندارند پنهان می دارد، حقیقت را بیان کند؟ زیرا یقیناً خردمندان یا روشنفکران، به اعتراف خود عیسی در متی 11:25، نمی توانند معنای وحدت یا محبت بین پدر، پسر و برگزیدگان را از طریق روح القدس درک کنند، زیرا ذهن روشنفکر به دنبال پیچیدگی است. تا بتواند خود را از مردم عادی متمایز کند. همانطور که یوحنا 17:21-26 می گوید:

«من فقط از طرف آنها نمی‌خواهم، بلکه از طرف کسانی که به واسطه پیام آنها به من ایمان می‌آورند، درخواست نمی‌کنم تا همه یکی باشند، همانطور که تو ای پدر در من هستی و من در تو هستم. باشد که آنها نیز در ما باشند، تا دنیا باور کند که تو مرا فرستادی. جلالی را که به من دادی به آنها دادم تا مثل ما یکی شوند - من در آنها و شما در من - تا به وحدت کامل برسند. آنگاه جهان خواهند دانست که تو مرا فرستادی و آنها را همانطور که مرا دوست داشتی دوست داشتی.

«ای پدر، می‌خواهم کسانی را که به من بخشیده‌ای، در جایی که من هستم، با من باشند، و جلال مرا ببینند، جلالی که به من بخشیدی، زیرا قبل از خلقت جهان مرا دوست داشتی.

«ای پدر عادل، اگر چه جهان تو را نشناسد، من تو را می شناسم و آنها می دانند که تو مرا فرستاده ای. من تو را به آنها شناختم و خواهم شناخت تا محبتی که به من داری در آنها باشد و من خودم در آنها باشم.» (یوحنا 17: 21-26 BSB)

یگانگی عیسی با خدا مبتنی بر وحدتی است که از عشق ناشی می شود. این همان یگانگی با خدا و مسیح است که مسیحیان تجربه می کنند. متوجه خواهید شد که روح القدس در این یگانگی گنجانده نشده است. از ما انتظار می رود که پدر را دوست داشته باشیم، و از ما انتظار می رود که پسر را دوست داشته باشیم، و از ما انتظار می رود که یکدیگر را دوست داشته باشیم. و بیشتر از آن، ما می‌خواهیم پدر را دوست داشته باشیم، و پسر را دوست داشته باشیم، و برادران و خواهران خود را دوست داشته باشیم. اما دستور محبت به روح القدس کجاست؟ مطمئناً اگر سوم شخص یک تثلیث مقدس بود، چنین فرمانی به راحتی پیدا می شد!

عیسی توضیح می دهد که این روح حقیقت است که ما را به حرکت در می آورد:

من هنوز چیزهای زیادی برای گفتن به شما دارم، اما شما هنوز طاقت شنیدن آن را ندارید. با این حال، هنگامی که روح حقیقت بیاید، او شما را به تمام حقیقت هدایت خواهد کرد. زیرا او به تنهایی سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه را می شنود خواهد گفت و آنچه را که خواهد آمد به شما خواهد گفت.» (یوحنا 16:12، 13)

به طور طبیعی، اگر معتقدید که آموزه تثلیث ماهیت خدا را تعریف می کند، پس می خواهید باور کنید که روح شما را به آن حقیقت راهنمایی کرده است، درست است؟ باز هم، اگر سعی کنیم چیزهای عمیق خدا را بر اساس ایده های خودمان برای خودمان حل کنیم، هر بار اشتباه خواهیم کرد. ما به روح نیاز داریم که ما را راهنمایی کند. پولس به ما گفت:

«اما خدا این چیزها را به وسیله روح خود برای ما آشکار کرد. زیرا روح او همه چیز را جستجو می کند و اسرار عمیق خدا را به ما نشان می دهد. هیچ کس نمی تواند افکار یک نفر را بشناسد، مگر روح خود او، و هیچ کس نمی تواند افکار خدا را بجز روح خود خدا بشناسد. (اول قرنتیان 1:2،10,11 ترجمه زنده جدید)

من معتقد نیستم که آموزه تثلیث ماهیت خدا و نه رابطه او با پسرش عیسی مسیح را تعریف می کند. من همچنین معتقدم که روح مرا به این درک هدایت کرد. یک تثلیثی در مورد درک خود از ماهیت خدا همین را خواهد گفت. ما نمی توانیم حق با هر دو باشیم، می توانیم؟ روحیه یکسان هر دوی ما را به نتایج متفاوت راهنمایی نکرد. تنها یک حقیقت وجود دارد، اگرچه دروغ های زیادی وجود دارد. پولس به فرزندان خدا یادآوری می کند:

«ای برادران و خواهران، به نام خداوند ما عیسی مسیح از شما درخواست می‌کنم که همگی در آنچه می‌گویید با یکدیگر موافق باشید و در میان شما دودستگی ایجاد نشود. اما این که شما کاملاً در ذهن و فکر متحد باشید" (اول قرنتیان 1:1 NIV)

بیایید بحث پولس در مورد وحدت ذهن و اندیشه را کمی بیشتر بررسی کنیم، زیرا این موضوع مهم کتاب مقدس است و بنابراین برای نجات ما ضروری است. چرا برخی از مردم فکر می کنند که هر کدام می توانیم خدا را به روش خود و با درک خودمان پرستش کنیم و در نهایت همه ما به جایزه زندگی ابدی خواهیم رسید؟

چرا درک ذات خداوند حیاتی است؟ چرا درک ما از رابطه بین پدر و پسر بر شانس ما برای به دست آوردن زندگی ابدی به عنوان فرزندان خدا در رستاخیز صالحان تأثیر می گذارد؟

عیسی به ما می‌گوید: «اکنون این حیات جاودانی است تا تو را که تنها خدای حقیقی و عیسی مسیحی را که فرستادی بشناسند.» (یوحنا 17:3 BSB)

پس شناخت خدا یعنی زندگی. و ندانستن خدا چطور؟ اگر تثلیث آموزه‌ای نادرست است که از الهیات بت پرستی سرچشمه می‌گیرد و به اجبار به گلوی مسیحیان به خاطر درد مرگ فرو می‌رود، همانطور که امپراتور روم تئودوسیوس پس از 381 بعد از میلاد چنین بود، پس کسانی که آن را می‌پذیرند، خدا را نمی‌شناسند.

پولس به ما می گوید:

«به هر حال، سزاوار است خداوند به کسانی که به شما مبتلا شده‌اند، مصیبت جبران کند، و به شما مستضعفان و ما نیز آسایش دهد. این زمانی روی خواهد داد که خداوند عیسی از آسمان به همراه فرشتگان قدرتمندش در آتش فروزان ظاهر شود، انتقام گرفتن از کسانی که خدا را نمی شناسند و از انجیل خداوند ما عیسی اطاعت نکنید.» (دوم تسالونیکیان 2:1-6 BSB)

خوب خوب. بنابراین، همه ما می توانیم توافق کنیم که شناخت خدا برای خشنود کردن او و جلب رضایت او که منجر به زندگی ابدی می شود، بسیار مهم است. اما اگر شما به تثلیث اعتقاد دارید و من اعتقاد ندارم، آیا واقعاً به این معنی نیست که یکی از ما خدا را نمی شناسد؟ آیا یکی از ما در خطر از دست دادن جایزه زندگی ابدی با عیسی در ملکوت آسمان هاست؟ اینطور به نظر می رسد.

خوب بیایید مرور کنیم ما ثابت کرده‌ایم که نمی‌توانیم خدا را با عقل محض بفهمیم. در واقع، او چیزهایی را از روشنفکران پنهان می کند و برای افراد کودکانه آشکار می کند، همانطور که در متی 11:25 دیدیم. خداوند فرزندانی را به فرزندی پذیرفته است و مانند هر پدر مهربانی با فرزندان خود صمیمیت هایی را در میان می گذارد که با غریبه ها در میان نمی گذارد. ما همچنین روشی را که او چیزها را برای فرزندانش آشکار می کند، از طریق روح القدس ایجاد کرده ایم. آن روح ما را به تمام حقیقت راهنمایی می کند. بنابراین، اگر ما روح داریم، حقیقت را داریم. اگر حقیقت را نداریم، پس روح هم نداریم.

این ما را به آنچه عیسی به زن سامری گفت:

«اما زمانی می‌آید و اکنون فرا رسیده است که پرستندگان واقعی پدر را در روح و به راستی پرستش خواهند کرد، زیرا پدر در جستجوی چنین افرادی است که او را بپرستند. خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و حقیقت بپرستند.» (یوحنا 4:23، 24 BSB)

بنابراین، یَهُوَه خدا به دنبال نوع خاصی از افراد است، کسی که او را در روح و حقیقت پرستش کند. بنابراین ما باید حقیقت را دوست داشته باشیم و توسط روح خدا به تمام حقیقتی که با جدیت در جستجوی آن هستیم هدایت شویم. کلید به دست آوردن آن دانش، آن حقیقت، توسط عقل ما نیست. از طریق عشق است. اگر قلب ما پر از عشق باشد، روح می تواند ما را به درستی راهنمایی کند. با این حال، اگر انگیزه غرور ما باشد، روح مانع می شود، حتی به طور کلی مسدود می شود.

"من دعا می کنم که از ثروت با شکوه خود شما را با قدرت از طریق روح خود در وجودتان تقویت کند تا مسیح از طریق ایمان در قلب های شما ساکن شود. و من دعا می‌کنم که شما که در عشق ریشه‌دار و استوار هستید، همراه با تمامی قوم مقدس خداوند، قدرتی داشته باشید که میزان عشق مسیح را دریابید که چقدر گسترده و طولانی و بلند و عمیق است و این عشق را که برتر از دانش است، بشناسید. تا به اندازه تمام پری خدا سیر شوید. (افسسیان 3:16-19 NIV)

آنچه این نشان می دهد بسیار بزرگ است. موضوع پیش پا افتاده ای نیست اگر تثلیث حقیقت دارد، پس اگر می‌خواهیم از جمله کسانی باشیم که پدر را در روح و به راستی پرستش می‌کنند و اگر می‌خواهیم کسانی باشیم که او از زندگی ابدی برخوردار است، باید آن را بپذیریم. اما اگر درست نیست به همین دلیل باید آن را رد کنیم. زندگی ابدی ما در تعادل است.

آنچه قبلاً گفتیم، قابل تکرار است. اگر تثلیث مکاشفه ای از جانب خدا باشد، پس تنها مدرک آن را می توان در کتاب مقدس یافت. اگر روح انسانها را به حقیقت هدایت کرده است و این حقیقت این است که خدا یک تثلیث است، پس تنها چیزی که نیاز داریم اعتماد کودکانه و فروتنی است تا خدا را به همان شکلی که واقعاً هست ببینیم، سه شخص در یک خدا. در حالی که ذهن ضعیف انسانی ما ممکن است قادر به درک شیوه ای باشد که این خدای سه گانه می تواند باشد، این نتیجه چندانی ندارد. کافی است که او خود را چنین خدایی، چنین موجودی الهی و سه در یک نشان دهد. ما نیازی به درک نحوه عملکرد این کار نداریم، بلکه فقط اینطور است.

مطمئناً، کسانی که قبلاً توسط روح خدا به این حقیقت هدایت شده اند، اکنون می توانند آن را به روشی ساده برای ما توضیح دهند، راهی که کودکان کوچک می توانند آن را درک کنند. بنابراین، قبل از اینکه به شواهد موجود در کتاب مقدس که برای حمایت از تثلیث استفاده می‌شود، نگاه کنیم، اجازه دهید ابتدا آن را همانطور که توسط کسانی که ادعا می‌کنند توسط روح‌القدس خدا بر آنها آشکار شده است، بررسی کنیم.

ما با تثلیث هستی شناختی شروع خواهیم کرد.

ممکن است بگویید: «یک دقیقه صبر کن». چرا جلوی اسم «تثلیث» صفتی مثل «هستی‌شناسی» می‌زنید؟ اگر تنها یک ترینیتی وجود دارد، چرا باید آن را واجد شرایط کنید؟ خوب، اگر تنها یک تثلیث وجود داشت، این کار را نمی کردم، اما در واقع تعاریف زیادی وجود دارد. اگر به دایره المعارف فلسفه استنفورد نگاهی بیاندازید، «بازسازی های عقلانی» آموزه تثلیث را خواهید یافت که از مفاهیم متافیزیک تحلیلی، منطق و معرفت شناسی معاصر مانند «نظریه های یک خود»، «سه» استفاده می کند. نظریه‌های خود»، «نظریه‌های چهار خود، بدون خود، و خود نامعین»، «راز گرایی» و «فراتر از انسجام». همه این چیزها تضمین شده است که ذهن عاقل و روشنفکر را به لذت بی پایان برساند. در مورد کودکانه، آه، نه چندان. در هر صورت، ما با این همه تئوری های متعدد درهم نمی خوریم. بیایید فقط به دو نظریه اصلی بمانیم: تثلیث هستی شناختی و تثلیث اقتصادی.

بنابراین دوباره، ما با تثلیث هستی شناختی شروع می کنیم.

«هستی شناسی مطالعه فلسفی ماهیت هستی است. "تثلیث هستی شناختی" به وجود یا ماهیت هر یک از اعضای تثلیث اشاره دارد. در ماهیت، ذات و صفات، هر شخص از تثلیث برابر است. پدر، پسر و روح القدس در ماهیت الهی مشترکند و بنابراین یک تثلیث هستی شناختی را تشکیل می دهند. تعالیم تثلیث هستی‌شناختی می‌گوید که هر سه شخص الوهیت از نظر قدرت، جلال، حکمت و غیره برابرند. (منبع: gotquestions.org)

البته، این مشکل ایجاد می‌کند، زیرا مکان‌های زیادی در کتاب مقدس وجود دارد که در آن‌ها «قدرت، جلال، [و] حکمت» یکی از اعضای تثلیث - پسر - تابع یا پایین‌تر از «قدرت» است. جلال، [و] حکمت» یکی دیگر از اعضا - پدر (بدون ذکر این که هرگز هیچ توصیه ای برای پرستش روح القدس وجود ندارد).

در تلاش برای حل آن، ما تعریف دوم را داریم: تثلیث اقتصادی.

«تثلیث اقتصادی اغلب در پیوند با «تثلیث هستی‌شناختی» مورد بحث قرار می‌گیرد، اصطلاحی که به ماهیت همسان اشخاص تثلیث اشاره دارد. اصطلاح «تثلیث اقتصادی» بر کاری که خدا انجام می دهد تمرکز دارد. «تثلیث هستی‌شناختی» بر کیستی خدا متمرکز است. در مجموع، این دو اصطلاح پارادوکس تثلیث را نشان می‌دهند: پدر، پسر و روح دارای یک ماهیت هستند، اما آنها افراد متفاوتی هستند و نقش‌های متفاوتی دارند. تثلیث هم متحد و هم متمایز است.» (منبع: gotquestions.org)

همه اینها به عنوان یک پارادوکس ارائه می شود. تعریف پارادوکس عبارت است از: یک گزاره یا گزاره به ظاهر پوچ یا متناقض که وقتی مورد بررسی یا توضیح قرار می گیرد ممکن است به خوبی ثابت یا درست باشد. (منبع: lexico.com)

تنها راهی که می‌توانید به‌طور مشروع تثلیث را پارادوکس بنامید این است که درستی این دکترین «به ظاهر پوچ» ثابت شود. اگر نمی توانید صحت آن را ثابت کنید، پس این یک پارادوکس نیست، فقط یک آموزش پوچ است. تنها منبع ممکن برای شواهدی که ثابت کند تثلیث هستی‌شناختی/اقتصادی درست است، کتاب مقدس است. منبع دیگری وجود ندارد.

چگونه CARM، وزارت عذرخواهی و تحقیقات مسیحی، صحت این آموزش را ثابت می کند؟

(فقط برای هشدار به شما، این بسیار طولانی است، اما ما واقعاً باید همه آن را بخوانیم تا به ارتفاع کامل، وسعت و عمق این نوع تفکر تثلیثی دست پیدا کنیم. من منابع کتاب مقدس را ترک کرده ام اما نقل قول های واقعی را حذف کرده ام. به اختصار، اما می توانید با استفاده از لینکی که در قسمت توضیحات این ویدیو قرار می دهم، به متن کامل دسترسی پیدا کنید.

تثلیث اقتصادی

همانطور که در بالا گفته شد، تثلیث اقتصادی به چگونگی ارتباط سه شخص در الوهیت با یکدیگر و جهان می پردازد. هرکدام نقش های متفاوتی در درون ربوبیت دارند و هر کدام نقش های متفاوتی در رابطه با جهان دارند (برخی نقش ها همپوشانی دارند). پدر و پسر یک رابطه بین تثلیثی است زیرا ابدی است (در ادامه در این مورد بیشتر توضیح می دهیم). پدر پسر را فرستاد (اول یوحنا 1:4)، پسر از آسمان نازل شد نه برای انجام اراده خود، بلکه اراده پدر (یوحنا 10:6). برای یک آیه که تفاوت در نقش ها را نشان می دهد، به 38 Pet مراجعه کنید. 1: 1، "بر اساس پیش آگاهی خدای پدر، با عمل تقدیس روح، تا از عیسی مسیح اطاعت کنید و با خون او پاشیده شوید"، می توانید ببینید که پدر از قبل می داند. پسر انسان شد و خود را فدا کرد. روح القدس کلیسا را ​​تقدیس می کند. این به اندازه کافی ساده است، اما قبل از اینکه بیشتر در مورد آن بحث کنیم، اجازه دهید به برخی از آیاتی که از تفاوت نقش ها در بین سه شخص تثلیث حمایت می کنند نگاهی بیندازیم.

پدر پسر را فرستاد. پسر پدر را نفرستاد (یوحنا 6:44؛ 8:18؛ 10:36؛ اول یوحنا 1:4)

عیسی از آسمان نازل شد، نه برای انجام اراده خود، بلکه اراده پدر. (یوحنا 6:38)

عیسی کار رستگاری را انجام داد. پدر این کار را نکرد. (دوم قرنتی 2:5؛ اول پطرس 21:1)

عیسی یگانه است. پدر نیست. (یوحنا 3:16)

پدر پسر را داد. پسر نه پدر و نه روح القدس را نداد. (یوحنا 3:16)

پدر و پسر روح القدس را می فرستند. روح القدس پدر و پسر را نمی فرستد. (یوحنا 14:26؛ 15:26)

پدر برگزیدگان را به پسر داده است. کتاب مقدس نمی گوید که پدر برگزیدگان را به روح القدس داد. (یوحنا 6:39)

پدر ما را قبل از بنای جهان برگزید. هیچ نشانه ای وجود ندارد که پسر یا روح القدس ما را انتخاب کرده باشد. (افس. 1:4)

پدر ما را به فرزندخواندگی بر اساس نیت خود مقدر کرد. این در مورد پسر یا روح القدس گفته نشده است. (افس. 1:5)

ما از طریق خون عیسی رستگاری داریم، نه خون پدر یا روح القدس. (افس. 1:7)

بیایید خلاصه کنیم. ما می توانیم ببینیم که پدر پسر را فرستاد (یوحنا 6:44؛ 8:18). پسر از آسمان نازل شد تا اراده خود را انجام ندهد (یوحنا 6:38). پدر به پسر (یوحنا 3:16)، که یگانه زاده است (یوحنا 3:16)، داد تا کار رستگاری را انجام دهد (دوم قرنتیان 2:5؛ اول پطرس 21:1). پدر و پسر روح القدس را فرستادند. پدری که ما را قبل از تأسیس جهان برگزید (افس. 2: 24)، ما را از پیش تعیین کرد (افس. 1: 4؛ رومیان 1:5)، و برگزیدگان را به پسر داد (یوحنا 8:29).

این پسر نبود که پدر را فرستاد. پدر برای انجام اراده پسر فرستاده نشد. پسر نه پدر را داد و نه پدر یگانه نامیده شد. پدر کار رستگاری را انجام نداد. روح القدس پدر و پسر را نفرستاد. گفته نمی شود که پسر یا روح القدس ما را برگزید، ما را از قبل مقدر کرد و به پدر داد.

علاوه بر این، پدر عیسی را پسر می نامد (یوحنا 9:35)، نه برعکس. عیسی پسر انسان نامیده می شود (متی 24:27). پدر نیست. عیسی پسر خدا نامیده می شود (مرقس 1: 1؛ لوقا 1: 35). پدر پسر خدا نامیده نمی شود. عیسی در دست راست خدا خواهد نشست (مرقس 14:62؛ اعمال رسولان 7:56). پدر بر دست راست پسر نمی نشیند. پدر، پسر را به عنوان وارث همه چیز منصوب کرد (عبرانیان 1:1)، نه برعکس. پدر زمان بازیابی پادشاهی اسرائیل را تعیین کرده است (اعمال رسولان 1: 7)، اما پسر این کار را نکرد. روح القدس هدایایی به کلیسا می دهد (اول قرنتیان 1:12-8) و میوه می دهد (غلاطیان 11:5-22). اینها در مورد پدر و پسر گفته نمی شود.

بنابراین، به وضوح، ما تفاوت هایی را در عملکرد و نقش ها می بینیم. پدر می فرستد، هدایت می کند و مقدر می کند. پسر اراده پدر را انجام می دهد، جسم می شود و رستگاری را به انجام می رساند. روح القدس ساکن است و کلیسا را ​​تقدیس می کند.

اکنون به یاد داشته باشید که تثلیث هستی‌شناختی، که تثلیث اقتصادی از آن حمایت می‌کند، بیان می‌کند که «هر سه شخص الوهیت از نظر قدرت، جلال، حکمت و غیره برابرند». و غیره نشان دهنده هر چیز دیگری است. بنابراین، با خواندن همه موارد فوق، از کجا برابری در قدرت، جلال، حکمت، دانش، اقتدار یا هر چیز دیگری پیدا می کنیم؟ اگر تمام آن آیات کتاب مقدس را بدون هیچ ایده ای از پیش تعیین شده بخوانید، بدون اینکه کسی از قبل معنای آنها را به شما بگوید، آیا باور می کنید که خدا خودش را توسط روح القدس به عنوان یک تثلیث به شما نشان می دهد؟ به عنوان سه شخص متمایز یک موجود را تشکیل می دهند؟

نویسنده مقاله وزارت عذرخواهی و تحقیقات مسیحی از همه اینها چه نتیجه ای می گیرد:

بدون این تمایزات، بین افراد تثلیث نمی توان تمایزی وجود داشت و اگر تمایز وجود نداشت، تثلیث وجود ندارد.

متعجب؟ من به تمام آن تمایزات نگاه می کنم تا ثابت کنم یک تثلیث وجود ندارد، زیرا آنها ثابت می کنند که این سه به هیچ وجه با هم برابر نیستند، اما نویسنده این مقاله تمام شواهد را علیه وجود یک تثلیث روی سرش می چرخاند و ادعا می کند که پس از همه، شواهد تثلیث را ثابت می کند.

تصور کنید یک شب پلیس به در خانه شما بیاید و بگوید: «همسایه شما به قتل رسیده است. ما اسلحه شما را در صحنه پیدا کردیم که اثر انگشت شما روی آن بود. ما DNA شما را زیر ناخن های قربانی پیدا کردیم. ما سه شاهد داریم که دقایقی قبل از شنیده شدن صدای تیراندازی شما را دیده اند که وارد خانه شده اید و بعد از آن شما را دیده اند که در حال بیرون آمدن هستید. خون او را نیز بر روی لباس شما یافته ایم. سرانجام قبل از مرگ نام تو را با خون روی زمین نوشت. همه این شواهد به طور قطعی ثابت می کند که شما او را نکشتید. در واقع، اگر این شواهد نبود، شما مظنون اصلی ما بودید.»

میدانم. این یک سناریوی پوچ است، اما اساساً این سناریوی این مقاله CARM است. از ما انتظار می رود که باور کنیم که تمام شواهد کتاب مقدس که تثلیث را رد می کند، اصلاً آن را رد نمی کند. در واقع کاملا برعکس است. آیا این علما توانایی خود را برای تفکر منطقی از دست داده اند یا اینکه فکر می کنند بقیه ما احمق هستیم. میدونی گاهی حرفی نیست…

به نظر می رسد که هدف نظریه تثلیث اقتصادی تلاش برای دور زدن کوهی از شواهد کتاب مقدس است که نشان می دهد سه عضو تثلیث به هیچ وجه با یکدیگر برابر نیستند. تثلیث اقتصادی سعی می کند تمرکز را از ماهیت پدر، پسر و روح القدس به نقش هایی که هر کدام ایفا می کنند تغییر دهد.

این یک ترفند زیبا است. اجازه دهید به شما نشان دهم که چگونه کار می کند. من قصد دارم یک ویدیو برای شما پخش کنم. من نتوانستم منبع این ویدیو را مشخص کنم، اما ظاهراً گزیده ای از مناظره بین یک آتئیست و یک آفرینش مسیحی است. آتئیست چیزی را می پرسد که به وضوح معتقد است یک سؤال نابخردانه است، اما مسیحی او را کاملاً مؤثر می بندد. پاسخ او برخی بینش واقعی را در مورد ماهیت خدا آشکار می کند. اما آن مسیحی بدون شک یک تثلیث است. طنز این است که پاسخ او در واقع تثلیث را رد می کند. سپس، برای نتیجه گیری، او به طور کنایه آمیزی درگیر یک تکه کوچک جالب استدلال غلط می شود. بیا گوش بدهیم:

راینهولد شلیتر: من گیج شدم. از آنجایی که از نظر فلسفی ثابت هستم و فردی بسیار صادق هستم، مطمئن هستم که می توانید به من بگویید خدا از کجا آمده است. و علاوه بر این، به علاوه، هنگامی که به من گفتید خدا از کجا آمده است، لطفاً سعی کنید روشن کنید که چگونه می توانید بفهمید که یک نیروی معنوی می تواند برای ایجاد آن بر جهان مادی تأثیر بگذارد.

دکتر کنت هوویند: بسیار خوب، سوال شما، "خدا از کجا آمده است؟" فرض می کند که فکر شما به اشتباه - بدیهی است که نشان می دهد - فکر شما به خدای اشتباه است. زیرا خدای کتاب مقدس تحت تأثیر زمان، مکان یا ماده نیست. اگر او تحت تأثیر زمان، مکان یا ماده باشد، او خدا نیست. زمان، مکان و ماده چیزی است که ما آن را پیوستار می نامیم. همه آنها باید در یک لحظه به وجود بیایند. چون ماده وجود داشت، اما فضایی وجود نداشت، آن را کجا قرار می دهید؟ اگر ماده و مکان وجود داشت، اما زمان نبود، چه زمانی آن را قرار می دادید؟ شما نمی توانید زمان، مکان یا ماده به طور مستقل داشته باشید. آنها باید همزمان به وجود بیایند. کتاب مقدس در ده کلمه به آن پاسخ می دهد: «در ابتدا [زمان وجود دارد]، خدا آسمان را [فضا وجود دارد] و زمین را [ماده وجود دارد] آفرید.

بنابراین شما زمان، مکان، ماده ایجاد شده دارید. تثلیثی از تثلیث وجود دارد. می دانید زمان گذشته، حال، آینده است. فضا ارتفاع، طول، عرض است. ماده جامد، مایع، گاز است. شما تثلیثی از تثلیث دارید که فورا ایجاد شده اند و خدایی که آنها را خلق کرده است باید خارج از آنها باشد. اگر او محدود به زمان باشد، او خدا نیست.

خدایی که این کامپیوتر را خلق کرده در کامپیوتر نیست. او در آنجا نمی دود و اعداد روی صفحه را تغییر می دهد، خوب؟ خدایی که این جهان را آفریده است خارج از عالم است. او بالاتر از آن، فراتر از آن، در آن، از طریق آن است. او تحت تأثیر آن قرار نگرفته است. بنابراین، برای ... و این مفهوم که یک نیروی معنوی نمی تواند هیچ تأثیری بر بدن مادی داشته باشد ... خوب پس، حدس می زنم شما باید چیزهایی مانند احساسات، عشق، نفرت، حسادت، حسادت و عقلانیت را برای من توضیح دهید. منظورم این است که اگر مغز شما فقط مجموعه‌ای تصادفی از مواد شیمیایی است که به‌طور تصادفی در طی میلیاردها سال شکل گرفته‌اند، چطور می‌توانید به فرآیندهای استدلال خود و افکاری که فکر می‌کنید اعتماد کنید، خوب؟

بنابراین، آه ... سوال شما: "خدا از کجا آمده است؟" فرض یک خدای محدود است و این مشکل شماست. خدایی که من می پرستم محدود به زمان، مکان یا ماده نیست. اگر می توانستم خدای نامتناهی را در مغز سه پوندی خود جای دهم، او ارزش پرستش را نداشت، این مسلم است. پس این خدایی است که من می پرستم. متشکرم.

من قبول دارم که خدا بی نهایت است و نمی تواند تحت تأثیر جهان باشد. در این مورد، من با این شخص موافقم. اما او نمی تواند تأثیر سخنان خود را بر سیستم اعتقادی خود ببیند. عیسی که بر اساس نظریه تثلیث خداست چگونه می تواند تحت تأثیر جهان باشد؟ خدا را نمی توان با زمان محدود کرد. خدا نیازی به خوردن ندارد. خدا را نمی توان به صلیب میخ کرد. خدا را نمی توان کشت. با این حال، او ما را وادار خواهد کرد که باور کنیم که عیسی خداست.

بنابراین در اینجا شما توضیح شگفت انگیزی از هوش و قدرت و ماهیت بی پایان خدا دارید که با نظریه تثلیث جور در نمی آید. اما آیا متوجه شدید که چگونه او همچنان سعی می‌کرد تثلیث را در بحث خود وارد کند، وقتی که پیدایش 1:1 را نقل کرد؟ او از زمان، مکان و ماده به عنوان یک تثلیث یاد می کند. به عبارت دیگر، تمام خلقت، کل جهان، تثلیث است. سپس هر عنصر این جهان را به سه گانه خود تقسیم می کند. زمان گذشته، حال و آینده دارد. فضا دارای ارتفاع، عرض و عمق است. ماده به صورت جامد، مایع یا گاز وجود دارد. او آن را تثلیث تثلیث نامید.

نمی توان چیزی را که در سه حالت وجود دارد، مانند ماده، تثلیث نامید. (در واقع، ماده می تواند به صورت پلاسما نیز وجود داشته باشد، که حالت چهارم است، اما اجازه دهید موضوع را بیشتر اشتباه نگیریم.) نکته اینجاست که ما در اینجا یک تکنیک رایج را می بینیم. مغالطه منطقی معادل سازی نادرست. او با بازی سریع و شل با معنای کلمه تثلیث، سعی دارد ما را وادار کند که این مفهوم را با شرایط او بپذیریم. وقتی این کار را انجام دادیم، او می‌تواند آن را به معنای واقعی که می‌خواهد منتقل کند، اعمال کند.

آیا می‌پذیرم که یَهُوَه، عیسی و روح‌القدس نقش‌های متفاوتی دارند؟ آره. شما آن را دارید، ترینیتی اقتصادی. نه، شما این کار را نمی کنید.

آیا قبول دارید که در یک خانواده شما پدر، مادر و فرزندی دارید که همه نقش های متفاوتی دارند؟ آره. آیا می توانید آنها را به عنوان یک خانواده تعریف کنید؟ آره. اما این معادل تثلیث نیست. آیا پدر خانواده است؟ آیا مادر، خانواده است؟ آیا کودک، خانواده است؟ نه. اما آیا پدر، خداست؟ بله، تثلیث می گوید. آیا روح القدس، خداست؟ بله، دوباره. آیا پسر، خداست؟ آره.

ببینید، تثلیث اقتصادی فقط راهی برای تلاش برای گرفتن شواهدی است که تثلیث هستی‌شناختی را رد می‌کند و آن را توضیح می‌دهد. اما در واقعیت، اکثر کسانی که از تثلیث اقتصادی برای توضیح شواهد علیه تثلیث هستی‌شناختی استفاده می‌کنند، همچنان به تعریف هستی‌شناختی سه شخص متمایز در یک موجود معتقدند، که همه در همه چیز برابرند. این یک ترفند شعبده باز است. یک دست حواس شما را پرت می کند در حالی که دست دیگر این ترفند را انجام می دهد. اینجا را نگاه کنید: در دست چپم، سه گانه اقتصادی را نگه می دارم. هر آنچه کتاب مقدس در مورد نقش های متفاوت پدر، پسر و روح القدس می گوید، درست است. آیا این را قبول دارید؟ آره. بیایید آن را یک ترینیتی بنامیم، خوب؟ باشه. اکنون در دست راست، "abracadabra"، ما تثلیث واقعی را داریم. اما هنوز هم تثلیث نامیده می شود، درست است؟ و شما تثلیث را قبول دارید، درست است؟ اوه آره باشه متوجه شدم.

حالا اگر منصف باشیم، همه کسانی که تثلیث هستند، تثلیث هستی شناختی را نمی پذیرند. این روزها بسیاری تعاریف خاص خود را ارائه کرده اند. اما آنها هنوز از اصطلاح Trinity استفاده می کنند. این یک واقعیت بسیار مهم است. این کلید توضیح اجبار مردم برای پذیرش تثلیث است.

برای اکثر مردم، تعریف واقعاً چندان مهم نیست. قبلا مهم بود در واقع، زمانی وجود داشت که اگر با آن موافق نبودید، شما را به یک چوب می‌بستند و زنده زنده می‌سوزانیدند. اما امروزه نه چندان. شما می توانید تعریف خود را ارائه دهید و این اشکالی ندارد. فقط تا زمانی که از اصطلاح ترینیتی استفاده کنید. این مانند رمز ورود به یک باشگاه انحصاری است.

تشبیهی که من در مورد یک خانواده به کار بردم، در واقع با برخی از تعاریف تثلیث که اکنون در گردش است، مطابقت دارد.

اگر تنها فرزند خانواده بمیرد، دیگر خانواده نیست. فقط یک زوج باقی می ماند. از یک تثلیثی پرسیدم وقتی عیسی به مدت سه روز مرد چه اتفاقی افتاد؟ پاسخ او این بود که خدا در آن سه روز مرده بود.

این تثلیث نیست، اما باز هم آنچه اهمیت دارد این است که خود این اصطلاح استفاده شود. چرا؟

من یک تئوری دارم، اما قبل از توضیح آن، باید بگویم که با این سری ویدیوها، سعی نمی‌کنم Trinitarians را متقاعد کنم که اشتباه می‌کنند. این بحث بیش از 15 قرن است که ادامه دارد و من برنده آن نیستم. عیسی وقتی بیاید برنده خواهد شد. من سعی می کنم به کسانی که از سازمان شاهدان یهوه بیدار می شوند کمک کنم تا قربانی دکترین نادرست دیگری نشوند. من نمی‌خواهم که آنها از ماهیتابه الهیات جعلی جعلی به درون آتش جزم‌های اصلی مسیحی بپرند.

می دانم که جذابیت تعلق داشتن به گروهی از مسیحیان می تواند بسیار قوی باشد. برخی استدلال خواهند کرد که اگر مجبور شوند کمی خم شوند، اگر مجبور شوند دکترین نادرست دیگری را بپذیرند، این بهایی است که حاضرند بپردازند. فشار همسالان و نیاز به تعلق، چیزی است که مسیحیان قرن اول، حداقل برخی از آنها، را به تلاش برای ختنه شدن غیریهودیان واداشت.

کسانی که می خواهند مردم را به وسیله بدن تحت تأثیر قرار دهند، سعی می کنند شما را مجبور کنند که ختنه شوید. تنها دلیلی که آنها این کار را می کنند این است که به خاطر صلیب مسیح مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. (غلاطیان 6:12 NIV)

من معتقدم این استدلال معتبری است که آن را در وضعیت فعلی خود اعمال کنیم و آیه را به این ترتیب بازخوانی کنیم:

کسانی که می‌خواهند مردم را از طریق بدن تحت تأثیر قرار دهند، سعی می‌کنند شما را وادار کنند که خدا تثلیث است. تنها دلیلی که آنها این کار را می کنند این است که به خاطر صلیب مسیح مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. (غلاطیان 6:12 NIV)

نیاز به عضویت در یک گروه به این معنی است که فرد همچنان در دام تلقینات سازمان شاهدان یهوه است. "کجا برم دیگه؟" این سؤالی است که معمولاً توسط همه کسانی که شروع به بیدار شدن از دروغ و ریاکاری JW.org می کنند، می پرسند. من یکی از شاهدان یهوه را می شناسم که سعی می کند دوباره به کار خود بازگردد، حتی اگر از تمام آموزه های نادرست و دورویی وابسته به سازمان ملل و پوشش های سوء استفاده جنسی از کودکان مطلع باشد. استدلال او این است که این بهترین ادیان دروغین است. نیاز او به تعلق به دین، ذهن او را از این واقعیت پنهان کرده است که برگزیدگان خدا، فرزندان خدا، فقط متعلق به مسیح است. ما دیگر به مردان تعلق نداریم.

پس هیچ کس در مردان مباهات نکند. زیرا همه چیز از آن شماست، خواه پولس، یا آپولوس، یا قیفا، یا جهان، یا زندگی، یا مرگ، یا چیزهای حال و آینده. همه چیز از آن شماست و شما از آن مسیح هستید. و مسیح از آن خداست. (اول قرنتیان 1:3-21)

البته، تثلیث گرایان با شنیدن این ادعا ادعا می کنند که مدرک دارند. آنها ادعا خواهند کرد که اثبات تثلیث در سراسر کتاب مقدس وجود دارد. آنها "متون اثبات" زیادی دارند. از این نقطه به بعد، من این متون اثباتی را یک به یک بررسی خواهم کرد تا ببینم آیا آنها واقعاً شواهد کتاب مقدسی را برای این دکترین ارائه می دهند یا اینکه همه آنها دود و آینه هستند.

در حال حاضر، ما به پایان می رسیم و مایلم از توجه شما تشکر کنم و مجدداً از حمایت شما قدردانی کنم.

 

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    171
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x