مدتهاست که می خواهم در مورد آنچه کتاب مقدس در مورد نجات بشریت آموزش می دهد ، بنویسم. من که بعنوان یکی از شاهدان یهوه از یک سوابق تحصیل می کردم ، فکر کردم که کار نسبتاً ساده خواهد بود. معلوم نیست که این مورد باشد.
بخشی از این مشکل مربوط به پاکسازی ذهن از سال ها دکترین نادرست است. شیطان در ایجاد اشتباه در مسئله نجات انسان ، م mostثرترین کار را انجام داده است. به عنوان مثال ، این ایده که خیر به بهشت می رود و شر به جهنم منحصر در مسیحیت نیست. مسلمانان نیز در آن اشتراک دارند. هندوها معتقدند با دستیابی به این موفقیت مكشا (نجات) آنها از چرخه بی پایان مرگ و تناسخ (نوعی جهنم) آزاد می شوند و در بهشت با خدا یکی می شوند. شینتوئیسم به دنیای زیرین جهنمی اعتقاد دارد ، اما نفوذ از بودیسم جایگزین زندگی پس از مرگ مبارک را معرفی کرده است. مورمون ها به بهشت و نوعی جهنم اعتقاد دارند. آنها همچنین معتقدند که Latter Day Saints برای فرمانروایی بر سیارات از طرف خودشان منصوب خواهند شد. شاهدان یهوه بر این باورند که فقط 144,000 انسان برای سلطنت بر روی زمین طی 1,000 سال به بهشت می روند و بقیه انسانها به امید زندگی ابدی روی زمین زنده می شوند. آنها یکی از معدود آیینی هستند که به جهنم اعتقاد ندارند ، مگر به عنوان قبر مشترک ، یک حالت نیستی.
در دین بعد از دین ، تغییرات در یک موضوع مشترک را می یابیم: خوبها می میرند و به شکل دیگری از زندگی پس از مرگ پربرکت در جای دیگر می روند. بد می میرد و به نوعی لعنتی از زندگی پس از مرگ در جای دیگر می رود.
یک چیزی که همه می توانیم در آن توافق کنیم این است که همه می میریم. چیز دیگر این است که این زندگی بسیار ایده آل نیست و تمایل به چیزی بهتر جهانی است.
شروع از خراش
اگر می خواهیم حقیقت را کشف کنیم ، باید با یک تخته سنگ خالی شروع کنیم. ما نباید تصور کنیم که آنچه به ما آموخته اند معتبر است. بنابراین ، به جای اینکه بخواهیم برای اثبات یا رد عقاید گذشته - که یک فرآیند ضد تولید است - وارد مطالعه شویم ، اجازه دهیم ذهن خود را از پیش تصورات پاک کنیم و از ابتدا شروع کنیم. با جمع شدن شواهد و فهم حقایق ، در صورت تطابق یا باورهای گذشته ، آشکار خواهد شد.
سپس این سال ایجاد می شود: از کجا شروع کنیم؟ ما باید در مورد یک حقیقت اصلی به توافق برسیم ، چیزی را که بدیهی می پنداریم. سپس این مقدمه ای می شود که می توانیم برای کشف حقایق بیشتری قدم در این زمینه بگذاریم. به عنوان یک مسیحی ، این فرض را شروع می کنم که کتاب مقدس کلام قابل اعتماد و صادق خداوند است. با این حال ، این صدها میلیون نفر را از بحث حذف می کند که کتاب مقدس را به عنوان کلام خدا قبول ندارند. بیشتر آسیا نوعی مذهب را انجام می دهد که اصلاً بر اساس کتاب مقدس نیست. یهودیان کتاب مقدس را می پذیرند ، اما فقط قسمت آن را قبل از مسیحیت می پذیرند. مسلمانان فقط پنج کتاب اول را به عنوان کلام خدا می پذیرند ، اما کتابی دارند که جای آن را می گیرد. به اندازه کافی عجیب ، همین حرف را می توان در مورد دین به اصطلاح مسیحی مقدسین Latter Day (Mormonism) نیز بیان کرد ، که کتاب مورمون را بالاتر از کتاب مقدس قرار داده اند.
بنابراین بیایید ببینیم آیا می توانیم نقطه مشترکی پیدا کنیم که همه حقیقت جویان حقیقت بتوانند بر آن توافق کنند و می توان بر اساس آن اجماع ایجاد کرد.
تقدیس نام خدا
یک موضوع اصلی در کتاب مقدس مربوط به تقدیس نام خدا است. آیا این مضمون از کتاب مقدس فراتر رفته است؟ آیا ما می توانیم مدرکی خارج از کتاب مقدس برای آن پیدا کنیم؟
برای روشن شدن ، منظور ما از نام ، اسمی نیست که خدا می تواند توسط آن شناخته شود ، بلکه منظور او تعریف عبری است که به شخصیت شخص اشاره دارد. حتی کسانی که کتاب مقدس را به عنوان کلام خدا قبول دارند ، باید تصدیق کنند که این مسئله بیش از 2,500 سال قبل از نگارش کتاب مقدس بوده است. در واقع ، این به زمان اولین انسان ها برمی گردد.
به دلیل رنجی که بشریت در طول تاریخ خود تجربه کرده است ، شخصیت خدا مورد سرزنش قرار گرفته است ، زیرا بسیاری معتقدند که او بیرحمانه است ، یا حداقل ، بی توجه و نسبت به اوضاع بشریت بی تفاوت است.
بدیهیات: خالق بزرگتر از خلقت است
تا به امروز ، چیزی وجود ندارد که نشان دهد بیکران بودن جهان است. هر بار که تلسکوپ های قوی تری اختراع می کنیم ، تعداد بیشتری از آن را کشف می کنیم. همانطور که ما خلقت را از میکروسکوپ تا کلان بررسی می کنیم ، حکمت وحشت آور را در کل طراحی آن کشف می کنیم. از هر لحاظ ما تا یک درجه بی نهایت پیشی می گیریم. نتیجه می شود که در مباحث اخلاقی ، ما نیز پیشی می گیریم. یا آیا باید باور کنیم که نسبت به کسی که ما را ساخته است قادر به عطوفت ، عدالت و عشق بیشتر هستیم؟
فرضیه: برای ایمان به نجات همه نوع بشر ، باید باور داشت که خدا نه بی تفاوت است و نه بی رحمانه.
خدای بی رحم پاداشی ارائه نمی دهد ، و برای نجات آفرینش خود از رنج نخواهد بود. خدای بی رحم حتی ممکن است رستگاری ارائه دهد و سپس آن را از روی انتقام جویی ربوده یا لذت سادیستی را از رنج دیگران ببرد. نمی توان به شخصی ظالم اعتماد کرد و موجودی قدرتمند و ظالم بدترین کابوسی است که می توان تصور کرد.
ما از مردم بی رحم متنفر هستیم. وقتی مردم دروغ می گویند ، فریب می خورند و آسیب زا عمل می کنند ، ما واکنش احشایی نشان می دهیم زیرا مغز ما اینگونه ساخته شده است. درد و انزجار احساسی است که ما به دلیل فرآیندهایی که در قشر cinglate cingulate سیستم لیمبیک مغز و انسولای قدامی رخ می دهد احساس می کنیم. اینها همچنین وقتی دروغ و بی عدالتی را تجربه می کنیم واکنش نشان می دهند. ما از طریق خالق سیم کشی شده ایم.
آیا ما از خالق درستکارتر هستیم؟ آیا می توانیم از نظر عدالت و عشق به حقیرتر از خدا نگاه کنیم؟
به دلیلی که خدا بی تفاوت است. این فلسفه رواقیون بود. برای آنها خدا ظالم نبود ، بلکه کاملاً عاری از احساسات بود. آنها احساس کردند که احساسات ضعف را نشان می دهد. یک خدای بی احساس می تواند برنامه خاص خود را داشته باشد و انسانها فقط پیاده روی بازی هستند. A به معنای رسیدن به هدف است.
او ممکن است زندگی ابدی و آزادی از رنج را عطا کند در حالی که خودسرانه این امر را به دیگران انکار می کند. او ممکن است از بعضی انسانها صرفاً به عنوان وسیله ای برای کامل کردن دیگران استفاده کند و لبه های ناهموار را به همان شکلی که دارد ، صاف کند. هنگامی که آنها به هدف خود رسیدند ، می توان آنها را مانند کاغذ سنباده دست دوم دور انداخت.
چنین برخوردی را مذموم می دانیم و آن را ناعادلانه و ناعادلانه می دانیم. چرا؟ زیرا ما ساخته شده ایم که اینگونه فکر کنیم. خدا ما را اینگونه ساخته است. باز هم ، خلقت نمی تواند از نظر اخلاقی ، عدالت و عشق از خالق پیشی بگیرد.
اگر اعتقاد داریم که خدا بی تفاوت است یا حتی بی رحمانه است ، ما خود را نسبت به خدا متعالی می دانیم ، زیرا کاملاً مشهود است که انسان ها می توانند و دوست دارند حتی تا جایی که خود را برای رفاه دیگران فدا کنند. آیا باید باور کنیم که ما ، مخلوق خدا ، در بروز این ویژگی اساسی ، از خالق پیشی می گیریم؟[I] آیا ما از خدا بهتریم؟
واقعیت روشن است: کل مفهوم نجات همه بشریت با خدای بی تفاوت و بیرحم سازگار نیست. اگر قرار است حتی درباره رستگاری بحث کنیم ، باید بپذیریم که خدا نگران است. این اولین نقطه تلاقی ما با کتاب مقدس است. منطق به ما می گوید که اگر قرار است رستگاری باشد ، پس خدا باید خوب باشد. کتاب مقدس به ما می گوید که "خدا عشق است". (1 جان 4: 8) حتی اگر ما هنوز کتاب مقدس را قبول نداریم ، باید از این فرض شروع کنیم - بر اساس منطق - که خدا عشق است.
بنابراین ما اکنون مقدمه آغازین خود را داریم ، یک اصل دوم ، خدا عشق است. خدای مهربان بدون فراهم آوردن نوعی فرار - آنچه ما اصطلاح می کنیم ، اجازه نمی دهد که آفرینش خود رنج ببرد (به هر دلیلی) نجات ما.
منطق پیش فرض را بکار ببرید
س nextال بعدی که می توانیم بدون نیاز به مشورت با کتاب مقدس و یا سایر نوشته های باستانی دیگری که ممکن است باور کنند از جانب خداست ، پاسخ دهیم این است: آیا نجات ما مشروط است؟
برای نجات باید کاری انجام دهیم؟ کسانی هستند که معتقدند همه ما صرف نظر از هر چیزی نجات یافته ایم. با این حال ، چنین اعتقادی با مفهوم اراده آزاد سازگار نیست. اگر من نمی خواهم نجات پیدا کنم ، اگر زندگی ای که خدا ارائه می دهد نمی خواهم؟ آیا او به ذهن من دست می یابد و من را به آن علاقه مند می کند؟ اگر چنین است ، پس دیگر اراده آزاد ندارم.
این پیش فرض که همه ما اراده آزاد داشته باشیم ، همه فکر یک زندگی پس از مرگ لعنت را تخفیف می دهد.
ما می توانیم این منطق را با یک مثال ساده نشان دهیم.
یک مرد پولدار یک دختر دارد. او به راحتی در خانه ای متواضع زندگی می کند. او یک روز به او می گوید که با تمام امکانات رفاهی برای او عمارت ساخته است. بعلاوه ، این پارک در یک پارک شبیه بهشت ساخته شده است. او دیگر هرگز چیزی نخواهد خواست. او دو انتخاب دارد. 1) او می تواند به عمارت نقل مکان کند و از تمام آنچه زندگی ارائه می دهد لذت ببرد ، یا 2) او را در سلول زندان می اندازد و تا زمان مرگ شکنجه می شود. گزینه 3 وجود ندارد. او نمی تواند به راحتی در محل زندگی خود بماند. او باید انتخاب کند.
ایمن به نظر می رسد اگر بگوییم هر انسانی از هر فرهنگی در گذشته یا حال این تنظیم را ناعادلانه می داند - به عبارت ملایم.
تو متولد شدی. شما درخواست تولد نکردید ، اما اینجا هستید. شما هم دارید می میرید. ما همه هستیم. خدا راهی بهتر برای ما فراهم می کند ، زندگی بهتر. حتی اگر این پیشنهاد بدون رشته متصل ، بدون شرط باشد ، باز هم ممکن است ما رد کنیم. این طبق قانون اراده آزاد حق ماست. با این حال ، اگر ما مجاز به بازگشت به وضعیتی که قبل از ایجاد شده بودیم نیستیم ، اگر نمی توانیم به نیستی قبل از وجود برگردیم ، اما باید به حیات خود ادامه دهیم و هوشیار باشیم و یکی از دو گزینه ابدی رنج یا سعادت ابدی ، آیا این منصفانه است؟ آیا این صالح است؟ ما به تازگی پذیرفته ایم که خدا عشق است ، بنابراین آیا چنین ترتیبی با خدای عشق سازگار است؟
بعضی هنوز ممکن است احساس کنند که ایده مکان عذاب ابدی از دیدگاه منطقی منطقی است. اگر چنین است ، بیایید آن را به سطح انسانی پایین بیاوریم. به یاد داشته باشید ، برای رسیدن به این نقطه ، ما توافق کرده ایم که خدا عشق است. ما همچنین بدیهی می دانیم که خلقت نمی تواند از خالق پیشی بگیرد. بنابراین ، اگرچه ممکن است عاشق باشیم ، اما نمی توانیم از این ویژگی خدا را پشت سر بگذاریم. با این اوصاف ، فرض کنید شما فرزندی مشکل دار دارید که در طول زندگی خود چیزی جز درد دل و ناامیدی به شما نداده است. آیا مناسب است - با این فرض که شما توانایی این را دارید - که بدون دردسر و هیچ راهی برای پایان دادن به شکنجه باعث درد و رنج ابدی آن کودک شوید؟ آیا در آن شرایط خود را پدر یا مادری دوست داشتنی می نامید؟
تا این مرحله ما ثابت کردیم که خدا عشق است ، انسانها دارای اراده آزاد هستند ، که ترکیبی از این دو حقیقت مستلزم آن است که از درد و رنج زندگی ما فرار کند و سرانجام گزینه دیگری برای فرار بازگشت به نیستی که ما قبل از به وجود آمدن داشتیم.
این تقریباً تا آنجاست که شواهد تجربی و منطق انسانی می تواند ما را ببرد. برای کسب جزئیات بیشتر درباره چرایی و پس از آن نجات بشریت ، ما باید با خالق مشورت کنیم. اگر می توانید شواهد قانع کننده ای در این مورد در قرآن ، وداهای هندو یا نوشته های کنفوسیوس یا بودا پیدا کنید ، پس در آرامش باشید. من معتقدم کتاب مقدس این پاسخ ها را دارد و ما در مقاله بعدی خود آنها را بررسی خواهیم کرد.
مرا به مقاله بعدی این مجموعه برسانید______________________________________
[I] برای ما که قبلاً کتاب مقدس را به عنوان کلام خدا قبول کرده ایم ، این مسئله نجات به قلب تقدیس نام خدا می رود. هر چیز شرور و شیطانی که در مورد خدا گفته و یا به او نسبت داده شده باشد ، هنگامی که نجات انسان سرانجام محقق شود ، دروغ تلقی خواهد شد.
این جالب نیست زیرا به راحتی می توانستم تصور کنم که برخی ممکن است آنچه را خدا پیشنهاد می کند نخواهند. اراده آزاد دلیل خواهد بود ، و لزوماً کمبود محبت یا احترام به خدا نخواهد بود. ممکن است برخی احساس کنند که زندگی زمینی ابدی مطابق میل آنها نخواهد بود؟ من گمان می کنم خیلی بیشتر از آنچه که از آن آگاه هستیم در بازی است. ما می دانیم که خداوند قلمرو مادی ، زمین و زندگی در این کره خاکی ، از جمله انسان ها را ایجاد کرده است ، اما چرا؟ ما به عنوان انسان چیزهای بیشتری در درون خود داریم که نیاز به بیان دارد. به همین دلیل است که سمفونی ها نوشته می شوند ، نقاشی های خوب ایجاد می شوند... بیشتر بخوانید »
[…] این یکی از موضوعاتی خواهد بود که در مقاله ششم از مجموعه نجات ما در مورد مطالعه کتاب مقدس Beroean Pickets بررسی خواهیم کرد […]
[…] این پنجمین مجموعه از مجموعه "نجات" است. برای خواندن از ابتدا ، به رستگاری ، قسمت 1: یک پیش فرض غیر کتاب مقدس مراجعه کنید […]
[…] آخرین مقاله ، ما تلاش کردیم تا مبانی تجربی برای ایمان به نجات ، به جز هر نوع [...]
پس از خواندن دوباره این مقاله ، من تحت تأثیر قرار گرفتم که چگونه به نظر می رسد بیشتر در مورد لعنت ابدی متمرکز شده است. ملتی ، آیا این به این دلیل است که شما می خواهید دقیقاً آنچه را که ما به نجات نیاز داریم مشخص کنید؟ در شگفتم. 🙂
اگر منظور شما از لعنت ابدی ، عذاب ابدی در جهنم است ، موضع من این است که کتاب مقدس چنین چیزی را نمی آموزد. قسط بعدی باید این هفته باشد که بیشتر به بیان نکته در مورد نجات ادامه می دهد.
از کجا شروع کنیم؟
هسته اصلی حقیقت با هر موجودی است. چگونه یک انسان به آن دسترسی پیدا می کند؟ با "نگاه کردن به نیلوفرهای میدان" حالت درونی خود را احساس کنید. (لوقا 12:27) ممکن است تمام آنچه لازم است باشد.
برخی از افکار: من فکر می کنم نجات به خدا مربوط می شود که کاش همه موجودات کامل او این فرصت را داشته باشند که اگر می خواهند زندگی ابدی داشته باشند انتخاب کنند. من اعتقادی به خداباوری او (رئیس بودن) یا اثبات یک نکته ندارم. شیاطین می دانند که او خدا ، حاکم جهانی است. او خوب است؟ فرشتگان مشاهده کننده او را مشاهده کرده اند که با روشی دوست داشتنی نسبت به هر موقعیتی واکنش نشان می دهد ، بنابراین نیازی به اثبات یک نکته به آنها ندارد ... و از او لازم نیست که اثبات کند که او برای شیاطین یا انسانهای شریر خوب است ، عیسی ملزم شد... بیشتر بخوانید »
متشکرم.
Yahorakam ، خوب ، خوب ، ما اینجا چه داریم؟ 🙂 شما نمی دانید که هنگام خواندن آنچه در اینجا به اشتراک گذاشته اید احساس فوق العاده ای داشتم. کاملاً واضح است که شما بسیار فکر کرده اید و مشغول تحقیق و مطالعه شخصی کتاب مقدس (مطالعه) "خارج از جعبه" هستید: قاشقی که از خود فرض می کند ، هنوز تعیین نشده است ، "برده وفادار". باید به شما بگویم که من در همان صفحه ای هستم که شما در آن هستید. این نتیجه گیری دقیق است که من از مطالعه و تحقیق شخصی خودم به آن رسیده ام. خیلی خوشحالم که می بینم دیگران توانایی دارند... بیشتر بخوانید »
هنگام مرور مجدد ، (متاسفم که کاتولیک به نظر می رسد) من کلمه تعریف "پیش فرض" را جستجو کردم: گزاره یا ایده ای که به عنوان واقعی پذیرفته شده و به عنوان مبنای استدلال مورد استفاده قرار می گیرد. اگر بخواهیم مقاله ملتی را در نظر بگیریم ، این یک کلمه مهم است. چند نکته مرتبط تا کنون در این امر سهیم بوده اند: "لازم نیست که آنها بخشی از یک گروه مشخص ، یک سازمان مذهبی تحت اقتدار سلسله مراتب کلیسایی باشند. من اکنون معتقدم که وجود چنین مرجعیت دینی نشانه مطمئنی است که این گروه قوم یهوه نیستند. " و "هدف از... بیشتر بخوانید »
بنابراین ، من هنوز هم در حال تفکر ریشه دار دهه های انجمن JW هستم که اصلاً در مورد نجات ما نیست. این در مورد این است که چه کسی رئیس است و آیا او حق دارد رئیس شود.
طبق گفته ما (JW) ، نجات ما ثانویه است.
قبل از اینکه بتوانم به طریقی معنی دار کمک کنم ، باید بروم و مطالب بیشتری بخوانم ...
من دارم با بسیاری از چیزها کنار می آیم و چیزهای زیادی را که به عنوان حقیقت شناخته می شوند واژگون می کنم ، فقط برای اینکه بفهمم بسیاری از آنها به ما آموخته اند
دیوید
به طور خلاصه ، (من در محل کار خود هستم) ، داستان دختر مردی که دارای عمارت است ... اگر همه بشریت ، همه کسانی که اکنون زندگی دارند. آنهایی که مرده اند. همه به عبارتی دیگر که تا به حال زندگی کرده اند.
این را در نظر بگیرید. نکته ای در آینده که در واقع شواهد ملموسی مبنی بر "ارائه" عمارت و پارک زیبا به گونه ای به همه داده شود. در واقع تجلی یافته است. سپس احساس می کنم می توانیم به یک سناریوی نجات جهانی نگاه کنیم.
با این حال مطمئن نیستم که آیا آن وقت ایمان را دور زده است.
دیوید
خوب است که این حقیقت داشته باشد ، اما وقتی که من به بسیاری از فرشتگان فکر می کنم که در محضر خدا زندگی می کنند و هنوز هم آن را رها کردند تا شیطان را دنبال کنند. و سپس من به کسانی فکر می کنم که پس از پایان 1,000 سال شهر مقدس را به دنبال گوگ محاصره خواهند کرد. و بعد از میلیونها نفر از اسرائیلیات که به سختی یک ماه بعد بر روی بستر خشک دریای سرخ راه می رفتند تا یک گوساله طلا احمق را پرستش کنند. خوب ، حدس می زنم ، من ایمان دارم ... به حماقت همرزمانم ایمان دارم که همه چیز را حتی وقتی که هست... بیشتر بخوانید »
ممنون ملتی ،
من در حال بازگشت به هضم مقاله ای هستم که در بایگانی پیدا کردم - "چه زمانی اولین قیامت اتفاق می افتد" من آن را شروع کردم و باید آن را هضم کنم تا بتوانم از این تصویر تشکیل شده استفاده کنم. دارم از یک چیز به چیز دیگر می پردم!
چند وقت دیگه میبینمت.
شروع از ابتدا مانند بازگشت به خانه است و این بار ماندن در آن همیشه دانستن راه بازگشت باعث می شود طبیعت واقعی را به عنوان یک انسان احساس کنید. (لوقا 15:17). همیشه توجه خود را با دقت به مراحل مسیح معطوف کنید. (1 حیوان خانگی 2:21)
اینها فقط چند نکته است که باید مورد توجه قرار گیرد.
چیست:
1. تلفظ واقعی نام خدا و معنای آن؟ ،
2. نجات دقیقاً از چه چیزی؟
3. مرگ؟ ،
4. عشق؟ ،
درباره تلفظ نام خدا چیزهای زیادی ساخته شده است. من معتقدم که تمرکز بر روی آن باعث می شود که مسئله بسیار مهمتری راجع به آنچه نام الهی نشان می دهد از دست بدهیم.
بله ، معنای اصلی است. "پدر من" عبارتی آشنا تر برای استفاده یا مشابه آن است که در روم 8:15 نوشته شده است.
"برای ایمان به نجات ، باید باور کرد که خدا نه بی تفاوت است و نه بی رحمانه." ملتی ، فکر می کنم برای نتیجه گیری خیلی کم فرض کنید. چیزی که ممکن است برای یک انسان نجات باشد ، در واقع ممکن است هدیه ای از جانب خدای بی رحم یا بی تفاوت باشد اگر مثلاً با نجات یافتن ، آن شخص خاص فقط در نقشه های بزرگ خدایان نقش آفرینی کند ، که ممکن است برای شخص دیگری شر باشد . تشبیه یک حاکم انسانی با استفاده از روش هویج و چوب است. کسانی که از قوانین و اراده حاکم پیروی می کنند ، دائماً در کشور هویج می گیرند... بیشتر بخوانید »
نکات معقول ، تایخیک. بیایید با این نکته شروع کنیم: "من فکر می کنم چیز دیگری به عنوان یک پیش فرض مورد نیاز است. مانند کتاب مقدس. یا حداقل چند آیه خاص از کتاب مقدس. " هدف از مقاله اول در مورد رستگاری تلاش برای یافتن مقدمه ای بود که همه بتوانند در مورد اینکه آیا آنها کتاب مقدس را به عنوان کلام خدا قبول دارند یا نه به توافق برسند. بنابراین پیش فرض باید موضوعی باشد که بتوانیم بدون در بردن مقالات ایمانی یا نوشتارهای مقدس توافق کنیم. در مقاله بعدی وارد کتاب مقدس می شوم. اکنون در مورد نکته دیگری که مطرح می کنید ، فقط در صورت کارایی ما جواب می دهد... بیشتر بخوانید »
کسانی مانند کالوینیست ها هستند که معتقدند رستگاری برای همه مناسب نیست. هنگام خواندن مقاله شما ، من نیز آن را فرض نکردم. با این حال ، اگر رستگاری برای همه در زمره مقدمات شما باشد ، من با نتیجه گیری شما موافقم. من پیشنهاد می کنم که باید صریحاً بیان شود.
در مورد هدف مقاله ، بله ، از همان اولین خواندن برای من روشن بود. شما خیلی واضح بیان می کنید
بنابراین…. آیا این مسئله خداپرستی است؟ (نمی دانید این یک کلمه است). با خواندن سرتاسر این سایت ، من هنوز افکار ناراحت کننده ای درباره نام - یهوه دارم. یادم می آید 36 سال پیش وقتی در اواسط 20 سالگی به هنگام رسیدن به درک اینکه این "یهوه" کی بود ، یک آرامش باورنکردنی بر من غلبه کرد. چندین بار از زمان پیدا کردن این صفحات ، به بالای این صفحه ، سمت راست ، منو ، "درباره" می روم و "آنچه را که باور می کنیم" را می خوانم. گلوله شماره 4 از نام خدایان صحبت می کند. اگرچه ما روش دقیق بیان آن را نمی دانیم. اگر همه چیز نجات باشد... بیشتر بخوانید »
برای من ، این سوال که چه کسی قوم خدا هستند ، وقتی حل شد که فهمیدم لازم نیست عضوی از یک گروه مشخص ، یک سازمان مذهبی تحت اقتدار سلسله مراتب کلیسایی باشند. من اکنون معتقدم که وجود چنین مرجعیت دینی نشانه مطمئنی است که این گروه قوم یهوه نیستند. قوم یهوه دارای یک پادشاه هستند ، پادشاهی که خود یهوه منصوب کرده است. به همین دلیل عیسی از تصویر گندم و علف های هرز استفاده می کند. او می دانست كه قوم یهوه مانند رشته های گندم احاطه شده توسط یك مزارع علف های هرز وجود خواهند داشت.... بیشتر بخوانید »
شگفت انگیز!
من چنین بحث هایی را از ابتدا بر اساس منطق دوست دارم.
منتظر مقاله بعدی باشید
شروع عالی Meleti. مشتاقانه منتظر قسمت 2 و 3 هستم. امیدوارم موضوعی در مورد چگونگی تغییر در اعلامیه ها و معیارهای خداوند داشته باشد ...
وای. کوتاهترین نظر من تاکنون! ووه!
.... اما داجو هنوز هم با 6 ضربه کلیدی مرا کتک می زند.
عشق زیاد،
صادقانه بگویم ، من فقط یک طرح کلی مبهم از اینکه همه اینها کجا می رود ، دارم. وقتی هر قسمت را می نویسم ، می فهمم ایده هایی که در ابتدا وجود نداشتند. من سعی می کنم با آن مبارزه نکنم ، بلکه فقط اجازه می دهم جریان پیدا کند.
بله!