مجمع مدار برای این سال خدمات شامل یک سمپوزیوم چهار بخشی است. قسمت سوم با عنوان "این نگرش ذهنی را حفظ کنید - یکرنگی ذهن" است. این توضیح می دهد که وحدت ذهن در اجتماع مسیحیان چیست. در زیر عنوان دوم ، "چگونه مسیح یکتایی ذهن را نشان داد" ، این سخنرانی دو نکته را بیان می کند:

1) عیسی فقط آنچه را که خداوند می خواست از او بخواهد آموخت.

2) دعاهای عیسی منعکس کننده عزم وی برای تفکر و عمل در اتحاد با یهوه است حتی در صورت دشوار بودن این کار.

کدام دانشجوی واقعی کتاب مقدس با این گفته ها مخالف است؟ نه ما ، مطمئنا
در عنوان سوم ، "چگونه می توان یکپارچگی ذهن را نشان داد؟" ، جمله زیر بیان می شود: "برای" یکپارچگی کامل "، ما نه تنها باید" در توافق صحبت کنیم "بلکه" در توافق هم فکر کنیم "(2 Co 13 : 11) "
باز هم ، از آنجا که از کتاب مقدس می آید مشکلی با این مسئله ندارید.
وحدت ذهن با یهوه شروع می شود. عیسی اولین آفرینشی بود که به یکدلی ذهن با خدا دست یافت. اگر بخواهیم موافق فکر کنیم ، پس تفکر ما باید با یهوه و عیسی مطابقت داشته باشد. اگر ما به عنوان یک مردم ذهنیت واحدی داریم ، باید همیشه با ذهن یهوه در مورد مسائل مطابقت داشته باشد ، درست است؟ بنابراین این ایده داشتن یکنواختی ذهن با توافق همه در یک چیز لازم است - نیازمندی ها-که ما با یهوه توافق داریم. باز هم ، آیا می توان در مورد آن بحث کرد؟
خوب ، حالا اینجا جایی است که اوضاع کمی به هم ریخته است. از رئوس مطالب این عبارت را داریم: "برای" موافق فکر کردن "، نمی توانیم ایده هایی مغایر با کلام خدا داشته باشیم یا انتشارات ما. (1 Co 4: 6) "
مشکل را می بینی؟ این بیانیه آنچه را که در انتشارات ما آمده است مطابق با الهام از کلام خدا قرار می دهد. از آنجا که این یک واقعیت تاریخی است که کتاب مقدس هرگز ثابت نشده است که اشتباه است ، در حالی که عقاید ما همانطور که در نشریات آموزش داده شده است در بسیاری از موارد نادرست بوده است ، این گفته از نظر چهره ناقص است و سازگاری با حقیقت غیرممکن است. با این حال ، این بیانیه با ارجاع به کتاب مقدس خاتمه می یابد:

(1 Corinthians 4: 6) اکنون ، برادران ، من این چیزهایی را که منتقل کرده ام ، برای خودم و پول های خوب برای خودم اعمال کردم ، که در مورد ما ممکن است [قانون] را یاد بگیرید: "فراتر از چیزهایی که نوشته شده است،" به ترتیب که ممکن است پف نشود به طور جداگانه به نفع یکی در برابر دیگری.

پولس به وضوح در مورد چیزهایی که تحت الهام نوشته شده صحبت می کند. با این وجود ، با درج این مرجع كتاب مقدس ، ما اظهار می داریم كه نباید به همین ترتیب فراتر از آنچه كه در انتشارات ما نوشته شده است فراتر رود.
فقط برای اینکه نشان دهیم چنین تعلیمی از نظر معنوی چقدر می تواند خطرناک باشد ، بیایید از گذشته خود مثال بزنیم. ما تا دهه 1960 معتقد بودیم که هر روز خلاقانه 7,000 سال طول می کشد. کتاب مقدس چنین تعلیم نمی دهد ، بنابراین این باور بر اساس حدس و گمان انسان بود. ما اعتقاد داشتیم - باز هم براساس گمانه زنی ها در مورد تاریخ آفرینش حوا - که 1975 پایان 6,000 سال وجود انسان است و مناسب است که 1,000 سال آخر این هفتمین روز خلاقیت همزمان با سلطنت هزاره باشد از مسیح همه اینها گمانه زنی های انسانی بی اساس بود ، اما از آنجا که از منبعی غیرقابل استنشاق بود ، بنر توسط بسیاری از ناظران مدار ، میسیونرها و پیشگامان منطقه در سراسر جهان گرفته شد و به زودی به اعتقادی کاملاً پذیرفته شده تبدیل شد. زیر س itال بردن آن برابر با حمله به وحدت جماعت است. هر مخالف "موافق تفکر" نخواهد بود.
بنابراین بیایید نکات کلیدی را مرور کنیم:

  1. فکر کردن مثل یهوه به معنای آموزش آنچه او می خواهد است.
  2. او نمی خواهد ما اعتقادات غلط را آموزش دهیم.
  3. 1975 یک باور غلط بود.
  4. تعلیم 1975 به معنای آموزش آنچه خداوند نمی خواهد.
  5. آموزش 1975 به این معنی بود که ما با خدا موافق نیستیم.
  6. آموزش 1975 به این معنی بود که ما با هیئت حاکمه فکر می کردیم.

پس چه چیزی باید باشد؟ با مردان موافق فکر کنید ، یا با خدا موافق باشید؟ در آن زمان اگر کسی بخاطر "نگه داشتن عقاید مغایر با کلام خدا یا نشریات ما" به حفظ وحدت ذهن خود نمی پرداخت ، می توانست بین صخره و جای سخت ایستاده باشد. اعتقاد به سال 1975 موجب اختلاف نظر با یهوه می شود ، اما با اکثر شاهدان آن زمان توافق می کند. با این حال ، عدم پذیرش آموزه های ما در سال 1975 ، باعث می شود تفکر فرد با یهوه متحد شود ، در حالی که فرد از هیئت حاکمه دور است.
در ادامه این گفتگو آمده است:

"اما اگر یک آموزش کتاب مقدس یا راهنمایی سازمان را برای درک یا پذیرش پیدا کنیم ، چه می کنیم؟ "
"خداوند را به خاطر یکتایی ذهن با او التماس کنید."

حالا فکر می کنم ما می توانیم با این موضوع موافق باشیم ، نه؟ هرچند که شاید آن طور که نویسنده طرح کلی در نظر داشته است نیست. اگر درک تعالیم کتاب مقدس دشوار است ، باید از خدا بخواهیم تا به ما کمک کند مانند او فکر کنیم. این به معنای پذیرش تعالیم کتاب مقدس است حتی اگر آن را درک نکنیم. با این حال ، اگر ما در مورد هدایت سازمانی صحبت می کنیم که می دانیم اشتباه است ، ما هنوز هم دعا می کنیم که با یهوه وحدت داشته باشیم ، اما در این حالت یکتایی ذهن ما را با هیئت حاکمه در اختلاف نظر قرار می دهد آموزش آنها
کسی مجبور می شود تعجب کند که چرا این فشار برای مطابقت با تعالیم خداوند با آموزه های خدا؟ ما این اندیشه را از طرح کلی داریم: "مراقب این واقعیت باشید که تمام حقایقی که آموخته ایم و مردم خدا را به هم پیوند داده اند از سازمان او ناشی شده است."
این کاملا نادرست است! تمام حقایقی که ما آموخته ایم از طریق كلام مكتوب او از یوهو آمده است. آنها از کتاب مقدس آمده اند. آنها نیامده اند از جانب یک سازمان من می ترسم این بار دیگر توجه ما را به گروهی متمرکز کند که سازمان ما را به عنوان منبع حقیقت مطرح می کنند ، نه اینکه تمام تأکید و شکوه را بر یهوه و پسر او و کانال فعلی ارتباطات ، کلام مکتوب الهام گرفته از خدا بگذارند.
من اطمینان دارم که همه ما از همه چیزهایی که از طریق سازمان یاد گرفته ایم بسیار سپاسگزاریم ، اما به نظر می رسد اکنون آنها در عوض چیزی را می پرسند. به نظر می رسد آنها بیشتر از آنچه باید بدهیم می خواهند. به نظر می رسد آنها می خواهند حافظ روح ما باشند.
ممکن است بگویم هر آنچه در مورد ریاضیات آموختم ، از معلم هایم در مدرسه آموختم. من از آنها سپاسگزارم ، اما این به آنها حق نمی دهد که مطالبه من را بپذیرند که آنها در مورد ریاضیات اکنون و در آینده می گویند ، مثل اینکه از منبع غیر قابل استیلا باشد. گویی از طرف خدا می آید. آنها معلم من بودند ، اما دیگر معلم من نیستند. و آنها هرگز فرمانروای من نبودند. آیا این مورد در مورد هر نوع آموزشی که از مربی انسانی گرفته می شود ، صدق نمی کند؟
در واقع ، از آنجایی که من در حقیقت بزرگ شده ام ، درست است که بگویم من تا همین اواخر ، تمام حقایق و دروغهای مربوط به کتاب مقدس را که از سازمان یهوه آموخته ام ، یاد گرفتم. من فهمیدم که هیچ آتش جهنمی و تثلیث وجود ندارد. من یاد گرفتم که عیسی اولین موجود آفریده شده است. من فهمیدم که آرماگدون این سیستم قدیمی را نابود خواهد کرد و یک حکومت 1,000 ساله توسط مسیح وجود خواهد داشت. من فهمیدم که زنده شدن مردگان وجود خواهد داشت. همه اینها را با کمک قوم یهوه از کتاب مقدس آموختم. من همه این حقایق شگفت انگیز را از طریق قوم یهوه یا اگر بخواهید سازمان زمینی او آموختم.
اما من همچنین دروغها را یاد گرفتم - و برای مدتی ایمان آوردم و به آنها عمل کردم. من فهمیدم که سال 1975 پایان 6,000 سال تاریخ بشریت است و پس از آن سلطنت 1,000 ساله مسیح آغاز می شود. من فهمیدم که نسلی - یعنی افراد جمعی - که دیدند سال 1914 قبل از پایان کار از بین نخواهد رفت. من فهمیدم که مصیبت بزرگ در سال 1914 آغاز شد. من فهمیدم که ساکنان سودوم و گومورا زنده نخواهند شد ، و سپس آنها زنده می شوند ، و سپس که نمی شوند ، و سپس ... من فهمیدم که یک زن نمی تواند شوهرش را به خاطر همجنسگرایی یا حیوان خواهی طلاق ندهد. لیست ادامه دارد. همه اینها دروغ هایی بود که اکنون توسط همان سازمانی به من آموخته شده و خواسته ام همه چیز را بدون قید و شرط به من بگویند.
من از حقایقی که به من آموخته اند سپاسگزارم. در مورد باطل - من می فهمم که آنها نیز از کجا آمده اند. من هیچ قهر و کینه ای ندارم ، گرچه می دانم خیلی ها چنین کاری می کنند. مشکل من این است که کاربرد آنها از 2 Cor. 13:11 مطلق است. من موافقم که ما باید به عنوان یک ملت در یک توافق فکر کنیم ، اما نه به قیمت از دست دادن یکرنگی ذهن با یهوه. اگر من آگاهانه و بدون چون و چرا به عنوان آموزه ای از جانب خدا ، سنت ها و تعالیم حدسی انسان ها را بپذیرم ، پس من اراده صریح نصیحت یهوه را برای اطمینان از همه چیز نادیده می گیرم و فقط به آنچه خوب است نگاه می کنم. واقعا به همین سادگیه.
به طور خلاصه ، ما باید همچنان هیئت حاکمه را به عنوان بخشی از گروه معلمان من بپذیریم ، اما نباید اجازه دهیم آنها بر روح ما تسلط داشته باشند. این که آنها به چه چیزی اعتقاد داشته یا باور نخواهند کرد ، تعیین آنها نیست. روز قضاوت هیچ کس کنار ما نخواهد ایستاد. سپس هرکدام باید پاسخگوی گزینه ها و اقدامات فردی خود باشیم. بله ، ما باید متحد بمانیم. قواعد رفتاری و سیاست ها و عملکردهای اداری وجود دارد که برای عملکرد روان هر بوروکراسی ضروری است. اگر می خواهیم کار را به پایان برسانیم ، باید همکاری کنیم.
بنابراین خط از کجا خط می کشد؟
گفتار با این هشدار خاتمه می یابد: "حتی اگر بعضی چیزها را کاملاً درک نکنید ، به یاد داشته باشید که" ظرفیت فکری "به ما داده شده است تا برای به دست آوردن دانش دقیق از خدای واقعی ، که ما اکنون با آنها در حال اتحاد هستیم ، کافی به دست آمده است. پسر عیسی مسیح "(1 جان 5: 20)"
شنیدن! شنیدن! بیایید با هم متحد شویم ، بله! - شانه به شانه و انجام مأموریتی که یوهو از طریق پسر خود به ما داده است. اجازه دهید با کسانی که پیش قدم هستند همکاری کنیم. بیایید با هم فکر کنیم ، به یاد داشته باشیم که این توافق با تفکر مانند یهوه شروع می شود ، نه مانند مردان. بگذارید همه این کارها را انجام دهیم ، اما در عین حال ، همیشه به کلام خدا وفادار بمانیم و با استفاده از "ظرفیت فکری" خدادادی ، اعتماد خود را به نجیب زادگان و نه به پسر انسان زمینی اعتماد نکنیم. (Ps 146: 3)

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    13
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x