[مروری بر 15 دسامبر ، 2014 برج نگهبانی مقاله در صفحه 27]

"ما دریافتیم ... روحی که از جانب خداست ، تا بدانیم
چیزهایی که خدا به ما مهربانی داده است. "- 1 Cor. 2: 12

این مقاله پیگیری انواع و اقسام هفته های گذشته است برج نگهبانی مطالعه. این فراخوانی است برای جوانان "که توسط والدین مسیحی بزرگ شده اند " به آنچه که آنها ارزش دارند "به شکل میراث معنوی دریافت کرده اند." پاراگراف 2 بعد از گفتن این مطلب به متیو 5: 3 اشاره می کند که می خواند:

"خوشحالم کسانی که از نیاز معنوی خود آگاه هستند ، زیرا پادشاهی آسمانها به آنها تعلق دارد." (Mt 5: 3)

از خود مقاله مشخص است که میراث مورد بحث "میراث معنوی غنی ما" است. یعنی همه آموزه های متشکل از دین شاهدان یهوه. (w13 2/15 p.8) یک خواننده معمولی به طور طبیعی نتیجه می گیرد که مرجع واحد کتاب مقدس متی 5: 3 به نوعی از این ایده حمایت می کند. اما ما خواننده معمولی نیستیم. ما دوست داریم متن را بخوانیم ، و با این کار متوجه می شویم که آیه 3 یکی از مجموعه آیاتی است که به عنوان "خوشبختی" یا "خوشبختی" نامیده می شود. در این قسمت از خطبه معروف کوه ، عیسی به شنوندگان خود می گوید اگر این لیست از ویژگی ها را به نمایش بگذارند ، پسران خدا محسوب می شوند و فرزندان آنچه پدر را برای آنها می خواهد به عنوان پسر به ارث می برند: پادشاهی آسمان ها .
این چیزی نیست که مقاله تبلیغ می کند. اگر من فرض کنم که خودم به جوانان بپردازم ، بخشی از "میراث معنوی غنی ما" این اعتقاد است که دریچه فرصت برای تبدیل شدن به یکی از فرزندان خدا و "به ارث بردن پادشاهی آماده شده از ابتدای جهان برای شما" بسته شد در اواسط دهه 1930. (مت 25:34 NWT) درست است که در سال 2007 شکافی دوباره ایجاد شد ، اما فشار منفی شدید همسالان که هر جوان تعمید یافته JW مسیحی را تجربه می کند ، درصورتی که شجاعت شرکت در نشان ها را در یادبود مرگ مسیح تجربه کند ، تجربه می کند همه تضمین می کند که دستور قبلی به قوت خود باقی خواهد ماند. (w07 5/1 ص 30)
نکته این مقاله که جهان شیطان هیچ ارزشی برای ارائه ندارد معتبر است. بندگی در روح و حقیقت برای خدا تنها چیزی است که دارای ارزش واقعی و ماندگار است و جوانان - در واقع همه ما - باید برای آن تلاش کنیم. نتیجه گیری مقاله این است که برای رسیدن به این هدف باید در سازمان باقی بماند ، یا به گفته شاهدان یهوه ، "در حقیقت". اگر نتیجه اولیه معتبر باشد ، این نتیجه صحیح خواهد بود. قبل از اینکه به نتیجه برسیم ، اجازه دهید پیش فرض را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.
بند 12 فرضیه را به ما ارائه می دهد:

"از والدین شما بود که" در مورد خدای واقعی و نحوه رضایت او "آموختید. والدین شما ممکن است از همان کودکی آموزش شما را شروع کرده باشند. این مطمئناً کارهایی زیادی کرده است که شما را "برای نجات از طریق ایمان به مسیح عیسی عالمانه" کند و به شما کمک کند "کاملاً مجهز" برای خدمت خدا باشید. یک س keyال اساسی اکنون این است که ، آیا از آنچه دریافت کرده اید قدردانی خواهید کرد؟ این ممکن است شما را به انجام خودآزمایی فراخواند. س questionsالاتی از این قبیل را در نظر بگیرید: «من از حضور در صف طولانی شاهدان وفادار چه احساسی دارم؟ چه احساسی دارم که امروز در میان تعداد نسبتاً کمی روی زمین هستم که توسط خدا شناخته شده اند؟ آیا من می دانم که شناختن حقیقت چه امتیاز بی نظیر و بزرگی است؟ "

مورمون های جوان نیز گواه بودن بودن هستند "بزرگ شده توسط والدین مسیحی". چرا خط استدلال قبلی برای آنها مؤثر نیست؟ براساس فرض مقاله ، غیر JW ها رد می شوند زیرا اینگونه نیستند "شاهدان وفادار" از یهوه. آنها نیستند "شناخته شده توسط خدا". آنها نمی کنند "حقیقت را بشناس".
برای بحث ، اجازه دهید این استدلال را بپذیریم. اعتبار فرضیه مقاله این است که فقط شاهدان یهوه حقیقت دارند و بنابراین فقط شاهدان یهوه توسط خدا شناخته می شوند. به عنوان نمونه یک مورمون ممکن است خود را از هرج و مرج در دنیا نیز دور نگه دارد ، اما فایده ای ندارد. اعتقاد او به آموزه های نادرست ، نکاتی را که از سبک زندگی مسیحی به وی تعلق گرفته نفی می کند.
من به عنوان یک شاهد یهوه بزرگ شدم. به عنوان یک بزرگسال جوان ، من از "میراث معنوی غنی" خود قدردانی کردم و کل سیر زندگی من تحت تأثیر این باور قرار گرفت که آنچه والدینم به من آموخته اند حقیقت است. من برای "حقیقت" بودن ارزش قائل بودم و وقتی از من س askedال می شد با کمال میل به دیگران می گفتم "در حقیقت بزرگ شده ام". این استفاده از عبارت "در حقیقت" به عنوان مترادف دین ما در مورد شاهدان یهوه منحصر به فرد من است. وقتی از او س askedال می شود ، یک کاتولیک می گوید کاتولیک بزرگ شده است. یک باپتیست ، مورمون ، Adventist - شما آن را نامگذاری می کنید - به طور مشابه پاسخ خواهد داد. هیچ یک از اینها برای نشان دادن اعتقاد دینی خود نمی گویند "من در حقیقت بزرگ شدم". پاسخ دادن به این روش از طرف بسیاری از JW ها سرگرم کننده نیست. مطمئناً در مورد من نبود. بلکه اعتراف اعتقادی بود. من واقعاً اعتقاد داشتم كه ما یك دین در روی زمین هستیم كه تمام مسائل واقعاً مهم كتاب مقدس را می فهمیم و آموزش می دهیم. تنها کسانی که اراده یهوه را انجام می دهند. تنها کسانی که بشارت می دهند. مطمئناً ما در مورد برخی از تفاسیر نبوی مربوط به تاریخ اشتباه کردیم ، اما این فقط خطای انسانی بود - نتیجه سرخوشی بیش از حد. این مسائل اصلی مانند حاکمیت خدا بود. تعلیمی که در روزهای آخر زندگی می کردیم. که آرماگدون درست در گوشه ای بود. که مسیح از سال 1914 حکومت می کرد. این بستر ایمان من بود.
من به یاد می آورم که اغلب هنگام ایستادن در یک مکان شلوغ ، مانند یک مرکز خرید شلوغ ، با نوعی جذابیت بیمارگونه به توده های عجول نگاه می کنم. با ناراحتی فکر می کنم هر کسی را که می بینم طی چند سال کوتاه از بین خواهد رفت. وقتی مقاله می گوید ، "فقط در مورد 1 در هر 1,000 افراد زنده امروز دانش دقیقی از حقیقت دارند" ، آنچه واقعاً می گوید این است که به زودی آن افراد 999 خواهند مرد ، اما شما ، جوان ، زنده خواهید ماند - اگر البته شما در سازمان بمانید. چیزهای سنگین برای یک جوان در نظر دارد.
باز هم ، اگر پیش فرض مقاله معتبر باشد ، همه اینها منطقی است. اگر حقیقت داشته باشیم. اما اگر این کار را نکنیم ، اگر آموزه های نادرستی مانند هر آیین مسیحی دیگری با حقیقت آمیخته شده باشیم ، فرضیه شن و ماسه است و هر آنچه بر روی آن بنا کرده ایم در برابر طوفان راه خود مقاومت نمی کند. (Mt 7: 26، 27)
فرقه های مسیحی دیگر کارهای خیرخواهانه و نیکوکاری انجام می دهند. آنها بشارت می دهند. (تعداد کمی از این خانه به خانه موعظه می کنند ، اما این تنها راهی نیست که عیسی اجازه ساخت شاگردان را داد. - Mt 28: 19، 20) آنها خدا و عیسی را ستایش می کنند. بیشتر آنها هنوز عفت ، عشق و تحمل را آموزش می دهند. با این حال ، ما همه آنها را نادرست و مستحق نابودی به دلیل کارهای بدشان کنار می گذاریم ، مهمترین آنها آموزش آموزه های دروغین مانند تثلیث ، آتش دوزخ و جاودانگی روح انسان است.
خوب ، در حالی که رنگ هنوز روی قلم مو است ، بیایید با کشیدن انگشت خود را ببینیم که آیا می چسبد.
در مورد خودم ، من اعتقاد داشتم که با اطمینان کامل در حقیقت هستم زیرا این ارث را - این آموختن - را از دو نفری که در دنیا بیشتر به آنها اعتماد داشتم ، دریافت کردم تا هرگز مرا آزار ندهند و مرا فریب ندهند. اینکه آنها ممکن است فریب خورده باشند هرگز به ذهن من خطور نمی کند. حداقل ، تا همین چند سال پیش که هیئت حاكمه آخرین اصلاحات خود را در مورد "این نسل" مقاله معرفی این تفسیر مجدد رادیکال هیچ اثبات کتاب مقدس را برای آنچه آشکارا تلاش ناامیدانه برای آتش سوزی فوریت هایی بود که تفسیرهای قبلی تحت عنوان و پرونده قرن 20th روشن کرده بودند ، ارائه نکرد.
برای اولین بار در زندگی خود شک کردم که هیئت حاکمه قادر به انجام کارهایی بیش از اشتباه در قضاوت یا اشتباه در قضاوت است. به نظر من رسید که این شاهدی بر ساخت عمداً یک دکترین برای اهداف خود بود. من در آن مرحله انگیزه آنها را زیر سوال نبردم. من می توانستم ببینم که آنها ممکن است با بهترین نیت برای جبران احساس انگیزه شوند ، اما انگیزه خوب بهانه ای نیست که یک عمل نادرست را همانطور که اوزا آموخته است. (2Sa 6: 6، 7)
این بیداری بسیار بی ادبانه برای من بود. من فهمیدم که من بدون مطالعه دقیق و س questionال برانگیز آنچه را که مجله ها آموزش می دادند پذیرفته ام. بنابراین یک بررسی مجدد ثابت و تدریجی از هر آنچه به من آموخته اند آغاز شد. من تصمیم گرفتم که هیچ تعلیمی را باور نکنم اگر با استفاده از کتاب مقدس به روشنی اثبات نشود من دیگر حاضر نبودم كه به هیئت حاكمه سود ببرم. من تفسیر مجدد مت 24:34 را به عنوان یک فریب آشکار تلقی کردم. اعتماد در مدت زمان طولانی ایجاد می شود ، اما فقط یک خیانت طول می کشد تا همه آن خراب شود. سپس فرد خیانت کننده باید قبل از ایجاد هرگونه مبنای اعتماد سازی ، عذرخواهی کند. حتی پس از چنین عذرخواهی ، قبل از بازیابی کامل اعتماد ، هرگز راهی طولانی خواهد بود.
با این حال وقتی در آن نامه نوشتم ، هیچ عذرخواهی نکردم. در عوض ، من با توجیه شخصی ، سپس با ارعاب و سرکوب روبرو شدم.
در این مرحله ، فهمیدم همه چیز روی میز است. من با کمک آپولو شروع کردم به بررسی دکترین ما 1914. فهمیدم که نتوانستم آنرا از کتاب مقدس اثبات کنم. من به تدریس آموزش نگاه کردم گوسفندهای دیگر. دوباره ، من نتوانستم آن را از کتاب مقدس اثبات کنم. دومینوها سریعتر از آن شروع به سقوط کردند: ما سیستم قضایی, ارتداداز نقش عیسی مسیحاز هیئت حاکمه عنوان برده مومن، ما سیاست بدون خون... هرکدام فرو ریختند زیرا هیچ پایه ای در کتاب مقدس پیدا نکردم.
من از شما نمی خواهم که به من اعتقاد داشته باشید. این امر در زیر قدمهای مقام رهبری که اکنون خواستار ما هستند ، دنبال می شود انطباق مطلق. نه ، من چنین کاری نمی کنم. در عوض ، من از شما می خواهم - اگر قبلاً این کار را نکرده اید - از خودتان تحقیق کنید. از کتاب مقدس استفاده کنید. این تنها کتابی است که شما به آن نیاز دارید. من نمی توانم بهتر از پولس بگویم که گفت: "از همه چیز اطمینان حاصل کنید. به آنچه خوب است محکم بمانید. " و جان که افزود ، "عزیزان ، به هر سخنان الهام گرفته ایمان ندارند ، اما گفته های الهام گرفته شده را آزمایش کنید تا ببینید آیا از خدا سرچشمه گرفته اند ، زیرا بسیاری از پیامبران دروغین به دنیا رفته اند." (1Th 5:21؛ 1Jo 4: 1 NWT)
من عاشق پدر و مادرم هستم. (من در مورد آنها به زبان حال صحبت می کنم زیرا اگرچه در خواب هستند ، اما آنها به یاد خدا زندگی می کنند.) من منتظر روزی هستم که آنها بیدار شوند و به خواست خداوند ، در آنجا خواهم بود تا به آنها سلام کنم. من متقاعد شده ام که با توجه به همان اطلاعاتی که اکنون دارم ، آنها همانطور که من پاسخ می دهم ، پاسخ خواهند داد ، زیرا عشقی که به حقیقت دارم هر دو آنها را به من القا کردند. این میراث معنوی است که من بیشترین ارزش را برای آن دارم. علاوه بر این ، پایه و اساس دانش کتاب مقدس که از آنها گرفتم - و بله ، از انتشارات WTB & TS - این امکان را برای من فراهم کرده است که بتوانم تعالیم مردان را دوباره بررسی کنم. احساس می کنم شاگردان اولیه یهود باید احساس کنند وقتی عیسی برای اولین بار کتاب مقدس را به روی آنها باز کرد. آنها با وجود نفوذ فاسد آور رهبران یهود ، با اصلاحات بسیاری که در کتاب مقدس داشتند و به بردگی گرفتن مردان تحت رهبری آنها انجامید ، میراث معنوی در نظام یهودی داشتند و چیزهای خوبی در آن وجود داشت. عیسی آمد و آن شاگردان را آزاد کرد. و حالا او چشمانم را باز کرده و مرا آزاد کرده است. همه ستایش ها متوجه او و پدر مهربان ما است که او را فرستاده است تا همه حقیقت خدا را بیاموزند.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    35
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x