توسط شریل بوگولین ایمیل sbogolin@hotmail.com

اولین جلسه جماعت شاهدان یهوه که با خانواده ام در آن شرکت کردم در زیرزمین خانه ای پر از صندلی های بسیار برگزار شد. اگرچه من فقط 10 ساله بودم ، اما به نظرم خیلی جذاب بود. زن جوانی که کنار او نشستم دست خود را بلند کرد و به س fromال مجله برج مراقبت پاسخ داد. به او زمزمه کردم ، "دوباره این کار را تکرار کن" او انجام داد. بدین ترتیب غوطه وری کامل من در آیینی که به شاهدان یهوه معروف است آغاز شد.

پدر من اولین کسی بود که در خانواده ما به این مذهب علاقه مند شد ، احتمالاً به این دلیل که برادر بزرگتر او از شاهدان یهوه بود. مادرم فقط برای اثبات اشتباه شاهدان برای مطالعه کتاب مقدس در خانه موافقت کرد. ما چهار بچه را از وقت بازی بیرون بیرون می کشیدیم و با اکراه در مطالعه هفتگی می نشستیم ، اگرچه بحث ها اغلب فراتر از درک ما بود و بعضی اوقات سرمان را تکان می دادیم.

اما من باید چیزی از این مطالعات گرفته ام. از آنجا که من به طور مرتب صحبت با دوستانم راجع به مباحث کتاب مقدس شروع کردم. در واقع ، من یک مقاله ترم را در کلاس 8 نوشتم با عنوان: "آیا شما از جهنم می ترسید؟" این امر باعث ایجاد نگرانی کاملاً در بین همکلاسی هایم شد.

همچنین در حدود 13 سالگی بود که با یک صاحبخانه بحث کردم که مشخصاً بیش از من درباره کتاب مقدس اطلاعات داشت. سرانجام ، با ناامیدی ، گفتم: "خوب ، ما ممکن است همه چیز را درست نکنیم ، اما حداقل ما اینجا هستیم و موعظه می کنیم!"

تمام شش نفر از ما در خانواده در طی چند سال تعمید یافتیم. تاریخ غسل تعمید من 26 آوریل 1958 بود. من 13 سال سن نداشتم. از آنجایی که تمام خانواده من کاملاً برون مرزی و طاقت فرسا بودند ، می توانستیم بر روی درها بزنیم و مکالمات را با مردم درباره کتاب مقدس شروع کنیم.

من و خواهرم به محض اینکه از اوایل دهه 60 از دبیرستان فارغ التحصیل شدیم ، پیشگامانی منظم را شروع کردیم. با توجه به این واقعیت که من به عنوان هشتمین پیشگام منظم در جماعت خانه خود شناخته می شدم ، تصمیم گرفتیم به جایی برویم که "نیاز بیشتر بود". خادم مدار توصیه کرد که به جماعتی در ایلینوی که حدود 30 مایل از خانه کودکی ما فاصله دارد کمک کنیم.

ما در ابتدا با یک خانواده XNUMX نفره شاهد عزیز زندگی کردیم که به زودی شش نفر شدند. بنابراین ما یک آپارتمان پیدا کردیم و از دو خواهر از جماعت اصلی خود دعوت کردیم که با ما زندگی کنند و پیشگام شوند. و در هزینه ها به ما کمک کنید! ما به شوخی خود را 'دختران جفتا' نامیدیم. (چون فکر کردیم ممکن است همه مجرد بمانیم.) اوقات خوبی را با هم سپری کردیم. اگرچه شمردن سکه هایمان ضروری بود ، اما هرگز احساس نمی کردم فقیر هستیم.

در اوایل دهه 60 ، من فکر می کنم حدود 75 درصد از خانه داران در قلمرو ما واقعاً در خانه بودند و به خانه هایشان جواب می دادند. بیشتر آنها مذهبی بودند و مایل بودند با ما صحبت کنند. بسیاری مضطرب بودند که از اعتقادات مذهبی خود دفاع کنند. همانطور که ما بودیم! ما وزارت خود را خیلی جدی گرفتیم. ما هر کدام چند مطالعه منظم کتاب مقدس داشتیم. ما یا از کتابچه "خبر خوب" یا از کتاب "بگذارید خدا حقیقت داشته باشد" استفاده کردیم. علاوه بر این ، من سعی کردم 5-10 دقیقه در پایان هر مطالعه با نام مستعار "DITTO" قرار دهم. علاقه مستقیم به سازمان.

در داخل جماعت نیز مشغول کار بودیم. از آنجایی که جماعت جدید ما با تعداد محدودی از برادران واجد شرایط ، اندک بود ، من و خواهرم و من به انجام وظایف "خدمتگزاران" مانند "خدمتکار سرزمین" مأمور شدیم. حتی گاهی مجبور بودیم كه مطالعه كتاب جماعت را انجام دهیم ، گرچه یك برادر تعمید دهنده نیز حضور داشت. این کمی ناراحت کننده بود

در سال 1966 ، من و خواهرم برای کارهای ویژه پیشگام درخواست کردیم و به یک جماعت کوچک در ویسکانسین اختصاص یافتیم. در همین زمان والدین من خانه و نانوایی خود را فروختند و به عنوان پیشگامان به مینه سوتا نقل مکان کردند. بعداً وارد کار Circuit شدند. با نام خانوادگی Sovereign. آنها درست در جا هستند.

جماعت ما در ویسکانسین نیز کوچک بود ، حدود 35 ناشر. به عنوان پیشگامان ویژه ، ما ماهانه 150 ساعت را در خدمت خدمات میدانی می گذراندیم و هرکدام 50 دلار در ماه از جامعه دریافت می کردند که باید اجاره ، غذا ، حمل و نقل و ملزومات اساسی را تأمین می کرد. ما همچنین دریافتیم که برای تکمیل درآمد خود لازم است هر هفته نیم روز خانه ها را تمیز کنیم.

من هر ماه 8 یا 9 مطالعه کتاب مقدس را گزارش می کردم. این یک امتیاز و کاملا یک چالش بود. می توانم به یاد بیاورم که در طول یک دوره خدمت من ، چندین نفر از دانشجویان من قربانی خشونت خانگی شده اند. سالها بعد ، اکثر دانشجویان من زنان مسن تری بودند که مبتلا به زوال عقل بودند. در آن دوره اخیر بود که پنج نفر از دانشجویان کتاب مقدس من یک سال موافقت کردند که به برگزاری مراسم شب Lord در تالار پادشاهی شرکت کنند. از آنجایی که من قادر به نشستن هر پنج خانم نبودم ، از یکی از خواهران بزرگترمان خواستم که با یکی از دانش آموزان دوست و کمک کنند. دلهره من را تصور کنید وقتی کسی در گوش من زمزمه کرد که دانش آموز من از نان شریک شده است و خواهر پیر ما همه در یک ظرف است.

با گذشت سالها ، من در چندین قسمت اجتماعات مورد استفاده قرار گرفتم و از تجربیات پیشگامانه و زندگی طولانی خود به عنوان شاهد مصاحبه کردم. این قطعات امتیازات ویژه ای بودند و من از آنها لذت بردم. اکنون به گذشته نگاه می کنم و می فهمم که آنها وسیله ای م effectiveثر در تقویت تمایل فرد به "ادامه مسیر" هستند. حتی اگر این به معنای نادیده گرفتن تعهدات خانوادگی مانند پختن وعده های غذایی مغذی ، رسیدگی به امور لازم در منزل و توجه دقیق به آنچه در ازدواج شما اتفاق می افتد ، زندگی فرزندان یا حتی سلامتی خود شخص باشد.

به عنوان نمونه ، چندی پیش ، با عجله از در بیرون می آمدم تا به موقع به تالار پادشاهی برسم. وقتی داشتم از راهروی عقب برمی گشتم ، احساس کردم یک ضربت برخورد می کند. اگرچه دیر می دویدم ، اما تصمیم گرفتم که آیا مانعی در مسیر وجود دارد یا خیر. وجود داشت. شوهرم! او برای گرفتن روزنامه خم شده بود. (من نمی دانستم که او حتی از خانه بیرون آمده است.) بعد از اینکه به او کمک کردم تا از سیمان خارج شود ، و عذرخواهی فراوان کرد ، از او در مورد احساس خود س heال کردم. حرفی نزد. ضرر کردم که باید چه کار کنم. به خدمت می روید؟ راحتش کنی؟ او فقط مرتب می گفت ، "برو. برو. " بنابراین او را با سرگرمی به خانه رها کردم و با عجله از آنجا خارج شدم. رقت انگیز ، مگر نه؟

بنابراین در اینجا وجود دارد: بیش از 61 سال ارائه گزارش در هر ماه. 20 سال در کارهای پیشگام منظم و ویژه؛ و همچنین بسیاری از ماهها تعطیلات / پیشگامان کمکی. من توانستم به حدود سه ده نفر از مردم كمك كنم تا جان خود را به خداوند اختصاص دهند. من بسیار ممتاز بودم که آنها را در رشد معنوی آنها راهنمایی کنم. اما در سالهای اخیر ، من این سؤال را به ذهنم خطور كرده كه آیا آنها را به طور اشتباه راهنمایی كرده ام.

بیداری

من معتقدم که اکثر شاهدان یهوه مردمی مومن ، دوست داشتنی و از خودگذشتگی هستند. من آنها را تحسین و دوست دارم. من به تصمیم خود برای جدا شدن از سازمان به راحتی یا به طور عادی نرسیدم. نه فقط به این دلیل که دختر و شوهرم قبلاً "غیرفعال" بودند. نه ، من ناراحت شدم که زندگی سابق خود را برای مدت طولانی پشت سر گذاشتم. اما پس از مطالعه ، تحقیق و دعای بسیار ، این همان کاری است که من انجام داده ام. اما چرا تصمیم گرفته ام انتخاب خود را علنی کنم؟

دلیل این است که حقیقت بسیار مهم است. عیسی در یوحنا 4: 23 گفت كه "پرستشگرهای واقعی با روح و حقیقت پدر را می پرستند". من به شدت معتقدم که حقیقت می تواند در برابر تحمل مقاومت کند.

یکی از آموزه هایی که به طرز تکان دهنده ای نادرست به نظر می رسید ، پیش بینی Watchtower بود که آماگدون تمام شرورها را در سال 1975 از بین برد. آیا من واقعاً باور داشتم كه تدریس در آن زمان بود؟ آه بله! من کردم. من به یاد می آورم که یک سرویس دهنده مدار از ما گفت که تنها در سال 90 1975 ماه مانده است. من و مادرم از این اطمینان که هیچ وقت مجبور به خرید خودرویی دیگر نیستیم ، خوشحال شدیم. یا حتی یک لغزش دیگر! من همچنین به یاد می آورم که در سال 1968 ، ما این کتاب را دریافت کردیم ، حقیقتی که به زندگی ابدی منتهی می شود. به ما آموزش داده شد كه طی شش ماه به همراه كتاب مقدس ، كتاب را از طریق كتاب پستی بفرستیم. اگر کسی نتوانست سرعت خود را حفظ کند ، ما آنها را رها می کردیم و به سراغ نفر بعدی می رفتیم. اغلب من این بودم که نتوانستم قدم بردارم!

همانطور که همه ما می دانیم ، سیستم شرورانه در سال 1975 به پایان نرسید. خیلی دیرتر بود که من صادقانه گفتم و از خودم پرسیدم: آیا توصیف یک پیامبر دروغین در تثنیه 18: 20-22 باید جدی گرفته شود ، یا نه؟

اگرچه من به خود اطمینان دادم كه فقط تا یك روز معین به خدمت یهوه نبودم ، اما می بینم كه با پایان سال 1975 ، جهان بینی من تغییر كرد. در ژانویه سال 1976 ، من پیشگویی را متوقف کردم. دلیل من در آن زمان برخی از مسائل بهداشتی بود. همچنین ، من می خواستم قبل از اینکه پیر شدم بچه دار شوم. در سپتامبر سال 1979 ، اولین فرزند ما پس از 11 سال ازدواج به دنیا آمد. من 34 سال داشتم و شوهرم 42 ساله بود.

اولین رویارویی واقعی من با اعتقادات من در سال 1986 رخ داد. شوهر من JW کتاب را آورد عذاب وجدان داخل خانه. من از او خیلی ناراحت شدم. ما می دانستیم که نویسنده ، ریموند فرانتس ، مرتدی شناخته شده است. اگرچه او نه سال عضو هیئت حاکم شاهدان یهوه بود.

در واقع از خواندن کتاب می ترسیدم. اما کنجکاوی من بهترین نتیجه را از من گرفت. فقط یک فصل را می خوانم. این عنوان "استاندارد دوگانه" بود. این آزار و شکنجه هولناک را که برادران در کشور مالاوی متحمل شده بودند ، بازگو کرد. من را به گریه انداخت. همه اینها به این دلیل است که هیئت دولت به برادران مالاوی دستور داده است كه محكم بمانند ، از نظر سیاسی بی طرف بمانند و از خرید كارت حزب سیاسی 1 دلار خودداری كنند.

سپس همان فصل در کتاب فرانتس اثبات مستندی از جمله فتوکپی نامه های برج دیده بانی که دفتر مرکزی در نیویورک به دفتر شعبه در مکزیک ارسال کرده است ، درباره همین موضوع بی طرفی سیاسی ارائه می دهد. آنها نوشتند که برادران در مکزیک اگر بخواهند از روش معمول رشوه دادن به مقامات مکزیکی برای تأیید "اثبات" برادران برای برآورده ساختن شرایط لازم برای دریافت گواهینامه هویت (Cartilla) برای ارتش سرویس. Cartilla امکان دستیابی به مشاغل و گذرنامه های با درآمد بهتر را برای آنها فراهم کرد. تاریخ این نامه ها در دهه 60 نیز وجود داشت.

دنیای من در سال 1986 وارونه شد. برای چندین هفته دچار افسردگی خفیف شدم. من مدام فکر می کردم ، "این درست نیست. این نمی تواند درست باشد. اما اسناد موجود است. آیا این بدان معنی است که من باید دین خود را ترک کنم ؟؟ !! " در آن زمان ، من مادر میانسالی یک نوزاد و 5 ساله بودم. من مطمئن هستم که این امر به من کمک کرد تا این افشاگری را به عقب ذهنم سوق دهم و یکبار دیگر در روال عادی خودم سکوت کنم.

بوگولین ها با علی

زمان راه افتاد. فرزندان ما بزرگ شدند و ازدواج کردند و به همراه همسرشان در خدمت خداوند بودند. از آنجا که همسرم برای ده ها سال غیرفعال بود ، تصمیم گرفتم که در سن 59 سالگی اسپانیایی یاد بگیرم و به یک جماعت اسپانیایی تغییر دهم. نیرومند بود مردم به واژگان محدود جدید من صبور بودند و من فرهنگ را دوست داشتم. من عاشق جماعت بودم. من با یادگیری زبان پیشرفت کردم و بار دیگر کارهای پیشگام را گرفتم. اما یک جاده پر پیچ و خم جلوتر از من بود.

در سال 2015 ، من از یک جلسه میانه هفته عصر به خانه برگشتم و از دیدن شوهرم که برادر جفری جکسون را در تلویزیون تماشا می کرد متعجب شدم. کمیسیون سلطنتی استرالیا در حال رسیدگی یا بدرفتاری از سوی نهادهای مذهبی مختلف در مورد سو of استفاده جنسی در صفوف آنها بود. ARC احضار برادر جکسون را کرده بود تا به نمایندگی از انجمن برج مراقبت شهادت دهد. طبیعتاً نشستم و گوش کردم. در ابتدا تحت تأثیر خونسردی برادر جکسون قرار گرفتم. اما هنگامی که از طرف وکالت استیوارت ، وکیل دادگستری ، س askedال شد ، آیا هیئت حاکمه برج مراقبت تنها کانالی است که خداوند در روزگار ما برای هدایت بشر از آن استفاده می کرد ، برادر جکسون کمتر متمرکز شد. بعد از اینکه سعی کرد کمی از سوال طفره رود ، سرانجام گفت: "من فکر می کنم که گفتن این حرف من فرجام است." مات و مبهوت مانده بودم! فاخر ؟! آیا ما یک دین واقعی بودیم ، یا نه؟

من از تحقیقات آن کمیسیون فهمیدم که فقط در استرالیا 1006 مورد عامل سو of استفاده جنسی از بین شاهدان یهوه وجود داشته است. اما این که هیچکس به مقامات گزارش نشده است و اکثر قریب به اتفاق متهمان حتی توسط جماعات نظم داده نشده اند. این بدان معنی بود که سایر شاهدان و کودکان بی گناه در معرض خطر جدی قرار داشتند.

چیز دیگری که باورنکردنی به نظر می رسید مورد توجه من قرار گرفت ، مقاله ای در یک روزنامه در لندن به نام "گاردین" در مورد وابستگی برج دیده بان به سازمان ملل به مدت 10 سال به عنوان عضو یک سازمان غیردولتی بود! (سازمان غیردولتی) چه اتفاقی برای موضع تسلیم ناپذیر ما در زمینه بی طرف ماندن سیاسی افتاده است ؟!

در سال 2017 بود که سرانجام به خودم اجازه خواندن دادم عذاب وجدان توسط ریموند فرانتس. کل چیز و همچنین کتاب او ، در جستجوی آزادی مسیحی.

در همین حال ، دختر ما علی بود که تحقیقات عمیق خود را در مورد کتاب مقدس انجام داده بود. او غالباً با سؤالاتی از خودش در خانه شارژ می شد. من معمولاً یک پاسخ برجسته Watchtower داشتم که او را برای مدت کوتاهی در خلیج فارس نگه داشت.

موارد بسیاری وجود دارد که می توان در مورد سایر آموزه های برج مراقبت اشاره کرد. مانند: "همپوشانی / مسح شده! نسل "، یا سردرگمی ای که هنوز نسبت به رد انتقال خون به هر قیمتی - حتی زندگی فرد - احساس می کنم ، با این وجود ،" کسر خون "مشکلی ندارد؟

من از اینكه سالن های پادشاهی از زیر جماعات مختلف فروخته می شود عصبانی می شوم و گزارش های حساب مجمع مدار در مورد محل وجوه شفاف نیست. واقعاً؟ برای تأمین هزینه های یک جلسه 10,000 روزه در ساختمانی که قبلاً هزینه آن پرداخت شده ، 1،XNUMX دلار یا بیشتر هزینه می شود؟! اما بدترین چیزی که هنوز مشخص نشده بود.

آیا عیسی مسیح فقط واسطه 144,000 نفر است که در مکاشفه 14: 1,3،144,000 ذکر شده است؟ این همان چیزی است که برج مراقبت آموزش می دهد. بر اساس این آموزش ، انجمن استدلال می کند که فقط 6 نفر باید در هنگام برگزاری جشن شب پروردگار از نشان ها استفاده کنند. با این حال ، این تعالیم مستقیماً بر خلاف گفته های عیسی مسیح در یوحنا 53:XNUMX است که وی می گوید: "من به شما راست می گویم ، مگر اینکه گوشت پسر انسان را بخورید و خون او را ننوشید ، زندگی در شما نیست."

همین درک و پذیرفتن سخنان عیسی با ارزش بود که باعث شد برای من در عرفان 2019 دعوت مردم به یادبود غیر منطقی باشد. من فکر کردم ، "چرا ما می خواهیم آنها را دعوت کنیم و سپس آنها را از پذیرش دعوت عیسی منصرف کنیم؟"

فقط دیگر نمی توانستم این کار را انجام دهم. این پایان خدمات شخصی خانه به خانه من بود. با فروتنی و سپاسگزاری ، من نیز شركت در نشان ها را آغاز كردم.

یکی دیگر از غم انگیزترین دستورالعمل های هیئت حاکمه ، مجموعه قوانینی است که بخشی از سیستم قضایی جماعت است. حتی اگر شخصی برای کمک و تسکین به بزرگتر اعتراف کند ، سه بزرگتر یا بیشتر باید در قضاوت آن شخص بنشینند. اگر آنها نتیجه بگیرند که "گناهکار" (مگر همه ما نیستیم) توبه نمی کند ، - توسط یک کتاب کاملاً محرمانه و محافظت شده که فقط بزرگان دریافت می کنند - به آنها اخراج می شود تا از اجتماع اخراج شوند. به این کار "disfellowshipping" می گویند. سپس یک خبر محرمانه به جماعت داده می شود که "فلانی دیگر از شاهدان یهوه نیست." حدس و گمان وحشیانه و شایعات به طرز قابل قبولی دنبال می شود زیرا جماعت به طور کلی از این اطلاعیه چیزی نمی فهمند جز این که دیگر قرار نیست با شخصی که اعلام شده ارتباط برقرار کنند. گناهکار باید کنار گذاشته شود.

این رفتار بیرحمانه و بی مهری همان چیزی است که دخترم از آن گذرانده است - و آن را تجربه می کند. می توان کل جلسه "(غیر) جلسه قضایی وی با 4 بزرگان شاهد یهوه" را در سایت YouTube وی با عنوان "انگشت شست علی".

آیا می دانیم این سیستم در کتاب مقدس بیان شده است؟ آیا اینگونه است که عیسی با گوسفندان رفتار کرد؟ آیا عیسی تا به حال کسی را محاصره کرده است؟ فرد باید برای خودش تصمیم بگیرد.

بنابراین این است که یک شکاف اعتبار زیادی بین چیزهایی که هیئت حاکمه به صورت عمومی ارائه می دهد و آنچه که کتاب مقدس می گوید وجود دارد. یک هیئت حاکمه متشکل از هشت مرد که در سال 2012 خود را به آن سمت منصوب کردند. آیا مسیح 2000 سال پیش به عنوان رئیس جماعت منصوب نشده است؟

آیا حتی برای شاهدان یهوه مهم است که عبارت "هیئت حاکمه" حتی در کتاب مقدس وجود ندارد؟ آیا مهم است که عبارت فرسوده در انتشارات WT ، "برده وفادار و با احتیاط" ، فقط یک بار در کتاب مقدس آمده است؟ و اینکه به نظر می رسد به عنوان اولین نمونه از چهار مثالی که عیسی در فصل 24 متی آورده است؟ آیا این مهم است که فقط از یک متن کتاب مقدس این توضیحات منفرد ارائه شده است که گروه کوچکی از مردان ابزار دست پرورده خدا هستند که از گله جهانی انتظار اطاعت و وفاداری دارند؟

همه موارد فوق موارد اندک نیست. اینها موضوعاتی است که یک دفتر شرکتی مانند تصمیم گیری می کند ، آن نسخه ها را در ادبیات خود چاپ می کند و انتظار دارد که اعضاء آنها را از نامه پیروی کنند. میلیون ها انسان ، که زندگی آنها از جهات منفی زیادی تحت تأثیر قرار گرفته است ، زیرا آنها فکر می کنند آنچه را که خدا می خواهد انجام دهند انجام می دهند.

اینها بعضی از موضوعاتی است که مرا مجبور کرده است بسیاری از آموزه ها و سیاست هایی را که برای ده ها سال داشتم به زیر سوال ببرم و به عنوان "حقیقت" به آنها آموزش داده ام. با این حال ، پس از تحقیق و مطالعه و مطالعه عمیق کتاب مقدس و دعا ، تصمیم گرفتم از سازمانی که دوستش داشتم دور شوم و در آنجا 61 سال با اشتیاق به خدا خدمت کردم. بنابراین امروز کجا خودم را پیدا می کنم؟

زندگی مطمئنا چرخشهای عجیبی به خود می گیرد. امروز کجا هستم "همیشه یادگیری". بنابراین ، من از پروردگار خود عیسی مسیح ، پدر من و کتاب مقدس از هر زمان دیگری در زندگی من نزدیکتر هستم. کتاب هایی که به روش های شگفت آور و شگفت انگیز برای من باز شده اند.

من از سایه ترس خود از سازمانی بیرون می آیم که در واقع ، مردم را نسبت به توسعه وجدان خود دلسرد می کند. از این بدتر ، سازمانی که در آن هشت نفر خود را جایگزین ریاست مسیح عیسی می کنند. امید من این است که دیگران را که رنج می کشند راحت و تشویق کنم زیرا آنها از پرسیدن سوال ترس دارند. من به مردم یادآوری می کنم که عیسی مسیح "راه ، حقیقت و زندگی" است ، نه یک سازمان.

اندیشه های زندگی قدیمی من هنوز در کنار من است. دلم برای دوستانم در سازمان تنگ شده است. تعداد بسیار کمی به من رسیده اند ، و حتی پس از آن ، فقط به طور خلاصه.

من آنها را سرزنش نمی کنم. فقط اخیراً کلمات در اعمال 3: 14-17 واقعاً مرا از وارد کردن سخنان پیتر به یهودیان شوکه کرده است. در آیه 15 پیتر به صراحت گفت: "شما رئیس عامل زندگی را کشتید." اما سپس در آیه 17 ادامه داد ، "و اکنون ، برادران ، من می دانم که شما در نادانی عمل کردید." وای! چقدر مهربان بود ؟! پیتر با همنوع یهودی های خود همدلی واقعی داشت.

من هم ، ناآگاهانه عمل کردم. بیش از 40 سال پیش ، من از خواهری که واقعاً در جماعت دوستش داشتم ، دوری کردم. او باهوش ، بامزه و مدافع كتاب مقدس بسیار توانا بود. سپس ، ناگهان ، او تمام ادبیات برج مراقبت خود را جمع کرد و آن را پشت سر گذاشت. از جمله ترجمه جهانی جدید او از کتاب مقدس. نمی دانم چرا او رفت. من هرگز از او نپرسیدم.

متأسفانه من بیست سال پیش از دوست خوب دیگری دور شدم. او یکی از سه "دختر Jepthah" دیگری بود که من سالها پیش با آنها پیشگام شدم. او پنج سال در آیووا به عنوان پیشگام ویژه رفت و ما سالها مکاتبه ای سرزنده و سرگرم کننده داشتیم. سپس فهمیدم که او دیگر در جلسات شرکت نمی کند. او نوشت تا برخی از مسائل خود را با آموزه های برج مراقبت به من بگوید. من آنها را خواندم اما من بدون فکر زیاد آنها را اخراج کردم و مکاتباتم را با او قطع کردم. به عبارت دیگر ، من از او دوری کردم. 🙁

در حالی که من در حال بیدار شدن به افکار جدید بودم ، جستجوی توضیحات نامه او را برایم جستجو کردم. پس از یافتن آن ، تصمیم گرفتم از او عذرخواهی کنم. با کمی تلاش شماره تلفن او را گرفتم و به او زنگ زدم. او به آسانی و با لطف عذرخواهی من را پذیرفت. ما از آن زمان ساعت ها بی پایان مکالمه های عمیق با کتاب مقدس داشته ایم و از خاطرات بزرگ سالهایمان با هم می خندیم. به هر حال ، هیچ یک از این دو دوست از جماعت اخراج نشده و به هیچ وجه نظم و انضباطی نداشتند. اما من آن را بر خودم گرفتم تا آنها را قطع کنم.

از همه بدتر ، و از همه دردناک تر ، من 17 سال پیش از دخترم دوری کردم. روز عروسی او یکی از غم انگیزترین روزهای زندگی من بود. چون نمی توانستم کنار او باشم. درد و ناسازگاری شناختی که با پذیرش این سیاست همراه است ، مدتها من را آزار می داد. اما این مدتهاست که پشت سر ماست. من خیلی به او افتخار می کنم. و ما الان بزرگترین رابطه را داریم.

چیز دیگری که باعث خوشحالی من می شود دو گروه مطالعه آنلاین کتاب مقدس بصورت هفتگی با شرکت کنندگان از کانادا ، انگلستان ، استرالیا ، ایتالیا و ایالت های مختلف در ایالات متحده است. در یکی از آنها اعمال را آیه به آیه می خوانیم. در دیگری ، رومیان ، آیه به آیه. ما ترجمه ها و تفسیرهای کتاب مقدس را مقایسه می کنیم. ما در همه موارد توافق نداریم. و هیچ کس نیست که بگوید ما باید. این شرکت کنندگان خواهر و برادر من و دوستان خوب من شده اند.

من همچنین چیزهای زیادی از یک سایت YouTube به نام Beroean Pickets آموخته ام. اسناد آنچه شاهدان یهوه می آموزند در مقایسه با آنچه در کتاب مقدس آمده است برجسته است.

سرانجام ، من خوشبختانه زمان بیشتری را با شوهرم سپری می کنم. او 40 سال پیش به بسیاری از نتیجه گیری ها رسید که من اخیراً آن را پذیرفته ام. او همان 40 سال بی تحرک بوده است ، اما در آن زمان چیز زیادی در مورد کشفیاتش با من در میان نگذاشت. احتمالاً به خاطر احترام به ارتباط غیرتمندانه من با سازمان است. یا شاید به این دلیل که سالها پیش در حالی که اشک روی گونه هایم جاری بود به او گفتم که فکر نمی کردم او از طریق آرماگدون عبور کند. اکنون لذت بردن از "انتخاب مغز او" و گفتگوی عمیق کتاب مقدس خودمان است. من معتقدم که بیش از ویژگی های مسیحی او ناشی از این است که ما 51 سال ازدواج کرده ایم.

من صمیمانه برای خانواده ام و دوستانی که هنوز به "برده" وقف می کنند دعا می کنم. لطفاً ، همه ، تحقیق و تحقیق خود را انجام دهند. حقیقت می تواند مقاومت در برابر SCRUTINY. می دانم با این حال ، من خودم باید به هشدارهای موجود در مزمور 146: 3 توجه كنم: "اعتماد خود را به شاهزادگان و نه در پسری از مرد ، كه نمی توانند نجات بیاورند ، قرار ندهید." (NWT)

31
0
لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x