در آخرین مقاله، ما تلاش کردیم تا مبانی تجربی برای ایمان به نجات ، به جز هر نوع سیستم دینی ، پیدا کنیم. با این حال ، این روش فقط می تواند ما را تا اینجا ببرد. در برهه ای از زمان ، داده هایی که نتیجه گیری خود را بر اساس آنها انجام می دهیم ، تمام می شوند. برای ادامه کار ، به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.

برای بسیاری ، این اطلاعات را باید در قدیمی ترین کتاب جهان ، کتاب مقدس یافت - کتابی که پایه و اساس سیستم اعتقادی یهودیان ، مسلمانان و مسیحیان یا تقریباً نیمی از جمعیت زمین است. مسلمانان از این موارد به عنوان "اهل کتاب" یاد می کنند.

با وجود این بنیاد مشترک ، این گروه های مذهبی در مورد ماهیت نجات توافق ندارند. به عنوان مثال ، یک کار مرجع توضیح می دهد که در اسلام:

"بهشت (فردا) ،" باغ "(جانا) نیز نامیده می شود ، مکانی برای لذت جسمی و روحی ، با عمارت های عالی (39:20 ، 29: 58-59) ، غذاها و نوشیدنی های خوشمزه (52:22 ، 52) : 19 ، 38:51) ، و اصحاب باکره به نام houris (56: 17-19 ، 52: 24-25 ، 76:19 ، 56: 35-38 ، 37: 48-49 ، 38: 52-54 ، 44: 51-56 ، 52: 20-21). جهنم یا جهان نام (ژنه یونانی) ، در قرآن و سنت با استفاده از تصاویر متنوع به کرات ذکر شده است. "[I]

از نظر یهودیان ، نجات به معنای واقعی یا به معنای معنوی به بازسازی اورشلیم گره خورده است.

الهیات مسیحی برای مطالعه آموزه نجات یک کلمه دارد: غالب شناسی. علیرغم پذیرش کل کتاب مقدس ، به نظر می رسد به همان اندازه که عقاید مختلف در مورد ماهیت نجات وجود دارد ، اختلافات مذهبی نیز در جهان مسیحیت وجود دارد.

به طور کلی ، فرقه های پروتستان معتقدند که همه افراد خوب به بهشت ​​می روند ، در حالی که شریران به جهنم می روند. با این حال ، کاتولیک ها در جای سوم قرار می گیرند ، نوعی مسیر زندگی پس از مرگ به نام برزخ. برخی از فرقه های مسیحی معتقدند که فقط گروه کوچکی به بهشت ​​می روند ، در حالی که بقیه یا در نهایت ابدی مرده اند ، یا برای همیشه روی زمین زندگی می کنند. برای قرن ها ، در مورد تنها اعتقاد مشترک هر گروه این بود که تنها راه به بهشت ​​ارتباط با گروه خاص خود است. بنابراین کاتولیک های خوب به بهشت ​​می روند ، و کاتولیک های بد به جهنم می روند ، اما همه پروتستان ها به جهنم می روند.

در جامعه مدرن ، چنین دیدگاهی روشنگرانه دیده نمی شود. در واقع ، در سراسر اروپا ، اعتقادات مذهبی چنان رو به زوال است که آنها اکنون خود را در دوران پس از مسیحیت می دانند. این کاهش اعتقاد به ماورا طبیعی تا حدودی به دلیل ماهیت اسطوره ای آموزه نجات است که توسط کلیساهای مسیحیت تعلیم داده می شود. ارواح بالدار خوشبختی که روی ابرها نشسته اند و بر روی چنگ های خود بازی می کنند ، در حالی که محکومین توسط شیاطین صورت خشمگین با چنگال پر می شوند ، فقط ذهن مدرن را جذب نمی کند. چنین افسانه هایی به عصر جاهلیت گره خورده است ، نه به عصر علم. با این وجود ، اگر همه چیز را رد کنیم ، زیرا از آموزه های خیالی مردان ناامید شده ایم ، در خطر این هستیم که کودک را با آب گرم بیرون بیاندازیم. همانطور که خواهیم دید ، مسئله رستگاری که در کتاب مقدس به وضوح ارائه شده است ، هم منطقی است و هم قابل باور.

پس از کجا شروع کنیم؟

گفته شده است که "برای دانستن اینکه کجا می روید ، باید بدانید کجا بوده اید." این قطعاً با توجه به درک رستگاری به عنوان مقصد ما درست است. بنابراین بیایید تمام پیش داوری ها و تعصبات درباره هر آنچه كه هدف زندگی را احساس می كنیم كنار بگذاریم و برگردیم تا ببینیم كه همه چیز از كجا شروع شده است. فقط در این صورت است که می توانیم با خیال راحت و در حقیقت به جلو حرکت کنیم.

بهشت گمشده

کتاب مقدس نشان می دهد که خداوند از طریق پسر تنها پسرش یک جهان جسمی و معنوی خلق کرده است. (جان 1: 3, 18; Col 1: 13-20) او قلمرو روح را با پسران ساخته شده در تصویر خود پر کرد. این موجودات تا ابد زندگی می کنند و بدون جنسیت هستند. به ما گفته نشده که همه آنها چه کار می کنند ، اما کسانی که با انسان ارتباط برقرار می کنند فرشتگان نامیده می شوند که به معنای "پیام آوران" است. (فرصت های شغلی 38: 7; Ps 89: 6; لو 20: 36; او 1: 7) به غیر از این ، ما اطلاعات کمی در مورد آنها داریم ، زیرا کتاب مقدس اطلاعات زیادی در مورد زندگی آنها و یا محیط زندگی آنها در ارتباط نیست. به احتمال زیاد هیچ کلمه ای برای انتقال صحیح چنین اطلاعاتی به مغز انسان ما وجود ندارد ، فقط از جهان فیزیکی آگاهی داریم که می توانیم با حواس فیزیکی خود درک کنیم. تلاش برای درک جهان آنها ممکن است با وظیفه توضیح رنگ برای یک نابینای متولد شده مقایسه شود.

آنچه ما می دانیم این است كه مدتی پس از ایجاد زندگی هوشمند در قلمرو روح ، یهوه خدا توجه خود را به ایجاد زندگی هوشمند در جهان جسمی معطوف كرد. کتاب مقدس می گوید که او انسان را در شکل خود ساخته است. بدین ترتیب ، هیچ تمایزی در مورد دو جنسیت وجود ندارد. در کتاب مقدس آمده است:

"بنابراین خداوند انسان را در سیمای خود ، در سیمای خدا آفرید که او را آفرید. زن و مرد آنها را آفرید. " (Ge 1: 27 ESV)

بنابراین ، چه یک زن مونث و چه یک مرد ، انسان به شکل خدا آفریده شده است. در اصل به انگلیسی ، مرد به انسانی از هر دو جنس اشاره داشت. آ ورمن یک مرد بود و یک زن زن یک مرد زن بود وقتی این کلمات از کار افتادند ، رسم این بود که وقتی انسان به او اشاره می کند بدون توجه به جنس ، و با حروف کوچک هنگام اشاره به مرد ، با حروف بزرگ بنویسید.[II]  متأسفانه استفاده مدرن از حروف بزرگ استفاده کرده است ، بنابراین به غیر از زمینه ، خواننده راهی ندارد که بفهمد "انسان" فقط به مرد یا نوع انسان اشاره دارد. با این وجود ، در پیدایش ، می بینیم که یهوه زن و مرد را یکسان می داند. هر دو از نظر خدا برابرند. اگرچه از جهاتی متفاوت است ، اما هر دو در تصویر خدا ساخته شده اند.

مانند فرشتگان ، اولین انسان را پسر خدا می گفتند. (لوقا 3: 38) فرزندان از پدر خود ارث می برند. آنها نام ، فرهنگ ، ثروت ، حتی DNA او را به ارث می برند. آدم و حوا خصوصیات پدرشان را به ارث بردند: عشق ، خرد ، عدالت و قدرت. آنها همچنین زندگی او را که ابدی است به ارث بردند. نمی توان از ارث اراده آزاد غافل شد ، کیفیتی که منحصر به همه آفرینش های هوشمند است.

یک رابطه خانوادگی

انسان خلق نشده است تا بنده خدا باشد ، گویی که به بندگان نیاز دارد. انسان آفریده نشده است تا موضوع خدا باشد ، گویی که خداوند نیاز دارد بر دیگران حکمرانی کند. انسان از روی عشق آفریده شده است ، عشقی که پدر نسبت به فرزند دارد. انسان آفریده شده است تا بخشی از خانواده جهانی خدا باشد.

اگر بخواهیم رستگاری خود را درک کنیم ، نمی توانیم نقشی را که عشق باید بازی کند دست کم بگیریم ، زیرا انگیزه کل تنظیمات عشق است. کتاب مقدس می گوید ، "خدا عشق است." (1 جان 4: 8) اگر بخواهیم نجات را فقط با تحقیق كتاب مقدس بفهمیم ، نه عشق به خدا ، باید مطمئن شویم كه شکست خواهیم خورد. این اشتباهی بود که فریسیان مرتکب شدند.

"شما در حال جستجو در کتاب مقدس هستید زیرا فکر می کنید زندگی ابدی خواهید داشت با استفاده از آنها و اینها کسانی هستند که در مورد من شهادت می دهند. 40 و با این حال شما نمی خواهید پیش من بیایید تا زندگی کنید. 41 من شکوه و جلال را از مردان قبول ندارم ، 42 اما من به خوبی می دانم که شما عشق به خدا در خود نداریداست. (جان 5: 39-42 NWT)

وقتی به یک حاکم یا یک پادشاه یا یک رئیس جمهور یا یک نخست وزیر فکر می کنم ، به کسی فکر می کنم که بر من حکومت می کند ، اما احتمالاً حتی نمی داند که من وجود دارم. با این حال ، وقتی به یک پدر فکر می کنم ، تصور دیگری می گیرم. پدری فرزندش را می شناسد و فرزندش را دوست دارد. این عشقی است که هیچ عشق دیگری ندارد. کدام رابطه را ترجیح می دهید؟

آنچه اولین انسان ها داشتند - میراثی که قرار بود متعلق به شما و من باشد - رابطه پدر و فرزند بود ، با یهوه خدا به عنوان پدر. این همان چیزی است که والدین اول ما هدر دادند.

چگونه ضرر به وجود آمد

ما نمی دانیم که انسان اول ، آدم ، چه مدت زندگی کرد قبل از اینکه یهوه جفتی برای او ایجاد کند. برخی اظهار داشتند که ممکن است دهه ها گذشته باشد ، زیرا در آن زمان ، او حیوانات را نامگذاری کرد. (Ge 2: 19-20) به هر حال ، زمانی فرا رسید که خداوند مرد دوم ، یک زن ماده ، حوا را آفرید. او چون مکمل مرد است.

حالا این یک ترتیب جدید بود. در حالی که فرشتگان قدرت زیادی دارند ، اما نمی توانند تولید مثل کنند. این آفرینش جدید می تواند فرزندان تولید کند. با این حال ، تفاوت دیگری نیز وجود داشت. این دو جنسیت قرار بود به عنوان یکی کار کنند. آنها مکمل یکدیگر بودند.

"سپس خداوند خدا گفت ،" خوب نیست که انسان تنها بماند. من یك مددكار به عنوان مكمل او خواهم ساخت. " (Ge 2: 18 HSCB[III])

A متمم چیزی است که "کامل یا به کمال می رساند" یا "هر دو قسمت لازم برای تکمیل کل". بنابراین در حالی که این مرد می توانست برای مدتی به تنهایی اداره کند ، خوب نبود که او همین طور بماند. آنچه مرد از دست می دهد ، زن کامل می کند. آنچه زن از دست رفته است ، مرد کامل می کند. این ترتیب خداست و فوق العاده است. متأسفانه ، ما هرگز نتوانستیم به طور کامل از آن قدردانی کنیم و ببینیم که هدف اصلی کار کردن چگونه بوده است. به دلیل تأثیر خارجی ، ابتدا زن و سپس مرد ریاست پدرشان را رد کردند. قبل از تحلیل آنچه اتفاق افتاده است ، مهم است که درک کنیم چه زمانی این اتفاق افتاد به زودی نیاز به این امر آشکار خواهد شد.

برخی معتقدند که پیروی از خلقت حوا فقط یک یا دو هفته قبل از گناه اصلی اتفاق افتاده است. استدلال این است که حوا کامل و در نتیجه بارور بود و احتمالاً در ماه اول باردار می شد. با این وجود چنین استدلالی سطحی است. ظاهراً خداوند قبل از آنكه زن را به نزد خود بياورد ، مدتي را به خود مرد اختصاص داد. در آن زمان ، خدا با مرد صحبت كرد و به او دستور داد همانطور كه ​​پدر كودكی را تعلیم می دهد و آموزش می دهد. آدم با خدا صحبت می کند همانطور که مردی با مرد دیگری صحبت می کند. (Ge 3: 8) وقتی زمان آوردن زن به مرد رسید ، آدم برای این تغییر در زندگی خود آماده بود. او کاملا آماده بود. کتاب مقدس این را نمی گوید ، اما این یکی از نمونه های چگونگی درک عشق به خدا به ما کمک می کند تا رستگاری خود را درک کنیم. آیا بهترین و دوست داشتنی ترین پدر آنجا فرزند خود را برای ازدواج آماده نمی کند؟

آیا پدری مهربان برای فرزند دوم خود کم کاری می کند؟ آیا او فقط حوا را برای زین كردن او با تمام مسئولیت های تولد كودك و تربیت كودك طی چند هفته پس از شروع زندگی خود ایجاد خواهد كرد؟ آنچه بیشتر محتمل است این است که وی از قدرت خود برای جلوگیری از تولد فرزند در مرحله رشد فکری خود استفاده کرده است. به هر حال ، اکنون می توانیم همان کارها را با یک قرص ساده انجام دهیم. بنابراین تصور اینکه خدا می تواند بهتر عمل کند کار سختی نیست.

کتاب مقدس نشان می دهد که این زن با خدا نیز صحبت کرده است. تصور کنید چه زمانی بود ، اینکه بتوانید با خدا راه بروید و با خدا صحبت کنید. از او س askال کند و از طرف او راهنمایی شود. اینکه توسط خدا دوست داشته شوید و بدانید که شما نیز دوست داشته شده اید ، زیرا پدر خود چنین چیزی به شما می گوید؟ (Da 9: 23; 10:11، 18)

کتاب مقدس به ما می گوید که آنها در منطقه ای که برای آنها کشت شده بود زندگی می کردند ، باغی به نام Eden یا به عبری ، گان-بعدن به معنای "باغ لذت یا لذت". در لاتین ، این ارائه می شود paradisum voluptatis جایی که ما کلمه انگلیسی خود را دریافت می کنیم ، "paradise".

آنها هیچ چیز کمبودی نداشتند.

در باغ ، یک درخت وجود داشت که نشان دهنده حق تعیین صحیح و غلط خداوند برای خانواده انسانی بود. ظاهراً هیچ چیز خاصی در مورد درخت وجود نداشت جز این که درخت چیزی انتزاعی است ، نقش بی نظیر یهوه به عنوان منبع اخلاق.

یک پادشاه (یا رئیس جمهور یا نخست وزیر) لزوماً چیزی بیشتر از رعایای خود نمی داند. در حقیقت ، در طول تاریخ بشر پادشاهان فوق العاده احمقی وجود داشته اند. یک پادشاه ممکن است دستورالعمل ها و قوانینی را تصویب کند که هدف آن راهنمایی اخلاقی و محافظت از مردم در برابر آسیب ها باشد ، اما آیا او واقعاً می داند چه کاری انجام می دهد؟ اغلب اوقات ممکن است رعایای او ببینند که قوانین او بسیار اندک اندیشیده شده ، حتی مضر است ، زیرا آنها بیشتر از این که خود حاکم می داند ، در مورد این موضوع اطلاعات دارند. این مورد در مورد پدر دارای فرزند ، به ویژه یک کودک بسیار خردسال وجود ندارد - و آدم و حوا با خدا مقایسه می شدند ، کودکان بسیار خردسال. وقتی پدری به فرزند خود می گوید کاری انجام دهد یا از انجام کاری خودداری کند ، کودک باید به دو دلیل گوش دهد: 1) بابا بهتر می داند ، و 2) بابا او را دوست دارد.

درخت دانش خیر و شر را در آنجا قرار دادند تا آن نقطه را ثابت کنند.

در طی همه این موارد ، یكی از فرزندان روح الله در حال شروع به تمایلات نادرست بود و در آستانه اعمال اراده آزاد خود با عواقب ویرانگر برای هر دو بخش خانواده خدا بود. ما درباره این کسی که اکنون او را شیطان ("مقاومت کننده") و شیطان ("تهمت زن") می نامیم اما نام اصلی اش برای ما گم شده است ، بسیار کم می دانیم. ما می دانیم که او در آن زمان احتمالاً با افتخار بزرگی متهم شده بود ، زیرا او در مراقبت از این آفرینش جدید نقش داشت. این احتمال وجود دارد که او همان کسی باشد که به طور نمادین در او ذکر می شود حزقیال 28: 13-14.

همینطور باشد ، این یکی بسیار زیرک بود. کافی نیست که جفت انسان را با موفقیت وسوسه کنید. خدا به سادگی می توانست آنها و همچنین شیطان را از بین ببرد و همه چیز را از ابتدا شروع کند. اگر مجبور بودید باید پارادوکسی ایجاد کند ، Catch-22 یا از اصطلاح شطرنج استفاده کند ، zugzwang ، شرایطی که حرکتی حریف انجام دهد منجر به شکست می شود.

این فرصت شیطان فراهم شد که یهوه این دستور را به فرزندان انسانی خود داد:

"خداوند آنها را برکت داد و به آنها فرمود:" بارور باشید و تعداد آنها زیاد شود. زمین را پر کنید و آن را تسلیم کنید. بر ماهیان در دریا و پرندگان در آسمان و بر هر موجود زنده ای که روی زمین حرکت کند سلطنت کنید. "(Ge 1: 28 NIV)

اکنون به این زن و مرد دستور داده شده است که صاحب فرزند شوند و بر سایر موجودات کره زمین حکمرانی کنند. شیطان فرصت کوچکی برای فعالیت داشت ، زیرا خدا به این جفت متعهد بود. او فقط دستور داده بود كه آنها مثمر ثمر باشند ، و كلام یهوه بدون ثمر دادن از دهان او بیرون نمی رود. دروغ گفتن برای خدا غیرممکن است. (Isa 55: 11; او 6: 18) با این وجود ، یهوه خدا به زن و مرد نیز گفته بود كه خوردن میوه درخت دانش خیر و شر ، منجر به مرگ خواهد شد.

شیطان با انتظار برای صدور این دستور از طرف یهوه ، و سپس موفقیت آمیز کردن زن ، و سپس کشیدن شوهرش ، ظاهراً یهوه را در گوشه ای قرار داده بود. کارهای خدا تمام شد ، اما دنیا (GK) کاسموس ، "جهان انسان") ناشی از آنها هنوز بنیان نشده بود. (او 4: 3) به عبارت دیگر ، اولین انسانی که از زاد و ولد به دنیا آمد - این روند جدید برای تولید زندگی هوشمند - هنوز تصور نشده بود. یهوه که گناه کرده بود ، طبق قانون خودش ، کلام تغییرناپذیرش ، یهوه مجبور شد این جفت را به قتل برساند. با این حال ، اگر آنها را قبل از بچه دار شدن بکشد ، هدف خود را اعلام کرد که آنها باید زمین را از فرزندان پر کند شکست می خورد غیرممکن دیگر. مسئله بیشتر پیچیده این بود که هدف خدا پر کردن زمین با انسانهای گناهکار نبود. او دنیایی از بشریت را به عنوان بخشی از خانواده جهانی خود ، پر از انسانهای كامل كه قرار بود فرزندان او باشند ، از فرزندان این جفت ارائه داد. اکنون به نظر غیرممکن است. به نظر می رسید که شیطان پارادوکسی غیرقابل حل ایجاد کرده است.

علاوه بر همه اینها ، کتاب ایوب نشان می دهد که شیطان در حال طعنه زدن به خدا بود ، و ادعا می کرد که آفرینش جدید او نمی تواند بر اساس عشق واقعی باقی بماند ، بلکه فقط با علاقه شخصی ایجاد می شود. (شغل 1: 9-11; PR 27: 11) بنابراین هدف و طرح خدا هر دو زیر سوال رفت. نام این شخصیت خوب خدا بود که با چنین تلقیناتی سرزنش می شد. به این ترتیب ، تقدیس نام یهوه به یک مسئله تبدیل شد.

آنچه در مورد نجات می آموزیم

اگر مردی در کشتی از دریا بیفتد و فریاد بزند ، "مرا نجات بده!" ، او چه می خواهد؟ آیا او انتظار دارد که از آب بیرون کشیده شود و در عمارتی با مانده حساب هشت رقمی و نمای قاتل از اقیانوس مستقر شود؟ البته که نه. تنها چیزی که او می خواهد این است که به وضعیتی که قبل از سقوط در آن بود برگردد.

آیا انتظار داریم که نجات ما متفاوت باشد؟ ما وجودی عاری از بردگی در برابر گناه ، عاری از بیماری ، پیری و مرگ داشتیم. ما چشم انداز زندگی در صلح و آرامش را داشتیم ، در محاصره خواهران و برادران خود ، با انجام کارهایی کامل ، و ابدی برای یادگیری در مورد شگفتی های جهان که طبیعت شگفت انگیز پدر آسمانی ما را نشان می دهد. بیش از هر چیز دیگری ، ما عضو یک خانواده بزرگ از موجودات بودیم که فرزندان خدا بودند. به نظر می رسد که ما همچنین یک رابطه ویژه یک به یک با خدا را از دست داده ایم که شامل گفتگو با پدر و شنیدن پاسخ او است.

آنچه كه يهوه با توجه به گذشت زمان براي خانواده بشر در نظر گرفت ، ما فقط مي توانيم حدس بزنيم ، اما مي توانيم اطمينان حاصل كنيم كه هرچه بود ، اين نيز بخشي از ارث ما به عنوان فرزندان او بود.

همه آنچه که "از آب افتادیم" از دست رفت. تمام آنچه که ما می خواهیم این است که این عقب را داشته باشیم. تا بار دیگر با خدا آشتی کند. ما خیلی مشتاق آن هستیم. (2Co 5: 18-20; Ro 8: 19-22)

نجات چگونه کار می کند

هیچ کس نمی دانست که چگونه یهوه خدا می خواهد معضل اهریمنی را که شیطان ایجاد کرده حل کند. انبیا از قدیم سعی در کشف آن داشتند و حتی فرشتگان نیز به طور توجیهی علاقه داشتند.

"در مورد همین نجات ، پیامبرانی که در مورد مهربانی غیرقابل استحقاق برای شما پیشگویی کردند ، تحقیق دقیق و جستجوی دقیق انجام دادند. فرشتگان مایلند نظیر آنها را ببینند." (1Pe 1: 10، 12)

اکنون ما از مزایای عقب اندیشی برخوردار هستیم ، بنابراین می توانیم موارد زیادی را در مورد آن درک کنیم ، اگرچه هنوز چیزهایی از ما پنهان است.

در مقاله بعدی این مجموعه به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت

مرا به مقاله بعدی این مجموعه برسانید

___________________________________

[I] رستگاری در اسلام.

[II] این قالبی است که در ادامه این مقاله استفاده خواهد شد.

[III] کتاب مقدس مسیحی هولمن استاندارد

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    13
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x