هیچ کس به هیچ وجه شما را اغوا نمی کند ، زیرا این امر به وقوع نمی پیوندد ، مگر اینکه ارتداد نخست شود و مرد بی قانونی ، پسر نابودی ، آشکار شود. (2 thes. 2: 3)
 
 
  • مراقب مرد بی قانونی باشید
  • آیا مرد بی قانونی شما را گول زده است؟
  • چگونه خود را از گمراهی محافظت کنیم.
  • چگونه انسان بی قانونی را شناسایی کنیم.
  • چرا خداوند به انسان بی قانونی اجازه می دهد؟

این ممکن است شما را متعجب کند که یاد بگیرید که پولس رسول مرتد در نظر گرفته شده است. پس از بازگشت به بیت المقدس ، برادران به او گفتند كه "چند هزار مؤمن در بین یهودیان وجود دارد ، و همه آنها نسبت به این قانون غیرت دارند. اما آنها شنیده اند که در مورد شما شایعه کرده است که شما به همه یهودیان در بین ملل آموزش ارتداد از موسی داده اید ، به آنها می گویید که فرزندان خود را ختنه نکنند یا از آداب و رسوم پیروی نکنند. "- اعمال 21: 20 ، 21
نکته قابل توجه این هزاران مؤمن ظاهراً یهودیان مسیحی بودند که هنوز به سنت های مستقر در قانون قانون موزائیک چسبیده بودند. بنابراین ، آنها با شایعاتی مبنی بر اینکه پولس در حال تبدیل بت پرستان بود ، بدون رساندن دستور پیروی از آداب و رسوم یهود ، رسوا شدند.[I]
"ارتداد" به معنای ایستادن یا ترک چیزی است. بنابراین به معنای عمومی کلمه ، کاملاً صحیح بود که پولس مرتد از قانون موسی بود زیرا او دیگر آن را عملی نمی کرد و به تدریس نمی پرداخت. او آن را به حال خود رها کرده بود ، و آن را رها کرده بود تا چیز به مراتب بهتر: قانون مسیح. با این وجود ، در یک تلاش ناخوشایند برای جلوگیری از لجبازی ، پیران بیت المقدس پاول را مجبور به مشغول پاکسازی تشریفاتی کردند.[II]
آیا ارتداد پل یک گناه بود؟
برخی از اعمال همیشه گناه است ، مانند قتل و دروغ. چنین نیست ، ارتداد. برای اینکه گناه محسوب شود ، باید دور از یهوه و عیسی باشد. پولس از قانون موسی دور بود زیرا عیسی چیز بهتری را جایگزین آن کرد. پولس مطیع مسیح بود و بنابراین ارتداد او از موسی هیچ گناهی نداشت. به همین ترتیب ، ارتداد سازمان شاهدان یهوه به طور خودکار بیش از ارتداد پولس از قانون موسی ، گناه محسوب نمی شود.
این طور نیست که میانگین JW چیزها را چگونه ببیند. ارتداد وقتی در برابر یک مسیحی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد ، بوی بد دهان دارد. استفاده از آن از استدلال انتقادی فراتر رفته و واكنش احشایی را ایجاد می كند و فوراً متهم را به عنوان فردی غیرقابل توصیف نام گذاری می كند. به ما آموخته شده است که این احساس را احساس کنیم ، زیرا با سیل مطالب منتشر شده و تقویت سخنان بسترهای نرم افزاری ، متقاعد شده ایم که ما ایمان واقعی هستیم و هر کس دیگری مرگ دوم را در آرمبادون خواهد مرد. که اتفاقاً دقیقاً در گوشه و کنار است. هرکسی که هر یک از آموزه های ما را زیر سؤال ببرد مانند سرطان است که باید قبل از آنکه بدن جماعت را آلوده کند از بین برود.
در حالی که نگران مرتدات فردی بسیار نگران هستیم ، آیا می توانیم هنگام شستشوی شتر ، ماده را از بین ببریم؟ آیا ما خودمان به عنوان راهنمای كور عیسی در مورد هشدارها تبدیل شده ایم؟ - تن 23: 24

مراقب مرد بی قانونی باشید

در متن مضمون ما ، پولس به تسالونیکی ها نسبت به ارتداد بزرگی که در زمان خود در حال انجام است ، با اشاره به "مرد بی قانونی" هشدار می دهد. آیا برای ما منطقی است که تصور کنیم مرد بی قانونی خود را چنین اعلام می کند؟ آیا او روی یک پایه ایستاده است و فریاد می زند ، "من مرتد هستم! مرا دنبال کن و نجات پیدا کن! "؟ یا او یکی از وزرای عدالت است که پولس در این مورد به قرنتیان هشدار داد 2 قرنتیان 11: 13-15؟ آن مردان خود را از مسیح به رسولان (فرستاده شده) تبدیل کردند ، اما آنها واقعاً وزیر شیطان بودند.
مانند شیطان ، مرد بی قانونی با فرض یک نمای فریبنده ، ماهیت واقعی خود را پنهان می کند. یکی از تاکتیک های مورد علاقه وی این است که انگشت خود را به سمت دیگران بکشید ، و آنها را به عنوان "مرد بی قانونی" معرفی کنید ، تا ما به کسی که این کار را انجام می دهد خیلی دقیق نگاه نکنیم. غالباً او به یك همتای خود اشاره می كند - یك "مرد بی قانونی" كنفدایی - فریب همه را قوی تر می كند.
کسانی هستند که معتقدند مرد بی قانونی یک مرد تحت اللفظی است. [III] این ایده حتی می تواند حتی پس از خواندن گاه به گاه به راحتی رد شود 2 Thessalonians 2: 1-12. در مقابل. 6 نشان می دهد که مرد بی قانونی باید از بین برود وقتی چیزی که در دوران پولس به عنوان یک محدود کننده عمل می کرد ، از بین رفت. در مقابل. 7 نشان می دهد که قانون در قانون پولس از قبل کار می کرد. در مقابل. 8 نشان می دهد موجود غیر قانونی در زمان حضور مسیح وجود خواهد داشت. وقایع آن آیات 7 و 8 2,000 سال طول می کشد! پولس به تسالونیکی ها در مورد خطر کنونی هشدار می داد که در آینده نزدیک به میزان بیشتری نمایان می شود ، اما تا زمان بازگشت مسیح به حیات خود ادامه می دهد. بنابراین ، او خطری کاملاً واقعی برای آنها دید. خطر گمراه شدن از راه صالح خود توسط این قانون غیر قانونی. ما امروز بیش از همتایان قرن اول خود در برابر این فریب ها ایمن نیستیم.
در زمان حواریون ، مرد بی قانونی محدود شد. رسولان توسط خود مسیح برگزیده شده بودند و هدایای روح آنها نیز گواه دیگری برای انتصاب الهی آنها بود. در چنین شرایطی ، هرکسی که جرات کرد متناقض باشد ، مطمئناً شکست خواهد خورد. با این حال ، با گذشت آنها ، دیگر مشخص نبود مسیح چه کسی را تعیین کرده است. اگر کسی ادعای انتصاب الهی را داشت ، اثبات غیر از این آسان نیست. مرد بی قانونی با نشانه‌ای در پیشانی خود نیامده است که اهداف واقعی خود را اعلام کند. او به عنوان یک گوسفند ، یک مؤمن واقعی ، یک پیروان مسیح می آید. او بنده فروتن است که در لباس عدالت و نور پوشیده است. (Mt 7: 15؛ 2 Co 11: 13-15) اعمال و آموزه های او قانع کننده است زیرا "مطابق با عملکرد شیطان هستند. او با استفاده از علائم و شگفتی هایی که در خدمت دروغ است ، از انواع نمایشگر قدرت استفاده خواهد کرد و همه راه های شرارت ، کسانی را که در حال هلاکت هستند فریب می دهد. آنها هلاک می شوند زیرا آنها از عشق به حقیقت امتناع ورزیدند و بنابراین نجات دهید. "- 2 تسالونیکی 2: 9 ، 10 NIV

آیا مرد بی قانونی شما را گول زده است؟

اولین کسی که مرد بی قانونی می کند خودش است. او همانند فرشته ای که شیطان شیطان شد ، به اعتقاد به عدالت در راه خود اعتقاد دارد. این خودشیفتگی او را متقاعد می کند که او به درستی انجام می دهد. او واقعاً باید خیال خودش را باور کند که برای دیگران قانع کننده باشد. بهترین دروغگوها همیشه به این باور می رسند که دروغ های خود را باور می کنند و هرگونه آگاهی از حقیقت واقعی را در اعماق ذهن ذهن دفن می کنند.
اگر او بتواند چنین کار خوبی را برای فریب دادن خودش انجام دهد ، چگونه باید بدانیم که آیا او ما را فریب داده است؟ آیا شما هم اکنون تعلیمات مرد بی قانونی را دنبال می کنید؟ اگر این سوال از یک مسیحی را در هر یک از صدها فرقه و فرقه های مسیحی امروز روی زمین بپرسید ، فکر می کنید هرگز کسی را که می گوید ، "بله ، اما من با فریب خوردن خوبم؟" همه ما معتقدیم که حقیقت داریم.
پس چگونه می توانیم هر یک از ما را بدانیم؟
پولس در سخنان پایانی وحی خود به تسالونیکیان ، کلید را به ما داد.

چگونه خود را از گمراهی محافظت کنیم

آنها هلاک می شوند زیرا آنها از عشق به حقیقت امتناع ورزید و آن را نجات دهید. "کسانی که توسط انسان بی قانونی وارد می شوند هلاک می شوند نه به خاطر این که آنها از حقیقت امتناع می ورزند بلکه به این دلیل که آنها از دوست داشتن آن امتناع می ورزند. مهم نبودن حقیقت است - به هر حال برای چه کسی تمام حقیقت را دارد؟ آنچه مهم است این است که آیا ما حقیقت را دوست داریم یا خیر. عشق هرگز بی عاطفه و خود راضی نیست. عشق محرک بزرگ است. بنابراین می توانیم نه با استفاده از برخی از تکنیک ها ، بلکه با به کار بردن حالتی از ذهن و قلب ، خود را در برابر انسان بی قانونی محافظت کنیم. هر چقدر آسان به نظر برسد ، به طور غیر منتظره ای سخت است.
عیسی گفت: "حقیقت شما را آزاد خواهد کرد". (جان 8: 32) همه ما می خواهیم آزاد باشیم ، اما نوعی آزادی که عیسی از آن صحبت می کند - بهترین نوع آزادی - قیمت دارد. اگر صادقانه حقیقت را دوست داشته باشیم ، نتیجه ای نخواهد داشت ، اما اگر چیزهای دیگر را بیشتر دوست داشته باشیم ، ممکن است قیمت بیش از آن باشد که مایل به پرداخت آن هستیم. (Mt 13: 45، 46)
واقعیت غم انگیز این است که اکثر ما نمی خواهیم هزینه آن را بپردازیم. ما واقعاً این نوع آزادی را نمی خواهیم.
بنی اسرائیل هیچ وقت مانند گذشته قضات آزاد نبود ، اما همه آنها را دور انداختند تا یک پادشاه انسانی بر آنها حکومت کند.[IV] آنها می خواستند شخص دیگری مسئولیت آنها را به عهده بگیرد. هیچ چیز تغییر نکرده است. در حالی که حکومت خدا را رد می کنیم ، انسانها خیلی مایل هستند که حاکمیت انسان را در آغوش بگیرند. ما به سرعت یاد می گیریم که خودمختاری سخت است. زندگی با اصول سخت است. کار زیادی طول می کشد و همه علائم بر روی فرد است. اگر اشتباه کنیم ، ما کسی را مقصر نمی دانیم بلکه خودمان هستیم. بنابراین ما با اراده آن را تسلیم می کنیم ، و اراده آزاد خود را به دیگری تسلیم می کنیم. این یک توهم به ما می دهد - فاجعه بار که معلوم است - ما در روز قیامت خوب خواهیم بود ، زیرا می توانیم به عیسی بگوییم که "ما فقط دستورات را دنبال می کردیم".
انصافاً نسبت به همه ما - از جمله خودم - همه در زیر حجاب تلقین به دنیا آمده ایم. افرادی که بیشتر به آنها اعتماد داشتیم ، والدین ما ، ما را گمراه کردند. آنها این کار را ناخواسته انجام دادند ، زیرا والدینشان نیز به همین ترتیب گمراه شدند ، و غیره. با این وجود ، این پیوند اعتماد پدری توسط مرد بی قانونی مورد استفاده قرار گرفت تا ما را وادار کند که دروغ را به عنوان حقیقت بپذیریم و آن را در آن قسمت از ذهن قرار دهیم که باورها به واقعیت هایی تبدیل می شوند که هرگز مورد بررسی دقیق قرار نمی گیرند.
عیسی گفت هیچ چیز پنهانی وجود ندارد که آشکار شود. (لوقا 12: 2) دیر یا زود ، مرد بی قانونی سر می زند. وقتی او این کار را انجام داد ، ما احساس نارضایتی خواهیم کرد. اگر اصلاً عشق به حقیقت داشته باشیم ، آلارم های دوردست در اعماق مغز صدا می شوند. با این حال ، چنین قدرت تلقین ما در طول زندگی است که به احتمال زیاد آنها را زنده می کنند. ما به یکی از بهانه های پیش ساخته که مرد بی قانونی برای استفاده از بی عیب و نقصان استفاده می کند ، می پردازیم تا شکست های خود را توضیح دهد. اگر در شک و تردیدهایمان بمانیم و آنها را علنی کنیم ، او ابزار مؤثر دیگری برای ساکت کردن ما دارد: آزار و اذیت. او چیزی را که دوستش داریم ، به عنوان مثال نام خوب ما یا رابطه ما با خانواده و دوستان ، تهدید خواهد کرد.
عشق مانند یک موجود زنده است. هرگز ساکن نیست. می تواند و باید رشد کند. اما همچنین می تواند پژمرده شود. هنگامی که برای اولین بار خواهیم دید که چیزهایی که معتقد بودیم درست است و از طرف خدا دروغی از منشأ انسانی است ، به احتمال زیاد وارد حالت انکار خود خواهیم شد. ما برای رهبران خود بهانه خواهیم گرفت ، و یادآوری می کنیم که آنها فقط انسان هستند و انسانها مرتکب اشتباه می شوند. همچنین ممکن است از ترس (البته ماهیت ناخودآگاه) از آنچه ممکن است یاد بگیریم ، اکراه داشته باشیم. بسته به شدت عشق ما به حقیقت ، این تاکتیک ها برای مدتی انجام می شوند ، اما روزی فرا می رسد که اشتباهات بسیار زیاد شده و ناسازگاری های جمع شده نیز بسیار زیاد است. با دانستن اینکه مردان صادقی که مرتکب اشتباه می شوند ، مستعد اصلاح آنها هستند ، زیرا دیگران به آنها اشاره می کنند ، خواهیم فهمید که چیز تاریک تر و عمدی تری در کار است. زیرا مرد بی قانونی به خوبی به انتقاد و تصحیح پاسخ نمی دهد. او شلاق می زند و کسانی را که تصور می کنند او را صاف می کنند مجازات می کند. (لوقا 6: 10، 11) در آن لحظه ، او رنگهای واقعی خود را نشان می دهد. غرور انگیزه او را از طریق پنهان عدالت و لباس نشان می دهد. او به عنوان کسی که دروغ را دوست دارد ، فرزند شیطان است. (جان 8: 44)
در آن روز ، اگر واقعاً حقیقت را دوست داشته باشیم ، به دوراهی می رسیم. ما با سخت ترین انتخابی که تاکنون مواجه شده ایم روبرو خواهیم شد. اشتباه نکنیم: این یک انتخاب مرگ و زندگی است. کسانی که از دوست داشتن حقیقت امتناع می ورزند ، کسانی هستند که از بین می روند. (2 Th 2: 10)

چگونه انسان بی قانونی را شناسایی کنیم

نمی توانید خیلی خوب از رهبری دین خود بپرسید که آیا آنها مرد بی قانونی هستند. آیا آنها پاسخ خواهند داد ، "بله ، من او هستم!"؟ بعید. آنچه آنها بسیار بیشتر انجام می دهند اشاره به "کارهای قدرتمند" مانند رشد جهانی دین شما ، تعداد زیاد اعضای آن ، یا غیرت و کارهای خوبی است که پیروان آن به خاطر آن شناخته می شوند - همه برای اینکه شما را متقاعد کنند که شما در یک ایمان واقعی هستند هنگامی که یک دروغگوی مزمن گرفتار دروغ می شود ، او اغلب برای پوشاندن آن دروغ پیچیده تری می بافد ، و در تلاش ناامیدانه تری برای تبرئه خود بهانه ای را بهانه می کند. به همین ترتیب ، مرد بی قانونی با استفاده از "نشانه های دروغ" پیروان خود را متقاعد می کند که لیاقت فداکاری آنها را دارند ، و هنگامی که نشانه ها نادرست نشان داده می شوند ، او هنوز نشانه های دقیق تر را می بافد و بهانه می کند تا شکست های گذشته خود را به حداقل برساند. اگر یک دروغگو منزوی را در معرض دید قرار دهید ، او از عصبانیت و تهدید استفاده می کند تا شما را به خاموشی بکشاند. در صورت عدم موفقیت ، او تلاش خواهد کرد با بی اعتبار کردن شما ، تمرکز خود را تغییر دهد. حمله به شخصیت خود به همین ترتیب ، مرد بی قانونی از "هر فریب نادرست" برای حمایت از ادعای قدرت خود استفاده می کند.
مرد بی قانونی در کوچه های تاریک نمی پیچد. او یک چهره عمومی است. در حقیقت او عاشق توجه است. "او در معبد خدا می نشیند ، و آشکارا خود را خدایی نشان می دهد." (2 Thess. 2: 4) معنی آن چیست؟ معبد خدا جماعت مسیحی است. (1 Co 3: 16، 17) مرد بی قانونی ادعا می کند که مسیحی است. او بیشتر نشسته است در معبد وقتی پیش شاه می آیی ، هیچ وقت نمی نشینی. کسانی که نشسته اند ، کسانی که ریاست می کنند ، کسانی که داوری می کنند ، کسانی هستند که پادشاه به آنها اختیار داده اند تا در حضور او بنشینند. انسان بی قانونی در اینکه مقام و منصب را برای خود می گیرد ، فرسوده است. با نشستن در معبد ، او "خود را علناً خدایی نشان می دهد".
چه کسی بر جماعت مسیحی ، معبد خدا حکمرانی می کند؟ چه کسی فرض قضاوت می کند؟ چه کسی خواستار اطاعت مطلق از دستورالعمل های خود است ، تا جایی که زیر سؤال بردن آموزه های او به عنوان سؤال از خدا قرار می گیرد؟
کلمه یونانی عبادت است proskuneó این بدان معناست که ، "پایین آمدن بر روی زانو ، انجام تعقیب ، عبادت". همه اینها عمل تسلیم را توصیف می کنند. اگر از دستورات کسی پیروی می کنید ، آیا او را تسلیم نمی کنید؟ مرد بی قانونی به ما می گوید کارها را انجام دهیم. آنچه او واقعاً می خواهد ، اطاعت ماست. تسلیم ما او به ما خواهد گفت که ما با اطاعت از او واقعاً از خدا اطاعت می کنیم ، اما اگر فرامین خدا با او فرق کند ، از ما خواهد خواست که به نفع او دستورات خدا را نادیده بگیریم. اوه ، مطمئنا ، او بهانه خواهد کرد. او به ما می گوید صبور باشید ، منتظر این هستیم که خداوند تنظیمات لازم را انجام دهد. او ما را به "پیشروی" متهم می کند ، اگر بخواهیم اکنون به جای اینکه منتظر پیروزی انسان بی قانونی باشیم ، از خدا پیروی کنیم ، اما در پایان ، ما به پرستش (تسلیم و اطاعت) خدای کاذب خواهیم رسید. چه کسی مرد بی قانونی است که در معبد خدا ، جماعت مسیحی نشسته است.
بر عهده هیچ مردی نیست که مرد بی قانونی را به شما نشان دهد. در حقیقت ، اگر کسی سراغ شما آمد و به دیگری به عنوان مرد بی قانونی اشاره کرد ، به کسی که اشاره می کند نگاه کنید. پولس الهام نشده بود که فاش کند این مرد بی قانونی چیست. این به عهده هر یک از ما است که این عزم را برای خود رقم بزنیم. ما همه آنچه لازم داریم را داریم. ما با عشق ورزیدن به حقیقت بیش از خود زندگی شروع می کنیم. ما به دنبال کسی هستیم که قانون خودش را بالاتر از قانون خدا قرار دهد ، زیرا بی توجهی به قانون خدا نوعی بی قانونی است که پل به آن اشاره کرده است. ما به دنبال کسی می گردیم که به عنوان خدایی عمل کند ، و در معبد خدا ، در اجتماع مسیحیان ، با اقتدار خود فرض گرفته باشد. مابقی آن بستگی به ما دارد.

چرا خداوند به انسان بی قانونی اجازه می دهد؟

چرا خداوند چنین مردی را در معبد خود تحمل می کند؟ او در چه هدفی خدمت می کند؟ چرا او اجازه داده است تا قرن ها وجود داشته باشد؟ جواب همه این سؤالات بسیار دلگرم کننده است و در مقاله آینده مورد بررسی قرار می گیرد.

_______________________________________________

[I] اعتقاد به اینکه جماعت مسیحی قرن اول به حقیقت مسیحیت نزدیکتر از آنچه ما هستیم نزدیک شده است با این واقعه در زندگی پولس رد می شود. آنها به همان اندازه که در سنت مان بودند مانع شدند.
[II] به شاهدان یهوه به اشتباه تعلیم داده شده است که این پیرمردها دارای یک نهاد حاکم در قرن اول بودند که به عنوان کانال ارتباطی منصوب شده خدا برای همه جماعات در آن زمان عمل می کردند. نتیجه ناخوشایند استراتژی جذابیت آنها نشانگر چیزی جز هدایت روح القدس است. درست است ، پیشگویی شده بود كه پولس قبل از پادشاهان موعظه كند ، و نتیجه این نقشه این بود كه او را تا سزار به سر ببرید ، اما خدا با چیزهای شیطانی امتحان نمی كند (Ja 1: 13) بنابراین احتمالاً مسیح می دانست که عدم تمایل بسیاری از یهودیان مسیحی برای رها کردن کامل قانون ، به این نتیجه می انجامد. برای بحث مفصلی که از کتاب مقدس نشان می دهد که در قرن اول هیچ نهاد حاکمیتی وجود نداشت ، ببینید دستگاه مدیریتی قرن اول - بررسی مبانی.
[III] یوحنا رسول از دجال در هشدار می دهد 1 John 2: 18، 22؛ 4: 3؛ 2 John 7. اینکه آیا این همان مرد بی قانونی است که پولس درباره آن صحبت می کند ، برای مقاله دیگری سؤال است.
[IV] 1 ساموئل 8: 19؛ همچنین ببینید "آنها از پادشاه درخواست کردند".

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    50
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x