فیلمنامه

سلام. دوباره اریک ویلسون. این بار ما در حال بررسی سال 1914 هستیم.

اکنون ، 1914 آموزه ای بسیار مهم برای شاهدان یهوه است. این یک آموزه اصلی است. ممکن است برخی مخالف باشند. یک مورد اخیر وجود دارد برج نگهبانی در مورد آموزه های اصلی و 1914 ذکر نشده است. با این وجود بدون سال 1914 ، هیچ تدریس نسل وجود ندارد. بدون 1914 ، کل فرضیه زندگی در روزهای آخر از پنجره بیرون می رود. و مهمتر از همه ، بدون 1914 ، هیچ هیئت حاکمی وجود ندارد ، زیرا هیئت حاکم اقتدار خود را از این عقیده می گیرد که توسط عیسی مسیح به عنوان برده مومن و با احتیاط در سال 1919 منصوب شده است. یک برنامه ضد عادی دیگر که از ملاکی ناشی می شود و از ابتدای حکومت عیسی ناشی می شود - بنابراین اگر عیسی در سال 1919 به عنوان پادشاه شروع به حکومت کرد ، برخی موارد ادامه یافت - ما در ویدیوی دیگری درباره آنها بحث خواهیم کرد - سپس او را آورد تا شاهدان را از میان تمام ادیان روی زمین به عنوان قوم برگزیده خود برگزیند و برده ای مومن و با احتیاط تعیین کند. و این در سال 1914 بر اساس تقویمی رخ داده است که ما را به سال 1919 می رساند.

بنابراین هیچ 1914… هیچ 1919… هیچ 1919… هیچ برده وفادار و با احتیاط ، هیچ هیئت حاکمه ای وجود ندارد. هیچ مبنایی برای ساختار اقتدار وجود ندارد که امروز همه شاهدان یهوه تحت آن کار کنند. این آموزه چقدر مهم است و کسانی که با این آموزه مخالف هستند با به چالش کشیدن تاریخ شروع به آن حمله می کنند.

اکنون وقتی می گویم تاریخ شروع ، این آموزه بر این اساس استوار است که در سال 607 پیش از میلاد بنی اسرائیل به بابیل تبعید شدند و اورشلیم ویران شد و بدین ترتیب 70 سال ویرانی و تبعید آغاز شد. و همچنین اوقات معین ملل یا اوقات تعیین شده غیر یهودیان را آغاز کرد. این همه درکی است که شما به عنوان شاهد دارید ، همه بر اساس تعبیر خواب نبوکدنصر و یک کاربرد ضدطبیعی آن است ، زیرا یک برنامه معمول وجود دارد به وضوح یا به وضوح از آنچه در کتاب مقدس می یابیم ... اما به عنوان شاهدان ، ما موقعیتی که یک برنامه ضد معمولی وجود دارد و هفت بار که نبوکدنصر دیوانه شده است ، مانند یک جانور عمل می کند ، و گیاهان مزرعه را می خورد. این هفت بار مربوط به هفت سال در هر سال با اندازه گیری 360 روز ، در مجموع 2,520 روز یا سال است. بنابراین با شمارش از 607 ، به 1914 می رسیم - به طور خاص اکتبر 1914 و این مهم است - اما در یک ویدیوی دیگر به آن خواهیم رسید ، خوب؟

بنابراین اگر 607 اشتباه است ، بسیاری دلیل می آورند که استفاده از این تفسیر را می توان به چالش کشید. من مخالفم و در عرض یک دقیقه به شما نشان خواهم داد. اما در اصل سه روش وجود دارد که ما این آموزه را بررسی می کنیم:

ما آن را به صورت دقیق بررسی می کنیم - بررسی می کنیم که آیا تاریخ شروع معتبر است یا خیر.

راه دوم این است که ما آن را به صورت تجربی بررسی کنیم - به عبارت دیگر ، خوب است که بگوییم اتفاقی در سال 1914 افتاده است ، اما اگر هیچ مدرک تجربی وجود نداشته باشد ، این فقط حدس است. مانند این است که من می گویم ، "شما می دانید که عیسی در ژوئن گذشته بر تخت نشست." می توانم این را بگویم ، اما باید مدرکی ارائه دهم. بنابراین باید اثبات تجربی وجود داشته باشد. باید چیزی باشد که به وضوح بتوانیم شاهد آن باشیم که به ما دلیل می دهد ایمان بیاوریم که اتفاق نامرئی در آسمان ها رخ داده است.

راه سوم به صورت کتاب مقدس است.

از این سه راه ، تا آنجا که من می بینم ، تنها روش معتبر برای بررسی این آموزه از نظر کتاب مقدس است. با این حال ، از آنجا که زمان زیادی به طور خاص برای اولین روش تقویم صرف شده است ، بنابراین ما به طور خلاصه به آن خواهیم پرداخت. و من می خواهم توضیح دهم که چرا من احساس نمی کنم این یک روش معتبر برای بررسی اعتبار این آموزه است.

اکنون افراد زیادی هستند که وقت زیادی را صرف تحقیق در مورد آن می کنند. در حقیقت ، یک برادر در سال 1977 تحقیقات خود را به هیئت حاکمه ارائه داد ، که پس از آن رد شد و سپس او کتابی را به نام بارهای جنایی مورد بازنگری قرار گرفت. نام وی کارل اولوف جونسون است. این کتاب 500 صفحه ای است. خیلی خوب انجام شده؛ دانشمند اما 500 صفحه است! گذراندن آن بسیار زیاد است. اما این فرضیه ، از جمله چیزهای دیگر - من نمی گویم که فقط به این موضوع می پردازد ، اما این یکی از نکات اساسی کتاب است - که همه دانشمندان ، همه باستان شناسان ، همه مردانی که زندگی خود را وقف می کنند تحقیق در مورد این موارد ، بررسی هزاران لوح میخی ، از آن الواح مشخص شده است (زیرا آنها از طریق کتاب مقدس قادر به انجام این کار نیستند. کتاب مقدس یک سال به ما نمی دهد که این اتفاق افتاده است. این فقط به ما یک رابطه بین قاعده کسی می دهد یک پادشاه و سالی که در حال خدمت و تبعید بود) بنابراین بر اساس آنچه در سالهای واقعی می توانند تعیین کنند ، همه موافقند که 587 سال است. خیلی راحت می توانید آن را در اینترنت پیدا کنید. در همه دائرlopالمعارف هاست. اگر به نمایشگاه های موزه ای بروید که با اورشلیم سروکار دارند ، آنجا را می بینید. از نظر جهانی توافق شده است که 587 سال تبعید بنی اسرائیل بود. همچنین به طور گسترده ای توافق شده است که 539 سال فتح بابل توسط مادها و پارس است. شاهدان می گویند ، "بله ، 539 سال است."

بنابراین ، ما با کارشناسان 539 موافقت می کنیم زیرا هیچ راه دیگری برای دانستن نداریم. ما باید به دنیا ، نزد متخصصان برویم تا بفهمیم بابل چه سال توسط مادها و پارس فتح شد. اما وقتی نوبت به 587 می رسد ، ما خبرگان را انکار می کنیم. چرا ما آن را انجام می دهیم؟

زیرا کتاب مقدس می گوید که آنها 70 سال برده بودند و تعبیر ما از آن است. بنابراین کتاب مقدس نمی تواند اشتباه باشد. بنابراین ، کارشناسان باید اشتباه کنند. ما یک تاریخ را انتخاب می کنیم ، می گوییم این تاریخ مناسب است و سپس تاریخ دیگر را کنار می گذاریم. ما می توانستیم به همین راحتی - و احتمالاً برای ما سودمندتر همانطور که در فیلم بعدی خواهیم دید - این بود که 587 را انتخاب کرده و 539 را دور انداختیم و گفتیم که این اشتباه است ، زمانی که بابلی ها توسط مادها فتح شدند 519 بود و فارسها ، اما ما چنین کاری نکردیم. ما با 607 گیر کردیم ، خوب؟ پس چرا معتبر نیست این معتبر نیست زیرا شاهدان یهوه در جابجایی تیرهای دروازه بسیار ماهر هستند.

به عنوان مثال ، ما قبلاً اعتقاد داشتیم که 1874 آغاز حضور مسیح بود. تا اینکه ... من فکر می کنم 1930 بود - من می بینم که آیا می توانم برای شما یک نقل قول بدم - که ما آن را تغییر دادیم ، و گفتیم ، خوب ، اوه ، 1874 نیست که حضور مسیح به عنوان پادشاه به طور نامرئی در آسمان ، سال 1914 بود. ما همچنین ، در آن زمان ، معتقد بودیم که سال 1914 آغاز مصیبت بزرگ است و ما این باور را متوقف نکردیم تا سال 1969. من به یاد می آورم که هنگام آشکار شدن در کنوانسیون منطقه ای حضور داشتم. که 1914 آغاز مصیبت بزرگ نبود. من را غافلگیر کرد ، زیرا من هرگز فکر نمی کردم که چنین باشد ، اما ظاهراً این درک ما بود و برای ... آه ، همین باعث شد که این حدود 90 سال باشد.

ما همچنین تیرکهای دروازه را با توجه به نسل جابجا کردیم. در دهه 60 ، نسل افرادی بودند که در سال 1914 بزرگسال بودند. سپس نوجوان شد. سپس فقط 10 سال بچه شد. بالاخره نوزاد شد. ما دائماً تیرهای دروازه را جابجا می کردیم و اکنون آنها را چنان منتقل کرده ایم که برای عضویت در نسل ، شما فقط باید مسح شوید و در زمان شخص دیگری که در آن زمان زنده بود ، مسح شده بودید. بنابراین حتی اگر در آن سال ها در هیچ کجا زندگی نمی کردید ، شما بخشی از نسل هستید. تیرهای دروازه دوباره حرکت کرده اند. بنابراین ما می توانیم با این کار همان کار را انجام دهیم. خیلی راحت خواهد بود می توانیم بگوییم ، "می دانید ، حق با شماست! 587 هنگام تبعید است ، اما این چیزی را تغییر نمی دهد. " اما ما احتمالاً این کار را می کردیم ... احتمالاً می گفتیم ، "دیگران فکر می کردند ..." یا "برخی فکر کرده اند ..." ما معمولاً این کار را می کنیم. گاهی اوقات ، ما فقط از حالت انفعالی استفاده خواهیم کرد: "فکر شد ..." باز هم ، هیچ کس مقصر آن را ندارد. این فقط اتفاقی است که در گذشته افتاده است ، اما اکنون ما آن را اصلاح می کنیم. و ما می خواهیم از پیشگویی در ارمیا استفاده کنیم ، جایی که 70 سال ذکر شده است. این از ارمیا 25:11 ، 12 است و می گوید:

"و تمام این سرزمین به ویرانه کاهش می یابد و به یک موضوع وحشت تبدیل می شود و این ملت ها برای سالهای 70 باید به پادشاه بابل خدمت کنند. 12اما هنگامی که سالهای 70 به پایان رسید ، من می خواهم که پادشاه بابل و آن ملت را به دلیل خطای آنها پاسخگو باشم ، "می گوید یهوه ، و من سرزمین کلدانیان را برای همیشه در بیابان ویران می کنم."

خوب ، بنابراین می بینید که چقدر آسان است؟ آنها می توانند بگویند که در واقع می گوید که آنها چنین خواهند کرد خدمت پادشاه بابل. بنابراین این خدمت از آنجا آغاز شد که یهویاچین ، پادشاه اسرائیل ، توسط بابلی ها تسخیر شد و به پادشاهی نائل تبدیل شد و باید به آنها خدمت می کرد. و البته یک تبعید اولیه نیز بود. پادشاه بابل اطلاعات را به دست گرفت - بهترین و درخشان ترین ، از جمله دانیل و سه همراهش شادراخ ، مشاخ و عابدنگو - آنها را به بابل برد بنابراین از سال 607 به پادشاه بابل خدمت کردند ، اما در مرحله دوم تبعید نشدند تبعید ، شهری که شهر را نابود کرد و همه را گرفت تا سال 587 ، همان چیزی است که همه باستان شناسان می گویند - بنابراین ما باستان شناسی خوب هستیم و هنوز باید تاریخ 607 خود را حفظ کنیم.

شما می دانید ، استدلال در واقع کاملاً منطقی است ، زیرا کتاب مقدس می گوید که زمین باید به مکانی ویران تبدیل شود ، اما ویرانی مکان را به 70 سال گره نمی زند. این مقاله می گوید که ملتها در این هفتاد سال به پادشاه بابل خدمت خواهند کرد ، نه فقط اسرائیل ، ملتهای اطراف ، زیرا بابل در آن زمان تمام ملتهای اطراف را فتح کرد. آنها می توانند بگویند که ویرانی مربوط به 70 سال نیست ، بلکه فقط بندگی است. و آنها حتی می توانستند از استدلال موجود در آیه بعدی استفاده کنند که می گوید پادشاه بابل و ملت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت و خداوند آن را به زباله های ویران تبدیل خواهد کرد. خوب ، آنها در سال 539 پاسخگو شدند و با این وجود بیش از پنج قرن بعد بابل هنوز وجود داشت. پیتر در یک زمان در بابل بود. در حقیقت ، بابل صدها سال پس از آن به حیات خود ادامه داد. مدتی پس از آن بود که سرانجام به یک زباله ویران تبدیل شد. پس سخنان خدا برآورده شد. آنها به پاسخگویی فراخوانده شدند ، و زمین ویران شد - اما نه در همان زمان. به همین ترتیب ، آنها 70 سال به پادشاه بابل خدمت کردند و سرزمین اسرائیل به یک زباله ویران تبدیل شد ، اما لازم نیست که این دو مورد دقیقاً با هم منطبق باشند تا سخنان ارمیا محقق شود.

ببینید ، مشکل به چالش کشیدن تاریخ حتی اگر موفق باشید ، آنها می توانند همان کاری را که من توضیح دادم انجام دهند - انتقال تاریخ. فرض این است که دکترین معتبر است و تاریخ اشتباه است. و این کل مشکل در به چالش کشیدن تاریخ است: ما باید تصور کنیم که این دکترین معتبر است.

مثل این است که من بگویم "من دقیقاً مطمئن نیستم که وقتی غسل تعمید داده ام. من می دانم که سال 1963 بود و می دانم که در کنوانسیون بین المللی در نیویورک بود ... آه ... اما نمی توانم به یاد بیاورم جمعه بود یا شنبه یا حتی ماه. " بنابراین من می توانم آن را در برج نگهبانی و بفهمید که آن مجلس چه زمانی بوده است ، اما پس از آن من هنوز دقیقاً نمی دانم که تعمید چه روزی از آن مجلس بوده است. من ممکن است فکر کنم شنبه بود (که فکر می کنم سیزدهم ژوئیه بود) و سپس ممکن است شخص دیگری بگوید "نه ، نه ، فکر می کنم جمعه بود ... فکر می کنم جمعه بود که آنها تعمید گرفتند."

بنابراین ما می توانیم در مورد تاریخ به عقب و جلو بحث کنیم اما هیچ یک از ما این واقعیت را که من تعمید یافتم بحث نمی کنیم. اما اگر در حین آن اختلاف ، من بگویم ، "اتفاقاً ، من هرگز تعمید نگرفته ام." دوستم نگاهم می کرد و می گفت 'پس چرا ما در مورد تاریخ بحث می کنیم. این منطقی نیست.

می بینید که اگر دکترین 1914 یک آموزه نادرست باشد ، مهم نیست که ما اتفاقاً در تاریخ مناسب یک چیز یا چیز دیگر قرار بگیریم. مهم نیست ، زیرا این دکترین معتبر نیست ، بنابراین مشکل در بررسی گاهشماری آن است.

در فیلم بعدی ما ، به شواهد تجربی نگاه خواهیم کرد که کمی گوشت بیشتری به ما می دهد ، اما هنوز هم وقتی به مبانی اعتقادی کتاب مقدس نگاه می کنیم ، راه اصلی در فیلم سوم ما خواهد بود. در حال حاضر ، شما را با این فکر ترک می کنم. اسم من اریک ویلسون است. از تماشای شما متشکرم

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.

    از ما پشتیبانی کنید

    ترجمه

    نویسندگان

    تاپیک

    مقالات ماه

    دسته بندی ها

    20
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x