اخیراً ، من در حال تماشای ویدیویی بودم که یک شاهد سابق یهوه اظهار داشت که از زمان ترک ایمان شاهد ، دیدگاه او نسبت به زمان تغییر کرده است. این اعصاب مرا خورد زیرا من همین را در خودم مشاهده کرده ام.

بزرگ شدن در "حقیقت" از همان روزهای اولیه تأثیر زیادی بر پیشرفت دارد. وقتی کاملاً جوان بودم ، مطمئناً قبل از شروع مهد کودک ، می توانم مادرم را به یاد بیاورم که آرماگدون 2 یا 3 سال مرخصی داشت. از آن زمان به بعد ، من در زمان یخ زده بودم. وضعیت مهم نیست ، جهان بینی من این بود که 2 - 3 سال بعد ، همه چیز تغییر خواهد کرد. تأثیر چنین تفکری ، به ویژه در سال های اولیه زندگی فرد ، بسیار دشوار است. حتی بعد از 17 سال دوری از سازمان ، من گاهی اوقات این واکنش را دارم و مجبورم خودم را از این موضوع صحبت کنم. من هرگز آنقدر بی احتیاط نیستم که بخواهم تاریخی را برای آرماگدون پیش بینی کنم ، اما چنین افکاری مانند بازتاب ذهنی هستند.

وقتی برای اولین بار وارد مهد کودک شدم ، با یک اتاق غریبه روبرو شدم و این اولین باری بود که در یک اتاق با تعداد زیادی غیرمجاز زندگی می کردم. من که از یک زمینه مذهبی متفاوت آمده ام ، تعجب آور نیست که چالش برانگیز باشد ، اما به دلیل جهان بینی من ، این "جهانخواهان" قرار نبود با آنها سازگار شوند ، بلکه باید تحمل شوند. به هر حال ، همه آنها 2 یا 3 سال دیگر از بین رفته و در آرماگدون نابود خواهند شد. این روش بسیار نادرست برای مشاهده مسائل با اظهارنظرهایی که از شاهدان بزرگسال در زندگی من شنیدم تقویت شد. هنگامی که شاهدان از نظر اجتماعی جمع می شدند ، موضوع آرمگددون در هوا فقط زمان می برد ، معمولاً به صورت خشم در برخی از رویدادهای کنونی ، و به دنبال آن بحث طولانی در مورد چگونگی انطباق با "نشانه" آرماگدون قریب الوقوع بود اجتناب از ایجاد الگویی از تفکر که دیدگاه بسیار عجیبی از زمان ایجاد می کند امری غیرممکن بود.

 نمای یکی از زمان

دیدگاه عبری به زمان خطی بود ، در حالی که بسیاری دیگر از فرهنگ های باستان تمایل داشتند زمان را چرخه ای بدانند. مشاهده یک سبت برای ترسیم زمان به روشی کار می کرد که در دنیای زمان خود نسبتاً بی نظیر بود. بسیاری از مردم هرگز خواب یک روز تعطیل قبل از آن زمان را نمی دیدند و این مزایایی نیز داشت. در حالی که کاشت و برداشت واضح است که در اقتصاد ارضی اسرائیل باستان بسیار قابل توجه است ، آنها دارای یک بعد اضافه شده از زمان خطی و دارای یک مارکر ، به عنوان عید فصح بودند. جشن های مرتبط با وقایع تاریخی ، مانند عید فصح ، این حس را می دهد که زمان می گذرد ، نه فقط تکرار می شود. همچنین ، هر ساله آنها را یک سال به ظهور مسیح نزدیکتر می کرد ، که حتی از رهایی که از مصر تجربه کرده بودند ، بسیار مهمتر بود. بی هدف نیست که به اسرائیل باستان دستور داده شد به یاد داشته باشید این رهایی و تا امروز ، یک فرد یهودی ناظر احتمالاً می داند که تعداد عید فصح در طول تاریخ مشاهده شده است.

دیدگاه شاهد نسبت به زمان عجیب به نظر می رسد. جنبه ای خطی وجود دارد ، در این صورت آرماگدون در آینده انتظار می رود. اما در چرخه تکرار حوادث ، عنصری از یخ زدگی نیز وجود دارد که همه منتظرند آرماگدون ما را از چالش های زندگی نجات دهد. فراتر از آن ، تمایل به این فکر وجود داشت که این ممکن است همان باشد آخر یادبود ، کنوانسیون منطقه ای و غیره قبل از آرماگدون. این برای هر کس به اندازه کافی سنگین است ، اما هنگامی که کودک در معرض این نوع تفکر قرار می گیرد ، ممکن است یک الگوی تفکر طولانی مدت ایجاد کند که توانایی او را برای مقابله با واقعیت های سختی که زندگی ممکن است سر راه ما قرار دهد ، خدشه دار می کند. یک فرد بزرگ شده در "حقیقت" می تواند با تکیه بر آرماگدون به عنوان راه حلی برای هر مشکلی که چالش برانگیز باشد ، به راحتی الگویی از عدم مواجهه با مشکلات زندگی را ایجاد کند. سالها طول کشید تا در رفتار خودم ، بر این غلبه کردم.

وقتی کودکی در دنیای JW بزرگ می شدیم ، زمان بار سنگینی داشت ، چون من قرار نبود به آینده فکر کنم ، مگر اینکه مربوط به آرماگدون باشد. بخشی از رشد کودک شامل سازگاری با زندگی خود و چگونگی انطباق آن با تاریخ است. برای اینکه بتوانید به موقع خود را جهت دهید ، مهم است که درک کنید چطور اتفاق افتاده است که شما به این مکان و زمان خاص رسیده اید ، و این به ما کمک می کند تا بدانیم چه انتظاری از آینده داریم. با این حال ، در یک خانواده JW ، ممکن است احساس جدا شدن وجود داشته باشد ، زیرا زندگی با End فقط در افق ، باعث می شود تاریخ خانواده بی اهمیت به نظر برسد. چگونه می توان آینده ای را برنامه ریزی کرد که آرماگدون قصد دارد همه چیز را مختل کند ، و احتمالاً خیلی زود؟ فراتر از آن ، تقریباً ذکر هر یک از برنامه های آینده با این اطمینان همراه خواهد بود که آرماگدون قبل از عملی شدن هر یک از برنامه های آینده ما در اینجا خواهد بود ، به غیر از برنامه هایی که حول فعالیت های JW می چرخید ، که تقریباً همیشه مورد تشویق قرار می گرفتند.

تأثیر پس از رشد شخصی

بنابراین یک JW جوان می تواند در نهایت احساس گیر افتادن کند. اولین اولویت یک شاهد جوان ، زنده ماندن در آرماگدون است و به گفته سازمان ، بهترین راه برای انجام این کار تمرکز روی "فعالیتهای تئوکراتیک" و انتظار برای یهوه است. این امر می تواند قدردانی فرد را از خدمت به خدا ، نه از ترس مجازات ، بلکه از روی عشق به او به عنوان خالق ما ، مختل کند. همچنین انگیزه ظریفی برای جلوگیری از هر چیزی وجود دارد که می تواند بی جهت فرد را در معرض واقعیت های سخت "جهان" قرار دهد. از بسیاری از جوانان شاهد انتظار می رفت که تا حد ممکن دست نخورده بمانند تا بتوانند بی گناه وارد سیستم جدید شوند و تحت تأثیر واقعیت های زندگی قرار نگیرند. من یك پدر JW را به یاد می آورم كه از اینكه پسر بزرگسال و بسیار مسئولیت پذیرش او همسر گرفته بود بسیار ناامید بود. او انتظار داشت تا آرماگدون صبر کند. من یکی دیگر را می شناسم که از این موضوع عصبانی شده بود که پسرش ، در آن زمان سی ساله ، نمی خواست به زندگی در خانه پدر و مادرش ادامه دهد و منتظر بماند تا آرماگدون قبل از تأسیس خانه خودش.

با بازگشت به سالهای نوجوانی ، متوجه شدم که در بین گروه همسالان من که غیرت کمتری دارند ، در بسیاری از جنبه های زندگی بهتر از مواردی که به عنوان نمونه های درخشان ارائه می شدند ، بهتر عمل می کردند. فکر می کنم خلاصه می شود به ادامه کار زندگی. شاید "عدم غیرت" آنها صرفاً با نگاه عملی تر به زندگی ، اعتقاد به خدا بود ، اما اطمینان نداشتند که آرماگدون باید در هر زمان خاصی اتفاق بیفتد. آنتی تز این پدیده ای بود که من طی سالها بارها مشاهده کردم. JW های مجرد جوان که به نظر می رسد با توجه به پیشرفت در زندگی آنها منجمد شده باشند. بسیاری از این افراد مقدار زیادی از وقت خود را در کارهای تبلیغی می گذرانند ، و در بین گروه های هم سن و سالان اجتماعات اجتماعی شدیدی وجود داشت. در طی یک دوره اشتغال کم کار ، من مرتباً با یک گروه از این افراد به خدمت می رفتم ، و این واقعیت که من به دنبال کار دائمی و تمام وقت بودم ، به نظر می رسید که این یک تصور خطرناک است. وقتی شغلی قابل اعتماد و تمام وقت یافتم ، دیگر به همان درجه در بین آنها پذیرفته نشدم.

همانطور که اشاره کردم ، این پدیده را چندین بار ، در تعدادی از جماعات دیده ام. در حالی که یک جوان غیر شاهد ممکن است موفقیت خود را از نظر عملی بسنجد ، اما این شاهدان جوان موفقیت خود را تقریباً صرفاً بر اساس فعالیت های شاهد ارزیابی می کنند. مشکلی که در این مورد وجود دارد این است که زندگی می تواند از کنار شما بگذرد و به زودی یک پیشکسوت 20 ساله به یک پیشکسوت 30 ساله تبدیل می شود ، سپس به یک پیشکسوت 40 یا 50 ساله تبدیل می شود. کسی که به دلیل سابقه استخدام زیاد و تحصیلات رسمی محدود ، مانع از چشم اندازش می شود. به طرز غم انگیزی ، از آنجا که چنین افرادی هر لحظه آرماگدون را پیش بینی می کنند ، می توانند بدون ترسیم هیچ مسیر زندگی ، فراتر از "وزیر تمام وقت" ، به عمق بزرگسالی برسند. کاملاً ممکن است کسی در چنین شرایطی خود را در میانسالی پیدا کند و مهارت کمی در بازار داشته باشد. من به وضوح یک مرد JW را به یاد می آورم که کار سخت و طاقت فرسایی از آویز کردن دیوار خشک را در سنی انجام می داد که بسیاری از مردان بازنشسته بودند. تصور کنید مردی در اواخر دهه شصت برای تأمین هزینه زندگی خود ورق های دیوار خشک را برمی دارد. غم انگیز است

 زمان به عنوان یک ابزار

دیدگاه ما نسبت به زمان در واقع موفقیت ما در داشتن یک زندگی شاد و مثمر را کاملاً پیش بینی می کند. زندگی ما یک سری از سالهای تکراری نیست بلکه در عوض یک سری از مراحل غیر تکراری رشد است. یادگیری زبان و خواندن برای کودکان بسیار آسان تر از بزرگسالی است که سعی در تسلط بر زبان جدید یا یادگیری خواندن دارد. بدیهی است که خالق ما اینگونه ما را ساخته است. حتی در کمال نیز نقاط عطفی وجود دارد. به عنوان مثال ، عیسی قبل از تعمید و شروع به تبلیغ 30 سال داشت. با این حال ، عیسی تا آن زمان سالهای خود را تلف نمی کرد. لوقا 12:2 پس از اقامت در معبد (در سن 52 سالگی) و بازیابی توسط والدینش ، به ما می گوید "و عیسی به عقلا و قامت و محبوبیت خدا و مردم افزایش می یافت". اگر جوانی خود را به طور غیرمولد سپری می کرد ، مورد پسند مردم نبود.

برای موفقیت ، ما باید بنیادی برای زندگی خود بسازیم ، خود را برای چالش های تأمین زندگی آماده کنیم و یاد بگیریم که چگونه با همسایگان ، همکاران و غیره رفتار کنیم. اینها لزوماً کارهای ساده ای نیستند ، اما اگر به زندگی خود به عنوان یک سفر به جلو در طول زمان نگاه کنیم ، احتمال موفقیت آن بسیار بیشتر از این خواهد بود که اگر همه چالشهای زندگی را به راحتی از بین ببریم ، به این امید که آرماگدون همه مشکلات ما را درمان کند. برای روشن کردن ، وقتی که من موفقیت را ذکر می کنم ، من در مورد انباشت ثروت صحبت نمی کنم ، بلکه در عوض ، زندگی موثر و خوشبختی دارم.

در سطح شخصی تر ، در می یابم که در طول زندگی خود در پذیرش گذر زمان درجه غیرمعمولی از سختی داشته ام. با این حال ، از زمان ترک JWs ، این تا حدودی کاهش یافته است. گرچه من روانشناس نیستم ، اما سوicion ظن من این است که دور بودن از ضربان مستمر "پایان" در نزدیکی دلیل این امر است. هنگامی که این وضعیت اضطراری تحمیل شده دیگر بخشی از زندگی روزمره من نبود ، فهمیدم که می توانم با چشم انداز بسیار بیشتری به زندگی نگاه کنم و تلاش های خود را ببینم ، نه فقط زنده ماندن تا پایان ، بلکه به عنوان بخشی از جریان حوادثی که تداوم با زندگی اجداد من و هم سن و سالهای گروه سنی من. من نمی توانم زمان وقوع آرماگدون را كنترل كنم ، اما می توانم به طور م liveثر زندگی كنم و هر زمان كه پادشاهی خدا می رسد ، ثروت خرد و تجربه ای را ایجاد كرده ام كه ​​فارغ از هر شرایطی مفید خواهد بود.

زمان هدر رفته؟

تصور اینکه 40 سال پیش باشد دشوار است ، اما من یک خاطره متمایز از خرید نوار کاست از کنسرت عقاب ها و معرفی ترانه ای به نام وقت تلف شده دارم که مربوط به چرخه مداوم "روابط" در این آزادی جنسی است. بارها و امید به اینکه روزی شخصیت های این آهنگ می توانند به گذشته نگاه کنند و ببینند که بالاخره وقتشان تلف نشده است. آن آهنگ از آن زمان به بعد در من طنین انداز شده است. از منظر 40 سال از این رو ، من خیلی بیشتر از آن زمان دارم. مهارتهای عملی بیشتر ، تحصیلات بیشتر ، کالاهای بادوام و ارزش ویژه در خانه. اما وقت بیشتری نسبت به آن زمان ندارم. دهه هایی که من برای به تعویق انداختن زندگی به دلیل نزدیک بودن آرماگدون درک کردم ، تعریف زمان تلف شده بود. بعد از مرخصی گرفتن از سازمان ، رشد معنوی من سرعت بیشتری یافت.

بنابراین ، کجا ما را به عنوان افرادی که سالها در سازمان JW تحت تأثیر قرار گرفته اند ، ترک می کند؟ ما نمی توانیم به گذشته برگردیم و پادزهر وقت تلف شده این است که حتی وقت بیشتری را با حسرت از دست ندهیم. به هر کسی که با چنین مسائلی دست و پنجه نرم می کند ، پیشنهاد می کنم با روبرو شدن با گذشت زمان شروع کند ، با این واقعیت روبرو شود که آرماگدون طبق جدول زمانبندی خدا خواهد آمد و نه برای هیچ انسانی ، پس سعی کنید زندگی را که خدا اکنون به شما داده است ، خواه این آرماگدون باشد. نزدیک یا فراتر از عمر شما. شما اکنون زنده هستید ، در جهانی سقوط کرده که پر از شر است و خدا می داند با چه روبرو هستید. امید به رستگاری جایی است که همیشه در دست خدا بوده است او زمان.

 مثالی از کتاب مقدس

یك كتاب مقدس كه بسیار به من كمك كرده است ، ارمیا 29 است ، دستورالعمل های خداوند برای تبعیدیان كه به بابل برده شده اند. پیامبران دروغین پیش بینی بازگشت زودهنگام به یهودا را داشتند ، اما ارمیا به آنها گفت که باید زندگی در بابل را ادامه دهند. به آنها آموزش داده شد که خانه بسازند ، ازدواج کنند و زندگی خود را ادامه دهند. ارمیا 29: 4 "این همان چیزی است که پروردگار ارتش ، خدای اسرائیل ، به همه تبعیدیانی که من از اورشلیم به بابل تبعید کرده ام می گوید: 'خانه بساز و زندگی کن در آنها؛ و باغها را بکارید و محصولات آنها را بخورید. زنان و پسران و دختران پدری را به دست آورید ، و برای پسران خود زن بگیرید و دختران خود را به شوهران بسپارید تا پسران و دختران به دنیا آورند. و تعداد آنها در آنجا رشد کند و کم نشود. به دنبال آبادانی شهری باشید که من شما را به آن تبعید کرده ام و از خداوند بخاطر آن دعا کنید. زیرا در سعادت آن سعادت شما خواهد بود. " من اکیداً توصیه می کنم تمام فصل ارمیا 29 را بخوانید.

ما در جهانی سقوط کرده ایم و زندگی همیشه آسان نیست. اما ما می توانیم ارمیا 29 را در وضعیت فعلی خود اعمال کنیم و آرماگدون را به دست خدا بسپاریم. تا زمانی که وفادار بمانیم ، خدای ما وقتی فرا می رسد ما را به یاد می آورد. او انتظار ندارد که برای جلب رضایت او به موقع خود را منجمد کنیم. Armageddon نجات او از شر است ، نه شمشیر داموکلس که ما را در مسیر ما یخ می زند.

15
0
لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x