(جان 11: 26). . هر کس زندگی می کند و به من ایمان می آورد ، هرگز نخواهد مرد. آیا شما این را باور دارید؟ . .

عیسی این مناسبت ها را به مناسبت رستاخیز لازاروس بیان کرد. از آنجا که هرکسی که در آن زمان به او ایمان آورد ، مرد ، سخنان او ممکن است برای خواننده امروزی عجیب به نظر برسد. آیا او این انتظار را برای پیش بینی اینکه چه اتفاقی برای کسانی خواهد افتاد که در طی روزهای آخر ، به او ایمان آورده اند و به همین دلیل از طریق آرمگدون زندگی می کردند ، داشت؟ با توجه به متن ، به نظر می رسد پذیرفتن آن دشوار است. آیا مارتا ، با شنیدن این سخنان ، فکر کرد ، منظور او البته هر کسی نیست که اکنون زندگی می کند ، بلکه منظور همه کسی است که با پایان یافتن نظام امور زنده است?
من فکر نمی کنم پس منظور او چه بود؟
واقعیت این است که او از فعل فعلی فعل "برای بودن" در ساخت این عبارت استفاده می کند. او همان کار را در Matthew 22 انجام می دهد: 32 که در آن می خوانیم:

(متیو 22: 32). . . "من خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم؟" او خداست ، نه مردگان ، بلکه زنده ها است. "

تنها استدلال او مبنی بر اینكه كتاب مقدس به معاد مردگان می آموزد فعل تنشی است كه در زبان عبری به كار رفته است. اگر این یک استدلال مغرضانه بود ، صدوقیان بی ایمان مانند همه وام دهندگان پول پس از یک سکه در حال چرخش ، همه چیز را فرا می گرفتند. با این حال آنها ساکت بودند ، و نشان می داد که وی وی را به خاطر حقوق از دست داده است. اگر خداوند خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب دیرینه است ، باید برای او زنده باشند ، گرچه برای بقیه بشریت مرده باشند. دیدگاه یهوه تنها موضوعی است که البته واقعاً حساب می کند.
آیا این مفهومی است که وی در جان 11: 26 به مارتا ابراز می کند؟
نکته قابل توجه این است که عیسی اصطلاحات جدیدی را در مورد مرگ در همان فصل از یوحنا معرفی می کند. در آیه 11 او می گوید ، "دوست ما لازاروس برای استراحت رفته است ، اما من به آنجا سفر می کنم تا او را از خواب بیدار کنم." شاگردان معنای او را درک نکردند ، نشان می دهد که این یک کاربرد جدید این اصطلاح است. او مجبور شد در آیه 14 با صراحت به آنها بگوید که "لازاروس مرد".
این واقعیت که این اصطلاح جدید سرانجام وارد زبان بومی مسیحیان شد ، با استفاده از آن در اول قرنتیان 1: 15 ، 6 مشهود است. عبارتی که در هر دو آیه به کار رفته است عبارت است از "خواب رفتن [در مرگ]". از آنجا که ما در NWT از براکت مربع برای نشان دادن کلماتی که برای توضیحات اضافه شده اند استفاده می کنیم ، روشن است که در عبارت اصلی یونانی ، "به خواب رفته" ، برای نشان دادن مرگ یک مسیحی م faithfulمن کافی بوده است.
کسی که در خواب است واقعاً نمرده است ، زیرا یک مرد خوابیده را می توان از خواب بیدار کرد. این عبارت ، "به خواب رفته" که نشان می دهد کشته شده است ، فقط در کتاب مقدس برای اشاره به بندگان وفادار به کار رفته است. از آنجا که سخنان عیسی به مارتا در همان زمینه احیای لازاروس بیان شده است ، منطقی به نظر می رسد که نتیجه بگیریم که مرگ واقعی کسی که به عیسی ایمان می آورد با مرگ کسانی که چنین نمی کنند متفاوت است. از دیدگاه یهوه ، چنین مسیحی وفاداری هرگز نمی میرد ، بلکه فقط در خواب است. این نشان می دهد که زندگی که او بیدار می کند زندگی واقعی است ، زندگی جاودانه ، که پولس در 1 تیموتاوس 6:12 ، 19 به آن اشاره می کند. او به روز قیامت مشروطی که در آن هنوز برای یهوه مرده نیست بازمی گردد. . به نظر می رسد که این تناقضی با آنچه در کتاب مقدس درباره وضعیت این افراد با ایمان به خواب رفته بیان شده است.
این ممکن است به روشن شدن آیه گیج کننده کمک کند. در مکاشفه 20: 5 آمده است که ، "(بقیه مردگان زنده نشدند تا هزار سال تمام شود.)" ما این را درک می کنیم تا اشاره کنیم به حیات گرفتن همانطور که یهوه به زندگی نگاه می کند . آدم روزی که گناه کرد ، درگذشت ، اگرچه بیش از 900 سال به زندگی خود ادامه داد. اما از نظر یهوه او مرده بود. کسانی از ناصالحی که در طول هزار سال زنده شده اند از نظر یهوه مرده اند ، تا اینکه هزار سال به پایان رسیده است. به نظر می رسد این نشان می دهد که آنها حتی در پایان هزار سال که احتمالاً به کمال رسیده اند ، به زندگی نمی رسند. فقط پس از گذراندن آزمایش نهایی و اثبات وفاداری آنها است که پس از آن ، یهوه می تواند به آنها زندگی دهد.
چگونه می توانیم این مسئله را با آنچه که برای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب اتفاق می افتد برابر کنیم؟ اگر حتی اکنون آنها از نگاه خداوند زنده هستند ، آیا آنها در قیام خود در جهان جدید زنده هستند؟ ایمان آنها تحت آزمایش ، به همراه ایمان آزمایش شده همه مسیحیان به مسیح ، آنها را در رده کسانی قرار می دهد که به هیچ وجه نمی میرند.
ما دوست داریم بین مسیحیان براساس پاداشی که دریافت می كنند ، چه برای یك دعوت آسمانی و چه بهشتی زمینی ، تفاوت قائل شویم. با این حال ، تمایز بین کسانی که مرده اند و کسانی که زنده هستند ، بر اساس ایمان است نه بر اساس مقصد.
اگر این مورد باشد ، با گفتن اینکه بزهای تمثیل مسیح که در متیو 25 یافت می شود: 31-46 به ویرانی جاودانه می رود ، اما در صورتی که گوسفندان فقط به یک فرصت برای زندگی ابدی تبدیل شوند ، به روشن شدن معضل ما کمک می کند. برای هزار سال و فراتر از آن وفادار بمانید. این مثل می گوید گوسفندان ، صالحان ، زندگی فوری را بی درنگ بدست می آورند. پاداش آنها شرطى جز محكوم كردن ناحق ، بزها ندارد.
اگر این مورد است ، پس چگونه می توانیم Rev. 20 را درک کنیم: 4 ، 6 که از کسانی که درباره اولین حکم رستاخیز به عنوان پادشاهان و کاهنان برای هزار سال صحبت می کنند ، صحبت می کنیم؟
من می خواهم برای اظهار نظر بیشتر ، چیزی را از آنجا بیرون بیاورم. چه می شود اگر یک همتای زمینی برای این گروه وجود داشته باشد. قانون 144,000 در بهشت ​​، اما اگر اشاره به "شاهزادگان" یافت شده در اشعیا 32: 1,2 در مورد رستاخیز صالحین باشد ، چه می شود. آنچه در آن آیات شرح داده شده است ، هم با نقش های یک پادشاه و هم یک کشیش مطابقت دارد. آنهایی که در قیام ناحقان هستند ، به آنها (یک عملکرد کاهنی) خدمت نمی شود و به آنها (با یک عملکرد شاهانه) موجودات روح مادی اداره نمی شود ، بلکه توسط انسانهای مومن انجام می شود.
اگر این مورد باشد ، به ما این امکان را می دهد تا بدون درگیر شدن در ژیمناستیک تنش فعل ، به John 5: 29 نگاه کنیم.

(جان 5: 29). . کسانی که کارهای خوبی انجام داده اند برای احیای زندگی ، کسانی که کارهای احمقانه را به قیام قضاوت می کردند.

"داوری" به معنای محکومیت نیست. داوری به این معناست که کسی که مورد قضاوت قرار می گیرد یکی از دو نتیجه را تجربه کند: تبرئه یا محکومیت.
دو رستاخیز وجود دارد: یکی از صالحین و دیگری غیرارایگان. اگر صالحان "هرگز به هیچ وجه نمی میرند" بلکه فقط به خواب رفته اند و به "زندگی واقعی" بیدار شده اند ، پس آنها هستند که کارهای خوبی انجام داده اند که به معاد زندگی باز می گردند.
ناحق کارهای خوب انجام نداد بلکه کارهای بد را انجام داد. آنها قضاوت می شوند. آنها هنوز هم در نگاه یهوه مرده اند. آنها تنها پس از گذشت هزار سال عمر و در نتیجه ایمانشان با آزمایش به ارزش زندگی محکوم می شوند. یا در صورت عدم موفقیت در آزمایش ایمان ، آنها را شایسته مرگ دوم می دانند.
آیا این با همه چیزهایی که در این زمینه پوشش داده ایم هماهنگ نیست؟ آیا این اجازه را به ما نمی دهد که کتاب مقدس را به کلام خود بکشیم بدون آنکه به تفسیر متمرکزانه ای بپردازیم که عیسی را از آینده دور به عقب نگاه می کند تا بتوانیم توضیح دهیم که چرا او از گذشته گذشته استفاده می کند؟
مثل همیشه ، ما از هر گونه اظهار نظر استقبال می کنیم که درک ما از کاربرد احتمالی این کتاب مقدس را بهتر کند.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    1
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x