سلام. به هیلتون هدی زیبا که در آنجا با مهمان نوازی یک دوست خوب اقامت دارم خوش آمدید ، و من فقط می خواستم به همین مناسبت چیزی را با شما به اشتراک بگذارم ، زیرا من استراحت کرده ام ، جایی که هستم زیبا است و جای بحث زیادی دارد.

اسم من اریک ویلسون است. شما می دانید که اگر فیلم های دیگر را تماشا می کنید. ما در حال حاضر یک سری از حدود 12 ویدیو داشتیم که عبادت واقعی را شناسایی می کند ، و گرچه در مورد آموزه چیزهای دیگری وجود دارد که باید درباره آنها صحبت شود ، من می خواهم این موارد را فعلاً کنار بگذارم زیرا به نظر من موارد بسیار مهمی برای بحث وجود دارد.

شما به دلیل آن فیلم ها مرا به عنوان اریک ویلسون می شناسید ، اما اگر پیوندها را دنبال کنید ، همچنین می دانید که نام من یا نامی که تحت آن قرار می گیرم - نام مستعار واقعاً - Meleti Vivlon است ، که یک برگردان یونانی به معنای «کتاب مقدس مطالعه "... خوب ،" مطالعه کتاب مقدس "در واقع. من نام ها را برعکس کردم ، زیرا Vivlon بیشتر شبیه یک نام خانوادگی و Meleti ، بیشتر شبیه یک نام مشخص به نظر می رسید. اما من آن را انتخاب کردم زیرا هدف آن زمان صرفاً مطالعه کتاب مقدس بود. از آن زمان به بعد خیلی بیشتر شده است. چیزهایی که نمی توانستم پیش بینی کنم. به هر حال ، سال این است: چرا اساساً ، پس از گذشت نه سال ، من تقریباً از گنجه الهیات بیرون آمدم ، آیا فهمیدم كه Meleti Vivlon اریک ویلسون است؟

کسانی که با شاهدان یهوه آشنا نیستند و این فیلم را تماشا می کنند ممکن است بگویند ، "چرا حتی به نام مستعار احتیاج دارید؟ چرا نمی توانستید از نام خود استفاده کنید؟ "

خوب ، دلایل همه اینها وجود دارد و من می خواهم آنها را توضیح دهم.

واقعیت این است که وقتی یک شاهد یهوه با شخصی مثل من روبرو می شود ، او مایل است در مورد کتاب مقدس صحبت کند و برای کتاب مقدس اثبات کتاب مقدس می خواهد ، آنها می توانند بسیار ناراحت شوند. وقتی اولین فیلم هایم را راه اندازی کردم ، یکی از دوستان بسیار خوب من - مردی واقعاً با ذکاوت و ذکاوت ، منطقی - آنها را مرور کرد و از من بسیار ناراحت شد. او اعتراف كرد كه برخي از مواردي كه من مي گفتم او قبلاً توافق كرده بود درست بود اما هنوز مجبور به جدا كردن شد. او مجبور شد دوستی را که نزدیک به 25 سال دوام داشت ، قطع کند. و ممکن است تعجب کنید چرا. چرا او چنین کاری می کند و زمینه های انجام این کار چیست؟ خوب ، او کتابی در مزمور 26: 4 یافت که در آن آمده است: "من با مردان فریبکار معاشرت نمی کنم و از کسانی که آنچه را پنهان می کنند دوری می کنم."

بنابراین ، او فکر می کرد ، "آه ، تو سالهاست که کسی هستی را پنهان کرده ای!"

این کاری است که شاهدان یهوه انجام می دهند. اگر نمی توانید یک آموزش را شکست دهید ، دو راه پیش رو دارید: قبول کنید که اشتباه می کنید ... اما این چیز بزرگی است زیرا به معنای کنار گذاشتن کل جهان بینی شماست. شاهدان یهوه خود را کسانی می دانند که با آمدن آرماگدون نجات خواهند یافت. بقیه نابود خواهند شد. یادم می آید زمانی در سطح دوم یک مرکز تجاری ایستاده بودم که سطح پایین را نگاه می کردم ، زیرا این یک مرکز خرید به سبک دهلیز بود - این به دهه بیست بازمی گشت - و فکر می کردم همه افرادی که به آنها نگاه می کردم - البته این قبل -20 - فقط چند سال دیگر مرده است. حالا اگر آن را به کسی که شاهد نیست بگویید ، فکر می کنند این دیوانگی است. چه راه عجیبی برای نگاه به جهان است. و با این وجود من تربیت شده ام که فکر می کنم خودم ، دوستانم ، آن گروه نزدیک از افرادی که با آنها ارتباط برقرار کردم ، انجمن جهانی برادران ، تنها بازماندگان در جهان میلیاردها نفر خواهند بود. بنابراین این روی تفکر شما تأثیر می گذارد. اکنون برای رسیدن به نقطه ای که ناگهان باید بگویید شاید من اشتباه کردم ، کنار گذاشتن یک آموزه یا دیدگاه در مورد برخی تفسیرهای کتاب مقدس نیست. شما زندگی خود ، جهان بینی خود ، هر آنچه را که برایتان عزیز است رها می کنید. شما تمام کارهایی را که در طول زندگی انجام داده اید می اندازید از پنجره. مردم به راحتی این کار را نمی کنند. بعضی از افراد اصلاً این کار را نمی کنند.

بنابراین چگونه نمی توانید آن را توجیه کنید که نمی توانید شخصی را که می گوید ، "این آموزه نادرست است" رد کنید؟ چه کار میکنی؟ خوب ، شما باید شخص را بدنام کنید. از این رو ، کتاب مقدس. شما کلمه ای مانند "پنهان کردن" را جستجو می کنید ، چیزی متناسب پیدا می کنید و آن را به کار می برید. البته ، اگر متن را بخوانید ... مزمور 26: 3-5 می گوید: "زیرا عشق وفادار شما همیشه در مقابل من است ، و من در حقیقت شما قدم می گذارم. من با مردان فریبکار معاشرت نمی کنم. [به عبارت دیگر ، مردانی که راستگو نیستند.] و من از کسانی که آنچه را پنهان می کنند اجتناب می کنم. [اما آنها چه چیزی را پنهان می کنند؟ آنها نیرنگ خود را پنهان می کنند.] من از معاشرت با افراد شرور متنفرم و از معاشرت با افراد ستمکار امتناع می ورزم. "

بنابراین آیا پنهان کردن آنچه که هست باعث بدخواهی شما می شود؟ یا بدجنس بودن ، آیا خودتان آنچه را که هستید پنهان می کنید؟ خوب ، بدیهی است که یک شخص شرور شرارت خود را پنهان می کند. آنها نمی خواهند آن را پخش کنند. اما اگر فاسق نباشید چه می کنید؟ آیا دلیلی برای پنهان شدن وجود دارد؟

این مزمور توسط پادشاه داود نوشته شده است. پادشاه دیوید آنچه را که به یک مناسبت مخفی کرده بود مخفی کرد. اگر ما به بینش جلد 2 کتاب ، صفحه 291 ، (و من می خواهم این را بخوانم):

داوود در یک مورد ، در حالی که توسط پادشاه شائول غیرقانونی اعلام شد ، به اخیش پادشاه گث پناه برد. فلسطینیان با کشف اینکه او کیست ، به اچیش گفتند که داوود یک خطر امنیتی است و داوود ترسید. در نتیجه ، وی با اقدام دیوانه وار عقل خود را پنهان کرد. او "مرتباً علامت های ضربدری را روی درهای دروازه ایجاد می کرد و اجازه می داد بزاقش روی ریشش پایین بیاید." با فکر دیوید دیوانه ، اچیش او را به عنوان یک احمق بی ضرر رها کرد و به زندگی ادامه داد. بعداً به داوود الهام شد تا مزمور 34 را بنویسد ، و در آن از یهوه بخاطر برکت این استراتژی و تحویل او تشکر کرد. " (it-2 p. 291 "جنون")

بدیهی است که یهوه به چیزی که اشتباه بود برکت نمی دهد. با این حال او وقتی داود هویت واقعی خود را پنهان کرد و وانمود کرد که چیزی نیست که او نبود ، برکت داد. عیسی نیز به همین ترتیب ، در یك مناسبت ، یقیناً هویت خود را پنهان كرد ، زیرا آنها در پی كشتن او بودند و هنوز زمان او نرسیده بود. (یوحنا 7:10) اما کسانی که نمی خواهند حرف ما را بپذیرند ، از در نظر گرفتن متن خودداری می کنند. آنها به یک کتاب مقدس می چسبند.

وقتی من شاهد بودم و عمدتا كاتولیكها را تدریس می كردم ، زیرا در زمان خوبی در آمریکای جنوبی بودم ، اغلب از كتاب مقدس در متیو 10 استفاده می كردم: 34 می گوید:

"فکر نکنید من آمده ام تا صلح را به زمین بیاورم. من آمده ام تا نه صلح ، بلکه شمشیر بیاورم. زیرا من آمده ام تا با مردی علیه پدرش و دختری علیه مادرش و داماد علیه مادرزن خود اختلاف داشته باشم. در واقع ، دشمنان یک انسان از خانواده او خواهند بود. "(Mt 10: 34-36)

این مربوط به همه ادیان دیگر [، در مورد اشخاص] بود که شاهد شدند. من هرگز فکر نمی کردم که برای من یا ایمان من به عنوان یک شاهد صدق کند. اما الان می بینم که دارد. ببینید ، در آن روزها - من دهه 60 و 70 را می گویم - این یک سازمان متفاوت بود. به عنوان مثال ، در دهه 50 و 60 ، یک ساعت صحبت رایگان بود. موضوعی به شما داده شد - "عشق خدا" ، "کیفیت رحمت" ، چیزی شبیه به آن - و مجبور بودید در مورد آن تحقیق کنید و صحبت های خود را مطرح کنید. آنها وقتی این طرح ها را ارائه دادند و از ما خواستند تا به رئوس مطالب نزدیک شویم این کار را از بین بردند.

گفتگوهای دستورالعمل برای چندین دهه مذاکرات از پیش ساخته نشده بود. شما 15 دقیقه وقت داشتید که در مورد یک قسمت از کتاب مقدس صحبت کنید ، تقریباً همانطور که می خواستید. نکات برجسته کتاب مقدس وجود داشت. همان چیز! ترتیب مطالعه کتاب به یک برادر اجازه می داد - شاید یک پیرمرد مجرد یا شاید دو بزرگتر با گروه کوچکی از 12 تا 15 نفر - در یک فضای خانوادگی آزادانه و آزادانه درباره انجیل بحث کنند. آنها آن را قطع کردند. از بین تمام جلساتی که آنها می توانستند قطع کنند ، من هرگز حدس نمی زدم که اولین بار مطالعه کتاب باشد ، زیرا ما همیشه می گفتیم مطالعه کتاب جلسه ای است که با آزار و شکنجه و از بین بردن سالن ها ادامه خواهد داشت . ما مطالعه کتاب خواهیم داشت. و با این حال ، این همان جلسه ای است که آنها از بین بردند.

نیازهای محلی به قطعات ... شما می توانید تقریباً هر کاری را که می خواهید انجام دهید. در حقیقت ، زمانی وجود داشت که بزرگان نمی توانستند قسمتهای خاصی را که در آن بودند انجام دهند وزارت پادشاهی اگر احساس می کردند نیاز محلی وجود دارد. آنها می توانستند دوباره بنویسند وزارت پادشاهی.  ما این کار را در بیش از یک بار انجام دادیم.

اکنون ، همه چیز محکم نوشته شده است ، حتی موارد برجسته کتاب مقدس - محرمانه نوشته شده است. بنابراین ، همه چیز تغییر کرده است.

شخصی اخیراً از خواب بیدار شده و با من تماس گرفته است و من از آنها س whatال کردم که چه چیزی باعث بیدار شدن شما شده است. او در جایی خدمت می کرد که نیاز زیاد بود و زبان دیگری می آموخت و چون زبان دیگری می آموخت از جلسات چیزی نمی گرفت. به عبارت دیگر ، او هفته به هفته تلقین نمی شد ، و شروع به فکر کردن درباره چیزها کرد ، و از خواب بیدار شد.

بنابراین ، این تلقین همراه با این ضرب و شتم مداوم طبل در مورد اطاعت ، اطاعت ، اطاعت از مردان است. اگر پنجاه سال پیش به من می گفتی که زندگی من به اطاعت از ناتان نور یا فرد فرانتس یا کسی در جامعه بستگی دارد ، من می گفتم: "به هیچ وجه! زندگی من به اطاعت از خدا بستگی دارد. "

اما اکنون این امر به اطاعت از هیئت حاکمه بستگی دارد. اوضاع تغییر کرده است. وقتی به کلیسای کاتولیک فکر می کنید ، آنها پاپ دارند. او پیروز مسیح است. او به جای مسیح صحبت می کند.

وقتی به televangelists فکر می کنید ، آنها درباره صحبت با مسیح صحبت می کنند. آنها می گویند عیسی با من صحبت کرد.

رئیس کلیسای مورمون کانالهایی است که خداوند برای گفتگو با مورمونهای روی زمین از آن استفاده می کند.

هیئت حاکم با اعلامیه خود کانالهایی است که خداوند قبلاً با شاهدان یهوه صحبت می کرد.

"با كلام یا عمل ، هرگز ممكن است كانال ارتباطی را كه امروز ی Jehovahهوه از آن استفاده می كند به چالش بكشیم ... برعکس ، ما باید امتیاز خود را برای همکاری با طبقه برده گرامی بداریم. [از سال 2012 ، طبقه برده از اعضای هیئت حاکمه تشکیل شده است.]

هر دین واحدی کسی را دارد که ادعا می کند به جای خدا ، با خدا صحبت می کند یا خدا می خواهد با آنها صحبت کند. اما واقعاً ، در کتاب مقدس ، فقط مسیح است. او سر ماست و از طریق کلمه خود با همه ما صحبت می کند و این شاید یکی از بزرگترین چیزهایی باشد که باعث بیدار شدن مردم می شود. این درک که انسانها جایگزین مسیح می شوند.

بنابراین ، در اینجا کمی از تاریخچه من وجود دارد. نه خیلی زیاد. من نمی خواهم شما را خسته کنم ، اما از آنجا که من تصور می کنم با شما صحبت می کنم ، فقط منصفانه است که شما کمی درباره من می دانید.

بنابراین ، من در 19 سالگی به کلمبیا رفتم. در آنجا شروع به تبلیغ كرد. همانطور که در آن زمان می گویند ، "حقیقت را متعلق به خودم" کردم. شروع به پیشگام شدن. طی این سالها فرصتی برای گفتگو با بسیاری از افراد ، عمدتاً کاتولیک در این کشور کاتولیک داشته است. و استفاده از کتاب مقدس برای رد تثلیث ، آتش جهنم ، جاودانگی روح انسان ، بت پرستی ، شما آن را نامگذاری می کنید - همه این موارد بسیار سازگار شد. و به همین دلیل ، من کاملاً مطمئن بودم که حقیقت را دارم ، زیرا همیشه با استفاده از کتاب مقدس برنده هر بحثی بودم. در همان زمان ، من به مردان نگاه نمی کردم. من در جماعت الگو نداشتم. یک مورد در سال 1972 بود که آنها درک جدیدی از متی 24:22 به دست آوردند و آن را در قرن اول به کار برد ، جایی که می گوید روزها به دلیل برگزیدگان کوتاه شد و برنامه ساخته شده این بود که نابودی بیت المقدس در سال 70 م کوتاه شد. حدود 60 تا 70 هزار نفر زنده مانده بودند ، و این به خاطر افراد برگزیده بود ، و من فکر کردم اما آنها آنجا نبودند و منطقی نبود. من به بروکلین نامه زدم و نامه ای گرفتم که سعی در توضیح آن داشت و کمتر منطقی بود و نتیجه گیری من این بود که کسی نمی داند در مورد چه چیزی صحبت می کند ، اما آنها در یک زمان مشخص آن را برطرف می کنند ، بنابراین من فقط آن را در قفسه قرار دهید. بعد از 25 سال ، آنها تفاهم جدیدی پیدا کردند. اما می بینید ، اگر می توانید بفهمید که مشکلی وجود دارد و رفع آن 18 سال طول می کشد ، این سخت است که این مردان را برگزیده خدا بدانیم و خدا از طریق آنها صحبت می کند. شما می فهمید که آنها فقط مردهایی مثل شما هستند ، بنابراین وقتی کسی شروع به آمدن می کند و می گوید: "نه ، نه ، ما برده وفادار و با احتیاط هستیم و خدا با ما صحبت می کند" ، زنگ های هشدار خاموش می شوند ، زیرا تمام زندگی شما فهمید که اینطور نیست شما تغییرات بسیار زیادی دیده اید ، آموزه های بسیار زیادی که رها شده اند ، تلنگرهای زیادی مانند Sodom و Gomorrah وجود دارد. (خواه آنها زنده شوند یا نه ... ما هشت بار آن را ورق زده ایم و ورق می زنیم.) شما می دانید وقتی حقیقت به تدریج آشکار می شود ، به معنی تدریجی است. این به معنای خاموش و روشن و خاموش و روشن و خاموش و روشن و خاموش و روشن کردن نیست - هشت بار. بنابراین می فهمید که مشکلی پیش آمده است ، و من فهمیدم که وقتی آنها ضرب المثل ها را به کار می برند (من اینجا از حافظه می روم.) 4: 4 [در واقع 18:XNUMX] در مورد "راه صالحان مانند گرفتن نور روشن تر ، خوب ، زمینه نشان می دهد که اشاره به زندگی است - روشی که شما در زندگی خود زندگی می کنید. نه وحی شدن نبوت. واقعاً ، كتاب آسمانی كه بر اساس تخمین من در طول عمر من اعمال می شود ، آیه بعدی است كه می گوید "راه شریر اینگونه نیست ، آنها نمی دانند از چه چیزی سفر می كنند".

و مطمئناً چنین به نظر می رسد. بنابراین ، به هر حال ، من هفت سال بعد از کلمبیا برگشتم ، به جماعت اسپانیا پیوستم ، 16 سال آنجا بودم ، دیدم از یک جماعت به سیزده در تورنتو و چندین نفر دیگر در استان رشد کرد. در سال 1976 فقط یک نفر در کل استان وجود داشت و آنجا بود که با همسرم آشنا شدم. ما دو سال به اکوادور رفتیم ، اوقات خوبی را سپری کردیم ، و با شعبه آنجا کار کردیم. ناظر شعبه دوست داشتنی - هارلی هریس و کلوریس - من آنها را بسیار محترم می دانم. آنها قرار بود مسیحیان واقعی کنند و این شاخه کیفیت آنها را منعکس کند. این یکی از بهترین شاخه های سه شاخه ای بود که من شناخته ام. (مطمئناً شبیه ترین مسیحی ترین شعبه ای است که من شناخته ام.) در سال 92 بازگشت. ما باید XNUMX سال از مادرشوهرم مراقبت کنیم ، زیرا او پیر بود و نیاز به مراقبت مداوم داشت. بنابراین ، تقریباً مجبور بودیم یک جا بمانیم ، و من برای اولین بار در بزرگسالی در جماعت انگلیس بودم ، که برای من کاملاً تغییر کرد.

و خیلی چیزهای عجیب و غریب ... اما من همیشه این را به خاطر شکست های مردانه می دانم. فقط یک مثال برای شما می زنم: من نمی خواهم نام ببرم ، اما یک بزرگتر وجود داشت که ما مجبور شدیم او را از بین ببریم برای ایجاد مشکل اما او به طور اتفاقی دوستی داشت که قبلاً در بیتل هم اتاقی بود و این دوست اکنون در بیتل به مقام بالایی رسیده بود ، بنابراین او را خواست و کمیته ویژه ای برای بررسی یافته های ما - یافته هایی که به صورت مکتوب داشتیم - فرستاده شد. ما به طور کتبی اثبات کردیم که او دروغ گفته است ، نه تنها برادر دیگری را بد قول گفته است ، بلکه دروغ گفته است ، و به همین دلیل او از برادر دیگری تهمت زده است ، اما آنها این یافته ها را نادیده گرفته اند. به برادری که تهمت زده بود گفته شد که اگر می خواهد بزرگتر بماند - در مدار دیگری بود - نمی تواند بیاید و شهادت دهد. و برادرانی که در کمیته بودند به من و دیگر برادران همراهم گفتند که بیتل معتقد است که برادری که اتهامات را به جرم می آورد ، به دلیل انتقام جویی در آمده است.

و صبح روز بعد یادم می آید که از خواب بیدار شدم - زیرا بعد از سه ساعت و نیم از این نوع ملاقات ، ذهنت در مه گرفته است - و ناگهان متوجه شدم که به چه چیزی نگاه می کنم. داشتم نگاه می کردم ... کسی شاهد را مرعوب کرده بود ، اگر اگر در دنیا این کار را می کردی به خاطرش به زندان می افتادی. شخصی بر قوه قضاییه تأثیر گذاشته بود. شخصی با اختیار بر این مردان به آنها گفته بود كه می خواهند نتیجه چه شود. باز هم ، اگر سیاستمداری با قاضی تماس گرفت و این کار را کرد ، به زندان می افتاد. بنابراین دو چیز وجود دارد که جهان به عنوان فعالیت مجرمانه تشخیص می دهد و با این وجود این یک عمل معمول بود و وقتی این موضوع را برای برخی دوستان مطرح کردم ، آنها گفتند: "اوه ، هدف کل یک کمیته ویژه این است که یافته های بتل را بدست آورد."

اما باز هم این باور من را تغییر نداد که ما یک دین واقعی هستیم. این فقط مردان بود. مردان عمل می کردند ، و خوب ... [عمل] شرورانه ای داشتند ... اما اسرائیل سازمان خدا بود ، حداقل من اعتقاد داشتم که در آن روزها. من فهمیدم که کلمه "سازمان" سوisa استفاده شده است ، اما من آن را باور کردم و با این وجود آنها پادشاهان بدی داشتند که ایمان من را از بین نبرد. این نسل هایی بودند که با هم تداخل داشتند و اولین باری بود که فهمیدم آنها می توانند چیزهایی درست کنند و من فهمیدم که اگر آنها می توانستند این کار را بکنند چه کار دیگری می توانند انجام دهند؟ آن زمان بود که من شروع به بررسی 1914 با یکی از دوستانم کردم. من برای آن بحث می کردم ، و تمام کتاب های مقدس را ارائه می دادم - و به یاد داشته باشید که من در این کار کاملاً ماهر هستم زیرا در طی سالهای تمرین با کاتولیک ها هنگامی که می خواستم آموزه های آنها را رد کنم این مهارت را افزایش داده بودم - و نمی توانستم آنچه را رد کنم او می گفت در حقیقت ، او من را متقاعد کرد که هیچ دلیلی بر این آموزه وجود ندارد.

این دروازه های سیلاب را باز کرد و همانطور که به هر آموزه نگاه می کردم ... خوب ، شما احتمالاً فیلم هایی را که راه اندازی کرده ام مشاهده کرده اید ، می توانید منطقی را که برای نتیجه گیری از آن استفاده شده است مشاهده کنید. هنوز ، شاید تا سال 2012 بود که من به آن نقطه عطف رسیدم ، زمانی که آنها خود را برده وفادار و با احتیاط اعلام کردند. و سپس یک نکته در سال بعد در کنگره وجود داشت که آنها گفتند اگر - این یک سخنرانی بود به نام "آزمایش یهوه در قلب شما" و در رئوس مطالب (من رئوس مطالب را دریافت کردم ، زیرا مطمئن نبودم که فقط یک سخنران بیش از حد ، اما من رئوس مطالب را دریافت کردم و نه ، این در طرح کلی بود) که اگر می خواهید تفاهم متفاوتی پیدا کنید ، یا حتی اگر آن را با کسی به اشتراک نگذارید ، اگر به آنچه در آن آموزش داده شده شک دارید انتشارات ، پس شما در قلب خود یهوه را آزمایش می کردید. و به یاد می آورم که در آن لحظه اشک به چشمانم سرازیر شد ، زیرا فکر کردم ، این چیز بسیار گرانبها را گرفته ای ، که برای من تمام زندگی من با ارزش ترین چیز در زندگی من بوده است ، زباله ها؛ شما آن را ریخته اید

من دقیقاً نمی دانم چه زمانی بود که سرانجام از ناهماهنگی شناختی خلاص شدم ، زیرا از یک طرف 1914 ، 1919 ، گوسفندان دیگر ، آموزه های دروغینی هستند ، اما این دین واقعی است ، اما این آموزه های دروغین است ، اما این یک دین واقعی است. شما در ذهن خود این مبارزه را پشت سر می گذارید ، و نمی فهمید که چیزی را به عنوان یک فرض بدون اثبات قبول کرده اید. و بعد ناگهان یک لحظه یوریکا پیش می آید و شما می گویید - حداقل در مورد من گفتم - این دین واقعی نیست. و لحظه ای که آن را گفتم ، این آزادی در روح من وجود داشت. فهمیدم ، بسیار خوب ، پس اگر این دین واقعی نیست ، چیست؟ اگر سازمان واقعی نباشد ، چیست؟ زیرا من هنوز هم با ذهنیت یک شاهد یهوه فکر می کنم: باید سازمانی وجود داشته باشد که یهوه آن را تأیید کند.

اکنون ، من طی سالهای گذشته به دیدن چیزهای زیادی رسیده ام. منظور من این است که از سال 2010 شروع شده است ، و ما در اینجا نیز در سال 2018 هستیم. بنابراین ، هدف از این مجموعه بررسی همه موارد و کمک به افرادی مانند خودم ، خواهر و برادرانی مثل خودم است - و من فقط شاهدان یهوه را صحبت نمی کنم. من صحبت می کنم مورمون ها من دارم از انجیلی صحبت می کنم. من کاتولیک ها را صحبت می کنم. هر کسی به معنای مذهبی تحت حکومت انسان بوده و از خواب بیدار می شود. شما می توانید به دو طریق پیش بروید. اکثریت از مسیح دور می شوند. آنها به دنیا می روند. آنها فقط زندگی خود را می گذرانند. بسیاری دیگر حتی دیگر به خدا اعتقاد ندارند اما برخی ایمان خود را به خدا حفظ می کنند. آنها می فهمند که این انسان است ، و این خداست ، و بنابراین برای کسانی است که می خواهند ایمان خود را به عیسی مسیح و یهوه خدا حفظ کنند - خدا به عنوان پدر ما ، عیسی مسیح به عنوان واسطه ما ، ناجی و ارباب ما و پروردگار ما ، و بله ، سرانجام برادر ما - آنهایی هستند که من می خواهم کمک کنم همانطور که به من کمک شده است. بنابراین ، ما در حال بررسی موارد مختلفی هستیم که هنگام بیدار شدن از حقیقت باید با آنها روبرو شویم و اینکه چگونه می توانیم در این محیط جدید به عبادت پرستش خدا ادامه دهیم.

بنابراین ، من آن را ترک در آن است. سرانجام می گویم که من همچنان از Meleti Vivlon استفاده می کنم زیرا در حالی که پدر و مادرم اریک مایکل ویلسون ، نام کامل من را به من هدیه داده اند ، و من به این نامها کاملاً افتخار می کنم ، اگرچه نمی دانم آیا می توانم زندگی کنم تا معنای آنها؛ اما Meleti Vivlon نامی بود که من برای خودم انتخاب کردم و در واقع نام خود بیدار شده من است. بنابراین من همچنان به استفاده از آن ادامه خواهم داد ، اما اگر می خواهید به من ایمیل بزنید یا س questionsالی بپرسید ، یا در صورت تمایل اظهار نظر کنید ... به یکی پاسخ می دهم ... آنچه که واقعاً دوست دارم در این مجموعه ببینم متفاوت است اظهار نظر درباره هر دو در سایت Beroeans ، beroeans.net - این همان برویی ها با "O" است. اگر بخواهید در آنجا نظر دهید ، این BEROEANS.NET یا در کانال YouTube است ، بنابراین می توانید تجارب بیداری خود را به اشتراک بگذارید ، زیرا ما باید به یکدیگر کمک کنیم زیرا بسیار آسیب زاست.

با یک تجربه می بندم تا نشان دهد چقدر می تواند آسیب زا باشد: یک دوست خوب پیر بود و می خواست برود. او می خواست که بزرگتر نشود و می خواست جماعت را ترک کند ، اما او ، مانند من ، می دانست که اگر این کار را به روش صحیح انجام ندهی ، می توانی از همه خانواده و دوستانت جدا شوید. از این رو نیاز به پنهان کردن آنچه که هستیم هستیم ، زیرا ممکن است از نظر اجتماعی کشته شویم و او می خواست بداند چگونه این کار را انجام دهد. او از لحاظ عاطفی دوران بسیار آسیب زایی را سپری می کرد ، بنابراین به یک درمانگر مراجعه کرد و آن درمانگر نمی دانست که او در مورد شاهدان یهوه صحبت می کند. او بسیار مراقب بود حتی نگوید که او در مورد یک دین صحبت می کند. او فقط در مورد گروهی از مردان صحبت می کرد که با آنها ارتباط داشت. و من نمی دانم که قبل از اینکه او سرانجام فهمید که شاهدان یهوه بودند ، چند بار ویزیت شده بود و او شوکه شد. او گفت ، "تمام این مدت فکر می کردم شما در نوعی باند جنایتکار هستید و سعی دارید از آنجا بیرون بروید." بنابراین این دقیقاً به شما نشان می دهد که در محیطی که اکنون وجود دارد ، شاهد بودن یهوه هستیم.

باز هم ، نام من اریک ویلسون / Meleti Vivlon است. با تشکر از شما برای گوش دادن من منتظر فیلم بعدی این مجموعه هستم.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    17
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x