بنابراین انسانها ، و همچنین فرزندان روحانی خدا ، این امتیاز چشمگیر را دارند که با یکپارچگی صداقت نسبت به حق الفتاب یهوه ، کمک کنند. (it-1 p. 1210 Integrity)

عنوان این مقاله ممکن است یک سوال زائد به نظر برسد. چه کسی نمی خواهد حق حاکمیت یهوه اثبات شود؟ مسئله س premال فرضیه آن است. این پیش فرض است که حق حاکمیت یهوه به توجیه کننده احتیاج دارد. ممکن است مثل این باشد که بپرسیم ، "چه کسی دوست ندارد که یهوه به این جایگاه خوب در آسمان ها برگردد؟" پیش فرض مبتنی بر موقعیتی است که امکان پذیر نیست. نگرش شاهدان یهوه در تعلیم این آموزه ممکن است از خارج مثبت و حمایت کننده به نظر برسد ، اما این فرض که حاکمیت یهوه احتیاج به مجازات دارد ، توهین محجبه به حق تعالی است - البته سهوی.
همانطور که در آن دیدیم مقاله قبلی، مضمون کتاب مقدس اثبات حق حاکمیت خدا نیست. در حقیقت ، کلمه "حاکمیت" در هیچ کجای کتاب مقدس وجود ندارد. با توجه به این ، چرا این مسئله به عنوان یک موضوع اصلی مطرح شده است؟ عواقب ناشی از اشتباه آموختن هشت میلیون نفر برای تبلیغ چیزی که خدا از آنها نمی خواهد تبلیغ کنند چیست؟ واقعاً چه چیزی پشت این آموزش است؟

شروع مسیر نادرست

هفته گذشته، ما یک تصویر از کتاب را بررسی کردیم حقیقتی که به زندگی ابدی منتهی می شود که در 1960 ها و 70 ها مورد استفاده قرار گرفت تا دانش آموزان کتاب مقدس ما را متقاعد کنند که این کتاب مقدس واقعاً به حق رای دادن به حاکمیت خدا می آموزد.[A]  ممکن است به یاد بیاورید که استناد با مراجعه به ضرب المثل 27: 11 و Isaiah 43: 10 به پایان رسید.
اشعیا 43: 10 پایه و اساس نام ، شاهدان یهوه است.

خداوند می گوید: "شما شاهدان من هستید ،" بله ، بنده من که خودم انتخاب کردم ... "(عیسی 43: 10)

به ما آموخته اند که در پرونده قضایی مانند شاهدان هستیم. آنچه مورد قضاوت قرار می گیرد حق حاکمیت خدا و درست بودن حکمرانی اوست. به ما گفته می شود که ما تحت حکومت او زندگی می کنیم. که سازمان شاهدان یهوه یک حکومت دینی واقعی است - ملتی که توسط خداوند اداره می شود و جمعیت آن بیش از جمعیت بسیاری از کشورهای روی زمین امروز است. گفته می شود که ما با رفتار خود و نشان دادن اینکه "زندگی در کشور ما" بهترین راه زندگی "است ، از حق حاکمیت یهوه دفاع می کنیم. با روحیه "اطمینان از همه چیز" ، اجازه دهید اعتبار این ادعاها را تحلیل کنیم.
اول از همه ، سخنان اشعیا 43:10 به ملت باستان اسرائیل گفته شد ، نه به جماعت مسیحیان. هیچ نویسنده مسیحی آنها را در جماعت قرن اول اعمال نمی کند. قاضی رادرفورد بود که در سال 1931 آنها را به انجمن های بین المللی دانشجویان کتاب مقدس معرفی کرد و نام "شاهدان یهوه" را به خود گرفت. (این همان مردی است که پیشگویی های معمولی / ضد نوع آن به ما آموخته است که امید به اینکه فرزندان خدا خوانده شویم محروم است.[ب]) با فرض این نام بر اساس اشعیا 43:10 ، ما در حال ساختن یک بالفعل کاربرد معمولی / ضد تیرپی - عملی که اخیراً از آن چشم پوشی کرده ایم. و ما با یک برنامه مدرن متوقف نمی شویم. نه ، ما نام را به صورت بازگشت گرایانه به کار می بریم ، تا قرن اول.[ج]
دوم ، اگر وقت بگذاریم کل 43 را بخوانیمrd در فصل اشعیا ، هیچ اشاره ای به اثبات حق حاکمیت یهوه به عنوان دلیل درام استعاری دربار نمی یابیم. آنچه خدا از آن صحبت می کند و آنچه را که بندگانش می خواهند شاهد آن باشند شخصیت اوست: او خدای واحد و واقعی است (در مقابل 10). تنها ناجی (در مقابل 11) ؛ توانا (در مقابل 13) ؛ خالق و پادشاه (در مقابل 15). آیات 16 تا 20 یادآور تاریخی صرفه جویی در او است. آیه 21 نشان می دهد که اسرائیل برای تحسین او تشکیل شده است.
به زبان عبری ، یک نام چیزی فراتر از یک استعاره ساده ، یک برچسب برای تمایز هری از تام است. این به شخصیت یک شخص - که او واقعاً است ، اشاره دارد. اگر ترجیح دهیم نام خدا را بر خود بگذاریم ، رفتار ما می تواند او را گرامی بدارد ، یا برعکس ، شخص وی ، نام او را سرزنش کند. اسرائیل در اولی شکست خورد و با رفتار خود نام خدا را مورد سرزنش قرار داد. آنها به خاطر آن رنج بردند (در مقابل 27 ، 28).
آیه دیگر به عنوان حمایت از حقیقت تصویر کتاب ضرب المثل های 27: 11 است.

"پسر من عاقل باش و دل مرا شاد کن ، تا من به کسی که مرا طاغوت می کند پاسخی بدهم." (PR 27: 11)

این آیه اشاره به یهوه ندارد. زمینه برای پدر و پسر انسانی است. به جز استعاره یا تشبیه گاه به گاه ، یهوه از انسانها به عنوان فرزندان خود در کتاب مقدس عبری یاد نمی کند. این افتخار توسط مسیح آشکار شد و جز component اصلی امید مسیحی است. با این حال ، حتی اگر این ایده را بپذیریم که اصل موجود در ضرب المثل های 27:11 می تواند در رابطه ما با خدا صدق کند ، باز هم این آموزش را که رفتار ما به نوعی می تواند حقانیت خدا و حق حکمرانی او را اثبات کند ، تأیید نمی کند.
این آیه چه دلالت دارد؟ برای کشف این موضوع ، ابتدا باید بفهمیم که چه کسی متلک به خدا است. چه کسی غیر از شیطان شیطان است؟ شیطان نامی است؛ شیطان ، یک عنوان در عبری ، شیطان به معنای "دشمن" یا "کسی است که مقاومت می کند" ، در حالی که شیطان به معنای "افترا" یا "متهم" است. بنابراین شیطان شیطان "دشمن تهمت" است. او "دشمن غاصب" نیست. او هیچ تلاشی در غیرممکن بودن آشکار غصب جایگاه یهوه به عنوان حاکمیت نمی کند. تنها سلاح واقعی او تهمت زدن است. او با دروغ گفتن بر نام نیكوی خدا گل می زند. پیروان او با تظاهر به مردی سبک و صالح از او تقلید می کنند ، اما وقتی در گوشه گوشه قرار گرفتند ، به همان تاکتیکی که پدرشان استفاده می کند ، سقوط می کنند: تهمت دروغ. مانند او ، هدف آنها بی اعتباری کسانی است که نمی توانند با حقیقت آنها را شکست دهند. (جان 8: 43-47؛ 2 Cor. 11: 13-15)
بنابراین مسیحیان برای اثبات درستی شیوه حکومت یهوه فراخوانده نمی شوند ، بلکه باید با گفتار و عمل او را ستایش کنند تا تهمت علیه او نادرست به اثبات برسد. به این ترتیب نام او تقدیس می شود؛ گل شسته شده است.
این وظیفه شریف - تقدیس نام مقدس خدا - به ما پیشنهاد شده است ، اما برای شاهدان یهوه کافی نیست. به ما گفته شده است که ما باید در حمایت از حق حاکمیت وی نیز مشارکت داشته باشیم. چرا ما این کمیسیون مفروض و غیرمکتبی را بر عهده خود می گیریم؟ آیا این در دسته مواردی قرار نمی گیرد که خارج از صلاحیت ما قرار دارند؟ آیا ما دامنه خدا را قدم نمی گذاریم؟ (اعمال 1: 7)
تقدیس نام پدر ما کاری است که می تواند به صورت جداگانه انجام شود. عیسی آن را مانند هر انسان دیگری تقدیس کرده است ، و همه این کارها را خودش انجام داده است. در واقع ، در پایان ، پدر حمایت خود را از برادر و پروردگار ما پس گرفت تا به صراحت بیان كند كه تهمت شیطان كاملاً نادرست است. (تن 27: 46)
نجات به صورت فردی چیزی نیست که رهبران ما ما را به آن ترغیب کنند. برای نجات ، ما باید بخشی از یک گروه بزرگتر ، ملتی تحت رهبری آنها باشیم. به آموزه "اثبات حق حاکمیت یهوه" وارد شوید. حاکمیت بر یک گروه ملی اعمال می شود. ما آن گروه هستیم. فقط با ماندن در گروه و عمل هماهنگ با گروه می توانیم با نشان دادن اینکه گروه ما امروز از هر یک از دیگر افراد روی کره زمین بهتر است ، از حق حاکمیت خدا دفاع کنیم.

سازمان ، سازمان ، سازمان

ما خود را كلیسا نمی نامیم ، زیرا این امر ما را به دین باطل ، كلیساهای مسیحی ، بابل بزرگ پیوند می دهد. ما از "جماعت" در سطح محلی استفاده می کنیم ، اما اصطلاح انجمن جهانی شاهدان یهوه "سازمان" است. ما "حق" خود را بدست می آوریم که به واسطه تعلیم اینکه ما بخشی زمینی از سازمان جهانی خدا در آسمانها هستیم ، "یک سازمان تحت خدا ، غیر قابل تقسیم ، با آزادی و عدالت برای همه" نامیده می شویم.[د]

"از موارد مهم تر اطمینان حاصل کنید" (wxNUMX 13 / 4 pp. 15-23 par. 24
حزقیال بخش نامرئی سازمان یهوه را دید که توسط یک ارابه بزرگ آسمانی به تصویر کشیده شده است. این ارابه می تواند به سرعت حرکت کند و در یک لحظه جهت را تغییر دهد.

حزقیل در بینش خود هیچ گونه اشارتی به سازمان نمی کند. (Ezek. 1: 4-28) در واقع ، کلمه "سازمان" در هیچ کجای جهان ظاهر نمی شود جدید ترجمه جهانی از متون مقدس. حزقیال نیز اشاره ای به ارابه نمی کند. در هیچ کجای کتاب مقدس یهوه سوار بر ارابه آسمانی به تصویر کشیده نشده است. ما باید به افسانه های بت پرستانه برویم تا خدا را با ارابه سوار کنیم.[E]  (دیدن "خاستگاه ارابه آسمانی")
دیدگاه حزقیال نمایشی نمادین از توانایی یهوه در استقرار فوری روح خود در هر کجا برای تحقق اراده خود است. این گمانه زنی ناب و بی اساس است که بگوییم این چشم انداز نشان دهنده سازمان آسمانی خداست ، خصوصاً اینکه در هیچ کجای کتاب مقدس ، یهوه گفته است که او است یک سازمان آسمانی با این وجود ، هیئت حاكمه معتقد است كه این كار را می كند ، و این ، به نوبه خود ، به آنها پایه ای می دهد كه بیاموزند یك م componentلفه زمینی بر آنها حاكم هستند. ما می توانیم از نظر کتاب مقدس ثابت کنیم که یک اجتماع مسیحی وجود دارد که توسط مسیح اداره می شود. این جماعت مسح است. (Eph. 5: 23) با این حال ، سازمان متشکل از میلیون ها نفر است که خود را "گوسفندان دیگری" می دانند که بخشی از جماعت مسح شده تحت مسیح نیستند. یهوه رئیس سازمان است ، و پس از آن هیئت حاکمه و لایه های مدیریت میانی به عنوان این نمودار از صفحه 29 از 15 آوریل 2013 ارائه می شود برج مراقبت نشان می دهد. (غیبت بارز خداوند ما عیسی را در این سلسله مراتب مشاهده خواهید کرد.)

بر این اساس ، ما به عنوان شهروندان این ملت ، از یهوه اطاعت می کنیم نه از عیسی. با این حال ، یهوه مستقیماً ما را خطاب نمی کند ، بلکه از طریق "کانال ارتباطی تعیین شده" خود ، هیئت حاکمه ، با ما صحبت می کند. بنابراین در حقیقت ، ما از دستورات مردمان پیروی می کنیم.

ارابه آسمانی یهوه در حال حرکت (w91 3 / 15 صفحه 12 پاراگراف 19)
چشم های اطراف چرخ های ارابه خدا نشان دهنده هوشیاری است. درست همانطور که سازمان آسمانی هوشیار است ، بنابراین ما باید برای حمایت از سازمان زمینی یهوه هوشیار باشیم. در سطح جماعت ، می توانیم با همکاری با بزرگان محلی ، این پشتیبانی را نشان دهیم.

استدلال ساده و منطقی است. از آنجا که یهوه نیاز به اثبات حق حاکمیت خود دارد ، برای اثبات کیفیت حکومت خود به یک مورد آزمایشی نیاز دارد. او به ملت یا پادشاهی روی زمین احتیاج دارد که با انواع مختلف حکومت بشری شیطان رقابت کند. او به ما احتیاج دارد. شاهدان یهوه! یک ملت واقعی خدا بر روی زمین !!
ما یک دولت تئوکراتیک هستیم - منطق ادامه دارد - که توسط خدا اداره می شود. خداوند از مردان به عنوان "کانال ارتباطی تعیین شده" خود استفاده می کند. بنابراین ، حکومت صالح او از طریق گروهی از مردان هدایت می شود که از طریق شبکه ای از مدیران میانی با اختیاراتی که از بالا به آنها اعطا می شود ، دستورات و دستورات را پخش می کنند ، تا زمانی که به عضو یا شهروند فردی این ملت بزرگ برسد.
آیا همه اینها درست است؟ آیا واقعاً یهوه ما را به عنوان ملت خود دارد كه به جهانیان نشان دهد كه بهترین روش حكمرانی او است؟ آیا ما پرونده آزمایش خدا هستیم؟

نقش اسرائیل در ادعای حقایق خدا

اگر این تعلیم مربوط به مقام رهبری نادرست است ، باید بتوانیم نشان دهیم که با استفاده از اصل موجود در ضرب المثل 26: 5

"احمق را مطابق احمقانه خود پاسخ دهید ، تا فکر نکند که او خردمند است." (پیش 26: 5)

معنی این امر این است که وقتی کسی بحث احمقانه یا احمقانه ای دارد ، اغلب اوقات بهترین راه انکار این است که آن را به نتیجه منطقی برساند. حماقت بحث پس از آن برای همه آشکار خواهد شد.
شاهدان یهوه ادعا می کنند که یهوه قوم اسرائیل را به عنوان نوعی دولت رقیب با شیطان تنظیم کرد تا بتواند فواید واقعی زندگی در زیر سلطنت او را نشان دهد. اسرائیل به یک درس عینی تبدیل می شود که می خواهد تحت حاکمیت جهانی خدا زندگی کند. اگر آنها شکست بخورند ، وظیفه به دوش ما می افتد.

فراخوان یک ملت برای بازگشت به یهوه
از زمان موسی نبی تا مرگ خداوند عیسی مسیح ، قوم زمینی اسرائیل ختنه شده طبیعی ، سازمان قابل مشاهده یهوه خدا بود. (مزمور 147: 19 ، 20) اما از زمان ریختن روح خدا بر شاگردان م faithfulمن عیسی مسیح در روز جشنواره پنطیکاست در سال 33 م ، اسرائیل روحانی با قلبهای ختنه شده "امت مقدس" خدا و زمینی قابل مشاهده او بوده است سازمان. (بهشت احیا شده به بشر - توسط تئوکراسی، 1972، کلاهبرداری 6 ص. 101 par. 22)

با این منطق ، یهوه قوم اسرائیل را برپا کرد تا نشان دهد که چگونه حکومت او بهترین است. قانونی که به نفع همه رعایای او ، زن و مرد است. اسرائیل به یوهو فرصتی می داد تا به ما نشان دهد كه اگر آنها گناه نمی كردند و او را طرد نمی كردند ، حكومت او بر آدم و حوا و فرزندان آنها چگونه بود.
اگر این فرض را بپذیریم ، پس باید تصدیق کنیم که حکومت یهوه شامل برده داری نیز می شود. این شامل چند همسری نیز می شود و به مردان اجازه می دهد زنان خود را به میل خود طلاق دهند. (شرور 24: 1 ، 2) تحت حکومت یهوه ، زنان باید به مدت هفت روز در دوران قاعدگی قرنطینه شوند. (لو. 15: 19)
این آشکارا مزخرف است ، اما مزخرف است که اگر بخواهیم به تبلیغ این عقیده خود ادامه دهیم که خداوند از طریق سازمان به اصطلاح زمینی خود ، حق حاکمیت خود را تأیید می کند ، باید قبول کنیم.

چرا اسرائیل شکل گرفت؟

یهوه از روی مصالح نادرست و فرومایه خانه ای نمی سازد. حتما سقوط خواهد کرد. حاکمیت او قرار است بر یک انسان کامل اعمال شود. پس دلیل او برای ایجاد ملت اسرائیل چه بود؟ به جای اینکه آنچه مردان می گویند بپذیریم ، بیایید خردمند باشیم و به دلیلی که خداوند برای استقرار اسرائیل بر اساس قانون ارائه می دهد گوش فرا دهیم.

"با این حال ، قبل از رسیدن ایمان ، ما تحت قانون تحت مراقبت قرار می گرفتیم ، که با هم در بازداشت به سر می بردیم ، به دنبال ایمانی که مقدر شده است نازل شود. 24 در نتیجه قانون معلم ماست که به مسیح منتهی می شود ، تا به دلیل ایمان ممکن است صالح اعلام شویم. 25 اما اکنون که ایمان فرا رسیده است ، ما دیگر زیر یک معلم نیستیم. 26 شما در حقیقت ، فرزندان خدا با ایمان خود به مسیح عیسی مسیح هستید. "(Ga 3: 23-26)

این قانون برای محافظت از بذر پیشگویی شده در پیدایش 3:15 بود. همچنین به عنوان یک معلم خصوصی منجر به اوج گیری آن دانه در عیسی مسیح شد. به طور خلاصه ، اسرائیل به عنوان بخشی از راه خدا برای حفظ بذر و در نهایت نجات بشر از گناه ، به یک ملت تبدیل شد.
این در مورد نجات است ، نه حاکمیت!
حکومت او بر اسرائیل نسبی و ذهنی بود. باید شکست ها و سخت دل های این افراد را در نظر می گرفت. به همین دلیل امتیازاتی داد.

گناه ما

ما می آموزیم که اسرائیل نتوانست حاکمیت یهوه را حفظ کند ، و بنابراین ما به عنوان شاهدان یهوه به اثبات می رسیم که بهترین حق حاکمیت او از طریق منافع تحت آن است. من در زندگی خود نمونه های بی شماری از حاکمیت مردان ، به ویژه پیران محلی را مشاهده کرده ام که از رهنمودهای ارائه شده توسط مدیریت عالی استفاده می کردند ، و می توانم شهادت دهم که این نمونه واقعی از حکومت یهوه بود ، این باعث آزار و اذیت بزرگ نام او.
در آن مگس در مرهم ما نهفته است. بگذارید خدا هر چند دروغگو باشد ، حقیقت پیدا شود. (Ro 3: 4) ترویج این ایده به معنای یک گناه جمعی است. یهوه به ما چیزی در مورد ابراز حق از حق حاکمیت خود نگفت. او این وظیفه را به ما اختصاص نداد. با تصدی متعهدانه آن ، ما در وظیفه مهمی که او به ما محول کرد - تقدیس نام خود - شکست خوردیم. با ترویج خود به عنوان نمونه ای از جهان فرمانروایی خدا ، و سپس در آن ناکام ماندیم ، ما نام مقدس یهوه را مورد سرزنش قرار دادیم - نامی که فرض بر آن است که آن را به نام خود منتشر و منتشر کرده ایم ، زیرا ادعا می کنیم که فقط همه ما مسیحیان جهان شاهد او هستند.

گناه ما تمدید شد

وقتی به دنبال مثالهای تاریخی می گردید تا زندگی مسیحی را به کار ببرد ، انتشارات بسیار بیشتر از مسیحیان به دوران اسرائیل می رود. ما سه مجمع سالانه خود را بر اساس مدل اسرائیلی بنا می کنیم. ما ملت را مثال می زنیم. ما این کار را می کنیم زیرا ما به چیزی تبدیل شده ایم که از آن نفرت داریم ، فقط نمونه دیگری از دین سازمان یافته ، یعنی حاکمیت مردان. قدرت این حاکمیت انسانی اخیراً افزایش یافته است تا جایی که اکنون از ما خواسته می شود زندگی خود را به دست این مردان بگذاریم. اطاعت مطلق - و کورکورانه - از هیئت حاکمه اکنون مسئله نجات است.

هفت چوپان ، هشت دوک - معنای امروز آنها برای ما چیست (w13 11 / 15 صفحه 20 پاراگراف 17)
در آن زمان، جهت نجات زندگی که ما از سازمان یهوه می گیریم، ممکن است از یک دیدگاه انسانی عملی نباشد. همه ما باید آماده باشد که از دستورالعملهایی که ممکن است دریافت کنیم، اطمینان حاصل کنیم، این که آیا از منظر استراتژیک یا انسانی صدق می کند یا خیر.

در مورد حاکمیت خدا چطور؟

یهوه به معنای محدودی بر اسرائیل حکومت کرد. با این حال ، این نشان دهنده حکمرانی او نیست. حکومت او برای افراد بی گناه طراحی شده است. کسانی که عصیان می کنند ، بیرون قفل می شوند ، تا بمیرند. (نزول 22:15) حدود شش هزار سال گذشته همه بخشی از دوره ای است که به احیای نهایی حکومت دینی واقعی اختصاص یافته است. حتی حکومت آینده عیسی - پادشاهی مسیحیان - حاکمیت خدا نیست. هدف آن این است که ما را به حالتی برساند که در آن بتوانیم دوباره وارد حکم صالح خدا شویم. فقط در پایان ، وقتی همه چیز به نظم درآمد ، عیسی حاکمیت خود را به خدا تسلیم می کند. فقط در این صورت است که پدر به همه چیز برای همه زن و مرد تبدیل می شود. فقط در این صورت است که می توان فهمید که حق حاکمیت یهوه واقعاً چیست.

"بعدی ، پایان ، هنگامی که او پادشاهی را به خدا و پدرش واگذار می کند ، هنگامی که او همه دولت و همه قدرت و قدرت را به دست نیاورد ...28 اما وقتی همه چیز به او تحمیل شود ، خود پسر نیز خود را به کسی که همه چیز را به او تسلیم می کند ، تسلیم می کند تا خدا همه چیز برای همه باشد. "(1Co 15: 24-28)

جایی که اشتباه می کنیم

شاید شنیده باشید که گفته است بهترین شکل دولت یک دیکتاتوری خوش خیم است. من اعتقاد داشتم این یکباره خودم صادق باشم. می توان به راحتی خداوند را به عنوان خوش خیم ترین حاکم تاکنون تصور کرد ، بلکه همچنین به عنوان یک حاکم باید بدون استثنا از آن پیروی شود. نافرمانی منجر به مرگ می شود. بنظر می رسد ایده یک دیکتاتور خوش خیم مناسب است. اما این فقط متناسب است زیرا ما از منظر گوشتی به آن نگاه می کنیم. این دیدگاه انسان جسمی است.
هر نوع حكومتی كه بتوانیم به آن اشاره كنیم براساس اصل هویج و چوب است. اگر آنچه حاکم خود می خواهد انجام دهید ، برکت می یابید؛ اگر از او سرپیچی کنید ، مجازات می شوید. بنابراین ما از روی ترکیب منافع شخصی و ترس اطاعت می کنیم. امروز هیچ دولتی انسانی وجود ندارد که بر اساس عشق حاکم باشد.
وقتی به حکومت الهی فکر می کنیم ، غالباً انسان را با خدا جایگزین می کنیم و آن را رها می کنیم. به عبارت دیگر ، در حالی که قوانین و حاکم تغییر می کند ، روند کار ثابت می ماند. ما کاملا مقصر نیستیم. ما فقط تغییرات یک فرآیند را می شناسیم. تصور چیزی کاملاً جدید دشوار است. بنابراین ما به عنوان شاهدان ، به موارد شناخته شده بازمی گردیم. از این رو ، ما در انتشارات بیش از 400 بار از یهوه به عنوان "فرمانروای جهانی" یاد می کنیم ، با وجود این واقعیت که این عنوان حتی یک بار در کتاب مقدس وجود ندارد.
در این مرحله ، ممکن است استدلال کنید که این مورد انتخابی است. البته ، یهوه حاکم جهانی است. چه کسی می تواند باشد؟ این که به صراحت در کتاب مقدس بیان نشده است ، نکته مهم است. حقایق آشکار جهانی لازم نیست که برای صحت بیان شوند.
اعتراف می کنم این یک بحث منطقی است. این مدت طولانی مرا گیج کرد. فقط زمانی که من از پذیرفتن پیش فرض خودداری کردم لامپ خاموش شد.
اما بگذارید آن را برای مقاله هفته آینده بگذاریم.

_______________________________________________
[A] در بخش 8 بند 7 تصویر را مشاهده کنید حقیقتی که به زندگی ابدی منتهی می شود.
[ب] دیدن "یتیمان"و"نزدیک به یادبود 2015 - قسمت 1"
[ج] به w10 2 / 1 ص مراجعه کنید. 30 par. 1؛ w95 9 / 1 ص. 16 par. 11
[د] این یکی دیگر از اصطلاحات غیر کلامی است که برای تقویت یک ایده ابداع شده است.
[E] ما تولد را جشن نمی گیریم ، نه به این دلیل که کتاب مقدس آنها را به طور خاص محکوم می کند ، بلکه به این دلیل است که تنها دو جشن تولد در کتاب مقدس با مرگ شخصی مرتبط است. روز تولد منشأ بت پرستی تلقی می شود و بنابراین به عنوان مسیحیان ، شاهدان یهوه کاری با آنها ندارند. از همه منابع به خدا سوار بر یک ارابه بت پرست ، چرا ما با قانون خودمان شکست می خوریم و این را به عنوان کتاب مقدس آموزش می دهیم؟

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    20
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x