سلب مسئولیت در شروع عالی آپولو رساله در آموزه "بدون خون" ما آمده است که من نظرات او را در مورد این موضوع به اشتراک نمی گذارم. در حقیقت ، من این کار را می کنم ، با یک استثنا.
هنگامی که ما برای اولین بار بحث در مورد این آموزه را در حدود ابتدای سال جاری بین خود شروع کردیم ، نتیجه گیری ما کاملاً از هم جدا بود. صادقانه بگویم ، من هرگز به این موضوع زیاد فکر نکرده ام ، در حالی که این مسئله سالهاست که مورد توجه اصلی آپولو بوده است. این بدان معنا نیست که من موضوع را مهم ندانستم ، فقط این که موقعیت من نسبت به او تمایل به اصیل بودن دارد - و بله ، من کاملاً قصد آن جناس کنایه آمیز را داشتم. برای من ، مرگ همیشه یک وضعیت موقتی بوده است ، و من هرگز از آن هراس نداشته ام و یا واقعاً زیاد به آن فکر نکرده ام. حتی اکنون ، ایجاد انگیزه برای نوشتن در مورد این موضوع برای من یک چالش است ، زیرا مسائل دیگری نیز وجود دارد که از نظر من شخص جالب ترند. با این حال ، احساس می کنم اکنون که این مقاله منتشر شده است ، باید اختلافات - یا اختلافات - را در این مورد روشن کنم.
همه چیز با فرض شروع استوار است. واقعیت این است که من و آپولو در حال حاضر تقریباً کاملاً در این مورد با هم توافق داریم. هر دو احساس می کنیم که استفاده پزشکی از خون و فرآورده های خونی یک وجدان است و نباید توسط هیچ مرد یا گروهی از مردان تصویب شود. من به دلیل بحث هایی که با او داشته ام و به لطف تحقیقات جامع وی در این زمینه ، آرام آرام به این مسئله رسیده ام.
شاید خوب بپرسید که اگر واقعاً در نتیجه گیری با هم توافق داریم ، چه تفاوتی از کجا شروع کردیم؟ یک سوال خوب احساس من این است که اگر شما یک بحث ، حتی یک بحث موفق را در یک پیش فرض اشتباه ایجاد کنید ، در نهایت عواقب ناخواسته ای به دنبال خواهد داشت. می ترسم تا حدودی رمزدار باشم ، بنابراین بیایید به اصل موضوع بپردازیم.
به عبارت ساده ، آپولو استدلال می کند که: "خون نمادی از حرمت زندگی با توجه به مالکیت خداوند بر آن است."
از طرف دیگر ، من اعتقاد ندارم که این نماد حرمت زندگی است. من معتقدم که فرمان خدا در مورد خون برای نشان دادن این که زندگی متعلق به اوست به کار رفته است. دیگر هیچ تقدس یا مقدس بودن زندگی به سادگی در امر خون نقش ندارد.
حالا ، قبل از ادامه کار ، بگذارید به شما اطمینان دهم که حقیقت مقدس بودن زندگی را به چالش نمی کشم. زندگی از جانب خداست و همه چیز از جانب خدا مقدس است. با این حال ، هنگام تصمیم گیری درگیر خون و مهمتر از آن ، شامل زندگی ، باید توجه داشته باشیم که یهوه مالک آن است و بنابراین کلیه حقوق مربوط به آن زندگی و هر اقدامی که باید در موقعیت های تهدید کننده زندگی انجام دهیم نباید توسط ما اداره شود درک هر تقدس یا مقدسات ذاتی زندگی ، اما با درک ما از این که یهوه بعنوان صاحب آن نهایت تصمیم را دارد.
این خون حق مالکیت زندگی را نشان می دهد ، از اولین ذکر آن در پیدایش 4: 10: "در این هنگام او گفت:" شما چه کاری انجام داده اید؟ گوش کنید! خون برادرتان از روی زمین به من فریاد می زند. "
اگر شما مورد سرقت قرار بگیرید و پلیس دزد را بگیرد و کالای دزدیده شده شما را بازیابی کند ، می دانید که سرانجام آنها به شما بازگردانده می شوند. چرا؟ این به دلیل برخی از کیفیت های ذاتی آنها نیست. آنها ممکن است از اهمیت زیادی برای شما برخوردار باشند ، شاید از نظر احساسی بسیار زیاد باشد. با این حال ، هیچ یک از این عوامل در روند تصمیم گیری در مورد بازگرداندن یا عدم بازگرداندن آنها به شما وجود ندارد. واقعیت ساده این است که آنها از نظر قانونی متعلق به شما هستند و متعلق به شخص دیگری نیستند. هیچ کس دیگری ادعایی در مورد آنها ندارد.
بنابراین با زندگی است.
زندگی متعلق به یهوه است. ممکن است او آن را به شخصی اعطا کند که در این صورت صاحب آن است ، اما به تعبیری اجاره نامه است. در نهایت ، همه زندگی متعلق به خدا است.

(اكلیسیستس 12: 7) سپس گرد و غبار دقیقاً همانطور كه ​​اتفاق افتاده است به زمین برمی گردد روح خود به خدای [واقعی] که آن را داده است باز می گردد.

(حزقیال 18: 4) ببین! همه روحها - به من تعلق دارند. همانطور که روح پدر نیز روح پسران را نیز به همین منوال تعلق دارد. نفسی که گناه می کند- خودش خواهد مرد.

به عنوان مثال وضعیت فرضی مربوط به آدم را در نظر بگیرید: اگر آدم گناه نمی كرد ، اما در عوض شیطان او را از عصبانیت ناامیدكننده ای ناراحت می كرد كه نتوانست وی را با موفقیت برگرداند ، یهوه به سادگی آدم را زنده می كرد. چرا؟ از آنجا که یهوه به او زندگی داد که به طور غیرقانونی از او گرفته شده بود و عالی ترین عدالت خداوند اجرای قانون را ایجاب می کرد. که زندگی احیا شود.
قابیل زندگی هابیل را دزدید. خون نشان دهنده آن است که زندگی به دلیل مقدس بودن ، استعاره فریاد نمی زد ، بلکه به این دلیل که غیرقانونی گرفته شده بود.
اکنون به روز نوح.

(پیدایش 9: 4-6) "فقط با روحش گوشت می خورید - خون آن - شما نباید بخورید. 5 و علاوه بر این ، باید خون روح شما را بپردازم. از دست هر موجود زنده باید آن را بپرسم؛ و از دست انسان ، از دست هرکسی که برادرش باشد ، می خواهم روح انسان را پس بگیرم. 6 هر کس خون انسان را ریخته باشد ، توسط انسان خون خود را ریخته می شود ، زیرا او به واسطه تصویر خدا انسان را ساخته است. "

همانطور که آپولو به درستی خاطر نشان کرد ، به انسان حق داده شده است که جان حیوان را برای غذا بگیرد. و انجام این کار با ریختن خون به جای مصرف آن روی زمین ، نشانگر این است که انسان تشخیص می دهد که این کار را فقط با توزیع الهی انجام می دهد. گویی در زمینی که مالک دیگری است به او اجاره داده شده است. اگر او همچنان به مالک پرداخت کند و قوانین خود را رعایت کند ، ممکن است در زمین بماند. با این حال همیشه در مالکیت موجر باقی مانده است.
یهوه به نوح و فرزندانش می گوید که آنها حق دارند حیوانات را بکشند ، اما نه مردان. این به دلیل تقدس زندگی نیست. در کتاب مقدس چیزی وجود ندارد که نشان دهد ما نباید برادر خود را بکشیم زیرا زندگی وی مقدس است. مقدس یا نه ، ما مردان را نمی کشیم ، مگر اینکه یهوه به ما حق چنین کاری را بدهد. (سفر اول 19:12) به همین ترتیب ، ما حق قانونی زندگی حیوانات را نخواهیم داشت مگر اینکه از طرف خداوند به ما اعطا شده باشد.
اکنون به ارزشمندترین خون که تاکنون ریخته می شود می رسیم.
هنگامی که عیسی به عنوان یک انسان درگذشت ، زندگی او به طور غیرقانونی از او گرفته شده بود. او را به سرقت برده بودند. با این حال ، عیسی نیز به عنوان موجودی روحانی زندگی کرده بود. بنابراین خدا به او دو زندگی داده است ، یکی به عنوان روح و دیگری به عنوان یک انسان. او به هر دو حق داشت؛ حقی که توسط بالاترین قانون تضمین شده است.

(یوحنا 10:18) "هیچ کس نمی تواند زندگی من را از من بگیرد. من داوطلبانه آن را فدا می کنم. زیرا من اختیار دارم که وقتی می خواهم آن را زمین بگذارم و همچنین دوباره آن را تحویل بگیرم. زیرا این همان چیزی است که پدر من امر کرده است. "

او زندگی انسان بی گناه خود را گذاشت و زندگی سابق خود را به عنوان یک روح در پیش گرفت. خون او نشان دهنده آن زندگی بشر بود ، اما به عبارت دقیق تر ، آن حق زندگی ابدی انسان را که در قانون تاسیس شده بود ، نشان می داد. قابل ذکر است که قانونی نیز نبود که تسلیم شود. به نظر می رسد که حق انصراف از این موهبت خداوند نیز اعطای خداوند بوده است. ("من اختیار گذاشتن آن را دارم ... زیرا این همان چیزی است که پدر من امر کرده است.") آنچه که متعلق به عیسی بود حق انتخاب بود. برای نگه داشتن آن زندگی و یا رها کردن آن. شاهد این امر از دو حادثه در زندگی وی ناشی می شود.
هنگامی که جمعیت سعی کردند عیسی را از صخره به پایین پرتاب کنند ، او با استفاده از قدرت خود را از طریق آنها عبور داد و هیچ کس نمی تواند دستی بر او بگذارد. هنگامی که شاگردانش می خواستند برای جلوگیری از گرفتن او توسط رومیان جنگ کنند ، او توضیح داد که اگر چنین انتخاب می کرد می توانست دوازده لژیون فرشته را به دفاع از خود فراخواند. انتخاب او بود. بنابراین ، زندگی برای رها کردن او بود. (لوقا 4: 28-30 ؛ مات. 26:53)
ارزشی که برای خون عیسی قائل شده بود - یعنی ارزشی که زندگی او نشان دهنده خون او بود - بر اساس تقدس آن نبوده است - گرچه می توان گفت مقدس ترین خون است. ارزش آن در این است که نشان دهنده آن است حق زندگی بدون گناه و همیشگی انسان ، که او آزادانه تسلیم شد تا پدرش بتواند از آن برای بازخرید همه بشریت استفاده کند.

منطق هر دو فرض را دنبال کنید

از آنجا که استفاده پزشکی از خون انسان به هیچ وجه به مالکیت خداوند از زندگی خدشه وارد نمی کند ، مسیحی آزاد است تا اجازه دهد تا وجدان خود را در مورد استفاده از آن حاکم کند.
می ترسم این که عنصر "حرمت زندگی" در معادله مسئله را گیج کرده و منجر به عواقب ناخواسته شود.
به عنوان مثال ، اگر یک غریبه در حال غرق شدن است و من در موقعیتی هستم که می توانم یک فرد محافظ حیات را به نام مناسب پرتاب کنم ، آیا باید این کار را انجام دهم؟ البته. این یک چیز ساده است. آیا من به این دلیل که به حرمت زندگی احترام می گذارم چنین می کنم؟ این برای اکثر افراد از جمله خودم وارد معادله نمی شود. این یک عمل انعکاسی است که از روی مهربانی ذاتی انسان ، یا حداقل حداقل رفتارهای خوب حاصل می شود. مطمئناً این کار اخلاقی است. "آداب" و "اخلاق" از یک کلمه ریشه ای مشترک ناشی می شود ، بنابراین می توانیم بگوییم که پرتاب کردن "انسان" از یک محافظ زندگی و سپس کمک گرفتن از او یک وظیفه اخلاقی است. اما اگر در میان یک طوفان باشید و حتی روی عرشه بروید ، شما را در معرض خطر جدی قرار گرفتن در دریا قرار می دهد چه؟ آیا برای نجات جان خود زندگی خود را به خطر می اندازید؟ کار اخلاقی چیست؟ آیا اکنون حرمت زندگی وارد آن می شود؟ اگر بگذارم آن شخص غرق شود ، آیا من به حرمت زندگی احترام می گذارم؟ حرمت زندگی خودم چطور؟ ما یک معضلی داریم که فقط عشق می تواند آن را حل کند. عشق همیشه به دنبال منافع عزیز است ، حتی اگر دشمن باشد. (مات. 5:44)
واقعیت این است که هر مقدسیتی که در زندگی وجود دارد ، تأثیری در آن ندارد. خداوند ، در اعطای زندگی به من مقداری اختیار داده بود ، اما فقط بر خودم. آیا باید تصمیم بگیرم که برای کمک به دیگری خطر کنم ، این تصمیم من است که بگیرم. من اگر از روی عشق این کار را انجام دهم گناه نمی کنم. (روم 5: 7) اما از آنجا که عشق اصولی است ، من باید همه عوامل را بسنجم ، زیرا آنچه برای همه افراد مناسب بهتر است همان چیزی است که عشق به دنبال آن است.
حالا بگویید یک غریبه در حال مرگ است و به دلیل شرایط غیرمعمول ، تنها راه حل این است که با استفاده از خون خودم به او انتقال خون بدهم زیرا من تنها مسابقه 50 مایل هستم. انگیزه ، عشق یا حرمت زندگی من چیست؟ اگر عشق باشد ، پس قبل از تصمیم گیری ، باید آنچه را که به نفع همه است ، در نظر بگیرم. قربانی ، دیگران درگیر و خودم. اگر تقدس زندگی معیار باشد ، تصمیم ساده است. من باید برای نجات جان خود تمام تلاش خود را انجام دهم ، زیرا در غیر این صورت به آنچه مقدس است احترام نمی گذارم.
حالا بگویید یک غریبه (یا حتی یک دوست) در حال مرگ است زیرا او نیاز به پیوند کلیه دارد. هیچ اهدا کننده سازگاری وجود ندارد و همه چیز به سیم منتهی می شود. این وضعیت خونی نیست ، اما خون فقط نماد است. آنچه مهم است چیزی است که خون نشان دهنده آن است. اگر این حرمت زندگی است ، من چاره ای جز اهدا کلیه ندارم. انجام غیر این صورت گناه خواهد بود ، زیرا من نه تنها به برخی از نمادها بی احترامی می کنم ، بلکه در واقع واقعیت نشان داده شده توسط این نماد را نادیده می گیرم. از طرف دیگر عشق به من اجازه می دهد تا همه عوامل را بسنجم و به دنبال بهترین چیز برای همه افراد مورد علاقه باشم.
حال اگر به دیالیز نیاز داشته باشم چه می کنم؟ آیا قانون خدا در مورد خون به من می گوید که من باید هرگونه درمان نجات دهنده زندگی را بپذیرم؟ اگر براساس حرمت زندگی باشد ، آیا من با امتناع از دیالیز به حرمت زندگی خودم احترام می گذارم؟
حال اگر از سرطان بمیرم و درد و ناراحتی قابل توجهی داشته باشم چه می کنم. دکتر یک درمان جدید پیشنهاد می کند که ممکن است عمر من را افزایش دهد ، احتمالاً فقط برای چند ماه. آیا امتناع از معالجه و انتخاب زودتر مردن و پایان دادن به درد و رنج ، بی اعتنایی به حرمت زندگی است؟ آیا این گناه است؟

تصویر بزرگ

از نظر شخص بی ایمان ، این کل بحث استدلال است. با این حال ، ما بدون ایمان نیستیم ، بنابراین باید با ایمان به آن نگاه کنیم.
وقتی در مورد زندگی یا مردن یا صرفه جویی در زندگی صحبت می کنیم ، واقعاً چه می کنیم؟
برای ما فقط یک زندگی مهم و یک زندگی اجتناب از مرگ به هر قیمتی وجود دارد. زندگی همان چیزی است که ابراهیم ، اسحاق و یعقوب دارند. (مات. 22:32) این زندگی است که ما به عنوان مسیحیان مسح داریم.

(یوحنا 5:24). . به راستی من به شما می گویم ، کسی که حرف من را می شنود و به کسی که مرا فرستاده ایمان دارد زندگی ابدی دارد و داوری نمی کند بلکه از مرگ به زندگی منتقل شده است.

(جان 11: 26) و هر کس زندگی می کند و به من ایمان می آورد هرگز به هیچ وجه نمی میرد. آیا شما این را باور دارید؟ "

ما به عنوان مسیحی ، سخنان عیسی را باور داریم. ما معتقدیم که ما هیچ وقت نمی خواهیم بمیریم. بنابراین آنچه مرد بدون ایمان به عنوان مرگ تلقی می کند ، ما آن را خوابیده می دانیم. این را ما از پروردگار خود داریم که به مناسبت مرگ لازاروس چیزهای کاملاً جدیدی را به شاگردان خود آموخت. آنها وقتی او گفت ، "دوست ما لازاروس برای استراحت رفته است ، سو mis تفاهم کردند ، اما من به آنجا سفر می کنم تا او را از خواب بیدار کنم." برای قوم خدا در آن زمان مرگ مرگ بود. آنها اندکی از امید به رستاخیز داشتند ، اما آنقدر روشن نبود که درک درستی از زندگی و مرگ داشته باشد. تغییر کرد آنها پیام را دریافت کردند. به 1 Cor نگاه کنید. به عنوان مثال 15: 6.

(اول قرنتیان 1: 15). . .پس از آن ، او همزمان به پانصد برادر به بالا ظاهر شد ، بیشتر آنها تا به امروز باقی مانده اند ، اما برخی دیگر خوابیده اند [در مرگ].

متأسفانه ، NWT "[در مرگ]" را برای "روشن کردن معنای آیه" اضافه می کند. یونانی اصلی در "خواب رفته" متوقف می شود. مسیحیان قرن اول نیازی به چنین توضیحی نداشتند ، و از نظر من ناراحت کننده است که مترجم آن متن نیاز به افزودن آن را داشت ، زیرا این آیه از قدرت بسیاری برخوردار است. مسیحی نمی میرد. او می خوابد و بیدار خواهد شد ، چه این خواب هشت ساعت طول بکشد یا هشتصد سال هیچ تفاوتی واقعی ایجاد نمی کند.
بنابراین نتیجه می شود که شما نمی توانید زندگی مسیحی را با انتقال خون ، کلیه اهدا کننده یا پرتاب یک حافظ حیات ، نجات دهید. شما فقط می توانید زندگی او را حفظ کنید. فقط می توانید کمی بیشتر او را بیدار نگه دارید.
در عبارت "نجات یک زندگی" عنصری با بار احساسی وجود دارد که بهتر است هنگام بحث در مورد تمام مراحل پزشکی از آن اجتناب کنیم. یک دختر شاهد جوان در کانادا وجود داشت که ده ها مورد - به گفته رسانه ها - "انتقال خون نجات دهنده" را دریافت کرد. سپس او درگذشت. ببخشید ، بعد خوابش برد
من پیشنهاد نمی کنم که نجات یک زندگی امکان پذیر نباشد. جیمز 5:20 به ما می گوید ، "... کسی که گناهکاری را از خطای راه خود برگرداند ، روح خود را از مرگ نجات خواهد داد و بسیاری از گناهان را پوشش خواهد داد." (معنای جدیدی به آن شعار تبلیغاتی قدیمی می دهد ، "زندگی ای که صرفه جویی می کنید ممکن است متعلق به خود شما باشد" ، نه؟)
من خودم واقعاً منظورم از "حفظ یک زندگی" در این پست از "نجات یک زندگی" استفاده کرده ام. من آن را ترک کردم تا نکته را بیان کنم. با این حال ، از اینجا به بعد ، اجازه دهید از ابهامی که می تواند منجر به سوund تفاهم و نتیجه گیری غلط شود ، اجتناب کنیم و فقط هنگام مراجعه به "زندگی واقعی" از "نجات یک زندگی" استفاده کنیم و هنگام اشاره به هر چیزی که فقط طولانی تر شود ، "یک زندگی را حفظ کنیم" زمانی که ما در این سیستم قدیمی چیزها بیدار هستیم. (1 تیم. 6:19)

مسئله اصلی

هنگامی که این تصویر کامل را بدست آوردیم ، می بینیم که تقدس زندگی اصلاً وارد موضوع نمی شود. زندگی ابراهیم هنوز به همان اندازه مقدس است که وقتی او روی زمین قدم زد. وقتی شب بخوابم بیش از کار من تمام نشده است. من نمی خواهم انتقال خون بدهم و خونریزی نکنم یا کار دیگری انجام دهم که بتواند زندگی را حفظ کند ، فقط به این دلیل که من برای حرمت زندگی ارزش قائل هستم. انجام چنین کاری برای من نشان دادن عدم ایمان است. این زندگی خواه مقدس باشد ، خواه تلاش من برای حفظ آن موفقیت آمیز باشد یا شکست بخورد ، زیرا این شخص در نظر خدا هنوز زنده است و از آنجا که تمام مقدسات زندگی توسط خداوند اعطا می شود ، بدون وقفه ادامه می یابد. اینکه آیا من برای حفظ یک زندگی اقدام می کنم یا نه باید کاملاً توسط عشق اداره شود. هر تصمیمی که می گیرم باید با تأیید اینکه زندگی متعلق به خدا است نیز تعدیل شود. اوزا با تلاش برای محافظت از مقدسات کشتی کاری را انجام داد که فکر می کرد خوب است ، اما با زیر پا گذاشتن آنچه که متعلق به یهوه بود ، متعهدانه عمل کرد و بهای آن را پرداخت. (2 سم. 6: 6 ، 7) من از این تشبیه استفاده نمی كنم و نشان نمی دهم كه تلاش برای حفظ زندگی ، حتی در معرض خطر از دست دادن زندگی شخصی ، نادرست است. من فقط آن را در آنجا قرار دادم تا شرایطی را که ممکن است ما عمل کنیم ، نه از روی عشق ، بلکه از روی گستاخی انجام دهم.
بنابراین در تصمیم گیری در مورد هر روش پزشکی یا اقدامات دیگری که برای حفظ زندگی ، من و شخص دیگری باشد ، عشق agape بر اساس اصول کتاب مقدس از جمله اصل مالکیت نهایی خداوند بر زندگی باید راهنمای من باشد.
رویکرد توهم انگیز سازمان ما به مسیحیت ما را تحت فشار این آموزه قانونی و فزاینده غیرقابل تحمل قرار داده است. بگذارید از ظلم و ستم انسان ها آزاد شویم اما خود را تابع خدا کنیم. قانون او بر اساس عشق است ، که همچنین به معنای تسلیم شدن در برابر یکدیگر است. (اف. 5:21) این نباید به این معنی باشد که ما باید تسلیم هرکسی بشویم که تصور کند آن را بر ما سلطنت می کند. چگونگی اعمال چنین تسلیمی توسط مسیح به ما نشان داده شده است.

(متی 17: 27) . . اما ما باعث تلو تلو خوردن آنها نمی شویم ، شما به دریا می روید ، یک قلاب ماهی می اندازید و اولین ماهی را که می آید بالا می گیرید و وقتی دهانش را باز می کنید ، یک سکه استاتر پیدا می کنید. آن را بردار و آن را برای من و تو به آنها بده. "

(متی 12: 2) . . .فریسیان با دیدن این حرف به او گفتند: "ببین! شاگردان شما در حال انجام کاری هستند که انجام آن در روز شنبه مجاز نیست. "

در وهله اول ، عیسی با انجام کاری که از او خواسته نشده بود تسلیم شد تا از لغزش دیگران جلوگیری کند. در مرحله دوم ، نگرانی او دیگران را لغو نکرد ، بلکه آنها را از بردگی مردان آزاد کرد. در هر دو این موارد ، اعمال او با عشق اداره می شد. او به دنبال چیزی بود که به نفع کسانی باشد که دوستشان دارد.
من احساس شخصی شدیدی در مورد استفاده پزشکی از خون دارم ، اما آنها را در اینجا به اشتراک نمی گذارم ، زیرا استفاده از آن یک وجدان است و من خطر نمی گذارم بر وجدان دیگری تأثیر بگذارم. فقط بدانید که در واقع یک مسئله وجدان است. دستورالعمل کتاب مقدس وجود ندارد که بتوانم خلاف استفاده از آن پیدا کنم ، همانطور که آپولو با صراحت بیان کرده است.
من می گویم که از مرگ وحشت دارم اما از خوابیدن ترس ندارم. اگر می توانستم در هر پاداشی که خدا برای من در نظر گرفته است ، لحظه بعدی را از خواب بیدار کنم ، از آن استقبال می کنم تا یک ثانیه دیگر در این سیستم امور. با این حال ، هرگز فرد فقط خودش را ندارد که به آن فکر کند. اگر بخواهم انتقال خون بدهم زیرا دکتر گفت که این باعث نجات جان من خواهد شد (سو that استفاده بدبختانه دیگری وجود دارد) من باید تاثیری که بر خانواده و دوستان می گذارد را در نظر بگیرم. آیا من نگران دیگران هستم زیرا عیسی نگران انجام کار در مات بود. 17:27 ، یا آیا من از اقدامات او در آزاد کردن دیگران از یک آموزش انسانی که در مات نشان داده شده است ، تقلید می کنم. 12: 2؟
هرچه جواب بدهم ، ساختن من به تنهایی خواهد بود و اگر بخواهم از پروردگار خود تقلید کنم ، بر اساس عشق است.

(1 Corinthians 2: 14-16) . . .اما انسان جسمی چیزهای روح خدا را دریافت نمی کند ، زیرا آنها نسبت به او احمق هستند؛ و او نمی تواند با آنها آشنا شود ، زیرا آنها به صورت معنوی مورد بررسی قرار می گیرند. 15 با این حال، انسان روحانی همه چیزها را بررسی می کنداما خود او توسط هیچ کس معاینه نمی شود. 16 زیرا "چه کسی ذهن خداوند را می شناسد ، که می تواند به او دستور دهد؟" اما ما ذهن مسیح را داریم.

در موقعیت هایی که زندگی را تهدید می کند ، احساسات بالا می رود. فشار از هر منبعی ناشی می شود. انسان فیزیکی فقط زندگی را می بیند - زندگی جعلی - و نه آنچه را که در آینده قرار دارد - زندگی واقعی. استدلال انسان معنوی برای او احمقانه به نظر می رسد. هر تصمیمی که در چنین شرایطی بگیریم ، ذهن مسیح را داریم. خوب است که همیشه از خود بپرسیم: عیسی مسیح چه می کرد؟

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    8
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x