با پیش فرض ، پیامبر آن را بیان کرد.
نباید از او ترسید. (تواریخ. 18: 22)

این یک حقیقت تکریم شده است که یکی از بهترین راه ها برای کنترل یک جمعیت توسط حاکم انسانی ، ترساندن آنها از ترس است. در رژیم های توتالیتر ، مردم به دلیل ارتش از حاکم می ترسند. در جوامع آزادتر که چنین کاری نخواهند کرد ، بنابراین تهدیدی خارجی برای ترساندن مردم لازم است. اگر مردم از چیزی ترسیده باشند ، می توان حقوق و منابع خود را به کسانی که قول می دهند از آنها مراقبت کنند ، تسلیم کنند. با ایجاد یک حالت ترس ، سیاستمداران و دولت ها می توانند به طور نامحدود به قدرت ادامه دهند.
در طی دهه های جنگ سرد ، ما را از ترس تهدید سرخ نگه داشته بود. میلیاردی ، اگر نه تریلیون "برای حفظ امنیت ما" هزینه شده است. سپس اتحاد جماهیر شوروی بی سر و صدا از بین رفت و ما به چیز دیگری احترام داشتیم. تروریسم جهانی سر کوچک زشت خود را بلند کرد و مردم حتی در ازای حمایت از خود ، حتی از حقوق و آزادی های بیشتری - و نیز از سرمایه قابل توجهی - دست کشیدند. البته موارد دیگری نیز در این راه وجود داشت که می توانند بر نگرانی های ما بیفزایند و کارآفرینان باهوش را غنی و توانمند سازند. مواردی مانند گرم شدن کره زمین (که اکنون اصطلاحاً به آن "تغییر اقلیم" نیست) ، به اصطلاح اپیدمی ایدز و فروپاشی اقتصادی. چندتا را نام بردن.
اکنون ، من تهدید به جنگ هسته ای ، همه گیری های جهانی یا بیماری وحشتناک تروریسم را بی اهمیت نمی کنم. نکته این است که مردان بی وجدان از ترس ما از این مشکلات واقعی به نفع خود سوitedاستفاده کرده اند ، غالباً تهدید را اغراق می کنند یا باعث می شوند تهدیدی را در صورت عدم وجود مشاهده کنیم - سلاح های کشتار جمعی در عراق یکی از نمونه های آشکارتر است. جو متوسط ​​نمی تواند از پس همه این نگرانی ها برآید ، بنابراین اگر کسی به او گفت ، "فقط آنچه را که به تو می گویم انجام بده و پول مورد نیاز را به من بده ، و من همه کار را برای شما انجام خواهم داد."… خوب ، جو متوسط ​​این کار را انجام می دهد ، و با لبخند بزرگی بر لب.
بدترین چیز برای هر نخبه حاکم جامعه ای شاد ، امن و آرام است. یکی بدون نگرانی. وقتی مردم وقت دارند و هیچ اضطرابی ندارند که ذهن خود را کدر کنند ، شروع به این می کنند - و این تهدید واقعی است -دلیل خودشان است. 
اکنون نه تمایلی برای وارد شدن به یک بحث سیاسی دارم و نه راهی بهتر برای بشر برای اداره انسانهای دیگر پیشنهاد می کنم. (تنها راه موفقیت آمیز برای اداره انسان این است که خداوند حکمرانی کند.) من صرفاً این الگوی تاریخی را بیان می کنم تا یک شکست قابل بهره برداری از انسانهای گناهکار را برجسته کنم: آمادگی برای تسلیم اراده و آزادی خود را به دیگری وقتی که مجبور شدیم احساس ترس
این مرکز متن موضوع ما از تثنیه 18:22 است. یهوه می دانست که یک پیامبر دروغین نیاز به این دارد که در شنوندگان خود ترس ایجاد کند تا آنها به او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند. پیام او همیشه این خواهد بود: "به من گوش کن ، از من اطاعت کن و برکت ده". مشکل شنونده این است که این همان چیزی است که پیامبر واقعی می گوید. هنگامی که پولس رسول به خدمه هشدار داد كه اگر از توصیه های وی پیروی نكنند ، كشتی آنها گم خواهد شد ، وی با الهام صحبت می كرد. آنها اطاعت نکردند و بنابراین از دست دادن کشتی خود رنج بردند. در سرزنش آنها ، او گفت: "مردان ، مطمئناً باید مشاوره من را می گرفتید [Lit. "مطیع من بوده اند"] و از كرت به دریا نرفته اند و این آسیب و خسارت را متحمل نشده اند. " (اعمال 27:21) جالب اینجاست که کلمه ای که ما در اینجا به عنوان "نصیحت" ترجمه می کنیم همان کلمه ای است که در اعمال 5:29 به کار رفته است در آنجا که "اطاعت" گفته می شود ("ما باید از خدا به عنوان یک فرمانروا اطاعت کنیم نه از انسان"). از آنجا که پل با الهام صحبت می کرد ، خدمه به خدا گوش نمی دادند ، خدا را اطاعت نمی کردند ، و بنابراین برکت نداشتند.
باید از سخنان الهام گرفته شده اطاعت شود. یک مورد غیر روحیه ... نه خیلی.
پولس این مزیت را داشت که یک پیامبر واقعی باشد زیرا با الهام صحبت می کرد. پیامبر دروغین از ابتکار عمل خود صحبت می کند. تنها امید او این است که شنوندگانش فریب دهند و باور کنند او تحت الهام صحبت می کند و بنابراین از او اطاعت می کنند. او به ترسی که در آنها ایجاد می کند بستگی دارد. ترس از این که اگر به دستور او توجه نکنند ، عواقب سختی را متحمل می شوند.
این قدرت و قدرت پیامبر دروغین است. یهوه به قوم خود از گذشته هشدار داد كه نگذارند از پیامبر دروغین مغرور وحشت كنند. این دستور پدر آسمانی ما امروز به اندازه معتبر و به موقع سی و پانصد سال پیش است.
تقریباً تمام دولت های بشری به این توانایی بستگی دارند که در مردم ترس ایجاد کنند تا بتوانند حکومت کنند. در مقابل ، خداوند ما عیسی بر اساس عشق حکومت می کند ، نه ترس. او در موقعیت خود به عنوان پادشاه ما کاملاً ایمن است و نیازی به چنین ترفندهای استثماری ندارد. از طرف دیگر ، رهبران بشری گرفتار ناامنی هستند. ترس از اینکه اطاعت آنها از اطاعت منصرف شود. تا آنها روزی رهبران خود را خرد کرده و سرنگون کنند. بنابراین آنها باید با کاشت ترس از برخی تهدیدهای بیرونی - تهدیدی که فقط آنها قادر به محافظت از ما هستند - حواس ما را پرت کنند. برای حاکمیت ، آنها باید a حالت ترس.
ممکن است بپرسید این چه ارتباطی با ما دارد؟ ما به عنوان شاهدان یهوه ، مسیح را به عنوان حاکم خود در اختیار داریم ، بنابراین از این بیماری رها شده ایم.
درست است که مسیحیان فقط یک رهبر دارند ، مسیح. (مات. 23:10) از آنجا که او با عشق حکمرانی می کند ، آیا باید دید کسی به نام او می آید ، اما با استفاده از تاکتیک های حالت ترس برای حاکمیت ، باید بسیار محتاط باشیم. هشدار تثنیه 18:22 باید در گوش ما صدا کند.
اخیراً به ما گفته شد كه نجات ما به «هدایت نجات بخشی كه از سازمان یهوه دریافت می كنیم بستگی دارد [بخوانید: هیئت حاكم] كه از نظر انسانی عملی به نظر نمی رسد. همه ما باید آماده اطاعت از هرگونه دستورالعملی باشیم که دریافت می کنیم ، چه از نظر استراتژیک و چه از نظر انسانی به نظر می رسد. " (w13/11/15 p. 20 par. 17)
این یک ادعای واقعاً قابل توجه است. با این حال ، در ساخت آن ، ما به هیچ كتاب كتاب مقدس اشاره نمی كنیم كه چنین حادثه ای را پیشگویی كند و نه استفاده از هیئت حاكمه به عنوان انتقال دهنده های الهام گرفته از كلام خدا. از آنجا که کتاب مقدس هیچ اشاره ای به این موضوع نمی کند که یوهو از این روش برای ارائه هرگونه دستورالعمل نجات بخشی که ممکن است لازم باشد استفاده خواهد کرد - با فرض اینکه بیش از آنچه در حال حاضر داریم مورد نیاز است - باید تصور کرد که این مردان وحی الهی دریافت کرده اند. آنها چگونه دیگر می توانند بدانند که این واقعه رخ خواهد داد؟ با این حال آنها هیچ ادعایی در مورد چنین مواردی ندارند. هنوز هم ، اگر بخواهیم اعتقاد داشته باشیم که چنین است ، این بدان معناست که آنها در آینده دستورالعمل های الهام گرفته ای دریافت می کنند. اساساً ، با روشی به آنها گفته شده است كه وحی الهام گرفته نشده است كه به آنها وحی الهام بخشیده می شود. و بهتر است ما برای آن آماده باشیم و خوب گوش دهیم ، یا اینکه همه می خواهیم بمیریم.
بنابراین نتیجه می گیرد که ما هرگونه تردید و شک داریم بهتر است برطرف کنیم ، هر گونه ناسازگاری یا اختلاف در مواردی که به ما آموخته می شود را نادیده بگیریم و فقط قدم بزنیم و تمام جهتی که می گیریم را رعایت کنیم ، زیرا در غیر این صورت خطر حذف شدن از سازمان. اگر در خارج از خانه باشیم ، دستورالعمل هایی را که باید در وقت صرفه جویی در آنها صرف کنیم ، دریافت نمی کنیم.
باز هم ، لطفا توجه داشته باشید که هیچ چیز در کلام الهام گرفته شده از خداوند وجود ندارد که آن قطعه اصلی از هوش بقا را به مردم خود ابلاغ کند. ما فقط باید آن را باور داشته باشیم زیرا صاحبان قدرت به ما می گویند که چنین است.
حالت ترس.
حال باید نسخه 15 ژانویه را به این استراتژی اضافه کنیم برج مراقبت  در مقاله مطالعه نهایی ، "بگذارید پادشاهی شما بیاید" - اما چه زمانی؟ " ما با بحثی از آخرین درک خود درمورد معنای "این نسل" مواجه می شویم که در متی 24:34 ثبت شده است. در صفحات 30 و 31 در بندهای 14 تا 16 تصفیه ای اضافه شده است.
اگر به یاد بیاورید ، آموزه های ما در این مورد در سال 2007 تغییر کرد. به ما گفته شد که این گروه به گروه متمایز و کوچکی از مسیحیان مسح اشاره دارد ، که باقی مانده 144,000،97 نفر هنوز روی زمین هستند. این ، علی رغم این واقعیت که تنها ده سال قبل به ما اطمینان داده شده بود که "بسیاری از کتب آسمانی تأیید می کنند که عیسی از" نسل "در مورد برخی از گروه های کوچک یا متمایز ، یعنی ... فقط شاگردان وفادار او استفاده نکرده است. (w6 1/28 p. XNUMX س Quesال خوانندگان)
سپس در سال 2010 به ما اطلاع دادند كه منظور از نسل تعیین شده است كه به دو گروه متمایز از مسیحیان مسح كه زندگی آنها با هم تداخل دارد ، ارجاع شود - یك گروه كه در حوادث 1914 زندگی می كردند و برای دیدن آرماگدون زنده نمی مانند و گروه دیگری كه مدتها پس از 1914 متولد شده بودند ، می خواست این دو گروه به دلیل داشتن طول عمر متداخل به یک نسل واحد متصل می شوند. به نظر می رسد که چنین تعریفی از کلمه "نسل" در هیچ فرهنگ لغت یا واژه نامه انگلیسی یا یونانی یافت نمی شود ، به نظر می رسد که این امر مزاحم معماران این اصطلاح شجاع و جدید نبوده است. مهمتر از آن ، این واقعیت که مفهوم این ابر نسل در هیچ کجای کتاب مقدس یافت نمی شود.
این واقعیت که ما معنای این اصطلاح را به صورت دوره ای تقریباً هر دهه از دهه 1950 غلط تفسیر کرده ایم ، یکی از دلایلی است که بسیاری از شاهدان متفکر با این تعریف اخیر دچار مشکل شده اند. در این میان ، یک ناراحتی ذهنی فزاینده ناشی از درک این واقعیت است که این تعریف جدید ، صرفاً یک مفهوم ساده و در عین حال شفاف است.
من دریافته ام که بیشتر افراد مومن با ناسازگاری شناختی که این امر بوجود می آید با استفاده از یک تاکتیک انکار کلاسیک سر و کار دارند. آنها نمی خواهند در مورد آن فکر کنند و نمی خواهند در مورد آن صحبت کنند ، بنابراین آنها به سادگی آن را نادیده می گیرند. در غیر این صورت آنها را به جاده ای می کشد که آنها آماده سفر نیستند.
هیئت حاکمه باید از این وضعیت آگاه باشند ، زیرا آنها به طور خاص در برنامه آخرین جلسه مدار ما و همایش های محلی به این موضوع پرداخته اند. چرا به راحتی اعتراف نمی کنیم که معنی آن را نمی دانیم. اما آیا وقتی تحقق یافت ، معنای آن مشخص خواهد شد؟ دلیل این امر آن است که آنها برای ادامه تقویت وضعیت ترس ما ، باید پیشگویی را اینگونه تفسیر کنند. اساساً ، اعتقاد به اینکه "این نسل" پایان بسیار نزدیک است ، احتمالاً کمتر از پنج یا ده سال دیگر وجود ندارد ، به حفظ صف همه کمک می کند.
برای مدتی به دهه 1990 به نظر می رسید که ما سرانجام این استراتژی را کنار گذاشته ایم. در اول ژوئن 1 برج مراقبت در صفحه 28 ما با توضیح این که "این ما را واضح تر از استفاده عیسی از اصطلاح" نسل "دانست ، واضح ترین تغییر درک را روشن کردیم و به ما کمک کرد تا متوجه شویم که کاربرد او چیست؟ هیچ پایه ای برای محاسبه — شمارش از 1914 — چقدر به انتها نزدیک هستیم"
با توجه به این ، این قابل درک تر است که اکنون ما به استراتژی استفاده از پیشگویی عیسی بر می گردیم تا تلاش کنیم "محاسبه - شمارش از 1914 را محاسبه کنیم - که پایان چقدر نزدیک است".
آخرین پالایش همانطور که در ژانویه 15 توضیح داده شد برج مراقبت این فقط مسیحیان است قبلاً مسح شده با روحیه در سال 1914 می تواند اولین قسمت از نسل را تشکیل دهد. بعلاوه ، فقط از زمان مسح آنها گروه دوم می تواند با گروه اول همپوشانی داشته باشد.
سخاوتمندانه بودن و گفتن اینکه اولین گروه از نسل دو بخشی ما در هنگام غسل تعمید 20 ساله بودند ، پس آنها باید حداکثر در سال 1894 متولد شده باشند. (پس از آن به عنوان شاهدان یهوه به عنوان شاهدان یهوه فرا خوانده می شد ، قبل از 1935 در تعمید خود با روح مقدس مسح می شدند) این باعث می شود که آنها در سال 90 1984 ساله شوند. اکنون گروه دوم فقط وقتی حساب می شوند که قبلا مسح شده بودند ، زیرا زندگی آنها با زندگی اول همپوشانی داشت. . گروه دوم ، برخلاف گروه اول ، در تعمید روح مسح نبودند. معمولاً کسانی که اکنون مسح می شوند با دریافت سر از بالا ، پیرتر می شوند. باز هم ، بیایید بسیار سخاوتمندانه عمل کنیم و بگوییم که تمام 11,000 نفر فعلی که ادعا می شوند مسح هستند ، واقعاً هستند. بیایید سخاوتمندانه عمل کنیم و بگوییم که آنها در سن 30 سالگی مسح می شوند. (شاید کمی جوان ، از آنجا که به احتمال زیاد یهوه افراد مسن تر را آزمایش می کند ، با توجه به اینکه اکنون میلیون ها کاندیدا برای انتخاب دارد ، اما ما ' دوباره سعی می کنیم در محاسبه خود سخاوتمندانه عمل کنیم ، بنابراین آن را در 30 می گذاریم.)
حال بیایید بگوییم که نیمی از 11,000 نفر آن مسح را در سال 1974 یا قبل از آن دریافت کرده اند. این یک همپوشانی 10 ساله با نسل اول را فراهم می کند (با فرض اینکه تعداد قابل توجهی از 80 سالگی زندگی کرده باشند) و یک سال تولد متوسط ​​سال 1944 است. این افراد اکنون به 70 سال زندگی نزدیک می شوند. این بدان معناست که سالهای زیادی برای این سیستم کار باقی نمانده است.[I]  پنج تا ده یک شرط امن است ، با بیش از بیست فشار پاکت. به یاد داشته باشید ، تنها حدود 5,000 نفر هستند که این نسل را تشکیل می دهند و هنوز زنده هستند. ده سال دیگر هنوز چند نفر وجود دارند؟ چه تعداد هنوز باید زنده بمانند تا یک نسل بماند و نه فقط یک مهمانی باغ؟
(نکته جالب توجه در کنار این اصلاح جدید این است که 2 ، احتمالاً 3 نفر از 8 عضو هیئت حاکمه را خارج از مهلت زمانی قرار می دهد تا آنها را به بخشی از نسل تبدیل کند. جفری جکسون در سال 1955 متولد شد ، بنابراین مگر اینکه در مارک سندرسون فقط در سال 21 متولد شد ، بنابراین برای احراز صلاحیت باید در سن 1965 سالگی مسح روح القدس را دریافت می کرد. آنتونی موریس (10) و استفان لت (1950) مرزی. این به زمان مسح شدن آنها بستگی دارد.)
بنابراین آخرین تعریف ما که عبارت "نسل" را به کار می برد همانطور که در کوهستان استفاده شده است. 24: 34 به طور انحصاری برای مسح شده اکنون حتی برخی از آنها را جزئی از نسل نمی داند.
به سختی یک دهه و نیم پیش اظهار کردیم که "بسیاری از کتب آسمانی" ثابت کرده است که این نسل نمی تواند یک گروه کوچک و متمایز از انسان ها باشد و هدف ما این نیست که از سال 1914 میزان نزدیک بودن پایان را محاسبه کنیم. اکنون ما هر دو آموزه را کنار گذاشته ایم ، بدون اینکه حتی زحمت نشان دهیم که چگونه "بسیاری از کتب مقدس" که در آن زمان ذکر شده است ، دیگر کاربرد ندارند.
شاید آنها سال 2014 را با این تأیید مجدد 1914 و همه چیز مربوط به آن باز می کنند زیرا این یک قرن از آغاز آخرین روزها را می گذرد. شاید آنها می ترسند که ما شروع به تردید در آنها کنیم. شاید آنها می ترسند که اقتدارشان مورد تهدید قرار گیرد. یا شاید آنها برای ما می ترسند. شاید آنها به قدری از نقش اساسی 1914 در تحقق اهداف یهوه مطمئن باشند که تلاش می کنند بار دیگر ترس را در ما ایجاد کنند ، ترس از تردید در آنها ، ترس از دست دادن جایزه با دور شدن از سازمان ، ترس از دست دادن به هر حال ، آموزش تعاریف ساخته شده و دستاوردهای نبوی ساختگی نمی تواند راهی باشد که مورد تأیید خدای ما و پدر ما باشد و نه پروردگار ما عیسی.
در صورتی که برخی می گویند ما گمراه هستیم ، مانند افرادی که در 2 پطرس 3: 4 نشان داده شده عمل می کنند ، بگذارید صریح باشیم. ما انتظار آرماگدون را داریم و مطمئناً انتظار حضور موعود پروردگار خود عیسی مسیح را نیز داریم. این سه ماه ، سه سال یا سی سال رخ دهد ، نباید هیچ تفاوتی در هوشیاری و آمادگی ما ایجاد کند. ما برای یک قرار ملاقات ، بلکه برای همه زمان ها خدمت نمی کنیم. ما اشتباه می کنیم که می خواهیم "زمان و فصلی را که پدر در حوزه قضایی خود قرار داده است" بدانیم. ما این دستور را بارها و بارها در طول زندگی من نادیده گرفته ایم ، ابتدا در دهه 1950 ، سپس پس از تعریف مجدد ، در دهه 1960 ، سپس پس از تعریف جدید ، در دهه 1970 ، سپس پس از بازتعریف دیگری در دهه 1980 ، و اکنون در 21st قرن ما دوباره انجام می دهیم

"و در صورتی که باید در قلب خود بگویید:" چگونه می توانیم کلماتی را که خداوند بیان نکرده است بدانیم؟ " 22 وقتی پیامبر به نام یهوه صحبت می کند و این کلمه رخ نمی دهد یا به حقیقت نمی پیوندد ، این کلمه ای است که خداوند نگفت. با پیش فرض ، پیامبر آن را بیان کرد. نباید از او ترسید" (تثنیه 18: 20-22)

Nuf گفت.


[I] باید بگویم که این استدلال بر اساس ایده گله ای کوچک از مسح و گله بسیار بزرگتری از گوسفندان دیگر که از سال 1935 از هم جدا شده اند ، متعلق به من نیست ، و نه منعکس کننده اعتقادات شخصی من است و نه آنچه می توانم از کتاب مقدس اثبات کنم . من صرفاً اینجا را بیان می کنم تا از منطق منطبق برگرفته از گفته شده پیروی کنم برج مراقبت مقاله است.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    15
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x