وقتی یکی از شاهدان یهوه با در زدن درها به بیرون می رود ، پیام امید به ارمغان می آورد: امید به زندگی ابدی در زمین. در الهیات ما ، فقط نقاط 144,000 در بهشت ​​وجود دارد ، و همه آنها جز گرفته شده است. بنابراین ، شانس اینکه کسی که ما ممکن است به او موعظه کنیم ، تعمید می یابد و سپس از طرف خدا انتخاب می شود تا یکی از جای خالی های آسمانی را اشغال کند ، تقریباً به معنای پیروزی در قرعه کشی است. به همین دلیل ، تمام تلاش ما در جهت شناخت امید به زندگی در بهشت ​​زمینی است.
این اعتقاد ما - در حقیقت ، آموزش رسمی سازمان ماست - اگر کسی که پیام ما را رد می کند بمیرد ، او در قیام ناحق ها باز خواهد گشت. (اعمال 24: 15) به این ترتیب ، ما نشان می دهیم که خداوند عادل و عادل است ، زیرا کسی که می داند اما فرد ممکن است در برابر عدالت موضع گرفته باشد ، اگر او فقط کمی بیشتر عمر کرده بود.
با این حال ، این همه با رسیدن آرماگدون تغییر می کند. ما معتقدیم که گوسفندمانندها امید را می پذیرند و به سازمان ما می پیوندند. بزها بیرون هستند و در آرماگدون می میرند و به برش ابدی تبدیل می شوند. (Mt 25: 31-46)
از بین همه باورهای ما ، این عقیده بیشتر ما را آزار می دهد. ما یهوه را انصاف ، عادلانه و دوست داشتنی می دانیم. او هرگز کسی را به مرگ دوم محکوم نمی کند بدون اینکه ابتدا به او اخطار منصفانه داده باشد. فرصتی برای تغییر مسیر خود. با این حال ، ما متهم می شویم که با تبلیغ خود این فرصت را به ملت ها می دهیم و به راحتی نمی توانیم این کار را انجام دهیم. ما با یک کار غیرممکن زین شده ایم. ابزار کامل انجام کامل وزارت ما را انکار کرد. آیا ما باید به دلیل عدم دسترسی کافی به همه پاسخگو باشیم؟ یا کار بزرگتری در پیش است؟ برای تسکین وجدان پریشان ما ، بسیاری امیدوارند که در پایان کار چنین تغییر معجزه آسایی در کارهای تبلیغی ما انجام شود.
این یک معمای واقعی است ، می بینید؟ یا یهوه با همه یکسان رفتار نمی کند ، یا در مورد امیدی که تبلیغ می کنیم اشتباه می کنیم. اگر ما در حال امیدواری برای زنده ماندن در آرماگدون و زندگی در زمینی بهشتی هستیم ، پس کسانی که امید را قبول ندارند نمی توانند پاداش بگیرند. آنها باید بمیرند. در غیر این صورت ، تبلیغات ما زائد است - یک شوخی بد.
یا شاید ... فقط شاید ... کل فرض ما اشتباه است.

فرضیه

بدون شک ، آرماگدون مکانیزم ضروری برای پاکسازی زمین از شر است. به سختی می توان انتظار داشت که بدون از بین بردن همه عناصری که باعث تضعیف آن می شوند ، به دنیای جدیدی از عدالت ، صلح و امنیت دست یابیم. در سیستم شرور فعلی ما ، سالانه میلیون ها زندگی سقط می شود. سالانه میلیون ها نفر در دوران نوزادی به دلیل بیماری و سو mal تغذیه گسترده می میرند. پس از آن میلیونها نفر هستند که به بزرگسالی می رسند و فقط زندگی خود را در تنگنا زندگی می کنند ، و وجود بسیار ناچیز بسیاری از ما را در غرب ترجیح می دهند بمیرند تا اینکه مجبور به مواجهه با آن شوند.
در دنیای توسعه یافته ، ما مانند رومیان روز عیسی مسیح هستیم ، که در ثروت خود راحت هستیم ، در قدرت بالای ارتش خود ایمن هستیم و زندگی ممتازی را که ما در آن زندگی می کنیم ، تصویب کرده ایم. با این حال ، ما نیز توده های فقیر و رنج خود را داریم. ما عاری از بیماری ، درد ، خشونت ، ناامنی و افسردگی نیستیم. حتی اگر ما جزو معدود ممتازانی باشیم که از این همه ناسازگاری ها فرار می کنیم ، هنوز پیر می شویم ، فرومایه می شویم و سرانجام می میریم. بنابراین اگر با جنگ بزرگ خداوند عمرهای کوتاه مدت ما حتی کوتاهتر شود ، کدام یک از آن؟ در هر صورت ، همه می میرند. همه غرور است. (Ps 90: 10؛ Ec 2: 17)
با این حال ، امید به رستاخیز همه چیز را تغییر می دهد. با رستاخیز ، زندگی به پایان نمی رسد. این صرفاً قطع شده است - مانند خواب شبانه روزمرگی شما را مختل می کند. آیا ساعتهایی را که می خوابید ، متوجه می شوید؟ آیا حتی از آنها پشیمان می شوید؟ البته که نه.
به دامادهای سودوم و لوط فکر کنید. آنها هنگام باران آتش از آسمان همراه با بقیه ساکنان شهر نابود شدند. بله ، آنها died قرن ها پیش مردند. با این حال ، از دیدگاه آنها ، زندگی آنها یک رشته آگاهی ناگسستنی خواهد بود. از نظر ذهنی ، این شکاف وجود نخواهد داشت. این هیچ بی عدالتی نیست. هیچ کس نمی تواند انگشت خود را به سمت خدا نشانه رفته و گریه کند ، "ناپاک"!
بنابراین ، چرا ممکن است بپرسید ، آیا اعتقاد JW به آماگدون باعث ناراحتی ما می شود؟ چرا یهوه نمی تواند به سادگی قاتلانی را که در آرمبادون کشته شده ، مانند او که با ساکنان سودوم و گوموره انجام خواهد داد ، زنده کند؟ (Mt 11: 23، 24؛ لو 17: 28 ، 29)

ماندگار

اگر یهوه افرادی را که در آرماگدون می کشد زنده کند ، کار تبلیغ ما را باطل می کند. ما یک امید زمینی را تبلیغ می کنیم.
به طور خلاصه ، موضع رسمی ما این است:

ما از "آبهای خطرناک" این جهان شرور به سمت "قایق نجات" سازمان زمینی یهوه کشیده شده ایم. در درون آن ، هنگامی که به سمت "سواحل" یک دنیای جدید عادلانه حرکت می کنیم ، در کنار هم هستیم. (w97 1 / 15 صفحه 22 par. 24 خدا از ما چه چیزی را می خواهد؟)

درست همانطور که نوح و خاندان پرهیزگار او در کشتی حفظ شدند ، بقای افراد امروز به ایمان و ارتباط وفادار آنها به قسمت زمینی سازمان جهانی یهوه بستگی دارد. (w06 5 / 15 p. 22 par. 8 آیا شما برای بقا آمادگی دارید؟)

زنده كردن كشته شدگان در آرماگدون به معنای دادن پاداش همان پاداش پاداش اعطا شده به افراد در سازمان مانند بازماندگان آرماگدون است. نمی تواند باشد ، بنابراین ما یاد می گیریم که چنین نیست و پیامی را تبلیغ می کنیم که برای نجات به تغییر دین نیاز دارد.
پس چرا تفاوت بین Armageddon و Sodom و Gomorrah؟ به زبان ساده ، کسانی که در سدوم و گموره بودند موعظه نشدند و بنابراین فرصتی برای تغییر به آنها داده نشد. این عدالت و بی طرفی خدا را برآورده نمی کند. (اعمال 10: 34) ما بحث می کنیم که دیگر چنین نیست. ما در حال انجام متی 24:14 هستیم.

تا آن زمان ، مسحان هدایت امور را به عهده می گیرند که توسط گزارش خدمات سالانه ما کاملاً مستند است -بزرگترین اثر موعظه و تدریس در تاریخ بشر. (w11 8 / 15 ص. سؤالات 22 از خوانندگان [boldface اضافه شد])

اگر تعجب دارید که چنین ادعایی با شکوه ای داشته باشید با توجه به اینکه کار موعظه توسط عیسی آغاز شده است بیش از دو میلیارد افرادی که ادعا می کنند مسیحی هستند و در مقایسه با هشت میلیون شاهدان یهوه مسیحی هستند ، لطفاً بدانید که ما آن میلیارد ها را حساب نمی کنیم. ما معتقدیم که مسیحیت واقعی در قرن دوم درگذشت تا مسیحیت مرتد جایگزین شود. از آنجا که در کل فقط مسیحیان مسح 144,000 وجود دارد ، و از آنجا که جمع آوری گوسفندان دیگر با یک امید زمینی فقط در 20 آغاز شدth قرن ، هشت میلیون نفری که در صد سال گذشته به صفوف ما پیوسته اند ، مسیحیان واقعی هستند که از همه ملتها جمع شده اند. از نظر ما این یک موفقیت برجسته است.
به هر صورت ممکن است ، اجازه ندهیم که بحثی در مورد اینکه آیا این یک تفسیر دقیق از وقایع است یا صرفاً نشانه ای از سرگرمی های جمعی است ، گریبانگیر نشویم. مسئله این است که این اعتقاد ما را وادار کرده است که به این نتیجه برسیم که همه کسانی که در آرماگدون می میرند ، نمی توانند امید به رستاخیز داشته باشند. دقیقا به همین دلیل است؟ این امر را می توان با کمی تغییر تصویری که یک بار در یک جلسه عمومی در تالار پادشاهی شنیدم ، توضیح داد:
فرض کنیم یک جزیره آتشفشانی وجود دارد که در آستانه انفجار است. مانند Krakatoa ، این جزیره نابود می شود و تمام زندگی در آن نابود می شود. دانشمندان یک کشور پیشرفته به این جزیره می روند تا به بومیان بدوی در مورد فاجعه قریب الوقوع هشدار دهند. مردم محلی هیچ تصوری از ویرانی که قرار است به آنها وارد شود ، ندارند. کوه غوغا می کند ، اما این اتفاق قبلاً افتاده است. آنها نگران نیستند. آنها با سبک زندگی خود راحت هستند و نمی خواهند آنجا را ترک کنند. علاوه بر این ، آنها واقعاً نمی دانند که این غریبه ها در مورد عقاید تیره و تار صحبت می کنند. آنها دولت خاص خود را دارند و مجذوب این تفکر نیستند که مجبور باشند در کشور جدید خود به زودی با قوانین مختلف مطابق با شیوه جدید زندگی شوند. بنابراین ، فقط تعداد کمی به هشدار پاسخ می دهند و فرار پیشنهادی را انجام می دهند. اندکی پس از ترک آخرین هواپیما ، جزیره منفجر می شود و باعث کشته شدن همه کسانی می شود که در آن جا مانده اند. به آنها امید ، فرصتی برای بقا داده شد. آنها تصمیم گرفتند آن را نگیرند. بنابراین ، تقصیر از آنها است.
این استدلالی است که بر اساس الهیات شاهدان یهوه در مورد آرماگدون وجود دارد. به ما گفته می شود که ما در یک کار نجات دهنده زندگی هستیم. در حقیقت ، اگر ما درگیر آن نباشیم ، خودمان مقصر خون خواهیم بود و در آرمگدون خواهیم مرد. این ایده با تشبیه زمان ما با ایده حزقیال تقویت می شود.

پسر پسر ، من شما را به عنوان نگهبان خانه اسرائیل منصوب كرده ام. و وقتی سخنی از دهان من می شنوید ، باید آنها را از من اخطار دهند. 18 وقتی به کسی شرور می گویم ، "مطمئناً خواهید مرد" ، اما شما به او هشدار نمی دهید ، و شما نمی توانید حرف بزنید تا به فرد شرور هشدار دهد که از مسیر بد خود برگردد تا او زنده بماند ، او می میرد. خطای او به دلیل این که او شرور است ، اما من خون او را از شما می خواهم. 19 اما اگر به شرور هشدار دهید و او از شرارت و شرارت خود برنگردد ، به خاطر خطای او می میرد ، اما شما مطمئناً زندگی خود را نجات خواهید داد. »(Eze 3: 17-19)

یک ناظر با ذهن منتقد - که با بدن کامل آموزه های ما آشنا است - یادآوری می کند که همه کسانی که در آن زمان به دلیل گوش نکردن به هشدار اژکلیل جان خود را از دست داده اند ، دوباره زنده می شوند.[I]  (اعمال 24: 15) بنابراین مقایسه با کارهای ما قبل از آرماگدون کاملاً مناسب نیست. با این وجود ، این واقعیت از توجه تقریباً همه برادران JW من فرار می کند. بنابراین ، ما با امید به نجات بخشی از آتشفشان منفجر شده که جنگ قریب الوقوع آرماگدون است ، درب و از در با انگیزه عشق به همنوع خود می رویم.
با این حال ، در فرو رفتگی های تاریک ذهن ما متوجه می شویم که مقایسه ای که با بومیان ساکن جزیره آتشفشانی انجام شده نیز چندان مناسب نیست. همه آن بومی ها اخطار داده شدند. به سادگی در مورد کارهای تبلیغی ما اینگونه نیست. میلیون ها نفر در سرزمین های مسلمان وجود دارند که هرگز موعظه نشده اند. میلیون ها نفر دیگر در برده داری به یک شکل زندگی می کنند. حتی در سرزمینهایی که آزادی نسبی وجود دارد ، تعداد زیادی از افراد بدسرپرست وجود دارند که تربیت آنها چنان اسفناک بوده است که آنها را از نظر عاطفی ناکارآمد می کند. رهبران مذهبی خود دیگران را چنان خیانت کرده و مورد سو ab استفاده قرار داده اند که امید چندانی به اعتماد آنها به دیگری نیست. با توجه به همه اینها ، چگونه می توانیم اظهارنظر کنیم که بازدید کوتاه از خانه به خانه و نمایش کالاهای ادبی ، فرصتی عادلانه و مناسب برای نجات جان مردم زمین است. به راستی ، چه هوبری!
ما سعی می کنیم با گفتن مسئولیت جامعه راه خود را برای برون رفت از این تناقض استدلال کنیم ، اما حس ذاتی عدالت ما آن را نخواهد داشت. ما حتی در حالت گناهان خود نیز به تصویر خدا ساخته شده ایم. احساس انصاف بخشی از DNA ماست. این در وجدان خدادادی ما تعبیه شده است و حتی كوچكترین كودكان تشخیص می دهند كه چیزی فقط عادلانه نیست.
در حقیقت ، تعالیم ما به عنوان شاهدان یهوه نه تنها با دانش ما در مورد شخصیت (نام) خدا مغایرت ندارد ، بلکه با شواهدی که در کتاب مقدس آشکار شده است نیز مغایرت دارد. یکی از نمونه های برجسته ، نمونه Saul of Tarsus است. او به عنوان یک فریسی کاملاً از خدمات عیسی و کارهای معجزه آسای او آگاهی داشت. وی همچنین دارای تحصیلات عالی و آگاهی کافی بود. با این حال ، یک تصور معجزه آسای نور کور کننده همراه با سرزنش محبت آمیز پروردگار ما عیسی برای اصلاح مسیر وارسته خود لازم بود. چرا عیسی چنین تلاشی برای نجات او انجام می دهد ، اما از دختری فقیر در دوران پیش از نوجوانی در هند فروخته می شود که توسط پدر و مادرش به قیمت عروس که می توانستند بدل کنند ، به بردگی فروخته شد؟ چرا او شائول آزار و اذیت را نجات می دهد ، اما برخی از جوجه تیغی های بیچاره خیابان در برزیل را که زندگی خود را صرف جیغ غذا و مخفی شدن از اراذل و اوباش محله می کند ، دور می زند؟ کتاب مقدس حتی تصدیق می کند که جایگاه فرد در زندگی می تواند مانع از رابطه او با خدا شود.

"به من فقر و ثروت نده. فقط اجازه دهید من بخش غذایی خود را مصرف کنم ،  9 تا من راضی نباشم و شما را انكار كنم و بگویم ، "چه كسی یهوه است؟" و نه بگذار من فقیر شوم و دزدی كنم و اسم خدای خود را تحقیر كنم. "(PR 30: 8 ، 9)

از نظر یهوه ، آیا بعضی از انسان ها ارزش تلاش را ندارند؟ فکر را نابود کنید! با این وجود نتیجه ای است که آموزه JW ما را به آن هدایت می کند.

من هنوز آن را دریافت نمی کنم!

شاید هنوز به آن نرسیده اید. شاید هنوز نتوانید دریابید که چرا یهوه نمی تواند در آرماگدون به بعضی از آنها امان بگذارد ، یا در صورت عدم موفقیت در آن ، هرکسی را در زمان و روش خود در 1000 سال سلطنت آینده مسیح زنده می کند.
برای درک اینکه چرا این کار براساس آموزه های ما درباره نجات امید دوگانه عملی نخواهد شد ، در نظر بگیرید که کسانی که از آرماگدون جان سالم به در بردند - کسانی که در سازمان شاهدان یهوه مانند Ark هستند - زندگی ابدی ندارند. چیزی که آنها بدست می آورند یک فرصت در آن است. آنها زنده مانده اند اما باید در طول گناه خود در طول هزار سال به كمال خود ادامه دهند. اگر آنها نتوانند این کار را انجام دهند ، آنها همچنان خواهند مرد.
اعتقاد ما این است که شاهدان یهوه وفاداری که قبل از آرماگدون فوت کرده اند ، بعنوان بخشی از قیامت صالحان زنده می شوند. اینها به عنوان دوستان خدا صالح اعلام می شوند ، اما آنچه اعلام می شود همین است. آنها در پایان هزار سال همراه با بازماندگان آرماگدون به حالت گناه خود ادامه می دهند و به سمت کمال پیش می روند.

کسانی که خدا برای زندگی آسمانی انتخاب کرده اند ، باید حتی اکنون نیز صالح اعلام شوند. زندگی کامل انسانی به آنها منتسب می شود. (رومیان 8: 1) اکنون برای کسانی که ممکن است برای همیشه در روی زمین زندگی کنند ، این امر ضروری نیست. اما چنین افرادی اکنون می توانند به عنوان دوستان خدا صالح شناخته شوند ، همانطور که ابراهیم وفادار. (جیمز 2: 21-23 ؛ رومیان 4: 1-4) پس از چنین افرادی در پایان هزاره به کمال واقعی انسان می رسند و سپس آزمایش نهایی را می گذرانندآنها در موقعیتی قرار می گیرند که برای زندگی ابدی بشر عادلانه اعلام شوند. (از w85 12 / 15 صفحه 30)

كسانی كه در قیام ناحقان برمی گردند ، نیز به عنوان انسانهای گناهكار بر خواهند گشت ، و آنها نیز در پایان هزار سال باید به سمت كمال تلاش كنند.

فکرش را بکنید! تحت توجه محبت عیسی مسیح ، تمام خانواده انسانی - بازماندگان آرمگدون ، فرزندان آنها و هزاران میلیون مرده قیامت که از او پیروی می کنند -به سوی کمال انسان رشد خواهد کرد. (w91 6 / 1 ص. 8 [Boldface اضافه شد])

آیا این احمقانه به نظر نمی رسد؟ چه تفاوتی وجود دارد بین کسانی که امید را پذیرفتند و فداکاری های عظیمی در زندگی خود کردند و کسانی که خدا را نادیده گرفتند؟

"و شما مطمئناً [تمایز] بین صالح و بدکار ، بین کسی که به خدا خدمت می کند و کسی که به او خدمت نکرده اند ، خواهید دید." "(مال 3: 18)

در واقع ، تمایز کجاست؟
این به اندازه کافی بد است ، اما به نوعی ما این را به عنوان بخشی از الهیات خود پذیرفته ایم. احتمالاً به این دلیل که ما به عنوان یک انسان واقعاً نمی خواهیم کسی بمیرد - به ویژه پدر و مادر و خواهر و برادر "ناباور" مرده. اما استفاده از همان منطق در مورد کسانی که در آرماگدون نابود شده اند ، بسیار زیاد خواهد بود. انگار ساکنان آن جزیره محکوم که ترجیح می دهند سوار هواپیما نشوند و برای اطمینان به پرواز در نیایند با هر حال به طرز معجزه آسایی به کشور جدید منتقل می شوند. با وجود امتناع از پذیرش امید ، فرار می کنند. اگر چنین بود ، چرا از ابتدا حتی زحمت رفتن به جزیره؟ چرا خود را با صرف وقت و هزینه و تلاش برای متقاعد کردن یک جمعیت مقاوم در صورتی که نجات آنها هرگز به تلاش شما بستگی نداشت ، به دردسر انداخت؟
ما با یک پارادوکس غیر قابل حل مواجه هستیم. یا خداوند در محکوم کردن مردم به اعدام ناعادلانه است و هرگز فرصتی واقعی برای بقا به آنها نمی دهد ، یا کار موعظه ما عملی بیهودگی است.
ما حتی در انتشارات خود تصدیق ضمنی در مورد این عدم تجسس و اعتراف کرده ایم.

"ناصالح" بیش از "صالح" به کمک احتیاج خواهد داشت. آنها در طول زندگی خود چیزی از عنایت خداوند نمی شنیدند ، وگرنه وقتی خبر خوش به گوششان می رسید توجه نمی کردند. شرایط و محیط ارتباط زیادی با نگرش آنها داشت. برخی حتی نمی دانستند که مسیحی وجود دارد. فشارها و نگرانی های دنیایی دیگران چنان مانع شدند که «بذر» خبر خوب در قلب آنها ریشه دواند. (مت. 13: 18-22) سیستم موجود تحت تأثیر نامرئی شیطان شیطان "ذهن كافران را كور كرده است ، به این ترتیب كه مژده باشكوه درباره مسیح ، كه تصویر خداست ، ممکن است از بین نرود. " (2 کر. 4: 4) این یک "شانس دوم" برای آنهایی نیست که زنده شده اند. این اولین فرصت واقعی آنها برای به دست آوردن زندگی ابدی بر روی زمین از طریق ایمان به عیسی مسیح است. (w74 5 / 1 صفحه 279 داوری که عدالت را با رحمت متعادل می کند)

اگر رستاخیز ناحق شانس دوم نیست ، اما اولین فرصت واقعی برای کسانی است که قبل از آرماگدون می میرند ، چگونه می توان برای آن روحانی فقیر که اتفاق می افتد بدبختی برای زنده ماندن در آرمگدون فرق می کند؟ آیا اینها از برخی خرد و بینش فوق طبیعی برخوردار نیستند که درگذشتگان مرده آنها فاقد آن هستند؟
با این حال اعتقاد ما به یک امید زمینی این را می طلبد. زنده کردن کسانی که در آرماگدون می میرند ، تبلیغ JW یک امید زمینی را به یک شوخی بی رحمانه تبدیل می کند. ما به مردم می گوییم که آنها باید برای امید به فرار از مرگ در آرماگدون و زندگی در دنیای جدید ، فداکاری های زیادی کنند. آنها باید از خانواده و دوستان خود دست بکشند ، از شغل خود چشم پوشی کنند ، هزاران ساعت را در طول زندگی در کار تبلیغ واگذار کنند و تحقیر و تمسخر دنیا را تحمل کنند. اما این همه ارزش دارد ، زیرا آنها باید زندگی کنند در حالی که بقیه می میرند. بنابراین یهوه نمی تواند ناصالحی را که در آرماگدون می کشد زنده کند. او نمی تواند پاداش زندگی در دنیای جدید را به آنها بدهد. آیا چنین بود ، پس ما برای چه فداکاری می کنیم؟
این همان استدلال است ، البته برعکس ، که پولس به افسسیان فرمود:

"در غیر این صورت ، چه کسانی که به دلیل مردن بودن ، تعمید می شوند چه می کنند؟ اگر به هیچ وجه مردگان زنده نمی شوند ، چرا آنها نیز به منظور چنین بودن تعمید می شوند؟ 30 چرا ما نیز هر ساعت در معرض خطر هستیم؟ 31 هر روز با مرگ روبرو می شوم. این همان اطمینان شما از برادران است ، که من در مسیح عیسی مسیح ، پروردگار ما دارم. 32 اگر مثل سایر مردان ، من با حیوانات وحشی در افسوس جنگیدم ، برای من چه فایده دارد؟ اگر قرار نیست مردگان بزرگ شوند ، "بگذارید ما بخوریم و بنوشیم ، زیرا فردا ما خواهیم مرد." "(1Co 15: 29-32)

نظر او معتبر است. اگر رستاخیز وجود ندارد ، پس مسیحیان قرن اول برای چه می جنگیدند؟

"زیرا اگر مردگان زنده نشوند ... ما از همه مردانی هستیم که باید مورد سوء استفاده قرار بگیرند." (1Co 15: 15-19)

چه طعنه آمیز که اکنون باید بتوانیم استدلال پولس را کاملاً معکوس کنیم. آموزه ما در مورد آخرین فراخوان در روزهای آخر برای نجات مردم از آماگدون توسط کسانی که با یک امید تازه زمینی آشکار شده اند ، مستلزم این است که هیچ قیامی برای کسانی که در آرماگدون می میرند وجود ندارد. اگر وجود داشته باشد ، پس ما که در این باور انقدر تسلیم می شویم که تنها در دنیای جدید زنده خواهیم ماند "از همه مردانی هستیم که مورد ترحم قرار می گیرند".
هر وقت با چنین تناقضی روبرو شدیم که ناشی از دو مکان متقابل است ، وقت آن است که خودمان را فروتن کنیم و تصدیق کنیم که اشتباهی مرتکب شده ایم. وقت آن است که به قسمت یک برگردیم.

شروع از میدان یک

هنگامی که عیسی کار موعظه خود را شروع کرد ، برای همه کسانی که شاگرد او می شدند ، امید خود را افزایش داد. این امید حاکم با وی در پادشاهی وی بود. او به دنبال ایجاد پادشاهی از کاهنان بود که به همراه او ، تمام بشریت را به حالت مبارکی که آدم قبل از شورش خود بازگرداند ، بازگرداند. از 33 CE به بعد ، پیامی که مسیحیان موعظه می کردند شامل این امید بود.
برج مراقبت با این نقطه نظر مخالف است.

عیسی مسیح ، با این حال ، انسانهای بی صدا را به دنیای جدید و صلح آمیز سوق می دهد ، جایی که بشر مطیع در پرستش خدای یهوه متحد خواهد شد و به جلو به سمت کمال سوق خواهد یافت. (w02 3 / 15 صفحه 7)

با این وجود ، این بیانیه دلخواه هیچ پشتیبانی از آنچه در کتاب مقدس است پیدا نمی کند.
با این امید که عیسی در حقیقت تدریس کند ، دو نتیجه وجود دارد: امید را بپذیرید و پاداش آسمانی را بدست آورید ، یا امید را رد کنید و از دست ندهید. اگر از دست دادید ، نمی توانید در این سیستم امور صالح اعلام شوید و بنابراین نمی توانید از گناه رهایی یافته و نتوانید پادشاهی را به ارث ببرید. شما همچنان ادامه خواهید داد که ناحق و ناحق به عنوان چنین قیام می کنید. آنها می توانند با پذیرش یاری از "پادشاهی کاهنان" مسیح ، با خدا حق پیدا کنند.
برای سالهای 1900 ، این تنها امید تمدید شده بود. تأخیر ظاهری به دلیل نیاز به جمع آوری تعداد مشخصی از چنین مواردی برای تأمین نیاز بود. (2Pe 3: 8، 9؛ Re 6: 9-11) همه چیز خوب بود تا اواسط 1930 ها هنگامی که قاضی رادرفورد ایده ای از کتاب مقدس را ارائه داد که کاملاً بر روی انواع ساختگی و پادتنها ساخته شده بود که امید دیگری داشت. این امید ثانوی این بود که با عضویت در سازمان شاهدان یهوه ، شخصی بتواند آرمگدون را برای زندگی در دنیای جدید زنده بماند ، اگرچه هنوز هم به عنوان یک انسان ناقص ، هنوز نیاز به رستگاری دارد. به این ترتیب او به هیچ وجه فرق نمی کرد با ناحق رستاخیز غیر از این که او "رسیدن به سر" برای رسیدن به کمال داشت. با این تعریف ، این تعبیر ، میلیاردها نفری را که در آرماگدون خواهند مرد ، به ویرانی ابدی محکوم می کند.

حل تضاد

تنها راهی که می توانیم این تناقض را برطرف کنیم - تنها راهی که می توانیم نشان دهیم که یهوه عادل و صالح است - کنار گذاشتن آموزه شرم آور خدا درباره امید زمینی است. به هیچ وجه هیچ گونه مبنایی در کتاب مقدس وجود ندارد ، پس چرا ما اینقدر سرسختانه به آن چسبیده ایم؟ میلیاردها در دنیای جدید زنده می شوند - این درست است. اما این امیدی نیست که آنها باید بپذیرند یا رد کنند.
برای نشان دادن این موضوع ، به جزیره آتشفشانی خود برگردیم ، اما این بار آن را متناسب با واقعیت های تاریخ خواهیم کرد.
یک حاکم دوست داشتنی ، فرزانه و متمول پیش بینی تخریب این جزیره را دارد. او یک قطعه زمین گسترده در قاره خریداری کرده است تا بتواند کشور جدیدی را برای خودش ایجاد کند. زمین آن زیبا و متنوع است. با این وجود کاملاً از زندگی انسان عاری است. سپس پسرش را كه كاملاً به او اعتماد دارد منصوب می كند تا بیرون برود و مردم جزیره را نجات دهد. پسر می داند که بیشتر ساکنان جزیره قادر به درک همه عواقب شرایط خود نیستند ، تصمیم می گیرد که همه آنها را به زور به سرزمین جدید ببرد. با این حال ، تا زمانی که ابتدا زیرساخت حمایتی ایجاد نکند ، نمی تواند این کار را انجام دهد. یک دولت دولتی در غیر این صورت ، هرج و مرج و خشونت رخ خواهد داد. او به حاکمان ، وزرا و شفا دهندگان توانمند نیاز دارد. اینها را او از مردم خود جزیره خواهد گرفت زیرا فقط کسانی که در آن جزیره زندگی کرده اند فرهنگ و نیازهای مردم آن را کاملا درک می کنند. او به جزیره سفر می کند و شروع به جمع آوری چنین مواردی می کند. وی دارای استانداردهای سختگیرانه ای است که باید رعایت شود و فقط تعدادی از آنها قابل اندازه گیری هستند. اینها را انتخاب می کند ، آموزش می دهد و آماده می کند. او همه آنها را برای تناسب اندام آزمایش می کند. سپس ، قبل از فوران آتشفشان ، او همه اینها را به کشور جدید می برد و آنها را برپا می کند. در مرحله بعدی ، او به زور همه ساکنان جزیره را به کشور جدید می آورد ، اما به روشی که به همه اجازه می دهد با شرایط جدید خود سازگار شوند. آنها توسط برگزیدگان او یاری و راهنمایی می شوند. برخی همه کمک ها را رد می کنند و به روش هایی ادامه می دهند که صلح و امنیت مردم را به خطر می اندازد. اینها برداشته می شوند. اما بسیاری ، از شر همه موانعی که مانع زندگی قبلی آنها در جزیره شده بودند ، رها شده و با خوشحالی زندگی جدید و بهتر خود را در آغوش می کشند.

چه موقع Armageddon می آید؟

کتاب مقدس نمی گوید که آرماگدون به محض فرا رسیدن هر کس روی زمین ، فرصتی برای پذیرش یا رد امید به زندگی برای همیشه در روی زمین خواهد آمد. آنچه می گوید این است:

وی گفت: "وقتی كه او مهر پنجم را باز كرد ، من در زیر محراب روح كسانی را كه به دلیل كلام خدا و شهود آنها به قتل رسیده اند ، ذبح كردم. 10 آنها با صدای بلند فریاد زدند و گفتند: "تا کی ، خداوند متعال ، مقدس و واقعی ، آیا از قضاوت و انتقام خون ما بر کسانی که بر روی زمین ساکن هستند ، خودداری می کنید؟" 11 و به هر یك از آنها یك لباس سفید رنگ داده شد و به آنها گفته شد كه کمی بیشتر استراحت كنید ، تا اینكه تعداد بردگان و برادرانشان كه قرار بود كشته شوند ، همانطور كه ​​شده بود ، پر شود. »(پاسخ 6: 9-11)

هنگامی که تعداد کامل برادران عیسی کامل شود ، یهوه به این سیستم قدیمی پایان خواهد داد. هنگامی که برگزیدگانش از صحنه حذف شدند ، او چهار باد را آزاد می کند. (تن 24: 31; Re 7: 1) او ممکن است به برخی از افراد اجازه دهد تا از آرماگدون زنده بمانند. یا او با یک تخته سنگ تمیز شروع می کند ، و از قیام افراد ناصالح استفاده می کند تا به تدریج زمین را دوباره از بین ببرد. اینها جزئیاتی است که ما فقط می توانیم درباره آنها حدس بزنیم.
به نظر می رسد که برخی قیامت نخواهند کرد. کسانی هستند که تلاش می کنند تا برادران عیسی را مصیبت بزنند. یک غلام شرور وجود دارد که از برادران خود بدرفتاری می کند. یک مرد بی قانونی است که در معبد خدا نشسته و نقش خدای رقیب را بازی می کند. اینها چه کسانی هستند و معلوم می شود مجازات آنها چیست ، برای یادگیری باید صبور باشیم. سپس عده دیگری هستند که امیدوار بودند برادر عیسی شوند ، اما کمتر از این حد موفق شدند. اینها مجازات خواهند شد ، هرچند ظاهراً با مرگ دوم نیست. (2Th 2: 3,4؛ لو 12: 41-48)
واقعیت ساده این است که تاکنون فقط یک امید به مسیحیان گسترش یافته است. انتخاب بین آن امید و مرگ دوم نیست. اگر آن امید را از دست بدهیم ، احتمالاً در جهان جدید قیام خواهیم کرد. سپس به ما امید زمینی ارائه می شود. اگر آن را بگیریم ، زندگی خواهیم کرد. اگر آن را رد کنیم ، خواهیم مرد. (Re 20: 5، 7-9)
_______________________________________________________
[I] مقاله "چه کسی رستاخیز خواهد شد؟" در ماه مه 1 ، 2005 برج مراقبت (صفحه 13) تفکرات شاهدان یهوه را در مورد قیام افرادی که به طور مستقیم توسط یهوه کشته شدند ، تجدید نظر کرد. کوراه که آگاهانه با مسح های یهوه مخالفت کرده و در نتیجه شورش وی توسط زمین بلعیده شده است ، اکنون جزو آن دسته از مقبره های یادبود (شول) است که صدای استاد را می شنود و بیرون می آید. (جان 5: 28)

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    71
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x