[توجه: من قبلاً در مورد دیگری به این موضوعات پرداخته ام پستاما از دیدگاه دیگری.]
وقتی آپولو برای اولین بار به من پیشنهاد کرد 1914 پایان "زمان های تعیین شده ملل" نبود ، فکر فوری من بود ، روزهای آخر چطور؟  جالب است كه در ميان كساني كه اين موضوع را با آنها مطرح كردم ، اين نخستين سؤالي هم بود كه از لب آنها عبور كرد.
چرا باید چنین باشد؟ فقط یک سال است عیسی حتی هنگامی که نشانه زمان پایان خود را به ما داد آن را ذکر نکرد. به همین ترتیب ، پاول ، وقتی به دانش ما در مورد روزهای آخر اضافه کرد ، نتوانست هیچ سال شروع را ذکر کند. هیچ یک از آنها کوچکترین کنایه از هر گاهنامه ای را ندارند که هدف آن تعیین آغاز روزهای آخر است. با این حال به نظر می رسد که ما 1914 را از نظر پیامبری اهمیت بیشتری نسبت به علائم واقعی آخرین روزهایی که عیسی و پولس به ما اعطا کرده اند ، داشته باشیم.
شاید شما فکر کنید که آنها اشاره به خوانندگان کتاب مقدس به اهمیت زمانی بینش نبوکدنصر در دانیل را به عنوان راهی برای نگه داشتن این حقیقت از ناشایست و آشکار کردن آن فقط برای مسیحیان واقعی در زمان آخر فراموش نکردند. آه ، اما یک مالش وجود دارد. ما به محاسبه 2,520 سال برای روز نرسیدیم. ویلیام میلر ، بنیانگذار ظهور هفتمین روز ، این کار را کرد.
در هر صورت ، اگر یهوه قصد داشت از این طریق برای تعیین قوم خود از طریق قرار دادن تاریخ دیگری به ما استفاده کند ، چرا ما معتقد بودیم که این پایان روزهای آخر و آغاز مصیبت بزرگ است؟ یهوه تاریخ را برای ما فاش نمی کند و سپس ما را نسبت به تحقق آن گمراه می کند؟ البته که نه.
سوال واقعی این است که ، چرا حتی باید فکر کنیم که 1914 مهم نیست ، باعث شک و تردید در مورد اینکه آیا این روزهای آخر هستند یا نه می شود؟
ما اولین کسی نیستیم که تاریخ خیرخواهانه نبوی را رها می کنیم. برادری روزگار چارلز تاز راسل به بسیاری از این تاریخ ها اعتقاد داشت: 1874 ، 1878 و 1881 فقط چند مورد را نام برد. همه در پایان سه ماهه اول 20 رها شدندth قرن ، به استثنای سال 1914 که از پایان روزهای آخر به آغاز آنها تغییر یافت. چرا فقط یکی را نگه داشته و بقیه را کنار می گذاریم؟ اگر جنگ جهانی اول در سال 1913 یا 1915 آغاز شده بود ، آیا فکر می کنید که ما هنوز هم می آموزیم که 1914 شروع آخرین روزها بود؟ آیا اعتقاد ما به اهمیت امسال نتیجه یک تصادف تاریخی است؟
جنگ جهانی اول و آنفولانزای اسپانیایی دو واقعه با چنان تأثیر شگفت انگیزی بر بشریت است که آنها عملا فریاد می زنند که بخشی از تحقق پیامبری بزرگتر است. اگر متقاعد شده اید که چنین فکری کنید ، این را به همان 14 توجه کنیدth قرن ها ، مردم تصور می کردند که در آخرین روزهای مرگ سیاه و جنگ 100 ساله اروپا هستند و به نظر می رسید که سخنان عیسی را تحقق می بخشند. آنچه که همه ما نادیده گرفته ایم - از جمله من - این است که عیسی "آغاز درد و پریشانی" را پیشگویی نکرده است که با یک جنگ واقعاً بزرگ و یک طاعون بزرگ همراه باشد. او در مورد اندازه و دامنه اصلاً صحبت نکرد ، بلکه فقط از اعداد محض صحبت کرد. افزایش قابل توجه در تعداد جنگ ها ، بیماری های طاعون ، قحطی و زلزله از اهمیت نبوی برخوردار است.
پس بیایید او را به قول او قبول کنیم و فقط وقایعی را که پیش بینی می کند رخ دهند ، تجزیه و تحلیل کنیم تا ببینیم آیا واقعاً در روزهای آخر هستیم یا نه. از 19 سالگی ماth برادران قرن باید مجبور به ترک تاریخ خود شوند ، و دوباره به الهیات خود بپردازند ، بیایید از این موضوع پیروی کنیم و به این بحث بپردازیم بدون آنکه بار سنگین 1914 بر دوش ما باشد.
بلافاصله می توان فهمید که کنار گذاشتن سال 1914 ما را از تفسیر "این نسل" کشنده تا نقطه شکن آزاد می کند. (مت 24: 34) از آنجایی که لازم نیست شروع این نسل را به یک سال گذشته یعنی تقریباً یک قرن در گذشته گره بزنیم ، ما آزاد هستیم که نگاه تازه در آن. بسیاری از تعابیر اعتقادی دیگر وجود دارد که باید پس از کنار گذاشتن میراث 1914 ، دوباره مورد بررسی قرار گیرد ، اما هدف ما در اینجا این است که تعیین کنیم آیا در روزهای آخر هستیم فقط براساس نشانه هایی که عیسی و پولس به ما داده اند ، بنابراین ما به آن پایبند خواهیم بود.
برای شروع ، عیسی در مورد جنگ ها و گزارشات از جنگ صحبت کرد. این نمودار را در نظر بگیرید. این فقط تعداد جنگها را لیست می کند ، زیرا این همه چیزی است که عیسی به آن اشاره کرده است.
اگر بخواهید از این نمودار زمانهایی را که تعداد جنگها به طور قابل توجهی افزایش می یابد انتخاب کنید - باز هم بدون هیچ گونه پیش داوری که به اصطلاح تاریخهای مهم نبوی باشد - کدام دوره را انتخاب می کنید؟ 1911-1920 بالاترین میزان در 53 جنگ است ، اما فقط با شمارش دو مورد. 1801-1810 ، 1851-1860 و 1991-2000 همه در 51 جنگ هر یک اعداد مشابه را نشان می دهند. بنابراین تفاوت بین این چهار میله از نظر آماری معنی دار نیست.
بیایید دوره های 50 ساله را بررسی کنیم. بالاخره روزهای آخر قرار است یک نسل را طی کند ، درست است؟ چهار دهه پس از سال 1920 افزایش جنگ ها را نشان نمی دهد. در حقیقت ، آنها کاهش چشمگیری نشان می دهند. شاید گروه بندی نمودار میله ای تا 50 سال مفید باشد.
به طور صادقانه ، اگر ما فقط به دنبال تعداد جنگها هستیم ، شما کدام دوره زمانی را به عنوان روزهای آخر انتخاب می کنید؟
البته ، افزایش تعداد جنگ ها تنها علامت نیست. در حقیقت ، معنایی ندارد مگر اینکه همه جنبه های دیگر این علامت همزمان وجود داشته باشد. در مورد تعداد بیماری ها چطور؟ لیست های وب سایت برج مراقبت 13 بیماریهای عفونی جدید از سال 1976 بشر را آزار می دهد ، بنابراین به نظر می رسد که اواخر این دوره در حال افزایش است. قحطی چطور؟ با یک جستجوی سریع در اینترنت مشخص خواهید شد که کمبود غذا و گرسنگی اکنون از گذشته بیشتر شده است. زلزله چه می شود. باز هم ، جستجوی اینترنتی به اوایل 20 اشاره نمی کندth قرن به عنوان یک دوره زمانی افزایش فعالیت در مقایسه با آخرین سالهای 50.
سپس جنبه های دیگر علامت را داریم. این امر با افزایش بی قانونی ، آزار و اذیت ، پیامبران دروغین ، خیانت و نفرت و عشق به تعداد بیشتری که خنک می شوند ، مشخص می شود. با 1914 معادله ، ما معتقدیم که کلیسای دروغین مورد قضاوت قرار گرفته اند ، بنابراین آنها دیگر واقعاً شمرده نمی شوند. با این حال ، این آیات تنها در مورد جماعت مسیحی واقعی صدق نمی کند. 1914 را از معادله خارج کنید و هنوز هیچ داوری درباره مسیحیت ، درست یا نادرست وجود ندارد. عیسی در مورد همه کسانی که ادعای پیروی از مسیح را دارند صحبت می کند. فقط در 50 سال گذشته شاهد یک شتاب قابل توجه در تمام وقایع به تصویر کشیده شده از کوه بوده ایم. 24: 8-12.
سپس تحقق Mt. 24:14. این حتی در آغاز 20 نمی توانست تحقق یابدth قرن.
اکنون با در نظر گرفتن شرایطی که پل در 2 تیم به تصویر کشیده است. 3: 1-7 (که مجدداً به جماعت مسیحیان اشاره می شود) آیا واقعاً می توان گفت که این شرایط از سال 1914 تا 1960 در سراسر جهان مشترک بوده است؟ دوران نسل هیپی ها یک نقطه عطف جهانی در نحوه رفتار اجتماعی مردم بود. تمام سخنان پل از آن زمان به بعد تحقق یافته است.
بنابراین ، با تمام موارد گفته شده ، چه زمانی نتیجه گیری می کنید که آخرین روزها آغاز شده است؟ به یاد داشته باشید ، این چیزی نیست که باید توسط برخی از مقامات بالاتر برای ما تفسیر شود. هدف ما این است که خود آن را تعیین کنیم.
بسیار خوب ، س theال منصفانه نیست ، زیرا خواستن شروع مثل این است که بپرسید یک بانک مه از کجا شروع و به پایان می رسد. روزهای آخر با یک اتفاق شروع نشد. در عوض ، این اجتماع رویدادهایی است که از نظر تاریخی مشاهده می شود و به ما امکان می دهد دوره زمانی را شناسایی کنیم. چه اهمیتی دارد که دقیقاً چه سالی آغاز شده است. آنچه مهم است این است که اکنون در آن بازه زمانی غیر قابل انکار هستیم.
همه ما که از انجمن او حمایت می کنیم ، تردید نداریم که برادر راسل توسط یهوه خدا مورد استفاده قرار گرفت تا کارهایی را که در حال انجام است انجام دهد و مردم خود را برای آماده سازی روزهای آخر سازماندهی کند. با این حال ، او مانند بسیاری از معاصران خود ، به این پیش فرض افتاد که راز تعیین دقیقاً زمان پایان ، در اعماق ضد انواع نبوی ، موازی ها و تواریخ های مخفی دفن شده است. جذابیت او با اهرام و اینکه چگونه ابعاد و اندازه گیری های مشابه برای تعیین آینده ما قابل استفاده است ، شهادت غیرقابل انکار برای این بدبخت تاسف بار او است. با احترام کامل به آن مرد و جایگاه وی در خدمت یهوه ، من فکر می کنم عادلانه است که بگوییم که او با این تأکید غیر کلامی در تاریخ ها و موازی های نبوی آرایش ، ما را به یک دردسر بزرگ رساند.
یک گستاخی وجود دارد که همه ما طعمه آن شده ایم و باعث می شود ما فکر کنیم می توانیم از اوقات و فصول خدا شناختی کسب کنیم. در اعمال 1: 7 ، عیسی صریحاً بیان می کند که در صلاحیت ما نیست ، اما ما هنوز هم تلاش می کنیم ، با این فرض که قوانین ، حداقل برای ما ، برگزیدگان وی ، از زمانی که این کلمات گفته شده اند ، تغییر کرده است.
"گمراه نشوید: خدا کسی نیست که مورد تمسخر قرار گیرد. زیرا هر انسانی که بکارد ، این را نیز درو خواهد کرد ... »(جال. 6: 7) درست است که این کلمات برای پیگیری جسم بر روح اعمال می شوند. با این وجود ، آنها یک اصل جهانی را بیان می کنند. شما نمی توانید اصول جهانی یوهو را نادیده بگیرید و انتظار داشته باشید که بدون آسیب ظاهر شود.
برادر راسل و برادری زمان او تصور می کردند که می توانند دستورالعمل شناختن زمان و فصل های خدا را نادیده بگیرند. در نتیجه ما ، به عنوان مردم ، تا به امروز دچار خجالت شده ایم. برادر رادرفورد و هیئت حاکمه زمانه او نیز همین فکر را داشتند و در نتیجه به حمایت از بعضی از تقویم های س questionال برانگیز راسل و در نتیجه باور نابجا و ابتکاری مبنی بر احیای "ارزشهای" باستانی مانند ابراهیم و موسی در سال 1925 ادامه دادند. همانطور که به نظر می رسد امروز مسخره باشد ، ما آن زمان آن را باور کردیم و حتی تا آنجا پیش رفتیم که خانه ای برای میزبانی از آنها در بدو ورود بسازیم. برادر فرد فرانتس و هیئت حاکمه تحت سرپرستی برادر ناتان نور این ایده را تبلیغ کردند که ممکن است پایان کار در سال 1975 فرا برسد که تدریس ما را تا امروز درگیر خود می کند. و بیایید انصاف داشته باشیم ، اکثر ما در آن زمان کاملاً با این پیش بینی ها همراه بودیم. به عنوان یک جوان ، من مطمئناً پیش بینی 1975 را انجام داده ام ، اکنون خجالت می کشم که بگویم.
خوب ، همه اینها در گذشته ما است. آیا از اشتباهات خود می آموزیم تا دقیقاً تکرار کنیم؟ یا آیا ما از اشتباهات خود می آموزیم تا در آینده از آنها جلوگیری کنیم؟ وقت آن است که ما میراث گذشته را دور بریزیم. من می ترسم که کنار گذاشتن سال 1914 و همه آنچه که در پی دارد ، موج های برادری در سراسر جهان ایجاد کند. این یک آزمایش شدید ایمان خواهد بود. با این وجود ، ساختن پایه ای معیوب عاقلانه نیست. ما در حال متحمل شدن به یک مصیبت سختی مانند گذشته ای هستیم که قبلاً تجربه نکرده ایم. به نظر می رسد پیشگویی هایی برای هدایت ما در آن زمان وجود دارد که چون او مجبور بود سال 1914 را در معادله بگنجاند ، ما از گذشته استفاده نادرست کردیم. آنها را برای یک هدف در آنجا قرار دادند. باید آنها را به درستی درک کنیم.
البته همه اینها به دست یهوه است. ما به او اعتماد داریم که همه اتفاقات را در زمان تعیین شده خود رقم بزند. هنوز هم درست نیست که ما با دستهای بسته نشسته باشیم و انتظار داشته باشیم همه کارها را برای ما انجام دهد. نمونه های بسیاری از شخصیت های کتاب مقدس وجود دارد که با کار متواضعانه در "حوزه قضایی" خود ، نوعی ایمان و غیرت را به نمایش می گذارند که همه ما دوست داریم خود آنها را بنامیم.
آیا ما خواستار تغییر در این بخش هستیم؟ یا ما با وقاحت عمل می کنیم؟ من احساس هیئت حاکمه را می دانم زیرا آنها از طریق برنامه کنگره منطقه ای این موضوع را به ما گفته اند. با این حال ، با توجه به اشتباهات زیادی که آنها مرتکب شده اند و آنچه را که کتاب مقدس در مورد اعتماد مطلق به نجیب زاده ها و پسر انسان زمینی می گوید ، من به سختی می توانم به آنها قاطعیت قبل از زندگی خود را بدهم. اگر ما اشتباه می کنیم ، خداوند می تواند ما را اصلاح کند ، اما فقط در عصبانیت او نیست. (Ps 146: 3؛ Rom. 14:10؛ Ps 6: 1)

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    11
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x