کارل اف کلاین ، کارمند دفتر مرکزی بروکلین ، در 1984 نوشت:

"از آنجا که من برای اولین بار شروع به مصرف" شیر کلمه "کردم ، در اینجا فقط چند مورد از حقایق عالی عالی معنوی که قوم یهوه درک کرده اند وجود دارد: تمایز بین سازمان خدا و سازمان شیطان. این امر است که ارتکاب یقوه مهمتر از نجات موجودات است ... "(w84 10 / 1 صفحه 28)

در مقاله اول در این مجموعه ، آموزه JW را مورد بررسی قرار دادیم که مضمون کتاب مقدس "ادعای حاکمیت یهوه" است و دیدیم که از نظر اسکریپال بی اساس است.
در مقاله دوم، ما دلیل اصلی تأکید سازمان بر این آموزش غلط را کشف کردیم. تمرکز بر روی اصطلاح "مسئله حاکمیت جهانی" به رهبری JW این امکان را داده است که گواهی اقتدار الهی را بر عهده بگیرند. به آرامی ، به طور نامحسوس ، شاهدان یهوه از پیروی از مسیح به پیروی از هیئت حاکمه تبدیل شده اند. مانند فریسیان عصر عیسی ، قوانین هیئت حاکم نیز در همه ابعاد زندگی پیروانشان نفوذ کرده است ، و با اعمال محدودیتهایی بیش از هر آنچه در کلام خدا نوشته شده است ، بر نحوه تفکر و رفتار مومن تأثیر می گذارد.[1]
پیش بردن مضمون "اثبات حق حاکمیت خدا" چیزی بیش از توانمندسازی رهبری سازمان است. این همان نام شاهدان یهوه را توجیه می کند که چه کسانی شاهد آن هستند ، اگر این نیست که حکومت یهوه بهتر از شیطان است؟ اگر نیازی به تصویب قانون یهوه نیست ، اگر هدف کتاب مقدس اثبات بهتر بودن حکومت او از شیطان نیست ، پس هیچ "دادگاه جهانی" وجود ندارد[2] و نیازی به شاهد برای خدا نیست.[3]  نه او و نه روش حکمرانی او مورد آزمایش نیستند.
در پایان مقاله دوم ، س questionsالاتی درباره ماهیت واقعی حاکمیت خدا مطرح شد. آیا این دقیقاً مانند حاکمیت انسان است با این تفاوت که او حاکم عادل و قوانینی عادلانه ارائه می دهد؟ یا آیا چیزی کاملاً متفاوت از آن چیزی است که ما تاکنون تجربه کرده ایم؟
نقل قول مقدماتی در این مقاله از اکتبر 1 ، 1984 گرفته شده است برج مراقبت.  این ناخواسته نشان می دهد که از نظر شاهدان یهوه ، هیچ تمایزی عملی بین حکومت شیطان و خدا وجود ندارد. اگر استحقاق یهوه است بیش مهمتر از نجات قومش ، در کجا تفاوت بین حکومت خدا و شیطان نهفته است؟ آیا باید نتیجه بگیریم که ، از نظر شیطان ، حق او است کمتر مهمتر از نجات پیروانش است؟ به ندرت! بنابراین طبق گفته شاهدان یهوه ، از نظر صحت ، شیطان و یهوه تفاوتی ندارند. هر دو یک چیز را می خواهند: توجیه خود؛ و گرفتن آن مهمتر از نجات افراد است. به طور خلاصه ، شاهدان یهوه به طرف مقابل همان سکه نگاه می کنند.
یک شاهد یهوه ممکن است احساس کند که فقط با توجیه این که اثبات حاکمیت خدا از نجات شخصی او مهمتر است ، فروتنی نشان می دهد. با این حال ، از آنجا که کتاب مقدس در هیچ کجا چنین چیزی را تعلیم نمی دهد ، این تواضع و عواقب نتیجه ناخواسته ای دارد که باعث ایجاد سرزنش بر نام نیکوی خداوند می شود. به راستی ، ما باید فرض کنیم که چه کسی باید به خدا بگوییم آنچه را باید مهم ببیند؟
تا حدی ، این وضعیت به دلیل عدم درک واقعی از آنچه که حکومت خدا را تشکیل می دهد ، است. حاکمیت خدا با شیطان و انسان چه تفاوتی دارد؟
آیا می توانیم با تجدید نظر در سؤال از موضوع کتاب مقدس ، جواب را به دست آوریم؟

مضمون کتاب مقدس

از آنجا که حاکمیت موضوع کتاب مقدس نیست ، چیست؟ تقدیس نام خدا؟ مطمئناً این مهم است ، اما آیا تمام کتاب مقدس درباره آن است؟ برخی معتقدند که نجات بشریت موضوع کتاب مقدس است: بهشت ​​گمشده به بهشت ​​دوباره بدست آمد. برخی دیگر اظهار می دارند که همه چیز درباره بذر پیدایش 3:15 است. مسلماً در این استدلال شایستگی هایی وجود دارد زیرا موضوع کتاب از ابتدا (مقدمه موضوع) تا پایان (وضوح موضوع) از آن عبور می کند ، دقیقاً همان کاری که "مضمون بذر" انجام می دهد. این کتاب در پیدایش به عنوان یک رمز و راز معرفی شده است ، آهسته ای که در صفحات کتاب مقدس پیش از مسیحیت به آرامی آشکار می شود. طوفان نوح را می توان وسیله ای برای حفظ تعداد اندکی از بذر باقی مانده دانست. کتاب روت ، اگرچه یک درس عالی در مورد وفاداری و وفاداری است ، اما یک حلقه از سلسله تبارشناسی است که منجر به مسیح ، عنصر اصلی دانه می شود. کتاب استر نشان می دهد که چگونه یهوه بنی اسرائیل و در نتیجه تخمه حمله هولناک شیطان را حفظ کرد. در آخرین کتاب کتاب مقدس کتاب مکاشفه ، رمز و راز با پیروزی نهایی دانه به پایان رسید که با مرگ شیطان به اوج خود رسید.
تقدیس ، نجات یا بذر؟ یک چیز مسلم است ، این سه موضوع ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. آیا این مسئله برای ما مهم است که یکی را مهمتر از سایرین قرار دهیم. به موضوع اصلی کتاب مقدس بپردازیم؟
من از کلاس ادبیات انگلیسی دبیرستان خود یادم می آید که در کتاب شکسپیر است تاجر ونیزی سه موضوع وجود دارد اگر یک نمایشنامه بتواند دارای سه مضمون مجزا باشد ، چند مورد در کلام خدا برای بشر وجود دارد؟ شاید با تلاش برای شناسایی la موضوع کتاب مقدس ما خطر کاهش آن را به جایگاه رمان مقدس داریم. تنها دلیلی که ما حتی در حال انجام این بحث هستیم ، تأکید غلطی است که انتشارات برج مراقبت ، کتاب مقدس و تراکت بر این موضوع نشان داده اند. اما همانطور که دیدیم ، این امر برای حمایت از یک برنامه انسانی انجام شده است.
بنابراین ، به جای اینکه درگیر یک بحث آکادمیک در مورد اینکه کدام یک از موضوعات اصلی است ، باشیم ، در عوض بر روی یک موضوع تمرکز کنیم که به ما کمک می کند پدر خود را بهتر درک کنیم. زیرا در درک او ، ما روش حکمرانی او را درک خواهیم کرد - اگر بخواهید حاکمیت او را درک خواهیم کرد.

یک اشاره در پایان

بعد از حدود 1,600 سال نوشتن الهام ، کتاب مقدس به پایان می رسد. اکثر محققان اتفاق نظر دارند که آخرین کتابهایی که تاکنون نوشته شده اند ، انجیل و سه رساله یوحنا است. مضمون غالب کتابهایی که آخرین سخنان یهوه به بشریت را بیان می کند چیست؟ در یک کلام ، "عشق". از جان بعضاً به عنوان "رسول عشق" یاد می شود ، زیرا در نوشته های خود بر این ویژگی تأکید می کند. در اولین نامه او مکاشفه ای الهام بخش درباره خدا وجود دارد که در یک جمله کوتاه و ساده تنها با سه کلمه یافت می شود: "خدا عشق است". (اول یوحنا 1: 4 ، 8)
من ممکن است در اینجا از اندام بیرون بروم ، اما معتقدم جمله ای در کل کتاب مقدس وجود ندارد که بیشتر از آن سه کلمه در مورد خدا ، و در واقع در مورد همه آفرینش ها نشان می دهد.

خدا عشق است

به نظر می رسد همه چیزهایی که در آن نقطه نوشته شده و 4,000 سال تعامل انسان با پدر ما را پوشش می دهد ، فقط برای ایجاد زمینه ای برای این مکاشفه حیرت انگیز بوده است. جان ، شاگردی که عیسی او را دوست داشت ، در اواخر زندگی خود انتخاب می شود تا نام خدا را با افشای این حقیقت واحد تقدیس کند: خدا IS دوست دارم.
آنچه در اینجا داریم کیفیت بنیادی خداست؛ کیفیت تعریف همه خصوصیات دیگر - عدالت ، خرد او ، قدرت او ، و هر چیز دیگری که ممکن است وجود داشته باشد - تحت این جنبه اصلی خدا قرار دارند و تعدیل می شوند. عشق!

عشق چیست؟

قبل از ادامه کار ، ابتدا باید مطمئن شویم که عشق چیست. در غیر این صورت ، می توانستیم با یک پیش فرض غلط پیش برویم که ناگزیر ما را به یک نتیجه گیری غلط می رساند.
چهار کلمه یونانی وجود دارد که می تواند به عنوان "عشق" در انگلیسی ترجمه شود. در ادبیات یونان معمول است ارس که از آن کلمه انگلیسی خود را "erotic" می گیریم. این به عشق به یک طبیعت پرشور اشاره دارد. گرچه منحصر به عشق جسمی با رنگ آمیزی شدید جنسی آن محدود نمی شود ، اما بیشتر در متن های یونانی مورد استفاده قرار می گیرد.
بعد ما storgē  این برای توصیف عشق بین اعضای خانواده استفاده می شود. در اصل ، این برای روابط خونی استفاده می شود ، اما یونانیان نیز از آن برای توصیف هرگونه روابط خانوادگی ، حتی یک استعاره استفاده می کردند.
نه ارس نه storgē در کتاب مقدس یونان مسیحی ظاهر می شود ، اگرچه دومی در یک کلمه مرکب در رومیان 12 رخ می دهد: 10 که ترجمه شده است "عشق برادرانه".
رایج ترین کلمه در یونانی برای عشق است فیلیا که به عشق بین دوستان اشاره دارد - آن محبت گرم که ناشی از احترام متقابل ، تجربیات مشترک و "ملاقات ذهن" است. بنابراین در حالی که شوهر دوست خواهد داشت (ارس) همسر و پسرش می توانند دوست داشته باشند (storgē) والدین او ، اعضای یک خانواده واقعاً خوشحال با عشق به هم پیوسته خواهند شد (فیلیا) برای یکی دیگر.
برخلاف دو کلمه دیگر ، فیلیا در کتابهای مسیحی به اشکال مختلف (اسم ، فعل ، صفت) بیش از دوازده بار اتفاق می افتد.
عیسی همه شاگردان خود را دوست داشت ، اما در میان آنها مشخص شد که او عاشق یک شخص ، جان است.

"بنابراین او نزد سیمون پیتر و شاگرد دیگر ، کسی که عیسی دوست داشت ، دوید.فیلیا) ، و گفت ، "آنها پروردگار را از مقبره بیرون آورده اند ، و ما نمی دانیم که او را کجا قرار داده اند!" (جان 20: 2 NIV)

چهارمین واژه یونانی عشق است agapē  در حالی که فیلیا در نوشته های کلاسیک یونان کاملاً متداول است ، agapē نیست. اما عکس این در کتاب مقدس مسیحی صادق است. برای هر اتفاقی از فیلیا، ده مورد وجود دارد agapē. عیسی این کلمه یونانی را که کمی به کار رفته در حالی که پسر عموهای بسیار رایج آن را رد می کرد ، به کار گرفت. نویسندگان مسیحی نیز به پیروی از استاد خود ، جان را در این راه پیروی کردند.
چرا؟
به طور خلاصه ، زیرا پروردگار ما نیاز به بیان ایده های جدید داشت؛ ایده هایی که هیچ حرفی برای آنها وجود نداشت. بنابراین عیسی بهترین نامزد را از واژگان یونانی گرفت و عمق معنا و قدرتی را که قبلاً ابراز نکرده بود ، در این کلمه ساده جمع کرد.
سه عشق دیگر عشق های قلبی است. بیان آن با گرایش به گرایش های روانشناسی در میان ما ، آنها عشق هایی هستند که شامل واکنش های شیمیایی / هورمونی در مغز هستند. با ارس ما از عاشق شدن صحبت می کنیم ، گرچه امروز بیشتر اوقات مسئله هوس افتادن است. هنوز هم ، عملکرد بالاتر مغز ارتباط چندانی با آن ندارد. با توجه به storgē، بخشی از آن به انسان و تا حدی نتیجه قالب گیری مغز از نوزادی طراحی شده است. این برای نشان دادن هیچ چیز اشتباهی نیست ، زیرا این امر به وضوح توسط خداوند طراحی شده است. اما باز هم ، فرد تصمیمی آگاهانه برای دوست داشتن مادر یا پدرش نمی گیرد. این اتفاق فقط به آن طریق می افتد و برای از بین بردن این عشق خیانت بسیار زیادی لازم است.
ممکن است فکر کنیم فیلیا متفاوت است ، اما دوباره ، شیمی دخیل است. ما حتی از این اصطلاح در انگلیسی استفاده می کنیم ، خصوصاً وقتی دو نفر قصد ازدواج دارند. در حالی که ارس ممکن است عامل باشد ، آنچه ما در جستجوی همسایه هستیم کسی است که آنها "شیمی خوب" دارند.
آیا تا به حال با کسی روبرو شده اید که می خواهد دوست شما باشد ، با این حال هیچ علاقه خاصی نسبت به آن شخص احساس نمی کنید؟ او ممکن است یک فرد شگفت انگیز باشد - سخاوتمند ، قابل اعتماد ، باهوش ، هر کس. از نظر عملی ، یک انتخاب عالی برای یک دوست ، و حتی ممکن است فرد را تا حدی دوست داشته باشید ، اما می دانید که هیچ فرصتی برای دوستی نزدیک و صمیمی وجود ندارد. اگر از شما سال شود ، احتمالاً نمی توانید توضیح دهید که چرا این دوستی را احساس نمی کنید ، اما نمی توانید آن را به خود احساس کنید. به زبان ساده ، در آنجا هیچ شیمی وجود ندارد.
کتاب مغز که خود را تغییر می دهد توسط نورمن دوج در صفحه 115 می گوید:

اسکنهای اخیر از FMRI (تصویربرداری با رزونانس مغناطیسی) که عاشقانی که به عکس قلبهایشان نگاه می کنند نشان می دهند که بخشی از مغز که غلظت های زیادی از دوپامین دارد ، فعال می شود. مغز آنها مانند افراد کوکائین است. "

با یک کلام ، عشق (فیلیا) احساس خوبی به ما می دهد. به این ترتیب مغز ما سیمی می شود.
آگاپē از دیگر اشکال عشق متفاوت است از این جهت که عشقی است زاییده خرد. ممکن است طبیعی باشد که مردم خود ، دوستان ، خانواده خود را دوست داشته باشیم ، اما عشق ورزیدن به دشمنان طبیعی نیست. این از ما می خواهد که خلاف طبیعت برویم ، انگیزه های طبیعی خود را فتح کنیم.
وقتی عیسی به ما دستور داد دشمنان خود را دوست داشته باشیم ، کلمه یونانی را به کار برد agapē عشق را بر اساس اصل ، عشق به ذهن و قلب معرفی کنید.

"با این حال ، من به شما می گویم: به عشق ادامه دهید (آگاپات) دشمنان خود و دعا برای کسانی که شما را آزار و اذیت می کنند ، 45 تا فرزندان پدر خود را که در بهشت ​​است ، ثابت کنید ، زیرا او آفتاب خود را بر شر ستمکاران و خوبی ها طلوع می کند و باران را بر صالحان و ناحقان باران می بخشد. "(مات 5: 44 ، 45)

این یک فتح تمایلات طبیعی ما برای دوست داشتن کسانی است که از ما متنفر هستند.
این بدان معنی نیست که agapē عشق همیشه خوب استسو can استفاده می شود به عنوان مثال ، پولس می گوید ، "زیرا دماس مرا ترک کرده است زیرا او سیستم فعلی چیزها را دوست داشت (آگاپاسا) ..." (2 تی 4:10)  دیماس پل را ترک کرد زیرا استدلال می کرد که می تواند با بازگشت به دنیا به آنچه می خواهد برسد. عشق او نتیجه یک تصمیم آگاهانه بود.
در حالی که کاربرد عقل - قدرت ذهن - متمایز است agapē از هر عشق دیگر ، نباید فکر کنیم که هیچ مؤلفه عاطفی برای آن وجود ندارد.  آگاپē یک احساس است ، اما احساسی است که ما کنترل می کنیم ، نه احساسی که ما را کنترل کند. گرچه ممکن است "تصمیم" برای احساس کردن چیزی سرد و غیرعرفی باشد ، این عشق چیزی جز سرما نیست.
قرن ها است که نویسندگان و شاعران در مورد "عاشق شدن" ، "توسط عشق فریب خورده اند" ، "توسط عشق مصرف می شوند" عاشقانه هستند ... این لیست ادامه دارد. همیشه این عاشق است که قادر به مقاومت در برابر تحت تأثیر قرار گرفتن قدرت عشق نیست. اما چنین عشقی ، همانطور که تجربه نشان داده است ، غالباً متزلزل است. خیانت می تواند باعث از دست رفتن شوهر شود ارس از همسرش؛ پسری برای از دست دادن storgē از این والدین؛ مردی برای از دست دادن فیلیا از یک دوست ، اما agapē هیچگاه ناموفق نیست. (1Co 13: 8) تا زمانی که امید رستگاری وجود داشته باشد ، ادامه خواهد یافت.
عیسی گفت:

"اگر دوست دارید (agapēsēte) کسانی که شما را دوست دارند ، چه پاداش می گیرید؟ آیا حتی مأمورین مالیات نیز چنین کاری نمی کنند؟ 47 و اگر فقط به افراد خود خوش آمد می گویید ، بیشتر از دیگران چه می کنید؟ آیا حتی مشرکان نیز چنین کاری نمی کنند؟ 48 کامل باشید ، بنابراین ، زیرا پدر آسمانی شما کامل است. "(Mt 5: 46-48)

ممکن است ممکن است کسانی که ما را دوست دارند عمیقاً دوست داشته باشیم و این را نشان می دهد agapē عشق به احساس و عواطف عالی است. اما برای اینکه کامل باشیم همانطور که خدای ما کامل است ، ما نباید در اینجا متوقف شویم.
به بیان دیگر ، سه عشق دیگر ما را کنترل می کنند. ولی agapē عشقی است که کنترل می کنیم حتی در حالت گناه خود نیز می توانیم عشق به خدا را منعکس کنیم ، زیرا ما در سیمای او ساخته شده ایم و او عشق است. بدون گناه ، کیفیت غالب یک فرد کامل[4] انسان نیز عشق خواهد بود
همانطور که خدا انجام می دهد ، agapē عشقی است که همیشه به دنبال بهترین ها برای دوست داشتنی است.  ارس: یک مرد ممکن است صفات بد را در یک عاشق تحمل کند تا او را از دست ندهد.  Storgē: ممکن است مادر به دلیل ترس از بیگانگی کردن ، نتواند رفتار بد در کودک را تصحیح کند.  فیلیا: الف انسان ممکن است رفتار نادرست را در یک دوست امکان پذیر کند تا این دوستی را به خطر نیندازد. با این حال ، اگر هر یک از اینها نیز احساس کنند agapē برای عاشق / فرزند / دوست ، او (هر كس) هر كاری را كه می تواند برای بهره مندی از دوست عزیز انجام دهد ، مهم نیست كه خطر برای خود یا روابط باشد.

آگاپē شخص دیگر را اول قرار می دهد.

یک مسیحی که می خواهد به عنوان پدرش کامل باشد ، هرگونه بیان را تعدیل می کند ارس، یا storgē یا filia با agapē
آگاپē یک عشق پیروزمندانه است. این عشق است که همه چیز را تسخیر می کند. این عشق است که دوام می آورد. این یک عشق فداکارانه است که هرگز شکست نمی خورد. این از امید بیشتر است. از ایمان بزرگتر است. (1 John 5: 3؛ 1 Cor. 13: 7 ، 8 ، 13)

عمق عشق خدا

من کل زندگی خدا را مطالعه کرده ام و اکنون رسما پیرمردی هستم. من در این کار تنها نیستم. بسیاری از افرادی که مقالات این انجمن را می خوانند ، یک عمر را به یادگیری و تلاش برای درک عشق خدا اختصاص داده اند.
وضعیت ما یکی از دوستانم را به ذهن متبادر می کند که یک کلبه کنار دریاچه شمالی دارد. او از کودکی هر تابستان به آنجا می رفت. او دریاچه را به خوبی می شناسد - هر گوشه ، هر ورودی ، هر سنگ دقیقاً زیر سطح. او آن را سحرگاهان در یک صبح ساکن دیده است که سطح آن مانند شیشه است. او جریاناتی را می داند که در یک بعد از ظهر گرم هنگام وزش نسیم تابستان سطح آن بالا می آید. او بر روی آن قایقرانی کرده است ، او آن را شنا کرده است ، او در آبهای خنک آن با فرزندان خود بازی کرده است. با این حال ، او هیچ تصوری از عمق آن ندارد. بیست فوت یا دو هزار ، او نمی داند. عمیق ترین عمق دریاچه روی زمین کمی بیش از یک مایل است.[5] با این حال ، این یک حوض ساده است در مقایسه با عمق عشق بیکران خداوند. بعد از بیش از نیم قرن ، من مانند دوستی هستم که فقط سطح عشق خدا را می داند. من عمق آن را به سختی می دانم ، اما اشکالی ندارد. به هر حال زندگی ابدی برای همین است.

"... این زندگی ابدی است: شناختن شما ، تنها خدای واقعی ..." (جان 17: 3 NIV)

عشق و حاکمیت

از آنجا که ما فقط در سطح عشق خدا پیمایش می کنیم ، اجازه دهید آن قسمت از دریاچه را برای گسترش استعاره که مربوط به مسئله حاکمیت است ترسیم کنیم. از آنجا که خدا عشق است ، اعمال حاکمیت او ، حکومت او باید بر اساس عشق باشد.
ما هرگز دولتی را نمی شناسیم که با عشق کار کند. بنابراین ما در حال ورود به آبهای ثبت نشده هستیم. (اکنون استعاره را ترک خواهم کرد.)
وقتی پیتر از او س askedال شد که آیا عیسی مالیات معبد را پرداخت کرده است ، پاسخ منفی داد. بعداً عیسی او را اصلاح كرد و از او پرسید:

شما چه فکر می کنید ، سیمون؟ پادشاهان زمین از چه کسانی وظایف یا مالیات بر سر را دریافت می کنند؟ از پسران آنها یا از غریبه ها؟ " 26 هنگامی که او گفت: "از غریبه ها ،" عیسی به او گفت: "، پسران ، واقعاً بدون مالیات هستند." (Mt 17: 25 ، 26)

عیسی که پسر پادشاه ، وارث بود ، هیچ تعهدی در پرداخت مالیات نداشت. جالب اینجاست که قرار بود به زودی سیمون پیتر پسر پادشاه شود و بنابراین بدون مالیات نیز تبدیل شود. اما در اینجا متوقف نمی شود. آدم پسر خدا بود. (لوقا 3: 38) اگر او گناه نمی كرد ، همه ما هنوز پسران خدا خواهیم بود. عیسی برای آشتی به زمین آمد. وقتی کار او تمام شد ، همه انسانها دوباره فرزندان خدا خواهند بود ، دقیقاً مثل همه فرشتگان. (فرصت های شغلی 38: 7)
بنابراین بلافاصله ، ما یک نوع منحصر به فرد حکمرانی در پادشاهی خدا داریم. همه افراد او نیز فرزندان او هستند. (به یاد داشته باشید ، حکومت خدا تا پایان 1,000 سال آغاز نمی شود. - 1Co 15: 24-28) بنابراین باید هرگونه ایده حاکمیت را آنگونه که می شناسیم کنار بگذاریم. نزدیکترین نمونه انسانی که می توانیم برای تبیین زمامداری خدا بیابیم ، پدر داشتن بر فرزندان است. آیا پدری می خواهد بر پسران و دختران خود حکومت کند؟ آیا هدف او این است؟ اعطا می شود ، در کودکی به آنها گفته می شود که چه کاری انجام دهند ، اما همیشه با این هدف که به آنها کمک کند تا روی پاهای خود بایستند. برای رسیدن به میزان استقلال. قوانین پدر به نفع آنهاست ، هرگز قوانین خودش نیست. حتی بعد از بزرگسالی ، آنها طبق آن قوانین ادامه می یابند ، زیرا آنها در کودکی یاد گرفتند که وقتی به پدر گوش نمی دهند ، اتفاقات ناگواری برای آنها رخ داده است.
البته پدر انسان محدود است. فرزندان او ممکن است به خوبی رشد کنند تا از نظر حکمت از او پیشی بگیرند. با این حال ، هرگز در مورد پدر آسمانی ما چنین نخواهد بود. هنوز هم ، یهوه ما را ایجاد نکرده است تا بتوانیم زندگی خود را به طور خرد مدیریت کنیم. همچنین او ما را برای خدمت به او خلق نکرده است. او نیازی به خادم ندارد. او در خودش کامل است. پس چرا او ما را آفریده است؟ پاسخ این است که خدا عشق است. او ما را آفرید تا بتواند ما را دوست داشته باشد و ما نیز در عوض دوستش داشته باشیم.
گرچه جنبه هایی از رابطه ما با یهوه خدا وجود دارد که می توان آنها را به پادشاهی با رعایای خود تشبیه کرد ، اگر تصویر یک سرپرست خانواده را در ذهن خود برجای بگذاریم ، حکومت او را بسیار بهتر درک خواهیم کرد. کدام پدری توجیه خود را بر رفاه فرزندان خود قرار می دهد؟ کدام پدری بیش از آنکه به نجات فرزندانش علاقه مند باشد ، به درستی جایگاه خود به عنوان سرپرست خانواده علاقه مند است؟ یاد آوردن، agapē عزیز را اول می گذارد!
در حالی که اثبات حق حاکمیت یهوه در کتاب مقدس ذکر نشده است ، اما تقدس نام وی چنین است. چگونه می توانیم آن را درک کنیم همانطور که به ما و او مربوط می شود agapēقاعده پایه؟
تصور کنید پدری برای حضانت فرزندان خود می جنگد. همسرش بدرفتار است و او می داند که فرزندان از پس او بر نمی آیند ، اما او نام وی را به گونه ای تهمت زده است که دادگاه قصد دارد تنها حضانت وی را اعطا کند. او باید بجنگد تا نام خود را پاک کند. با این حال ، او این کار را نه از روی غرور ، و نه از جهت نیاز به توجیه شخصی ، بلکه برای نجات فرزندان خود انجام می دهد. عشق به آنها انگیزه اوست. این یک تشبیه ضعیف است ، اما هدف آن این است که نشان دهد پاک کردن نام او به درد یهوه نمی خورد بلکه بیشتر به درد ما می خورد. نام او در ذهن بسیاری از افرادش ، یعنی فرزندان سابقش ، مورد تحقیر قرار گرفته است. تنها با درک اینکه او آنچنان نیست که بسیاری او را رنگ آمیزی می کنند ، بلکه شایسته عشق و اطاعت ما است ، می توانیم از حکومت او بهره مند شویم. فقط در این صورت است که می توانیم به خانواده او بپیوندیم. پدر می تواند فرزندی را به فرزندی قبول کند ، اما کودک باید تمایل به فرزندخواندگی داشته باشد.
تقدیس نام خدا ما را نجات می دهد.

حاکم در مقابل پدر

عیسی هرگز از پدر خود به عنوان حاکم یاد نمی کند. خود عیسی مسیح را در بسیاری از نقاط پادشاه می نامند ، اما او همیشه از خدا به عنوان پدر یاد می کرد. در حقیقت ، تعداد دفعاتی که در کتاب مقدس مسیحیان از یوهو به عنوان پدر نام برده می شود بیش از تعداد مکان هایی است که شاهدان یهوه با فرض خود نام او را در کتاب مقدس مقدس مسیحی درج کرده اند. البته ، یهوه پادشاه ما است. آن را تکذیب نکرده اند. اما او بیش از این است - او خدای ما است. بیش از این ، او تنها خدای واقعی است. اما حتی با همه اینها ، او می خواهد ما او را پدر بنامیم ، زیرا عشق او به ما عشق پدری نسبت به فرزندانش است. ما به جای یک حاکم حاکم ، پدری دوست داریم که دوست داشته باشد ، زیرا این عشق همیشه به دنبال بهترین چیز برای ما خواهد بود.
عشق حاکمیت واقعی خداست. این قانونی است که نه شیطان و نه انسان هرگز نمی توانند امیدوار به تقلید از آن باشند ، چه رسد به آن که از آن پیشی بگیرند.

عشق حاکمیت واقعی خدا است.

مشاهده حاکمیت خدا از طریق عینکی که توسط حکومت حکومتی انسان از جمله حاکمیت "هیئت های حاکم" مذهبی رنگ آمیزی شده است ، باعث شده است که نام و حکومت یهوه را بدنام کنیم. به شاهدان یهوه گفته می شود که آنها در یک حکومت دینی واقعی زندگی می کنند ، نمونه ای مدرن از حکومت خدا برای دیدن همه جهان. اما این یک قانون عشق نیست. جایگزینی خدا بدن حاکم بر مردان است. جایگزینی عشق قانونی شفاهی است که هر جنبه از زندگی فرد را نقض می کند و عملاً نیاز به وجدان را ریشه کن می کند. جایگزینی رحمت فرافکنی بیشتر و بیشتر برای وقت و پول است.
هیئت مذهبی دیگری نیز وجود داشت که با ادعای تئوکراسی و نمایندگی خدا چنین رفتاری می کرد ، اما چنان عاری از عشق بود که در حقیقت پسر عشق خدا را کشتند. (سرهنگ 1: 13) آنها ادعا کردند که فرزندان خدا هستند ، اما عیسی از دیگری به عنوان پدرشان یاد کرد. (جان 8: 44)
علامتی که شاگردان واقعی مسیح را مشخص می کند agapē  (جان 13: 35) غیرت آنها در کار تبلیغ نیست. تعداد اعضای جدید عضو سازمان آنها نیست. این تعداد زبانی نیست که آنها خبر خوب را به آنها ترجمه می کنند. ما آن را در ساختمانهای زیبا یا کنوانسیونهای بین المللی پر زرق و برق پیدا نخواهیم کرد. ما آن را در کارهای مهرورزانه و مهربانانه در سطح ریشه گیاهان می یابیم. اگر ما به دنبال یک حکومت دینی واقعی هستیم ، مردمی که امروز توسط خدا اداره می شود ، پس باید تمام تبلیغات فروش کلیساها و سازمان های مذهبی جهان را نادیده بگیریم و به دنبال آن یک کلید ساده باشیم: عشق!

"با این همه همه می دانند که شما شاگردان من هستید ، اگر بین خود عشق دارید." "(یوه 13: 35)

این را پیدا کنید و حاکمیت خدا را پیدا خواهید کرد!
______________________________________
[1] مانند شفاهی کریستین ها و فریسیان که ضوابط زندگی را تنظیم می کرد ، از جمله اینکه آیا مجاز به کشتن مگس در روز شنبه بود ، سازمان شاهدان یهوه آیین های شفاهی خود را دارد که زن را از پوشیدن شلوار در مزرعه منع می کند. وزارتخانه در مردگان زمستان ، که یک برادر را با ریش از پیشرفت خود باز می دارد ، و هنگامی که جماعت اجازه کف زدن می کند ، تنظیم می شود.
[2] به w14 11 / 15 ص مراجعه کنید. 22 par. 16؛ w67 8 / 15 ص. 508 par. 2
[3] این بدان معنا نیست که نیازی به شهادت نیست. مسیحیان فرا خوانده می شوند تا در مورد عیسی و نجات ما از طریق او شهادت دهند. (1 جو 1: 2 ؛ 4: 14 ؛ پاسخ 1: 9 ؛ 12:17) با این حال ، این شاهد هیچ ارتباطی با پرونده دادرسی استعاره ای که در آن حق حکمرانی خدا قضاوت می شود ، ندارد. حتی در توجیه بسیار پرکاربرد این نام از اشعیا 43:10 اسرائیلیان - نه مسیحیان - را فرا می خواند تا قبل از ملتهای آن روز شهادت دهند که یهوه ناجی آنها بود. هرگز از حق وی برای حاکمیت نام برده نمی شود.
[4] من در اینجا از "کامل" به معنای کامل ، یعنی بدون گناه استفاده می کنم ، همانطور که خدا خواسته ما است. این در تضاد با یک انسان "کمال یافته" است ، فردی که با آزمایش آتشین تمامیت او ثابت شده است. عیسی در بدو تولد کامل بود اما با آزمایش از طریق مرگ کامل شد.
[5] دریاچه بایکال در سیبری

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    39
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x