[در زیر متن فصل من (داستان من) در کتاب اخیراً منتشر شده است ترس از آزادی در آمازون موجود است.]

قسمت 1: آزاد شده از تلقین

"مامان ، من می خواهم در آرماگدون بمیرم؟"

من فقط پنج سال داشتم که از پدر و مادرم این س askedال را پرسیدم.

چرا یک کودک پنج ساله نگران چنین مواردی است؟ در یک کلمه: "تلقین". از همان دوران نوزادی ، والدینم مرا به هر پنج جلسه هفتگی شاهدان یهوه می بردند. از طریق پلت فرم و از طریق انتشارات ، این ایده که دنیا به زودی پایان می یابد ، در مغز کودک من کوبیده شد. پدر و مادرم به من گفتند که من هرگز حتی مدرسه را تمام نمی کنم.

این 65 سال پیش بود ، و رهبران شاهد هنوز می گویند آرماگدون "قریب الوقوع" است.

من از یهود خدا و عیسی مسیح از شاهدان آموختم ، اما ایمان من به آن دین بستگی ندارد. در واقع ، از زمانی که من در سال 2015 ترک کردم ، قویتر از گذشته است. این بدان معنا نیست که ترک شاهدان یهوه آسان بوده است. ممکن است یک فرد خارجی در درک صدمات عاطفی عضوی از سازمان هنگام خروج از آن دچار مشکل شود. در مورد من ، من بیش از 40 سال به عنوان یک پیر خدمت کرده بودم. همه دوستان من شاهدان یهوه بودند. من شهرت خوبی داشتم و فکر می کنم با کمرویی می توانم بگویم که بسیاری از من به عنوان یک نمونه خوب از اینکه یک پیر باید باشد ، نگاه می کردند. من به عنوان هماهنگ کننده بدنه بزرگان ، دارای مقام اقتدار بودم. چرا کسی همه اینها را رها می کند؟

بیشتر شاهدان مشروط به این عقیده اند که مردم فقط از روی غرور صفوف خود را ترک می کنند. چه شوخی است غرور می توانست مرا در سازمان نگه دارد. غرور باعث می شد که من شهرت ، موقعیت و اقتدار سخت بدست آمده ام را حفظ کنم. همانطور که غرور و ترس از دست دادن قدرت خود رهبران یهودی را به قتل پسر خدا سوق داد. (یوحنا 11:48)

تجربه من به سختی بی نظیر است. دیگران خیلی بیشتر از من تسلیم شده اند. پدر و مادر من هر دو مرده اند و خواهرم نیز همراه من سازمان را ترک کرد. اما من افراد زیادی را با خانواده های بزرگ - پدر و مادر ، پدربزرگ و مادربزرگ ، فرزندان و غیره - می شناسم که کاملاً طرد شده اند. قطع شدن کامل توسط اعضای خانواده برای بعضی از افراد چنان آسیب زا بوده است که آنها در واقع جان خود را گرفته اند. چقدر خیلی خیلی ناراحت کننده (باشد که رهبران سازمان توجه داشته باشند. عیسی گفت بهتر است برای کسانی که بچه های کوچک را لگد می زنند ، یک سنگ آسیاب از گردن بسته شود و آنها را به دریا بزنند - مارک 9:42.)

با توجه به هزینه ، چرا کسی ترك را انتخاب می كند؟ چرا خود را در چنین دردی قرار می دهد؟

دلایل زیادی وجود دارد ، اما برای من فقط یک دلیل وجود دارد که واقعاً مهم است. و اگر می توانم به شما در یافتن آن کمک کنم ، پس چیز خوبی را به دست آورده ام.

این مثل مسیح را در نظر بگیرید: «باز هم پادشاهی آسمانها مانند یک تاجر سیار است که مرواریدهای خوب می جوید. با پیدا کردن یک مروارید با ارزش ، او رفت و بی درنگ همه چیز را که داشت فروخت و آن را خرید. " (متی 13:45 ، 46)[I])

مروارید با ارزش چیست که باعث می شود شخصی مانند من برای بدست آوردن آن از همه چیز با ارزش صرف نظر کند؟

عیسی می گوید: "به راستی که من به شما می گویم ، هیچ کس به خاطر من و به خاطر مژده از خانه یا برادران یا خواهران یا مادر یا پدر یا فرزندان یا مزارع خارج نشده است که اکنون در این دوره از زمان - خانه ها ، برادران ، خواهران ، مادران ، فرزندان و مزارع با آزار و اذیت - و در سیستم آینده امور ، زندگی ابدی. " (مارک 100:10 ، 29)

بنابراین ، در یک طرف توازن ، موقعیت ، امنیت مالی ، خانواده و دوستان داریم. در طرف دیگر ، ما عیسی مسیح و زندگی ابدی داریم. وزن شما چقدر بیشتر است؟

آیا از این ایده که ممکن است قسمت بزرگی از زندگی خود را در داخل سازمان هدر داده اید ، آسیب دیده اید؟ به راستی ، این تنها هدر خواهد بود اگر از این فرصت استفاده نکنید و زندگی ابدی که عیسی به شما می دهد را بدست آورید. (اول تیموتائو 1:6 ، 12)

قسمت 2: بهار فریسیان

"مراقب خمیرمایه فریسیان باشید که ریا است." (لوقا 12: 1)

Leaven باکتری هایی است که باعث تخمیر باعث خمیر شدن می شود. اگر یک لقمه کوچک از خمیرمایه بردارید ، و آن را درون توده ای از خمیر آرد قرار دهید ، به آرامی تکثیر می شود تا زمانی که کل جرم در آن نفوذ کند. به همین ترتیب ، نفوذ یا آلودگی آهسته در هر قسمت از جماعت مسیحیان ، فقط به مقدار کمی ریا نیاز دارد. مخمر واقعی برای نان مفید است ، اما مخمر فریسیان در هر بدن مسیحی بسیار بد است. با این وجود ، تا خراب شدن توده کامل ، روند کار کند و اغلب دشوار است.

من در کانال یوتیوب خود (Beroean Pickets) پیشنهاد داده ام که اکنون وضعیت جماعت شاهدان یهوه در جوانی من بسیار بدتر شده است - بیانیه ای که بعضاً توسط برخی از بینندگان کانال مورد اعتراض قرار می گیرد. با این حال ، من در کنار آن ایستاده ام. این یکی از دلایلی است که من تا سال 2011 شروع به بیدار شدن با واقعیت سازمان نکردم.

به عنوان مثال ، من نمی توانم تصور كنم كه سازمانهای 1960 یا 1970 هرگز در یك سازمان غیردولتی با سازمان ملل متحد مشاركت داشته باشند ، همانگونه كه از سال 1992 به مدت ده سال این كار را انجام دادند و تنها در صورت افشاگری در معرض نفاق ، به پایان می رسند.[II]

بعلاوه ، اگر در آن روزها ، در خدمت تمام وقت ، یا به عنوان یک مبلغ مادام العمر یا بیتلی ، پیر شوید ، آنها تا زمان مرگ از شما مراقبت می کنند. اکنون آنها تمام وقتهای قدیمی را به سختی با سیلی به پشت و "خوب بخوانید" فشار می دهند.[III]

پس از آن رسوایی کودک آزاری در حال رشد است. مسلم است که بذرهای آن چندین دهه پیش کاشته شد ، اما تا سال 2015 بود که ARC[IV] آن را به نور روز آورد.[V]  موریانه های استعاره ای مدتی است که در حال تکثیر و خوردن چارچوب چوبی خانه JW.org هستند ، اما برای من این ساختار تا چند سال پیش کاملاً محکم به نظر می رسید.

این روند را می توان از طریق مثالی که عیسی برای توضیح وضعیت ملت اسرائیل در زمان خود استفاده کرد ، درک کرد.

وقتی روح ناخالصی از انسان بیرون می آید ، در جستجوی محل استراحت از میان مكان های خشك عبور می كند و هیچ كدام را پیدا نمی كند. سپس می گوید ، "من به خانه خود برمی گردم که از آن کوچ کرده ام". و با رسیدن آن را خالی از سکنه می بیند اما تمیز و آراسته است. سپس راه خود را طی می کند و هفت روح متفاوت از خود شرارت را به همراه می آورد و پس از ورود به داخل ، آنها در آنجا ساکن می شوند. و شرایط نهایی آن مرد از اوضاع بدتر می شود. اینگونه خواهد بود که این نسل شریر نیز خواهد داشت."(متی 12: 43-45 NWT)

منظور عیسی به یک مرد واقعی نبوده بلکه به یک نسل کامل اشاره داشته است. روح خدا در درون افراد قرار دارد. از افراد معنوی نمی گذرد که بتوانند یک قدرت را تحت تأثیر قرار دهند. به یاد داشته باشید ، ی Jehovahه Jehovahو spه مایل بود از شهرهای شرور سدوم و گموره به خاطر آنها بگذرد فقط ده مرد صالح (پیدایش 18:32). با این حال ، یک نقطه کراس اوور وجود دارد. در حالی که من در طول زندگی خود با بسیاری از مسیحیان خوب - زنان و مردان صالح - آشنا شده ام ، اما کم کم تعداد آنها کاهش یافته است. اگر استعاره صحبت کنیم ، آیا در JW.org حتی ده مرد صالح وجود دارد؟

سازمان امروز ، با کاهش تعداد و فروش تالار پادشاهی ، سایه ای است از من که زمانی می شناختم و از آن پشتیبانی می کردم. به نظر می رسد "هفت روح از خودش شرورتر" سخت کار می کنند.

قسمت 2: داستان من

من در نوجوانی یک شاهد یهوه کاملاً معمولی بودم ، به این معنی که به جلسات می رفتم و در تبلیغ خانه به خانه شرکت می کردم زیرا پدر و مادرم مرا ساخته اند. فقط وقتی در 1968 سالگی در سال 19 به کلمبیا ، آمریکای جنوبی رفتم ، معنویت خود را جدی گرفتم. من در سال 1967 دبیرستان را فارغ التحصیل کردم و در شرکت محلی فولاد کار می کردم و در خارج از خانه زندگی می کردم. من می خواستم در دانشگاه شرکت کنم ، اما با ارتقا سازمان در سال 1975 به عنوان پایان احتمالی ، دستیابی به مدرک تحصیلی اتلاف وقت به نظر می رسید.[ششم]

وقتی فهمیدم پدر و مادرم خواهر 17 ساله ام را از مدرسه بیرون می آورند و به کلمبیا می روند تا در جایی که نیاز زیاد است خدمت کنند ، تصمیم گرفتم کارم را رها کنم و ادامه بدهم چون به نظر یک ماجراجویی بزرگ بود. در واقع به فکر خریدن موتور سیکلت و سفر به آمریکای جنوبی افتادم. (احتمالاً به همین خوبی بوده است که هرگز اتفاق نیفتاده است.)

وقتی به کلمبیا رسیدم و شروع به معاشرت با دیگر "نیازمندان بزرگ" کردم ، به اصطلاح آنها دیدگاه معنوی من تغییر کرد. (در آن زمان بیش از 500 نفر از ایالات متحده ، کانادا و تعداد کمی از اروپا در این کشور زندگی می کردند. به اندازه کافی عجیب ، تعداد کانادایی ها با تعداد آمریکایی ها مطابقت دارد ، حتی اگر جمعیت شاهد در کانادا تنها یک دهم این تعداد در ایالت ها. من دریافتم که همین نسبت در اوایل دهه 1990 در اکوادور خدمت می کردم.)

در حالی که نگاه من بیشتر به روحیه گرایش پیدا کرد ، سرگرمی با مبلغین هرگونه تمایل به یکی شدن یا خدمت در بیتل را از بین برد. در میان زوج های مبلغ و همچنین شعبه بسیار کوچک تر و درگیری بود. با این حال ، چنین رفتاری ایمان من را از بین نبرد. من فقط استدلال کردم که این نتیجه نقص انسانی است ، زیرا ، بالاخره ، آیا ما "حقیقت" را نداشتیم؟

من در آن روزها مطالعه کتاب مقدس شخصی را جدی گرفتم و به خواندن همه انتشارات اشاره کردم. من با این اعتقاد شروع کردم که نشریات ما کاملاً تحقیق شده و کارمندان تحریریه متشکل از دانشمندان کتاب مقدس باهوش و با مطالعه هستند.

طولی نکشید که توهم از بین رفت.

به عنوان مثال ، این مجلات اغلب به کاربردهای ضد نوع گسترده و اغلب مضحک مانند شیری که سامسون به نمایندگی از پروتستانتیسم کشته بود (w67 2/15/107 ص. 11 پاراگراف 89) یا ده شتری که ربکا از ایزاک به عنوان نماینده کتاب مقدس دریافت کرد (w7 1 / 27 ص 17 پاراگراف XNUMX). (من شوخی می کردم که مدفوع شتر نشان دهنده آخرالزمان است.) حتی وقتی در علم فرو می رفتیم ، آنها اظهارات بسیار احمقانه ای ارائه دادند - به عنوان مثال ، ادعا می کنند که سرب "یکی از بهترین عایق های الکتریکی" است ، هر کسی که تا به حال کابلهای باتری استفاده شده برای تقویت یک ماشین مرده می داند شما آنها را به ترمینالهای باتری ساخته شده از سرب وصل می کنید. (کمک به درک کتاب مقدس، پ. 1164)

چهل سال سن من به عنوان یک پیر یعنی من تقریباً 80 بازدید از ناظر مدار را تحمل کردم. بزرگان معمولاً از چنین ملاقاتهایی وحشت داشتند. ما وقتی برای انجام مسیحیت تنها ماندیم خوشحال بودیم ، اما وقتی با کنترل مرکزی تماس گرفتیم ، لذت ما از خدمات خارج شد. بی تردید ، ناظر مدار یا CO باعث می شود احساس کنیم که فقط به اندازه کافی کار نمی کنیم. گناه ، نه عشق ، نیروی محرک آنها بود که توسط سازمان مورد استفاده قرار گرفت و همچنان مورد استفاده قرار گرفت.

برای بیان جملات پروردگار ما: "با این همه همه می دانند که شما شاگردان من نیستید - اگر گناهی بین خود دارید." (یوحنا 13:35)

من به یاد یکی از شرکتهای بزرگ خاص خود می افتم که می خواست حضور در جلسات در مطالعه کتاب جماعت را بهبود بخشد ، که همیشه از همه جلسات ضعیف بود. ایده او این بود که مجری مطالعه مطالعه هر شخصی را که بلافاصله پس از پایان مطالعه شرکت نکرده است ، فراخوانی کند تا به آنها بگوید که چقدر از دست رفته اند. من به او گفتم - به نقل از عبرانیان 10:24 به تمسخر - که ما فقط "تحریک برادران به گناه و کارهای خوب ". پوزخندی زد و ترجیح داد که از جنبش چشم پوشی کند. بزرگترها همه ترجیح دادند "جهت محبت آمیز" وی را نادیده بگیرند - همه اما یک پیر جوان گونگ هو که به زودی به بیدار کردن افرادی که از مطالعه بی بهره بودند زودتر به رختخواب رفتند بدلیل اینکه بیش از حد خسته بودند ، بیش از حد کار می کردند یا فقط بیمار بودند ، شهرت پیدا کرد.

انصافاً ، در سالهای اولیه ناظران مدارهای خوبی وجود داشتند ، مردانی که واقعاً تلاش می کردند مسیحیان خوبی باشند. (می توانم آنها را روی انگشتان یک دست بشمارم.) با این حال ، آنها اغلب دوام نمی آورند. بیتل به مردان شرکت نیاز داشت که کورکورانه پیشنهادات خود را انجام دهند. این بستر مناسبی برای تفکر توهم انگیز است.

مخمر فریسیان به طور فزاینده ای آشکار می شد. من بزرگی را می شناسم که توسط دادگاه فدرال به جرم کلاهبرداری مقصر شناخته شده و به وی اجازه داده شده بود تا بودجه کمیته ساختمان منطقه ای را مدیریت کند. من دیده ام که یک گروه از بزرگان به دلیل ارسال فرزندانش به دانشگاه ، بارها و بارها تلاش می کنند تا یک بزرگتر را برکنار کنند ، در حالی که چشم خود را از رفتارهای بد جنسی در میان آنها می بندد. آنچه برای آنها مهم است اطاعت و تسلیم در برابر رهبری آنهاست. من دیده ام که بزرگان به دلیل س askingال بیش از حد از دفتر شعبه و عدم تمایل به پذیرفتن پاسخهای سفید شده آنها ، برکنار شده اند.

یکی از مواردی که برجسته بود این بود که سعی کردیم پیرزنی را که در معرفی نامه دیگری به او لیبل زده بود ، برداریم.[هفتم]  تهمت یک جرم اخراج است ، اما ما فقط علاقه مند بودیم که برادر را از دفتر نظارت خود حذف کنیم. با این حال ، او یک هم اتاقی سابق در بیتل داشت که اکنون در کمیته شعبه بود. یک کمیته ویژه منصوب شده توسط شعبه برای "بررسی" پرونده ارسال شد. آنها از دیدن شواهد امتناع ورزیدند ، حتی اگر این تهمت به روشنی به صورت مکتوب بیان شده باشد. ناظر مدار خود به قربانی تهمت گفت که اگر می خواهد بزرگتر بماند نمی تواند شهادت دهد. او جای خود را به ترس داد و حاضر به حضور در جلسه دادرسی نشد. برادرانی که در کمیته ویژه گماشته شده اند برای ما روشن کردند که میز خدمات می خواهد ما تصمیم خود را لغو کنیم ، زیرا وقتی همه بزرگان با هدایت از بیتل موافق هستند همیشه بهتر به نظر می رسد. (این نمونه ای از اصل "وحدت بر عدالت" است.) فقط سه نفر بودیم اما تسلیم نشدیم ، بنابراین آنها مجبور شدند تصمیم ما را نادیده بگیرند.

من در اعتراض به ترساندن یک شاهد و راهنمایی کمیته ویژه برای صدور حکم به دلخواه خود ، میز خدمت را نوشتم. چندی نگذشته بود که آنها سعی کردند مرا به دلیل آنچه که اساساً مغایرت داشت ، برکنار کنند. این دو تلاش برای آنها طول کشید ، اما آنها موفق شدند.

درست همانطور که مخمر همچنان به توده نفوذ می کند ، چنین ریاکاری تمام سطوح سازمان را آلوده می کند. به عنوان مثال ، یک تاکتیک معمول وجود دارد که بدن های پیر برای تحقیر هر کسی که در برابر آنها ایستادگی می کند ، استفاده می شود. غالباً ، چنین شخصی نمی تواند در جماعت پیشرفت کند ، بنابراین احساس انگیزه می کند که به جماعت دیگری برود ، کسی که پیرمردهای معقول تری دارند. وقتی این اتفاق می افتد ، یک معرفی نامه آنها را دنبال می کند ، که اغلب پر از نظرات مثبت است ، و یک جمله کوچک در مورد برخی "موارد نگران کننده". این امر مبهم خواهد بود ، اما برای برافراشتن پرچم و درخواست تماس تلفنی برای توضیح کافی است. بدین ترتیب بدن پیر اصلی می تواند بدون ترس از انتقام جویی "خاک را بشکافد" زیرا چیزی در این زمینه نوشته نشده است.

من از این تاکتیک نفرت داشتم و وقتی در سال 2004 هماهنگ کننده شدم ، از بازی در کنار خودداری کردم. مطمئناً ، ناظر مدار تمام نامه های مذکور را بررسی می کند و به ناچار توضیحاتی را می خواهد ، بنابراین مجبورم آن را دریافت کنم. با این حال ، من هر چیزی را که به صورت کتبی نگفته باشد ، نمی پذیرم. آنها همیشه از این مسأله غافل بودند و هرگز پاسخ کتبی نمی دهند مگر اینکه تحت شرایط مجبور شوند.

البته ، همه اینها بخشی از سیاست های مکتوب سازمان نیست ، اما مانند فریسیان و رهبران مذهبی دوران عیسی ، قانون شفاهی جایگزین قانون مکتوب در جامعه JW می شود - اثبات بیشتر این که روح خدا از بین رفته است .

با نگاه به گذشته ، چیزی که باید بیدارم می کرد لغو ترتیب مطالعه کتاب در سال 2008 بود.[VIII]  همیشه به ما می گفتند که وقتی آزار و اذیت آمد ، جلسه ای که ادامه یافت ، مطالعه کتاب جماعت بود زیرا در خانه های شخصی برگزار می شد. آنها توضیح دادند که دلایل انجام این کار به دلیل افزایش قیمت بنزین و صرفه جویی در وقت خانواده ها برای مسافرت به جلسات بود. آنها همچنین ادعا كردند كه این امر برای آزاد كردن یك شب برای مطالعه خانواده در خانه است.

این استدلال منطقی نبود. مطالعه کتاب ترتیب داده شده بود تا زمان سفر را کاهش دهد ، زیرا آنها بیش از اینکه مجبور شوند همه به یک سالن مرکزی پادشاهی بیایند ، در مناطق مناسب در مناطق مختلف پخش می شدند. و از چه زمان جماعت مسیحیان یک شب عبادت را لغو می کند تا چند دلار از گاز ما صرفه جویی کند ؟! در مورد شب مطالعه خانواده ، آنها این کار را به عنوان یک ترتیب جدید در نظر می گرفتند ، اما این دهه ها بود که برقرار بود. فهمیدم که آنها به ما دروغ می گویند و کار خیلی خوبی هم در این زمینه انجام نمی دهند ، اما دلیل آن را نمی دیدم و صادقانه گفتم ، من از شب رایگان استقبال کردم. بزرگان بیش از حد کار می کنند ، بنابراین هیچ یک از ما سرانجام از داشتن اوقات فراغت شکایت نکردیم.

من اکنون معتقدم دلیل اصلی این امر این بود که آنها می توانند کنترل را بیشتر کنند. اگر به گروه های کوچکی از مسیحیان که توسط یک پیرمرد اداره می شوند اجازه دهید ، گاهی اوقات می خواهید ایده هایتان را به صورت رایگان عوض کنید. تفکر انتقادی می تواند شکوفا شود. اما اگر همه بزرگان را کنار هم نگه دارید ، پس فریسیان می توانند بقیه را پلیس کنند. فکر مستقل له می شود.

با گذشت سالها ، قسمت ناخودآگاه مغز من این موارد را یادداشت می کرد حتی در حالی که قسمت آگاهانه برای حفظ وضعیت موجود می جنگید. من یک ناراحتی رو به رشد در درون خودم پیدا کردم. آنچه من اکنون می فهمم آغاز ناهماهنگی شناختی بوده است. این یک حالت ذهنی است که در آن دو ایده مخالف وجود دارد و هر دو به عنوان واقعی برخورد می شوند ، اما یکی از آنها برای میزبان قابل قبول نیست و باید سرکوب شود. مانند کامپیوتر HAL از 2001 ادیسه فضایی، چنین حالتی بدون صدمه جدی به ارگانیسم نمی تواند ادامه یابد.

اگر خودتان را کتک زده اید چون مثل من بودید که مدتها طول کشید تا آنچه را که به نظر می رسد مانند بینی صورت شما ساده است تشخیص دهید - نکن! Saul of Tarsus را در نظر بگیرید. او در حالی که عیسی در حال معالجه بیماران بود ، بینایی را برای نابینایان باز می گرداند و مردگان را زنده می کرد ، در اورشلیم بود ، با این حال شواهد را نادیده گرفت و شاگردان عیسی را آزار داد. چرا؟ کتاب مقدس می گوید که او در پای گامالیل ، یک معلم و رهبر برجسته یهودی تحصیل کرده است (اعمال 22: 3). اساساً ، او یک "هیئت حاکمه" داشت که به او می گفت چگونه فکر کند.

او توسط افرادی که با یک صدا صحبت می کردند احاطه شده بود ، بنابراین جریان اطلاعات او به یک منبع محدود شد. مانند شاهدان که تمام دستورالعمل های خود را از انتشارات برج مراقبت می گیرند. فریسیان از سائول بخاطر غیرت و حمایت فعالانه از آنها تمجید و دوست داشتند ، همانگونه که هیئت حاكمه ادعا می كند افرادی را كه دارای امتیازات ویژه در سازمان هستند مانند پیشگامان و بزرگان دوست دارد.

با آموزش هایی که احساس خاص بودن را در او ایجاد می کرد و باعث می شد دیگران را به عنوان تحقیرآمیز به دیگران تحقیر کند ، بعداً از فکر بیرون از محیط اطراف شائول کاسته شد (یوحنا 7: 47-49). به همین ترتیب ، شاهدان آموزش دیده اند تا همه و همه خارج از جماعت را دنیوی قلمداد کنند و از آنها اجتناب شود.

سرانجام ، برای شاول ترس همیشگی این بود كه از اعتراف به مسیح از هر آنچه كه ارزش داشت قطع شود (یوحنا 9:22). به همین ترتیب ، اگر شاهدان آشکار از تعالیم هیئت حاکمه س questionال کنند ، شاهدان تحت تهدید اجتناب زندگی می کنند ، حتی اگر این تعالیم مغایر با دستورات مسیح باشد.

حتی اگر شاول شک داشت ، به چه کسی می توانست برای مشاوره مراجعه کند؟ هرکدام از همکارانش با اولین اشاره به بی وفایی او را تحویل می گرفتند. باز هم ، وضعیتی که برای هر شاهد شاهدی که تاکنون شک داشته است بسیار آشنا است.

با این وجود ، شاول تارسوسی کسی بود که عیسی می دانست برای کار در گسترش انجیل به سایر اقوام ایده آل است. او فقط به یک فشار احتیاج داشت - در مورد او ، یک فشار به خصوص بزرگ. در اینجا کلمات خود سائول در توصیف این واقعه آورده شده است:

"در میان این تلاشها ، وقتی داشتم با اقتدار و کمیسیون از کاهنان اعظم به دمشق می رفتم ، دیدم که ای پادشاه ، در ظهر در جاده ، نوری بیش از درخشش خورشید از آسمان در مورد من و کسانی که با من سفر می کنند ، چشمک می زند. . وقتی همه به زمین افتادیم ، صدایی را شنیدم که به زبان عبری به من می گفت ، "ساول ، شائول ، چرا مرا آزار می دهی؟ لگد زدن به پشت گوساله ها برای شما سخت است. "(اعمال 26: 12-14)

عیسی در شاول چیز خوبی دید. او غیرت برای حقیقت را دید. درست است ، غیرتی سو ze جهت داشت ، اما اگر به نور تبدیل می شد ، او باید ابزاری قدرتمند برای کار خداوند در جمع آوری بدن مسیح باشد. با این حال ، سائول مقاومت می کرد. داشت لگد می زد به گویرها.

منظور عیسی از "لگد زدن به گله ها" چیست؟

گواد همان چیزی است که ما آن را گله دام می نامیم. در آن روزها از چوب های نوک تیز یا گوگرد برای جابجایی گاو استفاده می کردند. شائول در نقطه اوج قرار داشت. از یک سو ، همه چیزهایی که او درباره عیسی و پیروانش می دانست مانند چیزهایی بود که باید او را به سمت مسیح سوق می داد ، اما او ناخودآگاه شواهد را نادیده می گرفت و با لگد زدن به انبوه روح. او به عنوان یک فریسی معتقد بود که در یک دین واقعی است. موقعیت او ممتاز بود و نمی خواست آن را از دست بدهد. او از جمله مردانی بود که به او احترام می گذاشتند و از او تعریف می کردند. این تغییر به معنای آن است که توسط دوستان سابق وی اجتناب شود و ترک برای معاشرت با کسانی که به او آموخته اند "مردم ملعون" باشد.

آیا آن وضعیت برای شما طنین انداز نیست؟

عیسی شاulل تارسوس را از بالای نقطه اوج رانده ، و او پولس رسول شد. اما این فقط به این دلیل امکان پذیر بود که شائول ، برخلاف اکثر فریسی های همکارش ، حقیقت را دوست داشتند. او آنقدر آن را دوست داشت که حاضر بود همه چیز را به خاطر آن کنار بگذارد. این مروارید با ارزش بود. او فکر می کرد واقعیت را دارد ، اما وقتی دید که این دروغ است ، این چشمانش به زباله تبدیل شد. کنار گذاشتن زباله آسان است. ما این کار را هر هفته انجام می دهیم. این واقعاً فقط مسئله ادراک است. (فیلیپیان 3: 8).

آیا شما در حال لگد زدن به گوسفندها بوده اید؟ من بودم. من به دلیل دید معجزه آسای عیسی بیدار نشدم. با این حال ، یک گوسفند خاص وجود داشت که مرا از لبه هل داد. این در سال 2010 با انتشار آموزش نسل اصلاح شده ارائه شد که انتظار داشت ما به نسلی با هم تداخل داشته باشیم که بتواند بیش از یک قرن زمان داشته باشد.

این فقط یک آموزش احمقانه نبود. این کاملا آشکار غیر کتاب مقدس بود ، و کاملاً هوشمندانه به یک فرد توهین آمیز بود. این نسخه JW "لباس های جدید امپراطور" بود.[نهم]   برای اولین بار فهمیدم که این افراد قادر به ساختن چیزهای احمقانه هستند. اگر به آن اعتراض کنید ، بهشت ​​به شما کمک می کند.

با روشی عقب ، من باید از آنها بخاطر آن تشکر کنم ، زیرا آنها باعث تعجب من شدند که آیا این فقط نوک کوه یخ است؟ در مورد تمام آموزه هایی که فکر می کردم بخشی از "حقیقت" است که من در تمام زندگی خود پذیرفته ام به عنوان بستر کتاب مقدس ، چه می توان گفت؟

فهمیدم که قرار نیست جوابم را از انتشارات بگیرم. من نیاز داشتم منابع خود را گسترش دهم. بنابراین ، من یک وب سایت (اکنون beroeans.net) با نام مستعار - Meleti Vivlon راه اندازی کردم. یونانی برای "مطالعه کتاب مقدس" - برای محافظت از هویت من. هدف از این کار یافتن شاهدان همفکر دیگری بود که در تحقیقات عمیق کتاب مقدس شرکت کنند. در آن زمان ، من هنوز هم اعتقاد داشتم که در "حقیقت" هستم ، اما فکر کردم که ممکن است فقط چند مورد اشتباه داشته باشیم.

چقدر اشتباه کردم

در نتیجه چندین سال تحقیق ، من فهمیدم که هر آموزههر آموزه- منحصر به شاهدان یهوه کتاب مقدس نبود. حتی یک حق هم به دست نیاوردند. من در مورد رد تثلیث و آتش جهنم صحبت نمی کنم ، زیرا چنین نتایجی مختصر شاهدان یهوه نیست. در عوض ، من به آموزه هایی مانند حضور نامرئی مسیح در سال 1914 ، انتصاب هیئت حاکمه به عنوان برده مومن و با احتیاط ، سیستم قضایی آنها ، ممنوعیت انتقال خون ، گوسفندان دیگر به عنوان دوستان خدا و بدون واسطه اشاره می کنم. ، نذر تعمید فداکاری. همه این آموزه ها و بسیاری آموزه های دیگر نادرست است.

بیداری من یک باره اتفاق نیفتاد ، اما یک لحظه یورکا وجود داشت. من با یک ناهماهنگی شناختی رو به رشد دست به گریبان بودم - دو ایده مخالف را دستکاری کردم. از یک طرف ، من می دانستم که همه آموزه ها نادرست است. اما از طرف دیگر ، من هنوز هم اعتقاد داشتم که ما دین واقعی هستیم. این دو فکر به عقب و جلو ، مانند یک توپ پینگ پنگ در اطراف مغز من انجام می شد تا اینکه سرانجام توانستم به خودم اعتراف کنم که اصلاً در حقیقت نیستم و هرگز هم نبوده ام. شاهدان یهوه دین واقعی نبودند. هنوز احساس قریب به اتفاق تسکینی که تحقق برایم به وجود آورد را به خاطر دارم. احساس کردم تمام بدنم شل شده و موجی از آرامش بر من نشست. من آزاد بودم به معنای واقعی و برای اولین بار در زندگی ام رایگان است.

این آزادی کاذب ذی نفع بودن نبود. احساس آزادی نمی کردم هر کاری می خواستم انجام دهم. من هنوز به خدا ایمان داشتم ، اما اکنون او را حقیقتاً پدرم دیدم. من دیگر یتیم نبودم. من به فرزندی پذیرفته شده بودم خانواده ام را پیدا کرده بودم.

عیسی گفت که حقیقت ما را آزاد خواهد کرد ، اما تنها در صورتی که در تعالیم او باقی بمانیم (یوحنا 8:31 ، 32). برای اولین بار ، واقعاً داشتم می فهمیدم که تعالیم او به عنوان فرزند خدا در مورد من چه کاربرد دارد. شاهدان به من اعتقاد داشتند که من فقط می توانم آرزوی دوستی با خدا را داشته باشم ، اما اکنون دیدم که در اواسط دهه 1930 مسیر فرزندخواندگی قطع نشده است ، بلکه برای همه کسانی که به عیسی مسیح ایمان دارند باز است (یوحنا 1: 12) به من آموختند كه از نان و شراب امتناع كنم. که من لایق نبودم. اکنون دیدم که اگر کسی به مسیح ایمان بیاورد و ارزش نجات جان گوشت و خون او را بپذیرد ، باید شریک شود. در غیر این صورت ، رد خود مسیح است.

قسمت 3: یادگیری تفکر

آزادی مسیح چیست؟

این حرف اصلی همه چیز است. فقط با درک و بکارگیری این امر بیداری شما واقعاً می تواند به نفع شما باشد.

بیایید با آنچه مسیح در واقع گفت شروع کنیم:

"و بنابراین عیسی ادامه داد و به یهودیانی که به او ایمان آورده بودند گفت:" اگر در قول من باقی بمانید ، شما واقعاً شاگردان من هستید ، و حقیقت را خواهید دانست و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد. " آنها به او پاسخ دادند: "ما فرزندان ابراهیم هستیم و هرگز برده کسی نبوده ایم. چگونه است که شما می گویید ، "شما آزاد خواهید شد"؟ " (یوحنا 8: 31-33)

در آن روزها ، شما یهودی بودید یا غیر یهودی. یا کسی که یهوه خدا را پرستش می کند ، یا کسی است که به خدایان بت پرست خدمت می کند. اگر یهودیانی که خدای واقعی را می پرستیدند ، آزاد نبودند ، بیشتر از این برای رومی ها ، قرنتیان و سایر ملل بت پرست صدق می کرد؟ در كل جهان آن زمان ، تنها راه آزادي واقعي پذيرش حقيقت از عيسي و زندگي با آن حقيقت بود. فقط در این صورت است که فرد از نفوذ مردان خلاص می شود ، زیرا فقط در این صورت است که او تحت تأثیر خدا قرار می گیرد. شما نمی توانید به دو استاد خدمت کنید. یا از مردان اطاعت می کنید یا از خدا اطاعت می کنید (لوقا 16: 13).

آیا متوجه شده اید که یهودیان از بردگی خود بی اطلاع بوده اند؟ آنها فکر می کردند آزاد هستند. برده ای بیشتر از بردگی که فکر می کند آزاد است نیست. یهودیان آن زمان فکر می کردند که آزاد هستند و بنابراین حتی بیشتر تحت تأثیر رهبران مذهبی خود قرار می گیرند. همانطور که عیسی به ما گفت: "اگر نوری که در شماست واقعاً تاریکی است ، چقدر آن تاریکی بزرگ است!" (متی 6:23)

در کانال های YouTube من ،[X] من چندین نظر داشته ام که مرا مسخره می کند زیرا 40 سال طول کشید تا بیدار شوم. کنایه از این است که افرادی که این ادعاها را مطرح می کنند همانند من برده هستند. وقتی من بزرگ می شدم ، کاتولیک ها جمعه ها گوشت نمی خوردند و کنترل بارداری را انجام نمی دادند. تا به امروز ، صدها هزار کشیش نمی توانند زن بگیرند. کاتولیک ها آیین ها و آیین های زیادی را دنبال می کنند ، نه به این دلیل که خدا به آنها دستور می دهد ، بلکه به این دلیل است که آنها خود را تسلیم اراده مردی در رم می کنند.

هنگام نوشتن این مطلب ، بسیاری از مسیحیان اصولگرا مشتاقانه از مردی که یک خجالتی ، زن زن ، زناکار و دروغگو شناخته شده است حمایت می کنند ، زیرا توسط مردان دیگر به آنها گفته شده است که وی توسط خداوند به عنوان کوروش امروزی انتخاب شده است. آنها تسلیم مردان می شوند و بنابراین رایگان نیستند ، زیرا خداوند به شاگردان خود می گوید که مانند گناهکاران در معاشرت نباشند (اول قرنتیان 1: 5-9).

این شکل از بردگی فقط به افراد مذهبی محدود نمی شود. پل نسبت به حقیقت کور شد زیرا منبع اطلاعاتی خود را به همکاران نزدیک خود محدود می کرد. شاهدان یهوه نیز منبع اطلاعات خود را به انتشارات و فیلم های منتشر شده توسط JW.org محدود می کنند. غالباً افرادی که به یک حزب سیاسی تعلق دارند ، دریافت اطلاعات خود را به یک منبع خبری واحد محدود می کنند. سپس افرادی هستند که دیگر به خدا ایمان ندارند اما علم را سرچشمه همه حقیقت می دانند. با این حال ، علم واقعی با آنچه ما می دانیم سروکار دارد نه با آنچه فکر می کنیم می دانیم. در نظر گرفتن نظریه به عنوان واقعیت ، زیرا مردان فرهیخته می گویند که چنین است ، فقط شکل دیگری از دین ساخته دست بشر است.

اگر می خواهید واقعاً آزاد باشید ، باید در مسیح بمانید. این آسان نیست. شنیدن سخنان مردان و انجام آنچه به شما گفته می شود آسان است. واقعاً لازم نیست فکر کنید. آزادی واقعی سخت است. تلاش می خواهد

به یاد داشته باشید که عیسی گفت ابتدا شما باید "در قول او باقی بمانید" و سپس "شما حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد". (یوحنا 8:31 ، 32)

برای انجام این کار نیازی نیست که نبوغ داشته باشید. اما شما باید کوشا باشید. ذهن آزاد داشته باشید و گوش دهید ، اما همیشه تأیید کنید. هرگز هر چیزی را که کسی می گوید ، هر چقدر هم قانع کننده و منطقی به نظر برسد ، به ارزش اسمی در نظر بگیرید. همیشه دوبار و سه بار چک کنید. ما در دوره ای مانند تاریخ دیگری زندگی می کنیم که دانش به معنای واقعی کلمه در دسترس ما باشد. با محدود کردن جریان اطلاعات به یک منبع در دام شاهدان یهوه نیفتید. اگر کسی به شما گفت زمین صاف است ، به اینترنت بروید و به دنبال یک دیدگاه مخالف باشید. اگر کسی گفت سیل وجود ندارد ، به اینترنت بروید و به دنبال یک دیدگاه مخالف باشید. هر کسی به شما بگوید ، توانایی تفکر انتقادی خود را به کسی تسلیم نکنید.

کتاب مقدس به ما می گوید "از همه چیز اطمینان حاصل کنیم" و "به آنچه خوب است محکم بمانیم" (اول تسالونیکیان 1:5). واقعیت وجود دارد و وقتی فهمیدیم که باید آن را حفظ کنیم. ما باید عاقل باشیم و یاد بگیریم که انتقادی فکر کنیم. آنچه از ما محافظت می کند همانطور که کتاب مقدس می گوید:

"پسرم ، ممکن است آنها از چشمان تو دور نشوند. از خرد عملی محافظت کنید و توانایی تفکر، و ثابت خواهد شد که زندگی برای روح شما و جذابیت برای گلو شما است. در این مورد با امنیت قدم خواهید گذاشت در راه خود ، و حتی پای شما به هیچ چیزی ضربه نخواهد زد. هر وقت دراز می کشید احساس ترس نخواهید کرد؛ و قطعاً دراز خواهید کشید و خواب شما باید لذت بخش باشد. نیازی به ترسیدن نخواهید داشت از هر چیز ترسناک ناگهانی ، و نه طوفان بر آن ستمکاران، چون دارد می آید. زیرا یاهو خود ثابت خواهد کرد که در واقع اعتماد به نفس شماست و او مطمئناً پای شما را در برابر دستگیری حفظ خواهد کرد" (امثال 3: 21-26)

این کلمات ، گرچه هزاران سال پیش نوشته شده اند ، اما امروز مانند گذشته درست هستند. شاگرد واقعی مسیح که از توانایی تفکر خود محافظت می کند ، به دام انسانها نمی افتد و طوفانی را که بر سر ستمکاران می آید متحمل نخواهد شد.

شما این فرصت را دارید که فرزند خدا شوید. یک زن یا مرد معنوی در جهان که توسط زنان و مردان جسمی زندگی می کند. کتاب مقدس می گوید که انسان معنوی همه چیز را بررسی می کند اما توسط کسی مورد بررسی قرار نمی گیرد. به او توانایی داده شده است که عمیق چیزها را ببیند و ماهیت واقعی همه چیز را بفهمد ، اما انسان جسمی به انسان معنوی نگاه می کند و او را قضاوت نادرست می کند زیرا او از نظر معنوی استدلال نمی کند و نمی تواند حقیقت را ببیند (اول قرنتیان 1:2) -14)

اگر معنی کلمات عیسی را به نتیجه منطقی آنها برسانیم ، خواهیم دید که اگر کسی عیسی را رد کند ، نمی تواند آزاد باشد. بنابراین ، فقط دو نوع انسان در جهان وجود دارد: کسانی که آزاد و معنوی هستند ، و کسانی که برده و جسمی هستند. با این حال ، دومی فکر می کنند که آنها آزاد هستند زیرا ، جسمی بودن ، توانایی بررسی همه چیز را مانند انسان معنوی ندارند. این امر باعث می شود انسان فیزیکی به راحتی دستکاری شود ، زیرا او بیش از خدا از انسان اطاعت می کند. از طرف دیگر ، انسان معنوی آزاد است زیرا فقط برای پروردگار برده و بندگی برای خدا است ، از قضا تنها راه آزادی واقعی است. این بدان دلیل است که پروردگار و استاد ما چیزی جز عشق ما نمی خواهند و آن عشق را به طرز فجیعی باز می گردانند. او فقط بهترین چیز را برای ما می خواهد.

برای دهه ها فکر می کردم که من یک انسان روحانی هستم ، زیرا مردان به من می گفتند که هستم. حالا فهمیدم که نبودم. من سپاسگزارم که خداوند صلاح دید که مرا بیدار کند و مرا به سمت خود بکشاند ، و اکنون او نیز همان کار را برای شما انجام می دهد. اینک او در شما را می زند و می خواهد وارد شود و با شما پشت میز بنشیند و عصرانه با شما غذا بخورد - شام خداوند (مکاشفه 3:20).

ما یک دعوت نامه داریم اما پذیرش آن به عهده هر یک از ماست. پاداش انجام این کار بسیار عالی است. ممکن است فکر کنیم که احمق بوده ایم که اجازه داده ایم این همه مدت توسط مردم فریب خورده باشیم ، اما چقدر احمق ما بزرگتر از این است که چنین دعوتی را رد کنیم؟ در را باز خواهی کرد؟

_____________________________________________

[I] مگر در مواردی که شرط دیگری ذکر شده باشد ، همه نقل قول های کتاب مقدس از کتاب های ترجمه جهان جدید کتاب مقدس ، مرجع کتاب مقدس.

[II] دیدن https://www.jwfacts.com/watchtower/united-nations-association.php برای جزئیات کامل.

[III] همه ناظران منطقه در سال 2014 بسته بندی بسته بندی اعزام شدند و در سال 2016 ، 25٪ از کارکنان در سراسر جهان کاهش یافتند ، که تعداد نامتناسب آنها از افراد ارشد بود. ناظران مدار با رسیدن به 70 سال سن اخراج نمی شوند. اکثر پیشگامان ویژه نیز در سال 2016 حذف شدند. با توجه به نیاز همه به نذر فقر هنگام ورود به "خدمات تمام وقت" ، بنابراین اجازه می دهد تا سازمان از پرداخت برنامه های بازنشستگی دولت جلوگیری کند ، بسیاری از این بسته های ارسال شده فاقد شبکه ایمنی

[IV] کمیسیون سلطنتی استرالیا درمورد پاسخهای نهادی به سو Ab استفاده جنسی کودکان.

[V] دیدن https://www.jwfacts.com/watchtower/paedophilia.php

[ششم] به "سرخوشی سال 1975" در مراجعه کنید https://beroeans.net/2012/11/03/the-euphoria-of-1975/

[هفتم] هرگاه عضوی از جماعت به جماعت دیگری برود ، هیئت بزرگان از طریق کمیته خدمات - متشکل از هماهنگ کننده ، دبیر و ناظر خدمات میدانی - معرفی نامه ای را که به طور جداگانه برای هماهنگ کننده یا COBE جماعت جدید ارسال می شود ، تهیه می کند. .

[VIII] به "پایان چیدمان مطالعه کتاب خانگی" مراجعه کنید (https://jwfacts.com/watchtower/blog/book-study-arrangement.php)

[نهم] دیدن https://en.wikipedia.org/wiki/The_Emperor%27s_New_Clothes

[X] انگلیسی "Beroean Pickets" ؛ "Los Bereanos" اسپانیایی.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    33
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x