این هفته داشتم به دوستانم سر می زدم ، بعضی از آنها مدت ها بود که ندیده بودم. بدیهی است که من می خواستم حقایق شگفت انگیزی را که طی این چند سال کشف کرده ام بیان کنم ، اما تجربه به من گفت که این کار را با دقت بسیار انجام دهم. منتظر چرخش راست در مکالمه شدم ، سپس یک دانه کاشتم. کم کم به موضوعات عمیق تری رسیدیم: رسوایی کودک آزاری ، برجام 1914 ، آموزه "گوسفندان دیگر". با پایان یافتن مکالمات (چندین و چند مکالمه مختلف) ، من به دوستانم گفتم که دیگر موضوع را مطرح نمی کنم مگر اینکه آنها بخواهند در این مورد بیشتر صحبت کنند. طی چند روز آینده ، با هم تعطیلات کردیم ، جاهایی رفتیم ، بیرون غذا خوردیم. اوضاع درست مثل همیشه بود که همیشه بین ما بوده است. گویی مکالمات هرگز انجام نشده بود. آنها هرگز دیگر به هیچ یک از موضوعات دست نزده اند.

این اولین بار نیست که این را می بینم. من یک دوست بسیار نزدیک 40 ساله دارم که وقتی هر چیزی را که ممکن است باعث شود اعتقاد خود را زیر سوال ببرد ، بسیار آشفته می شوم. با این حال ، او بسیار دوست دارد که دوست من باقی بماند و از اوقات مشترک ما لذت می برد. ما هر دو توافق ناگفته ای داریم که به سادگی وارد منطقه تابو نشویم.

این نوع نابینایی عمدی یک واکنش معمول است. من روانشناس نیستم ، اما مطمئناً به نظر می رسد نوعی انکار است. به هیچ وجه تنها نوع واکنشی نیست که فرد دریافت می کند. (بسیاری هنگام صحبت در مورد حقایق کتاب مقدس با دوستان شاهد ، مخالفت صریح و حتی عقب نشینی را تجربه می کنند.) با این حال ، این امر به اندازه کافی معمول است که می تواند کاوش بیشتر باشد.

آنچه من می بینم - و من از بینش و تجربیات دیگران در این زمینه بسیار قدردانی کرده ام - این است که این افراد ترجیح دادند در زندگی که پذیرفته اند و دوست دارند باقی بمانند ، زندگی که به آنها حس هدف و اطمینان از تأیید خدا. آنها متقاعد شده اند که مادامی که به جلسات بروند ، در خدمت بیرون بروند و از همه قوانین پیروی کنند ، نجات خواهند یافت. آنها از این راضی هستند وضع موجود، و به هیچ وجه نمی خواهید آن را بررسی کنید. آنها نمی خواهند هیچ چیز جهان بینی آنها را تهدید کند.

عیسی در مورد راهنماهای كور كه ​​منجر به نابینایان می شود صحبت كرد ، اما وقتی تلاش می كنیم بینایی را به نابینایان بازگردانیم برای ما مبهوت است و آنها عمداً چشمان خود را می بندند. (تن 15: 14)

این موضوع در یک زمان مناسب مطرح شد ، زیرا یکی از خوانندگان دائمی ما در مورد مکالمه ای که از طریق ایمیل با اعضای خانواده انجام می داد نوشت که بسیار در این زمینه است. استدلال او بر اساس مطالعه کتاب مقدس CLAM این هفته است. در آنجا می بینیم که الیاس با یهودیانی که او را به "لنگیدن دو عقیده متفاوت" متهم می کند ، استدلال می کند.

"... آن افراد متوجه نشدند که باید بین پرستش یهوه و بعل یکی را انتخاب کنند. آنها فکر می کردند که می توانند از هر دو طریق آن را داشته باشند - اینکه می توانند با آداب شورشی خود از بعل دلجویی کنند و هنوز هم از خداوند یهوه لطف می کنند. شاید آنها استدلال می کردند که بعل محصولات و گله های آنها را برکت می دهد ، در حالی که "یهوه لشکر" از آنها در جنگ محافظت می کند. (1 سام 17:45) آنها یک حقیقت اساسی را فراموش کرده بودند -یکی که هنوز هم بسیاری از افراد مبهوت است. یهوه عبادت خود را با کسی در میان نمی گذارد. او خواستار و شایسته فداکاری انحصاری است. هرگونه پرستش او که با عبادت عبادت دیگری آمیخته باشد ، برای او غیرقابل قبول است ، حتی توهین آمیز! " (ia chap. 10، par. 10؛ تأکید اضافه شده)

در یک مقاله قبلی، ما آموختیم که رایج ترین کلمه عبادت به زبان یونانی - کلمه ای که در اینجا مطرح است - است proskuneo، که به معنای "خم شدن زانو" در برابر تسلیم یا بندگی است. بنابراین بنی اسرائیل در تلاش بودند تا تسلیم دو خدای رقیب شوند. خدای دروغین بعل ، و خدای واقعی ، یهوه. یهوه آن را نخواهد داشت. همانطور که مقاله با کنایه ای ناخواسته می گوید ، این یک حقیقت اساسی است "که امروزه هنوز هم از بسیاری دور است."

طنز با بند 11 ادامه می یابد:

"بنابراین آن بنی اسرائیل مانند مردی که می خواهد همزمان دو مسیر را طی کند" لنگان "بودند. امروز بسیاری از مردم یک اشتباه مشابه را انجام می دهند ، به دیگران اجازه می دهد تا زندگی خود را آغاز کنند و پرستش خدا را کنار بگذارید. توجه به صدای واضح الیاس برای جلوگیری از لنگیدن می تواند به ما در بررسی اولویت ها و عبادت های خود کمک کند. " (ia chap. 10، par. 11؛ تأکید اضافه شده)

واقعیت این است که بیشتر شاهدان یهوه نمی خواهند "اولویت ها و عبادت های خودشان را دوباره" بررسی کنند. بنابراین ، اکثر JW ها کنایه از این پاراگراف را نمی بینند. آنها هرگز هیئت حاکمه را نوعی "بعل" نمی دانند. با این حال ، آنها با وفاداری و بی چون و چرا از هر تعلیم و راهنمایی از بدن آنها پیروی خواهند کرد ، و وقتی کسی پیشنهاد می کند که ممکن است تسلیم شدن (پرستش) در برابر این دستورالعمل ها با تسلیم در برابر خدا مغایرت داشته باشد ، همین افراد گوش کر خواهند کرد و ادامه خواهند داد اگر چیزی گفته نشده بود

پروسکونئو (عبادت) به معنای تسلیم مطلق ، اطاعت بی چون و چرا است که ما فقط باید از طریق مسیح به خدا بدهیم. افزودن یک گروه از مردان به این سلسله فرماندهی برای ما هم غیرمنطقی است و هم لعنتی. ممکن است خودمان را گول بزنیم که بگوییم از طریق آنها از خدا اطاعت می کنیم ، اما آیا فکر نمی کنیم بنی اسرائیل در زمان الیاس نیز دلیل بر این باشند که خدا را بندگی می کنند و به او ایمان دارند؟

ایمان همان اعتقاد نیست. ایمان پیچیده تر از باور ساده است. این بدان معناست که اولاً ایمان به شخصیت خدا باشد. یعنی اینکه او نیکی خواهد کرد و به وعده های خود عمل خواهد کرد. این اعتقاد به شخصیت خدا ، انسان با ایمان را به انجام کارهای اطاعت برمی انگیزد. به نمونه هایی از مردان و زنان وفادار که در بیان شده است نگاه کنید عبرانیان 11. در هر حالت ، می بینیم که آنها معتقد بودند که خدا نیکی خواهد کرد ، حتی اگر هیچ وعده خاصی نباشد. و مطابق با این عقیده عمل کردند وقتی وعده های مشخصی وجود داشت ، همراه با دستورات خاص ، آنها وعده ها را باور می کردند و از دستورات پیروی می کردند. اساساً ایمان چیست.

این چیزی فراتر از باور داشتن خداست. بنی اسرائیل به او ایمان آوردند و حتی تا حدی او را پرستش كردند ، اما شرط بندی های خود را با پرستش همزمان بعل انجام دادند. یهوه قول داد که از آنها محافظت کند و در صورت اطاعت از دستورات او به آنها پاداش زمین دهد ، اما این به اندازه کافی خوب نبود. بدیهی است که آنها کاملاً مطمئن نبودند که یهوه به قول خود عمل کند. آنها یک "طرح B" را می خواستند

دوستان من اینطور هستند ، من می ترسم. آنها به یهوه ایمان دارند اما به روش خودشان. آنها نمی خواهند مستقیماً با او برخورد کنند. آنها یک طرح B. می خواهند. آنها راحتی یک ساختار اعتقادی را می خواهند ، به طوری که مردان دیگر به آنها بگویند چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست ، چه چیزی خوب است و چه چیز بدی ، چگونه خدا را راضی کنند و از چه چیزهایی اجتناب کنند تا ناراضی نشوند به او.

واقعیت ساخته شده با دقت آنها راحتی و امنیت را برای آنها فراهم می کند. این یک نوع پرستش است که تعداد آنها به تعداد زیاد است و آنها را ملزم می کند هفته ای در دو جلسه شرکت کنند ، به طور منظم از درب منزل بیرون بروند ، در کنگره ها شرکت کنند و از آنچه اعضای هیئت حاکم به آنها می گویند عمل کنند. اگر همه آن کارها را انجام دهند ، هرکسی که برایش مهم باشد همچنان دوستش دارد. آنها می توانند احساس برتری نسبت به بقیه جهان داشته باشند. و وقتی آرماگدون بیاید ، آنها نجات خواهند یافت.

آنها مانند بنی اسرائیل در زمان الیاس ، نوعی پرستش دارند که معتقدند خدا آن را تأیید می کند. آنها مانند آن اسرائیلی ها معتقدند که به خدا ایمان دارند ، اما این یک ایمان شبه است که وقتی آزمایش می شود نادرست است. خلاص شدن از شر خودآرازی آنها مانند آن اسرائیلی ها ، واقعاً تکان دهنده خواهد بود.

فقط می توان امیدوار بود که خیلی دیر نمی آید.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    21
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x