[این یک تجربه مشارکت شده توسط یک مسیحی بیدار است که تحت عنوان مستعار "BEROEAN KeepTesting" قرار دارد]

من اعتقاد دارم که همه ما (سابق شاهدان) احساسات ، احساسات ، اشک ، سردرگمی و طیف گسترده ای از احساسات و عواطف مشابه را در طی فرایند بیداری مشترک خود قرار می دهیم. من از شما و سایر دوستان عزیز که به وب سایت های شما مرتبط هستند چیزهای زیادی آموخته ام. بیدار شدن من یک روند کند بود. دلایل مشابهی وجود دارد که ما در بیداری خود سهیم هستیم.

آموزش 1914 برای من یک چیز بزرگ بود. بعد از تحقیق در مورد این موضوع ، متوجه شدم که یک دلیل اصلی برای آموزش نسلهای همپوشان وجود دارد ، و این بدان معناست که هیئت مدیره باید این کار را انجام دهد. بدون آن ، هیچ بازرسی در 1918 نمی تواند انجام شود ، بنابراین هیچ انتصاب هیئت مدیره وجود ندارد. بنابراین ، بسیار مهم است که کار کند.

این بخش بزرگی از بیداری من بود ، اما بزرگترین قسمت نبود. من همچنین نسبت به روند تدریجی مدیریت خرد در مذاکرات ، قسمت هایی از جلسات ، تظاهرات اسکریپت شده نگران شدم و همه دقیقاً مطابق آنچه که هیئت دولت از ما می خواستند متناسب باشد. با گذشت سالها ، من مشاهده کردم که بیانیه ایمان دوستان را کنار می گذارد. این موضوع عمیقاً مرا نگران کرد ، زیرا توجه بیشتر به گفتن و ارائه مطالب بیشتر می شد کاملا راهی که رهبری می خواست. ابراز ایمان ما کجا بود؟ آرام آرام از بین رفت. به نظر من ، قبل از اینکه من در سال 2016 حضور در جلسه را متوقف کنم ، زمان آن فرا رسیده است که می خواهیم بگوییم ، توسط فیلمنامهدقیقاً همان چیزی که هیئت دولت می خواست ما از پشت در وزارت بگوییم ، تقریباً کلمه ای برای کلمه.

آخرین باری که با Circuit Overseer کار کردم را به خاطر می آورم. (من هرگز با دیگری کار نکردم.) پاییز سال 2014 بود. من با او به دری رفتم و فقط از کتاب مقدس استفاده کردم - کاری که من به مناسبت انجام می دادم (تقریبا هر 20-30 درب). وقتی به پیاده رو برگشتیم ، او مرا متوقف كرد. چشمانش کاملاً رو به جلو بود و با ناراحتی از من پرسید ، "چرا از این پیشنهاد استفاده نکردی؟"

برای او توضیح دادم که گهگاه خودم را فقط به استفاده از کتاب مقدس محدود می کنم تا کتاب مقدس را در ذهنم تازه نگه دارد. او گفت ، "شما باید از مشاوره هیئت حاکم پیروی کنید."

سپس برگشت و از من دور شد. من کنار خودم بودم. من تازه به خاطر استفاده از کلام خدا درب منزل سرزنش شده بودم. این برای من بزرگ بود! این یک کاتالیزور بزرگ برای ترک من بود.

من می توانم بیداری خود را به دو عنصر مهم بومی سازی کنم. برای من ، آنها بسیار زیاد بودند. . . از نظر لغت نامه ای در ماه سپتامبر 2016 ، من و همسرم به همراه خواهر و برادرم ، تور ویژه ای از وارویک برگزار کردیم. ما با یک تور ویژه در سالن کنفرانس بدن فرمانروایی تحت درمان قرار گرفتیم. اکثر آنها هرگز به دیدن آن نمی رسند. با این حال ، خواهر و برادر من در كنار بدن حاكم كار می كنند. دفتر وی در کنار برخی از اعضای هیئت مدیره قرار دارد ، و در واقع مستقیماً از برادر شفر (sp؟) ، یاری دهنده هیئت فرمانداری قرار دارد.

وقتی وارد اتاق کنفرانس شدیم ، در تلویزیون سمت چپ دو تلویزیون صفحه تخت بزرگ کنار هم بود. یک میز کنفرانس عظیم وجود داشت. در سمت راست ، پنجره هایی بود که مشرف به دریاچه بودند. آنها پرده های مخصوصی داشتند که با کنترل از راه دور بسته و باز می شدند. میز قبلی یکی از اعضای هیئت حاکمه قبلی بود - من نمی توانم به یاد بیاورم کدام یک از اعضای هیئت حاکمه قبلی. همانطور که وارد می شدید بلافاصله در سمت راست در قرار می گرفت. درست روبروی درب ورودی و روبروی میز کنفرانس ، یک نقاشی بزرگ و زیبا از عیسی وجود داشت که گوسفندی را با گوسفندان دیگر در اطراف خود نگه داشته بود. یادم می آید که درباره آن توضیح می دادم ، چیزی در امتداد این خط ، "چه نقاشی زیبایی از مسیح است که گوسفندان را در آغوش گرفته است. او خیلی به همه ما اهمیت می دهد. "

او به من گفت كه نقاشی توسط یكی از اعضا Govern هیئت حاكم كه هم اكنون درگذشته است ، انجام شده است. وی توضیح داد كه این گوسفندان را در آغوش عیسی به عنوان نمایندگان مسح شاهدان یهوه نشان می دهد. بقیه گوسفندان جمعیت زیادی را نشان می دادند.

همان لحظه ای که او این سخنان را بیان کرد ، احساس کردم که بیماری از روی من گذشته است که نمی توانم توضیح دهم. این اولین و تنها باری بود که من تا به حال ، در تمام سالها و تورهایی که کرده بودیم ، احساس کردم باید فوراً از آنجا خارج شوم. مثل یک آجر به من ضربه زد! هرچه بیشتر مطالعه کرده بودم ، بیشتر به تحقق مبنای کتبی آن دکترین می پرداختم. به اعتقاد من ، موضوع دیگری که منجر به بیدار شدن من شد ، در اصل بسیار ساده تر از هر چیز دیگری بود ، زیرا از طرف من نیازی به زمان مطالعه عمیق نبود. . . فقط معقول بودن در طی سالیان متمادی ، بسیاری از افراد شگفت انگیز و بسیار دوست داشتنی خداپرست و دوست داشتنی را در سازمان مشاهده کرده ام. دلایل مختلف و متنوعی برای عزیمت آنها وجود داشت. برخی به دلیل مطالعه عمیق و عدم توافق با دکترین ترک کردند. من بسیاری را می شناسم که به دلیل روشی که دیگران در جماعت با آنها رفتار می کردند ، رفتند.

مثلاً یک خواهر وجود دارد که من به یاد می آورم که عاشق یهوه است خیلی خیلی. او در اوایل دهه سی سالگی بود. او پیشگام بود ، برای سازمان بسیار زحمت کشید. او متواضع بود و همیشه وقت می برد تا با تعدادی از دوستانی که غالباً قبل از جلسات بی سر و صدا می نشینند ، بلند شود و صحبت کند. او واقعاً خدا را دوست داشت و شخص بسیار پرهیزکار بود. من از چند پیشگام در جماعت او می دانم که با او به عنوان یک فرد فراموشی رفتار می کردند. چرا؟ شوهرش که بسیار شبیه او بود ، شروع به تردید در تعالیم کرد. او ریش بزرگ کرد ، اما همچنان در جلسات شرکت می کرد. من در گروه های اتومبیلرانی بودم که دوستان ، پشت سر او ، سخنان بی ادب و ناشایست درباره ریش خود می گفتند. او از صحبت صحبت كرد و حضور را متوقف كرد. من عصبانی بودم در پیشگامان انجام این کار. من باید صحبت می کردم ، اما من در مورد آن سکوت کردم. این در اواسط دهه 90 بود. پیشگامان با او نامهربانی کردند ، زیرا او با او ازدواج کرده بود. هیچ دلیل دیگری! همه را بخاطر دارم یک برادر پیشکسوت یک بار در مورد این دسته خاص از پیشگامان به من گفت: «آخر هفته گذشته با این خواهران کار کردم و دیگر هرگز با آنها کار نخواهم کرد! اگر برادری نباشد که با آنها کار کند ، خودم بیرون خواهم رفت. "

کاملاً فهمیدم. آن پیشگامان شهرت کاملا شایعه سازی داشتند. به هر حال ، این خواهر شگفت انگیز توهین ها و شایعات ناشایست را انجام داد ، اما هنوز برای چند سال باقی ماند. من به یکی از پیشگامان نزدیک شدم و تهدید کردم اگر شایعات متوقف نشود با ناظران صحبت خواهم کرد. یکی از آنها فقط چشمانش را چرخاند و از من دور شد.

این خواهر مهربان دیگر از حضور در جلسات منصرف شد و دیگر هرگز در آن جلسات دیده نشد. او یکی از دوست داشتنی ترین و واقعی ترین پرستندگان خدایی بود که من می شناسم. بله ، بیشترین بخش بیداری من ناشی از مشاهده بسیاری از این دوستان دوست داشتنی از سازمان بود. اما طبق آموزه های هیئت حاکمه ، آنها دیگر در معرض خطر از دست دادن جان خود نیستند زیرا دیگر عضوی از سازمان نیستند. من می دانستم که این کار غلط و غیرمکتبی است. من می دانستم که این نه تنها افکار عبرانیان 6:10 ، بلکه سایر کتب مقدس را نیز نقض می کند. من می دانستم که همه اینها هنوز هم می توانند مورد قبول پروردگار عزیز ما ، عیسی بدون سازمان باشند. می دانستم این باور غلط است. بعد از مدت ها درگیر تحقیق عمیق ، این را به خودم ثابت کردم. حق با من بود. گوسفندان عزیز مسیح در سراسر جهان ، در بسیاری از آیین ها و جماعات مسیحیان در سراسر جهان یافت می شوند. من باید این را به عنوان واقعیت بپذیرم. پروردگار ما به همه کسانی که او را دوست دارند و در حقیقت بیدار می شوند برکت دهد.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    4
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x