رهبران مذهبی اسرائیل دشمنان عیسی بودند. اینها مردانی بودند که خود را فرزانه و روشنفکر می دانستند. آنها فرهیخته ترین و باسوادترین مردان کشور بودند و از نظر جمعیت عظیم به عنوان دهقانان تحصیل نکرده نگاه می کردند. به اندازه کافی عجیب ، مردم عادی که با اقتدار خود سوused استفاده می کردند ، به عنوان رهبر و راهنمای معنوی به آنها نگاه می کردند. این مردان مورد احترام بودند.

یکی از دلایلی که این رهبران دانا و دانشمند از عیسی متنفر بودند این بود که این نقشهای سنتی را معکوس کرد. عیسی قدرت را به مردم کوچک ، به انسان عادی ، به یک ماهیگیر ، یا یک باجگیر حقیر ، یا به یک فاحشه منفور قدرت داد. او به مردم عادی آموخت که چگونه خود فکر کنند. به زودی مردم ساده این رهبران را به چالش کشیدند و آنها را به عنوان منافق نشان دادند.

عیسی از این مردان احترام نگذاشت ، زیرا او می دانست آنچه برای خدا مهم است نه تحصیلات شما است ، نه قدرت مغز شما بلکه عمق قلب شماست. یهوه می تواند به شما یادگیری و هوش بیشتری بدهد ، اما این شما هستید که باید قلب خود را تغییر دهید. این اراده آزاد است.

به همین دلیل بود که عیسی چنین گفت:

"من تو را می ستایم ، پدر ، پروردگار آسمان و زمین ، زیرا این چیزها را از خردمندان پنهان کرده ای و آنها را برای نوزادان آشکار می کنی. بله پدر ، زیرا این لذت خوب شما بود. " (متی 11:25 ، 26) که از کتاب مقدس هولمن می آید.

با دریافت این قدرت ، این اقتدار از عیسی ، هرگز نباید آن را دور بیندازیم. و گرچه این گرایش انسانهاست. ببینید در جماعت کورنت باستان چه اتفاقی افتاده است. پولس این هشدار را می نویسد:

وی افزود: "اما من به آنچه كه انجام می دهم ادامه خواهم داد تا افرادی را كه می خواهند فرصتی برابر با ما داشته باشند در آنچه كه به خود می بالند ، كم كنم. زیرا چنین مردانی رسولان دروغین ، کارگران فریبکار و رسولان مسیح هستند. " (2 قرنتیان 11:12 ، 13 کتاب مقدس مطالعه Berean)

اینها همانهایی هستند که پولس آنها را "فوق رسولان" خواند. اما او با آنها متوقف نمی شود. وی در ادامه اعضای جماعت قرنتیان را سرزنش می کند:

"زیرا شما با کمال میل احمقان را تحمل می کنید ، زیرا شما بسیار عاقل هستید. در واقع ، شما حتی با کسی که بردگی شما را به دست آورد یا شما را سوits استفاده کند یا از شما سو takes استفاده کند یا خود را بزرگ جلوه دهد یا به صورت شما ضربه بزند ، تحمل خواهید کرد. (2 قرنتیان 11:19 ، 20 BSB)

شما می دانید ، طبق معیارهای امروز ، پولس رسول مردی غیر قابل تحمل بود. او مطمئن بود چیزی نیست که ما از نظر سیاسی "درست" بنامیم ، اینطور نیست؟ امروزه ، ما دوست داریم فکر کنیم که مهم نیست که چه چیزی را باور داشته باشید ، تا زمانی که دوست داشته باشید و برای دیگران کار خوبی انجام دهید. اما آیا آموزش به مردم دروغ ، دوست داشتنی است؟ آیا گمراه کردن مردم در مورد ذات واقعی خدا ، انجام کار خوب است؟ آیا حقیقت مهم نیست؟ پل فکر کرد اینطور است. به همین دلیل او چنین کلمات محکمی نوشت.

چرا آنها اجازه می دهند کسی آنها را به بردگی بکشاند ، و از آنها بهره برداری کند ، و در حالی که خود را از آنها بالاتر می برد ، از آنها استفاده کند؟ زیرا این همان کاری است که ما انسانهای گناهکار مستعد انجام آن هستیم. ما یک رهبر می خواهیم ، و اگر نتوانیم خدای ناپیدا را با چشم ایمان ببینیم ، به دنبال یک رهبر انسانی بسیار مشهور خواهیم رفت که به نظر می رسد همه پاسخ ها را دارد. اما این همیشه برای ما بد خواهد بود.

بنابراین چگونه از این گرایش جلوگیری می کنیم؟ خیلی ساده نیست.

پولس به ما هشدار می دهد که چنین مردانی خود را در لباس عادلانه می پوشند. به نظر می رسد آنها افراد خوبی هستند. بنابراین ، چگونه می توان از فریب خوردن خودداری کرد؟ خوب ، از شما می خواهم این را در نظر بگیرید: اگر واقعاً یهوه قصد دارد حقایقی را برای نوزادان یا کودکان خردسال آشکار کند ، مجبور است این کار را به روشی انجام دهد که چنین ذهن های جوانی بتوانند آن را درک کنند. اگر تنها راه برای فهمیدن چیزی این است که فردی عاقل و روشنفکر و دارای تحصیلات کافی باشد به شما بگوید که چنین است ، حتی اگر خودتان نمی توانید آن را ببینید ، پس این حرف خدا نیست. اشکالی ندارد که کسی چیزهایی را برای شما توضیح دهد ، اما در پایان ، باید به اندازه کافی ساده و واضح باشد که حتی یک کودک آن را بدست آورد.

بگذارید این را به تصویر بکشم. کدام حقیقت ساده درباره ماهیت عیسی را می توانید از کتاب مقدس زیر که از نسخه استاندارد انگلیسی است ، جمع آوری کنید؟

"هیچ کس به آسمان صعود نکرده است مگر او که از بهشت ​​، پسر انسان فرود آمده است." (یوحنا 3:13)

"زیرا نان خدا کسی است که از آسمان نازل می شود و به دنیا حیات می بخشد." (یوحنا 6:33)

"زیرا من از آسمان نازل شده ام ، نه برای انجام اراده خودم بلکه اراده او که مرا فرستاده است." (یوحنا 6:38)

"پس اگر می خواهید پسر انسان را در حال صعود به جایی که قبلاً بود ، ببینید چه؟" (یوحنا 6:62)

"شما از پایین هستید. من از بالا هستم شما اهل این دنیا هستید؛ من اهل این دنیا نیستم. " (یوحنا 8:23)

"به راستی ، به راستی ، من به شما می گویم ، قبل از اینکه ابراهیم باشد ، من هستم." (یوحنا 8:58)

"من از پدر آمده ام و به دنیا آمده ام و اکنون دنیا را رها کرده و به پدر می روم." (یوحنا 16:28)

"و اکنون ، پدر ، مرا در حضور خود با جلالى كه قبل از وجود جهان با تو داشتم ، جلال ده." (یوحنا 17: 5)

با خواندن همه اینها ، آیا نتیجه نمی گیرید که همه این کتاب مقدس نشان می دهد که عیسی قبل از آمدن به زمین در بهشت ​​وجود داشته است؟ برای درک آن نیازی به مدرک دانشگاهی نیست ، اینطور است؟ در حقیقت ، اگر این اولین آیاتی بود که از کتاب مقدس خوانده اید ، اگر یک تازه وارد کامل برای مطالعه کتاب مقدس بودید ، آیا باز هم به این نتیجه نمی رسیدید که عیسی مسیح از بهشت ​​فرود آمده است. که او قبل از تولد در زمین در بهشت ​​وجود داشته است؟

تنها چیزی که شما نیاز دارید درک اساسی زبان است تا به این درک برسید.

با این حال ، کسانی هستند که می آموزند عیسی قبل از تولد به عنوان یک انسان زنده در بهشت ​​وجود نداشته است. یک مکتب فکری در مسیحیت به نام سوسیالیسم وجود دارد که ، از جمله ، می آموزد که مسیح قبلاً در بهشت ​​وجود نداشته است. این آموزش بخشی از الهیات غیرقانونی است که مربوط به 16 استth و 17th قرن ها ، به نام دو ایتالیایی که آن را ارائه داده اند: للیو و فاوستو سوزینی.

امروزه ، چند گروه كوچكتر مسیحی ، مانند Christadelphians ، آن را به عنوان آموزه تبلیغ می كنند. این می تواند برای شاهدان یهوه که سازمان را ترک می کنند در جستجوی گروه جدیدی برای معاشرت باشد ، جذاب باشد. آنها که نمی خواهند به گروهی که به تثلیث اعتقاد دارند ، بپیوندند ، غالباً به سمت کلیساهای غیرانتفاعی کشیده می شوند ، بعضی از آنها این آموزه را تعلیم می دهند. چگونه چنین گروه هایی کتاب مقدس را که اخیراً خوانده ایم توضیح می دهند؟

آنها سعی می کنند این کار را با چیزی به نام "وجود تصوری یا مفهومی" انجام دهند. آنها ادعا خواهند كرد كه وقتي عيسي از پدر خواست كه او را با جلالي كه قبل از وجود جهان داشت جلال دهد ، منظور او واقعاً موجودي آگاه و لذت بردن از جلال خدا نبود. در عوض ، او به مفهوم یا مفهوم مسیحی که در ذهن خدا بود اشاره می کند. شکوه او قبل از وجود روی زمین فقط در ذهن خدا بود و اکنون او می خواست جلالی را که خداوند در آن زمان برای او تصور کرده بود داشته باشد تا به عنوان یک موجود زنده و آگاه به او اعطا شود. به عبارت دیگر ، "خدایی که شما قبل از تولد من تصور می کردید که من از این شکوه لذت ببرم ، پس لطفاً پاداشی را که در تمام این مدت برای من حفظ کرده اید به من بدهید."

این الهیات خاص مشکلات زیادی دارد ، اما قبل از پرداختن به هر یک از آنها ، من می خواهم به موضوع اصلی بپردازم ، این است که کلام خدا به نوزادان ، نوزادان و کودکان کوچک اعطا می شود ، اما از خردمندی انکار می شود مردان روشنفکر و فرهیخته این بدان معنا نیست که یک انسان باهوش و تحصیل کرده نمی تواند این حقیقت را درک کند. آنچه عیسی به آن اشاره داشت ، نگرش مغرورانه قلب انسانهای فرهیخته روزگار خود بود که ذهن آنها را به حقیقت ساده کلام خدا آلوده کرد.

به عنوان مثال ، اگر برای کودکی توضیح می دادید که عیسی مسیح قبل از تولد انسان وجود داشته است ، از زبانی که قبلاً خوانده ایم استفاده می کنید. اگرچه ، او می خواست به آن کودک بگوید که عیسی قبل از تولد یک انسان هرگز زنده نبود ، اما او به عنوان یک مفهوم در ذهن خدا وجود داشت ، شما اصلاً این حرف را نمی زدید؟ این برای یک کودک بسیار گمراه کننده است ، اینطور نیست؟ اگر می خواستید ایده وجود تصوری را توضیح دهید ، پس مجبورید کلمات و مفاهیم ساده ای پیدا کنید تا آن را به ذهن کودک مانند منتقل کنید. خدا قادر به انجام چنین کاری است ، اما این کار را نکرد. این به ما چه می گوید؟

اگر سوسیالیسم را بپذیریم ، باید بپذیریم که خدا به فرزندانش تصور اشتباهی داد و 1,500 سال طول کشید تا یک عالمان خردمند و روشنفکر ایتالیایی معنای واقعی را پیدا کردند.

یا خدا یک ارتباط برقرارکننده وحشتناک است ، یا لئو و فاوستو سوزینی با کمی سیر شدن از خود مانند مردان خردمند ، تحصیل کرده و روشنفکر عمل می کردند. همین امر انگیزه فوق العاده رسولان عصر پولس بود.

مشکل اساسی را می بینید؟ اگر برای توضیح چیز اساسی از کتاب مقدس به کسی نیاز دارید که دانشمند ، باهوش و روشنفکرتر از شما باشد ، پس احتمالاً طعمه همان نگرشی می شوید که پل در اعضای جماعت قرنتیان محکوم کرد.

همانطور که احتمالاً می دانید اگر این کانال را تماشا کرده اید ، من به تثلیث اعتقادی ندارم. با این حال ، شما آموزش ترینیتی را با آموزه های نادرست دیگر شکست نمی دهید. شاهدان یهوه سعی می کنند با تعالیم نادرست خود مبنی بر اینکه عیسی فقط یک فرشته است ، فرشته فرشته ، مایکل ، این کار را انجام دهد. سوسیالیست ها سعی می کنند با یادآوری اینکه مسیح از قبل وجود نداشت ، با تثلیث مقابله کنند. اگر او فقط به عنوان یک انسان به وجود می آمد ، پس نمی توانست بخشی از تثلیث باشد.

استدلالهایی که برای تأیید این آموزش استفاده می شود ما را ملزم می کند که از چندین واقعیت چشم پوشی کنیم. به عنوان مثال ، مردم جامعه به ارمیا 1: 5 مراجعه می کنند که می گوید: "قبل از اینکه شما را در رحم تشکیل دهم ، شما را می شناختم ، قبل از تولد شما را جدا کردم. من تو را به عنوان پیامبری برای ملتها برگزیدم. "

در اینجا می یابیم كه یهوه خدا پیش از این كه ارمیا قصد داشته باشد و انجام دهد ، حتی قبل از آنكه باردار شود ، قصد داشته است. استدلالی که سوسیالیست ها می خواهند مطرح کنند این است که وقتی یهوه قصد انجام کاری را دارد ، همان کار خوبی است. بنابراین ، ایده در ذهن خدا و واقعیت تحقق آن برابر است. بنابراین ، ارمیا قبل از تولد او وجود داشته است.

پذیرش این استدلال مستلزم این است که بپذیریم ارمیا و عیسی از نظر عقلی یا مفهومی برابر هستند. آنها باید برای این کار باشند. در حقیقت ، مردم جامعه از ما می پذیرند که این ایده نه تنها توسط مسیحیان قرن اول ، بلکه توسط یهودیان که مفهوم وجود تصوری را به رسمیت شناختند ، به طور گسترده ای شناخته شده و پذیرفته شد.

مسلماً ، هر كسی كه كتاب مقدس را می خواند این واقعیت را تشخیص می دهد كه خدا می تواند شخصی را از قبل بشناسد ، اما این جهش بزرگی است كه می توان گفت كه دانستن چیزی چیزی معادل وجود است. وجود به عنوان "واقعیت یا وضعیت زندگی [زندگی] یا داشتن واقعیت [عینی] عینی" تعریف می شود. وجود در ذهن خدا در بهترین حالت واقعیت ذهنی است. شما زنده نیستید شما از نظر خدا واقعی هستید. این ذهنی است - چیزی خارج از شما. با این حال ، واقعیت عینی وقتی بوجود می آید که خودتان واقعیت را درک کنید. همانطور که دکارت به طور مشهور اظهار داشت: "بنابراین فکر می کنم هستم".

وقتی عیسی در یوحنا 8:58 گفت ، "من قبل از تولد ابراهیم!" او در مورد مفهومی در ذهن خدا صحبت نمی کرد. "من فکر میکنم پس هستم". او در مورد هوشیاری خودش صحبت می کرد. اینکه یهودیان منظور او را درست همان چیزی می فهمیدند که با گفته های خودشان مشهود است: "شما هنوز پنجاه ساله نشده اید و آیا ابراهیم را دیده اید؟" (یوحنا 8:57)

یک مفهوم یا مفهوم در ذهن خدا نمی تواند چیزی را ببیند. ذهنی آگاه ، یک موجود زنده است که "ابراهیم را دیده باشد".

اگر هنوز با استدلال سوسینیایی درباره وجود تصوری قانع شدید ، بیایید آن را به نتیجه منطقی خود برسانیم. در حین انجام این کار ، لطفاً بخاطر داشته باشید که حلقه های فکری بیشتری که باید برای ایجاد یک کار آموزشی انجام شود ، ما را فقط از ایده حقیقت دورتر و دورتر می کند که برای نوزادان و کودکان کوچک و بیشتر و بیشتر به سمت حقیقت بودن نشان داده می شود. از خردمندان و دانشمندان انکار می شود.

بیایید با جان 1: 1-3 شروع کنیم.

"در آغاز کلمه بود ، و کلمه با خدا بود ، و کلمه خدا بود. 2 او در آغاز با خدا بود. 3 از طریق او همه چیز ساخته شد ، و بدون او هیچ چیز ساخته نشده است. " (جان 1: 1-3 BSB)

اکنون می دانم که ترجمه آیه اول بسیار مورد اختلاف است و از نظر دستوری ، ترجمه های جایگزین قابل قبول هستند. من نمی خواهم در این مرحله به بحث درباره ترینیتی بپردازم ، اما اگر انصاف داشته باشم ، در اینجا دو رندر جایگزین آورده شده است:

"و کلام یک خدا بود" - عهد جدید خداوند و منجی ما عیسای مسح شده (JL Tomanec ، 1958)

"بنابراین کلمه الهی بود" - عهد جدید اصلی ، نوشته هیو جی.شونفیلد ، 1985.

این که آیا شما معتقدید که لوگوس خدایی بود ، خود خدا ، یا خدایی جدا از خداوند پدر همه ما - تنها خدای متولد شده به قول یوحنا 1:18 در بعضی از نسخه های خطی - شما هنوز در تفسیر این به عنوان یک سوسیانی گیر دارید. به نوعی مفهوم عیسی در ذهن خدا در آغاز خدا یا خداگونه بود در حالی که فقط در ذهن خدا وجود داشت. سپس آیه 2 وجود دارد که با بیان اینکه این مفهوم با خدا بوده است ، امور را پیچیده تر می کند. در میان خطی ، تن مثبت به چیزی "در نزدیکی یا رو به رو شدن ، یا حرکت به سمت" خدا اشاره دارد. این به سختی با یک مفهوم درون ذهن خدا سازگار است.

علاوه بر این ، همه چیز توسط این مفهوم ، برای این مفهوم و از طریق این مفهوم ساخته شده است.

حالا به این فکر کن ذهن خود را در این باره بپیچید. ما در مورد موجودی صحبت نمی کنیم که قبل از همه چیزهای دیگر ساخته شده باشد ، همه چیزهای دیگر توسط او ساخته شده و همه چیزهای دیگر برای او ساخته شده است. "همه چیزهای دیگر" شامل همه میلیون ها موجود روح در بهشت ​​است ، اما بیش از آن ، همه میلیاردها کهکشان با میلیاردها ستاره آنها.

خوب ، حالا به همه اینها از نگاه یک سوسیانی نگاه کنید. مفهوم عیسی مسیح به عنوان انسانی که برای نجات ما از گناه اصلی زنده می ماند و می میرد ، باید در ذهن خدا به عنوان مفهومی مدت ها قبل از ایجاد هر چیزی وجود داشته باشد. بنابراین ، همه ستارگان برای ، بوسیله و از طریق این مفهوم خلق شده اند و تنها هدف آنها رستگاری انسانهای گنهکاری است که هنوز ایجاد نشده اند. واقعاً نمی توان همه شر شر هزاران سال تاریخ بشر را به گردن انسان انداخت و همچنین نمی توان شیطان را به خاطر ایجاد این آشفتگی سرزنش کرد. چرا؟ زیرا یهوه خدا مدتها قبل از بوجود آمدن جهان ، این تصور از عیسی فدیه دهنده را تصور کرد. او همه کار را از همان ابتدا برنامه ریزی کرد.

آیا این رتبه به عنوان یکی از انسانهای منشورترین انسانها ، خداوند بی اعتنا به آموزه های همه زمانها نیست؟

کولسیان از عیسی به عنوان نخستین زاده همه آفرینش ها صحبت می کند. من می خواهم کمی اصلاح متن را انجام دهم تا این متن را با اندیشه سوسیینی مطابقت دهم.

[مفهوم عیسی] تصویری از خدای نامرئی است ، [این مفهوم از عیسی] فرزند اول در همه خلقت است. زیرا در [مفهوم عیسی] همه چیز خلق شده اند ، چیزهایی در آسمان و روی زمین ، قابل مشاهده و نامرئی ، خواه تاج و تخت یا سلطنت یا حاکم یا مقام. همه چیز از طریق [مفهوم عیسی] و برای [مفهوم عیسی] ایجاد شده است.

باید بپذیریم که "اول زاده" اولین فرزند در یک خانواده است. برای مثال. من اولاد هستم من یک خواهر کوچکتر از خودم دارم. با این حال ، من دوستانی دارم که بزرگتر از من هستند. با این حال ، من هنوز هم اولاد هستم ، زیرا این دوستان عضوی از خانواده من نیستند. بنابراین در خانواده خلقت ، که شامل چیزهایی در بهشت ​​و چیزهای روی زمین ، قابل مشاهده و نامرئی ، تاج و تخت و سلطنت و حاکمان است ، همه این چیزها نه برای موجودی که قبل از همه آفرینش وجود داشته ، بلکه برای مفهومی ساخته شده است که فقط میلیاردها سال بعد به وجود خواهد آمد تا تنها برای رفع مشکلاتی که خدا از قبل تعیین کرده است اتفاق بیفتد. سوسیالیستها خواه بخواهند آن را بپذیرند یا نخواهند ، باید در جبر کالونیستی مشترک شوند. یکی را بدون دیگری نمی توانید داشته باشید.

با یک ذهن کودکانه با نزدیک شدن به این کتاب آخر بحث امروز ، معنای آن را می فهمید؟

"این را در ذهن خود داشته باشید ، که در مسیح عیسی نیز بود ، که موجود در قالب خدا ، تساوی با خدا را قابل درک نمی دانست ، اما خود را خالی کرد ، به شکل یک بنده ساخته شد ، مثل مردان. و چون به شکل انسانی یافت ، خود را فروتن کرد و مطیع مرگ شد ، بله مرگ صلیب. " (فیلیپیان 2: 5-8 کتاب مقدس جهانی انگلیسی)

اگر این کتاب مقدس را به کودک هشت ساله ای می دادید و از او می خواستید آن را توضیح دهد ، شک دارم که او مشکلی خواهد داشت. به هر حال ، کودک می داند درک چیزی چیست. درسی که پولس رسول می آموزد بدیهی است: ما باید مانند عیسی باشیم که همه چیز را داشت ، اما بدون لحظه ای فکر را رها کرد و فروتنانه فرم یک بنده صرف را گرفت تا بتواند همه ما را نجات دهد ، حتی اگر برای انجام این کار یک مرگ دردناک بمیرم.

یک مفهوم یا مفهوم آگاهی ندارد. زنده نیست حساس نیست. چگونه یک مفهوم یا مفهوم در ذهن خدا برابری با خدا را چیزی قابل فهم می داند؟ چگونه تصوری در ذهن خدا می تواند خودش را خالی کند؟ چگونه این تصور می تواند خود را فروتن کند؟

پولس از این مثال استفاده می کند تا به ما در مورد فروتنی ، فروتنی مسیح آموزش دهد. اما عیسی زندگی را فقط به عنوان یک انسان آغاز کرد ، پس چه چیزی را رها کرد. چه دلیلی برای فروتنی داشت؟ فروتنی در این است که تنها انسانی است که مستقیماً از جانب خدا به دنیا آمده است؟ فروتنی در برگزیده شدن خداوند ، تنها انسانی بی عیب و نقص و بی عیب و نقص در کجاست؟ اگر عیسی هرگز در بهشت ​​وجود نداشته باشد ، تولد او در چنین شرایطی او را به بزرگترین انسانی تبدیل کرده است که زندگی کرده است. او در واقع بزرگترین انسانی است که تاکنون زندگی کرده است ، اما فیلیپیان 2: 5-8 هنوز هم منطقی است زیرا عیسی چیزی بسیار بزرگتر بود. حتی بزرگترین انسانی که تا به حال زندگی کرده است ، در مقایسه با آنچه در گذشته بود ، بزرگترین خلقت خداوند نیست. اما اگر او هرگز قبل از فرود آمدن به زمین برای تبدیل شدن به یک انسان صرف در بهشت ​​وجود نداشته باشد ، کل این گذر مزخرف است.

خوب ، شما آن را دارید. شواهد پیش روی شماست. بگذارید با این یک فکر آخر ببندم. در یوحنا 17: 3 از نسخه معاصر انگلیسی آمده است: "زندگی ابدی شناختن توست ، تنها خدای واقعی و شناختن عیسی مسیح ، کسی که فرستادی."

یکی از راههای خواندن این مطلب این است که هدف زندگی خود شناختن پدر آسمانی ما و بیشتر کسی است که او عیسی مسیح را فرستاده است. اما اگر ما با درک غلط از ماهیت واقعی مسیح ، کار خود را با پایگاهی اشتباه آغاز کنیم ، پس چگونه می توانیم این کلمات را تحقق بخشیم. به نظر من ، این تا حدی دلیل آن است که جان نیز به ما می گوید ،

"زیرا بسیاری از فریبکاران به دنیا رجوع کرده اند و حاضر به اعتراف به جسد آمدن عیسی مسیح نیستند. هر شخصی چنین فریب دهنده و دجال است. " (2 جان 7 BSB)

ترجمه New Living این جمله را ارائه می دهد: "من این را می گویم زیرا بسیاری از فریبکاران به دنیا رفته اند. آنها انکار می کنند که عیسی مسیح به جسمی واقعی رسیده است. چنین شخصی فریبکار و دجال است. "

من و شما انسان به دنیا آمدیم. ما بدن واقعی داریم. ما گوشت هستیم اما ما از نظر جسمی نیامده ایم. مردم هنگام تولد از شما سال خواهند کرد ، اما هرگز از شما نخواهند پرسید که چه موقع در بدنتان قرار گرفتید ، زیرا اگر من در جای دیگری و به شکلی دیگر باشید. اکنون افرادی که جان به آنها اشاره می کند وجود عیسی را انکار نکردند. چگونه آنها می توانند؟ هنوز هزاران نفر زنده بودند که او را در گوشت دیده بودند. نه ، این افراد ماهیت عیسی را انکار می کردند. عیسی یک روح بود ، تنها خدای زاده ، همانطور که جان او را در یوحنا 1:18 صدا می کند ، که کاملاً انسانی شد. این چیزی است که آنها انکار می کردند. انکار آن ماهیت واقعی عیسی چقدر جدی است؟

جان ادامه می دهد: «مراقب خود باشید تا چیزهایی را که برای آن زحمت کشیده ایم از دست ندهید بلکه پاداش کامل بگیرید. هر کسی که بدون اینکه در تعالیم مسیح باقی بماند بدود ، خدا ندارد. هر کس در تعالیم خود باقی بماند ، پدر و پسر نیز دارد. "

"اگر کسی به شما مراجعه کرد اما این تعلیم را نیاورد ، او را در خانه خود نپذیرید و یا حتی سلام نکنید. هرکس با چنین شخصی سلام کند در کارهای بد او سهیم است. " (2 جان 8-11 BSB)

ما به عنوان مسیحی ، ممکن است در برخی از تفاهمات اختلاف داشته باشیم. به عنوان مثال ، آیا 144,000،8 عدد واقعی است یا نمادین؟ ما می توانیم موافقت کنیم که مخالف باشیم و همچنان خواهر و برادر باشیم. با این وجود ، مواردی وجود دارد که در صورت امکان چنین تحمل ، نه اگر بخواهیم از کلمه الهام گرفته پیروی کنیم. به نظر می رسد ترویج تعلیمی که ماهیت واقعی مسیح را انکار می کند در آن گروه باشد. من این را برای تحقیر کسی نمی گویم ، بلکه فقط به صراحت بیان می کنم که این مسئله چقدر جدی است. مطمئناً هر كدام باید مطابق وجدان خودش عمل كند. هنوز هم ، عمل صحیح بسیار حیاتی است. همانطور که جان در آیه XNUMX گفت ، "مراقب خود باشید ، تا آنچه را که برای آن زحمت کشیده ایم از دست ندهید ، بلکه پاداش کامل بگیرید." قطعاً می خواهیم کاملاً پاداش بگیریم.

مراقب خود باشید تا چیزهایی را که برای آن تلاش کرده ایم از دست ندهید بلکه پاداش کامل بگیرید. هر کسی که بدون اینکه در تعالیم مسیح باقی بماند بدود ، خدا ندارد. هر کس در تعالیم خود باقی بماند ، پدر و پسر نیز دارد. "

"اگر کسی به شما مراجعه کرد اما این تعلیم را نیاورد ، او را در خانه خود نپذیرید و یا حتی سلام نکنید. هرکس با چنین شخصی سلام کند در کارهای بد او سهیم است. " (2 جان 1: 7-11 BSB)

 

 

 

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    191
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x