وقتی صحبت از برقراری مجدد جماعت مسیحیان می شود ، صحبت از برپایی دین جدید نیست. کاملاً برعکس ما در مورد بازگشت به شکل پرستش که در قرن اول وجود داشت صحبت می کنیم - شکلی که عمدتا در عصر حاضر ناشناخته است. هزاران فرقه و فرقه مسیحی در سراسر جهان وجود دارد ، از کلیساهای فوق العاده بزرگ ، مانند کلیسای کاتولیک ، تا شاخه محلی یکپارچه برخی از فرقه های بنیادگرا. اما به نظر می رسد که یک چیز مشترک در همه آنها این است که شخصی وجود دارد که جماعت را رهبری می کند و مجموعه ای از قوانین و یک چارچوب الهیاتی را اجرا می کند که اگر می خواهند در ارتباط با آن جماعت خاص بمانند ، همه باید از آن پیروی کنند. البته برخی از گروه های کاملا غیر فرقه ای نیز وجود دارند. چه چیزی بر آنها حاکم است؟ واقعیت این است که گروهی خود را غیر فرقه ای می داند ، به این معنا نیست که از مشکل اساسی که مسیحیت را از بدو تأسیس تا کنون سرکوب کرده است ، دور است: گرایش مردانی که گله را به عنوان مال خود در اختیار می گیرند و سرانجام با آنها رفتار می کنند. اما در مورد گروه هایی که به اوضاع دیگر می روند و هر نوع اعتقاد و رفتار را تحمل می کنند ، چه می شود؟ نوعی عبادت "هر چیزی می رود".

مسیر مسیحی ، راه اعتدال است ، مسیری که بین قوانین سفت و سخت فریسی و بی پروایی آزادیخواهانه طی می شود. این یک جاده آسان نیست ، زیرا این یک جاده ساخته شده است نه بر اساس قوانین ، بلکه بر اساس اصول است ، و اصول سخت هستند زیرا آنها ما را ملزم به فکر کردن برای خود و مسئولیت اقدامات خود را. قوانین بسیار آسان تر هستند ، نه؟ تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که آنچه را که برخی از رهبران خود انتصاب شده به شما می گوید انجام دهید. او مسئولیت را به عهده می گیرد. این البته یک دام است. در نهایت ، همه ما در برابر قضاوت خدا خواهیم ایستاد و پاسخگوی اعمال خود خواهیم بود. بهانه ، "من فقط دستورات را دنبال می کردم" ، پس از آن قطع نمی شود.

اگر می خواهیم به اندازه ای از قد و قامت که متعلق به تمامیت مسیح است رشد کنیم ، همانطور که پولس از افسسیان خواست که انجام دهند (افسسیان 4: 13) ، پس باید شروع به تمرین ذهن و قلب خود کنیم.

در طی انتشار این ویدئوها ، ما تصمیم داریم برخی شرایط معمول را که هر از چند گاهی به وجود می آیند و ما را ملزم به تصمیم گیری می کنیم ، انتخاب کنیم. من هیچ قانونی وضع نخواهم کرد ، زیرا این امر از نظر من فرار از آب در می آید و این اولین قدم در راه رسیدن به حکومت بشری است. هیچ مردی نباید رهبر شما باشد. فقط مسیح حکومت وی ​​بر اساس اصولی است که وی وضع کرده و در صورت ترکیب با وجدان مسیحی آموزش دیده ، ما را در مسیر درست هدایت می کند.

به عنوان مثال ، ممکن است از رای دادن در انتخابات سیاسی تعجب کنیم. یا اینکه آیا می توانیم تعطیلات خاصی را جشن بگیریم یا خیر؟ مانند کریسمس یا هالووین ، خواه بتوانیم روز تولد شخصی یا روز مادر را گرامی داشته باشیم. یا چه چیزی در این دنیای مدرن یک ازدواج شریف را تشکیل می دهد.

بیایید با آن مورد آخر شروع کنیم و سایر موارد را در ویدیوهای بعدی پوشش خواهیم داد. باز هم ، ما به دنبال قوانینی نیستیم ، بلکه چگونگی به کار بردن اصول کتاب مقدس برای جلب رضایت خدا هستیم.

نویسنده عبرانیان توصیه کرد: "اجازه دهید ازدواج بین همه افتخارآفرین باشد ، و بگذارید تختخواب ازدواج بدون نقص باشد ، زیرا خداوند در مورد افراد غیراخلاقی جنسی و زناکار داوری خواهد کرد." (عبرانیان 13: 4)

حالا ممکن است خیلی ساده به نظر برسد ، اما اگر یک زن و شوهر متاهل با بچه ها شروع به معاشرت با جماعت شما کنند و بعد از مدتی بدانید که آنها 10 سال است که با هم هستند اما هرگز ازدواج خود را قبل از ایالت قانونی نکردند ، چه می کنید؟ آیا آنها را در یک ازدواج شرافتمندانه می دانید یا آنها را به عنوان زناکار برچسب می زنید؟

من از جیم پنتون خواسته ام تا در مورد این موضوع تحقیق کند که به ما کمک می کند تا بتوانیم برای تعیین تصمیمی که مورد رضایت پروردگار ماست ، چه اصولی را به کار بگیریم. جیم ، آیا شما اهمیت می دهید در این مورد صحبت کنید؟

موضوع ازدواج بسیار پیچیده است ، زیرا می دانم که در شاهدان یهوه و جامعه آنها چقدر مشکل ساز بوده است. توجه داشته باشید که طبق آموزه بالاترین قدرت های رادرفورد در سال 1929 ، شاهدان توجه کمی به قانون سکولار داشتند. در طول ممنوعیت ، بسیاری از شاهدین شایعه بین تورنتو و بروکلین وجود داشته است ، و همچنین ، شهودی که وارد ازدواج اجباری شده اند ، اغلب به عنوان یک سازمان وفادار تلقی می شدند. با این حال ، جالب توجه است كه در سال 1952 ناتان نور توسط فیات تصمیم گرفت كه هر زوجی كه قبل از ازدواج خود توسط یك نماینده ای از كشور سكولار ازدواج كرده بودند روابط جنسی داشته باشند ، علیرغم این واقعیت كه این برخلاف آموزه سال 1929 بود كه تا زمان رها شدن از بین نرفت ، از بین می روند. اواسط دهه شصت

با این حال باید ذکر کنم که انجمن یک استثنا را ایجاد کرد. آنها این کار را در سال 1952 انجام دادند. این بود که اگر برخی از زوجین JW در کشوری زندگی می کردند که به ازدواج قانونی توسط یک سازمان مذهبی خاص نیاز داشت ، پس زوج JW می توانستند به راحتی اعلام کنند که قبل از جماعت محلی خود ازدواج می کنند. سپس ، بعداً ، هنگامی که قانون تغییر یافت ، آنها مجبور به دریافت سند ازدواج مدنی شدند.

اما بگذارید نگاهی گسترده تر به مسئله ازدواج بیندازیم. اول و مهمتر از همه ، تمام ازدواج هایی که در اسرائیل باستان انجام می شد این بود که این زوج چیزی شبیه به یک مراسم محلی داشتند و به خانه می رفتند و ازدواج خود را از نظر جنسی مصرف می کردند. اما این امر در قرون وسطی بالا تحت کلیسای کاتولیک تغییر یافت. براساس سیستم مقدس ، ازدواج تبدیل به مقدساتی شد که باید توسط یک کشیش در احکام مقدس محکوم شود. اما هنگامی که اصلاحات اتفاق افتاد ، همه چیز دوباره تغییر کرد. دولتهای سکولار کار قانونی کردن ازدواج ها را به عهده گرفتند. اول ، برای حمایت از حقوق مالکیت ، و دوم ، برای محافظت از کودکان در برابر حرامکاری.

البته ازدواج در انگلیس و بسیاری از مستعمرات آن تا قرن نوزدهم توسط کلیسای انگلیس کنترل می شد. به عنوان مثال ، دو پدر بزرگ و مادر بزرگ من مجبور بودند در کلیسای جامع در کلیسای جامع آنگلیکن در تورنتو ازدواج کنند ، با وجود اینکه عروس باپتیست بود. حتی بعد از کنفدراسیون در سال 1867 در کانادا ، هر استان قدرت این حق را داشت که به کلیساها و سازمانهای مذهبی مختلف حق ازدواج را بدهد و دیگران را نه. نکته قابل توجه ، شاهدان یهوه فقط پس از جنگ جهانی دوم و در عین حال بسیار دیرتر در کبک مجاز بودند ازدواج در چند استان را به محکوم کنند. بنابراین ، به عنوان یک پسر ، به یاد می آورم که چه تعداد از زوج های شاهدان یهوه برای ازدواج در ایالات متحده باید مسافت های گسترده ای را طی کنند. و در رکود و جنگ جهانی دوم ، این امر غالباً غیرممکن بود ، به ویژه هنگامی که شاهدان نزدیک به چهار سال تحت تحریم کامل بودند. بنابراین ، بسیاری از افراد به سادگی "بهم ریختند" ، و جامعه بی اعتنا نبود.

قوانین ازدواج در جاهای مختلف بسیار متفاوت بوده است. به عنوان مثال ، در اسکاتلند ، زوجین می توانند به زودی با قول دادن سوگند قبل از شاهد یا شاهد ، ازدواج كنند. به همین دلیل است که زوج های انگلیسی نسل ها از مرز مرز اسکاتلند عبور کردند. اغلب اوقات ، سن ازدواج بسیار کم بود. مادربزرگ و مادربزرگهای مادری من در سال 1884 مایل بسیاری از غرب کانادا تا مونتانا را پیگیری کردند تا در یک ازدواج داخلی ازدواج کنند. او در اوایل دهه بیست و سی و نیم سال داشت. جالب اینجاست که امضای پدرش در پروانه ازدواج آنها نشانگر رضایت وی از ازدواج آنها است. بنابراین ، ازدواج در جاهای مختلف بسیار متفاوت بوده است.

در اسرائیل باستان نیازی به ثبت نام در ایالت نبود. در زمان ازدواج یوسف با مریم اینگونه بود. در واقع ، عمل نامزدی برابر با ازدواج بود ، اما این یک قرارداد متقابل بین طرفین بود ، نه یک عمل حقوقی. بنابراین ، وقتی جوزف دانست که مری باردار است ، تصمیم گرفت که مخفیانه او را طلاق دهد زیرا "نمی خواست او را به یک نمایش عمومی تبدیل کند". این فقط در صورتی امکان پذیر بود که قرارداد نامزدی / ازدواج آنها تا آن زمان خصوصی حفظ شده باشد. اگر علنی بود ، هیچ راهی برای مخفی نگه داشتن طلاق وجود نداشت. اگر او به طور پنهانی از او طلاق می گرفت - کاری که یهودیان به مرد اجازه دادند - او به جای زنا ، یک زناکار محسوب می شد. اولی او را ملزم می کرد که با پدر کودک ازدواج کند ، که یوزف بدون شک او را یک بنی اسرائیلی می دانست ، در حالی که مجازات دوم مجازات مرگ داشت. نکته این است که همه اینها بدون دخالت دولت انجام شد.

ما می خواهیم جماعت را پاک ، بدون زنا و زناکار حفظ کنیم. با این حال ، چه چیزی چنین رفتاری را تشکیل می دهد؟ واضح است که مردی که یک فاحشه استخدام می کند ، فعالیت غیراخلاقی دارد. دو نفری که رابطه جنسی عادی دارند نیز به وضوح درگیر زنا هستند و اگر یکی از آنها متاهل باشد ، در حال زنا است. اما کسی که مانند یوسف و مریم در برابر خدا عهد و پیمان بسته و ازدواج کرده و سپس زندگی خود را مطابق با این وعده سپری می کند چه می شود؟

بیایید شرایط را پیچیده کنیم. اگر زوجین مورد نظر در کشوری یا استانی که ازدواج قانون عرفی به طور قانونی شناخته نشده است چنین کنند؟ بدیهی است که آنها نمی توانند از حمایت های قانونی که از حقوق مالکیت حمایت می کند ، استفاده کنند. اما عدم استفاده از مقررات قانونی همان موارد نقض قانون نیست.

این سؤال مطرح می شود: آیا می توانیم آنها را به عنوان مجرمان قضاوت کنیم یا می توانیم آنها را به عنوان زوجی که در پیشگاه خدا ازدواج کرده اند ، در جماعت قبول کنیم؟

اعمال 5: 29 به ما می گوید که بیش از مردان از خدا اطاعت کنیم. رومیان 13: 1-5 به ما می گوید که از مقامات برتر پیروی کنیم و در مقابل آنها ایستادگی نکنیم. بدیهی است که نذری که در پیشگاه خداوند بسته شده اعتبار بیشتری نسبت به قرارداد حقوقی دارد است که ساخته شده قبل از هر دولت دنیایی تمام دولتهای دنیایی که امروز وجود دارند از بین می روند ، اما خداوند برای همیشه پایدار خواهد ماند. بنابراین ، این س becomesال مطرح می شود: آیا دولت ایجاب می کند که دو نفر با هم زندگی کنند یا اینکه اختیاری است؟ آیا واقعاً ازدواج قانونی منجر به نقض قانون این کشور می شود؟

مدت ها طول کشید تا همسر آمریکایی ام را در دهه 1960 وارد کانادا کردم و پسر کوچکم نیز در آوردن همسر آمریکایی خود در دهه 1980 همین مشکل را داشت. در هر حالت ، ما قبل از شروع روند مهاجرت به طور قانونی در ایالت ها ازدواج کرده بودیم ، کاری که اکنون انجام آن برخلاف قوانین ایالات متحده است. اگر ما قبل از خداوند ازدواج کرده بودیم ، اما پیش از مقامات مدنی نه ، ما باید قانون کشور را رعایت می کردیم و روند مهاجرت را بسیار تسهیل می کردیم ، پس از آن می توانستیم در کانادا ازدواج قانونی کنیم ، که در آن زمان یک شرط بود. از آنجا که ما شاهدان یهوه بودیم که طبق قوانین نیتن نور اداره می شد.

هدف همه اینها این است که ثابت کنیم هیچ قانون سخت و سریعی وجود ندارد ، همانطور که قبلاً توسط سازمان شاهدان یهوه ایمان آوردیم. در عوض ، ما باید هر شرایط را بر اساس شرایطی که با اصول مندرج در کتاب مقدس هدایت می شود ارزیابی کنیم ، مهمترین آنها اصل عشق است.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    16
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x