چند هفته پیش ، نتایج یک اسکن CAT را دریافت کردم که در آن مشخص شد دریچه آئورت در قلب من آنوریسم خطرناکی ایجاد کرده است. چهار سال پیش ، و تنها شش هفته پس از مرگ همسرم از سرطان ، من جراحی قلب باز کردم - به ویژه یک روش بنتال - برای جایگزینی دریچه قلب معیوب و مقابله با آنوریسم آئورت ، وضعیتی که از خود به ارث برده بودم. طرف مادر خانواده. من دریچه خوک را به عنوان جایگزین انتخاب کردم ، زیرا نمی خواستم تا آخر عمر در رقیق کننده خون باشم ، چیزی که برای دریچه قلب مصنوعی مورد نیاز است. متأسفانه ، شیر تعویض در حال روان شدن است - شرایط بسیار نادر که در آن شیر سازگاری ساختاری را از دست می دهد. به طور خلاصه ، می تواند در هر زمان دمیده شود.

بنابراین ، در 7 مهth، 2021 ، تاریخی است که من قصد دارم این فیلم را منتشر کنم ، من دوباره زیر چاقو قرار می گیرم و نوع جدیدی از دریچه بافت را تهیه می کنم. دکتر بسیار مطمئن است که این عمل موفقیت آمیز خواهد بود. او یکی از جراحان برجسته برای این نوع جراحی قلب در کانادا است. من بسیار خوش بین هستم که نتیجه مطلوب خواهد بود ، اما بدون توجه به آنچه اتفاق می افتد ، نگران نیستم. اگر زنده بمانم ، باید این کار را ادامه دهم که به زندگی من معنی زیادی داده است. از طرف دیگر ، اگر در مرگ به خواب بروم ، با مسیح خواهم بود. این امیدواری است که مرا پایدار می کند. من البته به طور ذهنی صحبت می کنم ، همانطور که پل در سال 62 میلادی هنگامی که در زندان رم سست بود و نوشت: "زیرا در مورد من زندگی مسیح است و مرگ ، سود." (فیلیپیان 1:21)

ما تمایل نداریم زیاد در مورد مرگ و میر خود فکر کنیم تا زمانی که ما را مجبور به آن کنند. من یک دوست بسیار خوب دارم که خصوصاً از زمان درگذشت همسرم به طرز باورنکردنی از من حمایت کرده است. او در زندگی خود رنج زیادی کشیده است ، و بخشی از آن به دلیل آن ، یک ملحد است. من با او شوخی می کردم که اگر او درست است و من اشتباه می کنم ، هرگز نمی تواند بگوید: "من به شما چنین گفتم." با این حال ، اگر من کسی باشم که درست باشد ، پس از قیام او قطعاً به او خواهم گفت ، "من به تو چنین گفتم". البته ، با توجه به شرایط ، من خیلی شک دارم که او مخالف باشد.

از تجربه قبلی ام که تحت بیهوشی قرار گرفته ام ، دقیقاً متوجه نخواهم شد که چه موقع خوابم می برد. از آن نقطه ، تا وقتی که بیدار شوم ، هیچ وقت از دیدگاه من نمی گذرد. من یا از داخل اتاق ریکاوری در بیمارستان بیدار خواهم شد ، یا مسیح پیش روی من ایستاده تا از من استقبال کند. اگر مورد دوم باشد ، من این نعمت را خواهم داشت که در کنار دوستانم خواهم بود ، زیرا ، خواه عیسی فردا برگردد ، یا یک سال دیگر یا 100 سال دیگر ، همه ما با هم خواهیم بود. و بیشتر از آن ، دوستان از دست رفته گذشته و همچنین اعضای خانواده که قبل از من منتقل شده اند نیز در آنجا خواهند بود. بنابراین ، من می توانم درک کنم که چرا پولس گفت ، "زندگی مسیح است ، و مردن ، سود".

نکته این است که صحبت ذهنی ، فاصله زمانی بین مرگ شما و تولد مجدد شما با مسیح وجود ندارد. از نظر عینی ، ممکن است صدها یا حتی هزاران سال باشد ، اما از نظر شما ، آنی خواهد بود. این به ما کمک می کند تا یک متن بحث برانگیز در کتاب مقدس را درک کنیم.

هنگامی که عیسی بر روی صلیب در حال مرگ بود ، یکی از جنایتکاران توبه کرد و گفت: "عیسی ، وقتی وارد پادشاهی خود می شوی ، مرا به یاد بیاور."

عیسی به آن مرد پاسخ داد و گفت: "به راستی به تو می گویم امروز در بهشت ​​با من خواهی بود."

این چنین است که نسخه بین المللی جدید لوقا را 23:43 ارائه می دهد. با این حال شاهدان یهوه این آیه را ترجمه می کنند ، ویرگول را به سمت دیگر کلمه "امروز" منتقل می کنند و بنابراین معنی کلمات عیسی را تغییر می دهند: "به راستی که من امروز به تو می گویم ، تو در بهشت ​​با من خواهی بود."

در یونان باستان ویرگول وجود نداشت ، بنابراین تصمیم گیری در مورد کجا قرار دادن آنها و سایر علائم نگارشی به عهده مترجم است. تقریباً هر نسخه از کتاب مقدس ، ویرگول را در مقابل "امروز" قرار می دهد.

من فکر می کنم جدید ترجمه جهانی آیا این اشتباه است و همه نسخه های دیگر آن را درست دارند ، اما نه به دلیلی که مترجمان فکر می کنند. من معتقدم که تعصب مذهبی آنها را راهنمایی می کند ، زیرا اکثریت به یک روح نامیرا و به تثلیث اعتقاد دارند. بدن عیسی و جنایتکار مرد ، اما روح آنها زنده ماند ، البته عیسی به عنوان خدا. من به تثلیث و نه به یک روح جاودانه اعتقاد ندارم همانطور که در فیلم های دیگر بحث کردم ، زیرا من سخنان عیسی را هنگامی که می گوید ،

" . همانطور که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی بزرگ بود ، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در قلب زمین خواهد بود. " (متی 12:40)

در این صورت ، چرا فکر می کنم جدید ترجمه جهانی آیا ویرگول را به اشتباه قرار داده است؟

همانطور که تصور می کنند آیا مسیح فقط تأکید می کرد؟ من فکر نمی کنم ، و این دلیل است.

هرگز عیسی مسیح ضبط نشده است و گفته است ، "امروز واقعاً به شما می گویم" ، به عنوان نوعی تأکید. او می گوید ، "واقعاً به شما می گویم" ، یا "واقعاً می گویم" حدود 50 بار در کتاب مقدس ، اما هرگز هیچ نوع شرایط زمانی را اضافه نمی کند. من و شما ممکن است این کار را انجام دهیم اگر بخواهیم کسی را در کاری که قصد انجام آن را داریم متقاعد کنیم که قبلاً موفق به انجام آن نشده بودیم. اگر همسرتان به شما بگوید ، "شما قبلاً قول داده اید که چنین کاری را انجام دهید ، اما آن را انجام نداده اید." شما ممکن است با چیزی مانند این پاسخ دهید: "خوب ، من الان به شما می گویم که می خواهم این کار را انجام دهم." "اکنون" یک انتخاب مقطعی است که سعی می شود همسرتان را متقاعد کند که این بار همه چیز متفاوت خواهد بود. اما عیسی هرگز با این کار ثبت نمی شود. او می گوید ، "واقعاً من می گویم" بارها در کتاب مقدس ، اما هرگز "امروز" را اضافه نمی کند. او نیازی به این کار ندارد.

من فکر می کنم - و این فقط حدس و گمان است ، اما تفسیر دیگران از این نیز همین است - من فکر می کنم که عیسی از نظر جنایتکار صحبت می کرد. حتی در تمام رنج و درد و رنج ، با سنگینی دنیا بر دوشش ، او هنوز هم می توانست عمیق بماند و چیزی بگوید که انگیزه آن عشق باشد و خرد عظیم و بی نظیری را که به تنهایی داشت هدایت شود. عیسی می دانست که بزهکار بزودی می میرد اما به جهنمی مانند آنچه یونانیان بت پرست تعلیم می دادند و بسیاری از یهودیان آن زمان نیز اعتقاد داشتند ، نخواهد رفت. عیسی می دانست که از نظر جنایتکار ، همان روز در بهشت ​​خواهد بود. هیچ فاصله ای بین لحظه مرگ و لحظه زنده شدن او وجود نخواهد داشت. برای او چه اهمیتی دارد که هزاران سال تمام بشریت ببیند؟ تنها چیزی که برای او مهم بود این بود که درد و رنج او تقریباً به پایان رسیده بود و نجات او قریب الوقوع بود.

عیسی وقت و انرژی نداشت تا همه پیچیدگی های زندگی ، مرگ و معاد را برای مرد توبه ای که در کنار او در حال مرگ است توضیح دهد. در یك جمله كوتاه ، عیسی آنچه را كه لازم بود برای تكان دادن ذهن خود به جنایتكار گفت. آن مرد مرد عیسی را دید ، پس از مدت کوتاهی ، سربازان آمدند و پاهای او را شکستند تا تمام وزن بدن او از دستانش آویزان شود و باعث شود او به سرعت خفه شود. از دید وی ، زمان بین آخرین نفس روی صلیب و اولین نفس در بهشت ​​لحظه ای خواهد بود. چشمانش را می بست و دوباره آنها را باز می كرد تا ببیند عیسی دستش را برای بلند كردن دراز می كند ، شاید می گوید: "مگر من فقط به تو نگفتم كه امروز در بهشت ​​با من خواهی بود؟"

افراد طبیعی در پذیرش این دیدگاه مشکل دارند. وقتی می گویم "طبیعی" ، منظور من این است که پولس از این عبارت در نامه خود به قرنتیان استفاده می کند:

"انسان طبیعی چیزهایی را که از روح خدا ناشی می شود قبول نمی کند. زیرا آنها برای او احمقانه هستند و او نمی تواند آنها را درک کند ، زیرا از نظر معنوی قابل تشخیص هستند. انسان معنوی در مورد همه چیز قضاوت می کند ، اما خودش تحت قضاوت هیچ کس نیست. " (1 قرنتیان 2:14 ، 15 کتاب مقدس مطالعه بروی)

کلمه ای که در اینجا به عنوان "طبیعی" ترجمه شده است / psoo-khee-kós / psuchikos در زبان یونانی به معنای "حیوان ، طبیعی ، حسی" مربوط به "زندگی جسمی (قابل لمس) به تنهایی (یعنی جدا از عمل خدا به ایمان)" (HELPS Word-studies)

یک معنی منفی برای این کلمه در یونانی وجود دارد که در انگلیسی توسط "طبیعی" منتقل نمی شود که معمولاً با دید مثبت مشاهده می شود. شاید یک ارائه بهتر "نفسانی" یا "گوشتی" باشد ، انسان نفسانی یا گوشتی.

انسانهای نفسانی به سرعت از خدای عهد عتیق انتقاد می کنند زیرا نمی توانند از نظر معنوی استدلال کنند. از نظر انسان جسمی ، یهوه شرور و بیرحم است زیرا او در سیل جهان بشر را نابود کرد ، شهرهای سودوم و گومورا را با آتش از آسمان نابود کرد ، دستور قتل عام همه کنعانیان را صادر کرد ، و جان داوود پادشاه را گرفت و نوزاد تازه متولد شده باتشبا.

انسان نفسانی خدا را چنان قضاوت خواهد کرد که گویی مردی است با محدودیت های یک انسان. اگر می خواهید چنان متکبر باشید که در مورد خداوند متعال قضاوت کنید ، پس او را به عنوان خداوندی با قدرت خدا و همه مسئولیت جهانی خداوند ، هم در برابر فرزندان انسانی و هم در مقابل خانواده آسمانی او از فرشتگان ، بشناسید. او را قضاوت نکنید مثل اینکه من و شما محدود باشیم.

بگذارید این روش را برای شما شرح دهم. آیا فکر می کنید مجازات اعدام مجازاتی بیرحمانه و غیرمعمول است؟ آیا شما از آن دسته افرادی هستید که فکر می کنید مادام العمر بودن در زندان نوع مهربانی تر از مجازات است و سپس با تزریق کشنده جان یک مرد را می گیرد؟

از دیدگاه نفسانی یا گوشتی ، از دیدگاه یک مرد ، این ممکن است منطقی باشد. اما دوباره ، اگر واقعاً به خدا ایمان دارید ، باید مسائل را از دیدگاه خدا ببینید. تو مسیحی هستی؟ آیا شما واقعاً به نجات ایمان دارید؟ اگر چنین است ، پس این را در نظر بگیرید. اگر شما با گزینه 50 سال حبس در زندان و به دنبال آن مرگ پیری روبرو هستید ، و کسی این گزینه را به شما می دهد که مرگ فوری را با تزریق کشنده بپذیرید ، کدام گزینه را انتخاب می کنید؟

من یک دقیقه تزریق کشنده می کنم ، زیرا مرگ زندگی است. مرگ دروازه زندگی بهتر است. چرا می توانید 50 سال در سلول زندان سکون کنید ، سپس بمیرید ، سپس برای زندگی بهتر احیا شوید ، وقتی می توانید بلافاصله بمیرید و بدون رنج 50 سال زندان به آنجا برسید؟

من طرفدار مجازات اعدام نیستم و مخالف آن نیستم. من درگیر سیاست این دنیا نیستم. من فقط سعی می کنم در مورد نجات ما نکته ای بیان کنم. اگر می خواهیم زندگی ، مرگ ، رستاخیز و نجات خود را درک کنیم ، باید از دیدگاه خدا چیزهایی را ببینیم.

برای توضیح بهتر این ، من قصد دارم کمی "کمبود" در شما پیدا کنم ، بنابراین لطفاً تحمل کنید.

آیا تا به حال توجه کرده اید که چگونه برخی از لوازم خانگی شما صدا می کنند؟ یا وقتی در خیابان با یک ترانسفورماتور برق روی میله ای که خانه تان را با برق تغذیه می کند قدم می زنید ، صدای زمزمه آن را شنیده اید؟ این صدای همهمه در نتیجه جریان الکتریکی متناوب 60 بار در ثانیه است. در یک جهت می رود ، سپس در جهت دیگر ، بارها و بارها ، 60 بار در ثانیه می رود. گوش انسان می تواند صداهایی به اندازه 20 سیکل در ثانیه یا همانطور که اکنون آنها را هرتز ، 20 هرتز می نامیم ، بشنود. نه ، هیچ ارتباطی با آژانس اجاره اتومبیل ندارد. بیشتر ما به راحتی می توانیم چیزی را که در لرزش در هرتز 60 هرتز است را بشنویم.

بنابراین ، وقتی یک جریان الکتریکی از طریق یک سیم عبور می کند ، می توانیم آن را بشنویم. همچنین یک میدان مغناطیسی ایجاد می کند. همه ما می دانیم آهن ربا چیست. هر زمان که جریان الکتریکی وجود داشته باشد ، یک میدان مغناطیسی وجود دارد. هیچ کس نمی داند چرا. فقط همین است

آیا من هنوز شما را خسته می کنم؟ با من همراه باش ، من تقریباً در این نقطه هستم. چه اتفاقی می افتد اگر فرکانس آن جریان را افزایش دهید ، به طوری که تعداد دفعاتی که جریان متناوب به عقب و جلو می رود از 60 بار در ثانیه به مثلا 1,050,000،1050 بار در ثانیه می رود. آنچه در اینجا به دست می آورید حداقل در تورنتو CHUM AM radio 96,300,000 روی صفحه رادیویی است. فرض کنید شما فرکانس را حتی بالاتر می برید ، به 96.3 هرتز یا چرخه در ثانیه. خوب ، شما به ایستگاه موسیقی کلاسیک مورد علاقه من ، XNUMX FM "موسیقی زیبا برای یک دنیای دیوانه" گوش خواهید داد.

اما بیایید بالاتر برویم. بیایید تا 450 تریلیون هرتز روی طیف الکترومغناطیسی برویم. وقتی فرکانس آنقدر بالا می رود ، رنگ قرمز را مشاهده می کنید. آن را تا 750 تریلیون هرتز پمپ کنید و رنگ آبی را می بینید. بالاتر برو ، و دیگر آن را نمی بینی اما هنوز هم وجود دارد. اگر مدت زیادی بیرون نمانید ، نور ماوراlet بنفش دریافت می کنید که به شما آفتاب زیبایی می دهد. حتی فرکانس های بالاتر پرتوهای ایکس ، اشعه گاما را تولید می کنند. نکته این است که همه اینها در یک طیف الکترومغناطیسی هستند ، تنها چیزی که تغییر می کند فرکانس ، تعداد دفعات رفت و برگشت آن است.

تا همین اواخر ، کمی بیش از 100 سال پیش ، انسان جسمی فقط قسمت کوچکی را که ما آن را سبک می نامیم ، می دید. از همه بقیه اش بی خبر بود. سپس دانشمندان دستگاه هایی ساختند که می تواند امواج رادیویی ، اشعه ایکس و هر آنچه در این بین است را شناسایی و تولید کند.

ما اکنون به چیزهایی ایمان داریم که نمی توانیم آنها را با چشم ببینیم و یا با حواس دیگر احساس نمی کنیم ، زیرا دانشمندان وسیله ای برای درک این موارد به ما داده اند. خوب ، یهوه خدا منشأ همه دانش است و کلمه "علم" از واژه دانش یونانی گرفته شده است. بنابراین ، یهوه خدا منشأ همه علوم است. و آنچه ما حتی با وسایل خود می توانیم از جهان و جهان درک کنیم ، هنوز هم بخشی کوچک و بی نهایت کوچک از واقعیت است که در آنجا وجود دارد اما فراتر از آنچه در اختیار ماست. اگر خداوند ، که از هر دانشمندی بزرگتر است ، به ما بگوید چیزی آنجاست ، انسان معنوی گوش می کند و می فهمد. اما انسان نفسانی از این کار امتناع می ورزد. انسان نفسانی با چشم گوشت می بیند ، اما انسان معنوی با چشم ایمان می بیند.

بیایید سعی کنیم برخی از کارهایی را که خداوند انجام داده است ، انجام دهیم ، که به نظر می رسد برای انسان جسمی بسیار ظالمانه و شرور است.

در مورد Sodom و Gomorrah ، ما می خوانیم ،

" . و شهرهای سودوم و گموره را به خاکستر تبدیل کرد و آنها را محکوم کرد و الگویی را برای افراد غیر خدا پیش بینی کرد. " (دوم پیتر 2: 2)

به دلایلی که خداوند بهتر از هر یک از ما می فهمد ، او برای هزاران سال اجازه داده است شرارت وجود داشته باشد. او یک جدول زمانی دارد. او اجازه نمی دهد که چیزی سرعت آن را کم کند یا سرعت آن را افزایش دهد. اگر او زبانهای بابل را اشتباه نمی گرفت ، تمدن خیلی زود پیشرفت می کرد. اگر او اجازه می داد كه گناهان فاحش و گسترده مانند سدوم و گموره بدون چالش پیش برود ، تمدن دوباره مانند دوران قبل از طغیان خراب می شد.

یهوه خدا هزاران سال با هوس و هوس اجازه نداده است که بشریت راه خود را طی کند. او برای همه اینها هدف دارد. او پدری دوست داشتنی است. هر پدری که فرزندان خود را از دست بدهد فقط می خواهد آنها را پس بگیرد. وقتی آدم و حوا قیام کردند ، آنها از خاندان خدا بیرون رانده شدند. اما یهوه ، از همه پدران که سرآمد است ، فقط می خواهد فرزندانش برگردند. بنابراین ، هر کاری که انجام می دهد در نهایت با همان هدف است. در پیدایش 3:15 ، او در مورد توسعه دو دانه یا خط ژنتیکی پیشگویی کرد. سرانجام ، یک دانه بر دیگری غلبه می کند ، و آن را کاملا از بین می برد. این نطفه یا فرزندان زنی بود که از نعمت خدا برخوردار بود و همه چیز از طریق آن احیا می شد.

در زمان طغیان ، آن بذر تقریباً از بین رفته بود. در کل جهان فقط هشت نفر بودند که هنوز بخشی از آن بذر را تشکیل می دادند. اگر دانه از بین می رفت ، تمام بشریت از بین می رفت. خداوند هرگز اجازه نمی دهد که بشریت به اندازه جهان قبل از طغیان گمراه شود. بنابراین ، هنگامی که کسانی که در سودوم و گموره بودند ، شرارت دوران قبل از طغیان را تکرار می کردند ، خدا جلوی آن را گرفت و آن را به عنوان یک درس شی object برای تمام نسل های بعدی متوقف کرد.

هنوز هم ، انسان نفسانی ادعا می کند که بیرحمانه است زیرا آنها هرگز فرصتی برای توبه نداشته اند. آیا این ایده خدا درباره ضررهای قابل قبول ، خسارت جانبی به مأموریت بزرگتر است؟ نه ، یهوه مردی نیست که در آن راه محدود شود.

بیشتر طیف الکترومغناطیسی در حواس فیزیکی ما قابل تشخیص نیست ، اما وجود دارد. وقتی شخصی که دوستش داریم می میرد ، تنها چیزی که می بینیم ضرر است. آنها دیگر نیستند. اما خداوند چیزهایی فراتر از آنچه می توانیم ببینیم می بیند. ما باید شروع کنیم به دیدن چیزها از طریق چشم او. من نمی توانم امواج رادیویی را ببینم ، اما می دانم که آنها وجود دارند زیرا من دستگاهی به نام رادیو دارم که می تواند آنها را بلند کرده و به صدا تبدیل کند. انسان معنوی دستگاه مشابهی دارد. ایمان نامیده می شود. با چشم ایمان ، می توانیم چیزهایی را ببینیم که برای انسان نفسانی پنهان است. با استفاده از چشم ایمان ، می توانیم بفهمیم که همه کسانی که مرده اند ، واقعاً نمرده اند. این حقیقتی بود که عیسی هنگام مرگ لازاروس به ما آموخت. وقتی لازاروس به سختی بیمار شد ، دو خواهر او ، ماری و مارتا به عیسی پیغامی فرستادند:

"پروردگارا ، ببین! کسی که به آن علاقه دارید بیمار است. " اما وقتی عیسی آن را شنید ، گفت: "این بیماری به معنای پایان دادن به مرگ نیست ، بلکه برای جلال خداست ، تا پسر خدا از طریق آن تسبیح داده شود." حالا عیسی مارتا و خواهرش و لازاروس را دوست داشت. با این حال ، وقتی شنید که لازاروس بیمار است ، در واقع دو روز دیگر در مکانی که بود ، باقی ماند. " (یوحنا 11: 3-6)

گاهی اوقات وقتی بیش از حد تحت اللفظی واقع می شویم ، می توانیم خود را دچار مشکلات زیادی کنیم. توجه کنید که عیسی گفت این بیماری به معنای پایان دادن به مرگ نیست. اما شد لازاروس مرد. بنابراین ، منظور عیسی چیست؟ ادامه در جان:

"بعد از اینکه این چیزها را گفت ، افزود:" دوست ما لازاروس به خواب رفته است ، اما من برای بیدار کردنش به آنجا سفر می کنم. " شاگردان سپس به او گفتند: "پروردگارا ، اگر او بخوابد ، خوب می شود." عیسی اما در مورد مرگ خود صحبت کرده بود. اما آنها تصور می کردند که او در مورد استراحت در خواب صحبت می کند. سپس عیسی صریحاً به آنها گفت: «لازاروس مرد ، و من به خاطر تو خوشحالم که آنجا نبودم تا ایمان بیاوری. اما بیایید نزد او برویم. "(یوحنا 11: 11-15)

عیسی می دانست که مرگ لازاروس رنج بزرگی را برای دو خواهرش رقم خواهد زد. با این حال ، او در جای خود باقی ماند. او او را از راه دور درمان نکرد و بلافاصله برای بهبودی او را ترک نکرد. او درسی را که قرار بود به آنها و در واقع همه شاگردانش بیاموزد تعیین کرد که ارزش آنها بسیار بیشتر از آن رنج است. خوب خواهد بود که هرگز مجبور به رنج نباشیم ، اما واقعیت زندگی این است که غالباً تنها با رنج است که چیزهای بزرگی حاصل می شود. برای ما به عنوان مسیحی ، فقط از طریق رنج است که پالایش می شود و شایسته جایزه بیشتری که به ما پیشنهاد می شود ، می شود. بنابراین ، ما وقتی چنین رنجی را با ارزش طاقت فرسای زندگی ابدی مقایسه می کنیم ، بی نتیجه می دانیم. اما درس دیگری وجود دارد که می توانیم از آنچه عیسی در مورد مرگ لازاروس در این مورد به ما آموخت ، بگیریم.

او مرگ را با خواب مقایسه می کند.

زنان و مردان سودوم و گموره ناگهان به دست خدا مردند. با این حال ، اگر او عمل نمی کرد آنها پیر می شدند و در هر صورت می مردند. همه ما می میریم. و همه ما به دست خدا می میریم ، خواه مستقیماً توسط آتش از آسمان باشد. یا به طور غیرمستقیم ، به دلیل محکومیت مرگ بر آدم و حوا که ما به ارث برده ایم و از طرف خدا ناشی شده است.

با ایمان ما درک عیسی از مرگ را می پذیریم. مرگ مانند خوابیدن است. ما یک سوم زندگی خود را بیهوش می گذرانیم و با این حال هیچ یک از ما از این امر پشیمان نیستیم. در حقیقت ، ما غالباً منتظر خواب هستیم. ما خود را مرده نمی دانیم در حالی که خواب هستیم. ما به سادگی از دنیای اطراف خود بی خبریم. صبح بیدار می شویم ، تلویزیون یا رادیو را روشن می کنیم و سعی می کنیم بفهمیم چه اتفاقی افتاده است در حالی که خواب بودیم.

زنان و مردان سدوم و Gomorrah ، كنعانيان كه با حمله اسرائيل به سرزمينشان از بين رفتند ، آنها كه در طوفان مردند ، و بله ، آن نوزاد داوود و بتشبع - همه آنها بيدار خواهند شد. به عنوان مثال آن کودک. آیا خاطره ای از فوت آن خواهد داشت؟ آیا از زندگی در کودکی خاطره ای دارید؟ این فقط زندگی که در بهشت ​​دارد را خواهد شناخت. بله ، او زندگی در خانواده پر آشوب داوود را با تمام بدبختی های همراهش از دست داد. او اکنون از زندگی به مراتب بهتری برخوردار خواهد شد. تنها کسانی که از مرگ آن نوزاد رنج بردند ، دیوید و بتشبا بودند که مسئول بسیاری از بدبختی ها بودند و لیاقت آنچه را که به دست آوردند ، بودند.

نکته ای که من سعی می کنم با همه اینها مطرح کنم این است که ما باید دیگر با چشمان نفسانی به زندگی نگاه نکنیم. ما باید دیگر فکر نکنیم آنچه که می بینیم همه چیز موجود است. با ادامه مطالعه کتاب مقدس ، خواهیم دید که از همه چیز دو چیز وجود دارد. دو دانه وجود دارد که با یکدیگر درگیر هستند. نیروهای نور و نیروهای تاریکی وجود دارد. خوب است ، شر هم وجود دارد. گوشت وجود دارد و روح نیز وجود دارد. مرگ دو نوع است ، زندگی دو نوع است. دو نوع قیامت وجود دارد.

در مورد دو نوع مرگ ، مرگی وجود دارد که می توانید بیدار شوید و عیسی مسیح را خواب بودن توصیف می کند و مرگی است که نمی توانید از آن بیدار شوید ، که مرگ دوم نامیده می شود. مرگ دوم به معنای نابودی کامل جسم و روح است به گونه ای که گویی توسط آتش سوخته است.

از آنجا که مرگ دو نوع است ، بنابراین باید دو نوع زندگی وجود داشته باشد. در اول تیموتائی 1:6 ، پولس رسول از تیموتی استفاده می کند تا "از" زندگی واقعی محکم بماند ".

در مقابل ، اگر زندگی واقعی وجود داشته باشد ، باید یک زندگی جعلی یا کاذب نیز وجود داشته باشد.

از آنجا که دو نوع مرگ وجود دارد ، و دو نوع زندگی ، دو نوع قیامت نیز وجود دارد.

پولس در مورد زنده شدن صالحان و دیگری در مورد ناصالحان صحبت کرد.

"من به خدا همان امیدواری را دارم که این مردان دارند که او هم صالحان و هم ناصالحان را تربیت خواهد کرد." (اعمال 24:15 ترجمه جدید زندگی)

بدیهی است که پولس بخشی از رستاخیز صالحان خواهد بود. من مطمئن هستم كه ساكنان سدوم و گموره كه توسط خدا با آتش از آسمان كشته شدند ، در قیامت ناصالحان خواهند بود.

عیسی همچنین در مورد دو رستاخیز صحبت کرد ، اما او آن را متفاوت بیان کرد ، و متن او چیزهای زیادی در مورد مرگ و زندگی و امید به رستاخیز به ما می آموزد.

در ویدئوی بعدی ما می خواهیم از سخنان عیسی در مورد زندگی و مرگ و معاد استفاده کنیم تا به س toالات زیر پاسخ دهیم:

  • آیا افرادی که فکر می کنیم مرده اند ، واقعاً مرده اند؟
  • آیا افرادی که فکر می کنیم زنده هستند واقعاً زنده هستند؟
  • چرا دو قیامت وجود دارد؟
  • چه کسی قیامت اول را تشکیل می دهد؟
  • آنها چه خواهند کرد؟
  • چه زمانی رخ خواهد داد؟
  • چه کسانی قیامت دوم را تشکیل می دهند؟
  • سرنوشت آنها چه خواهد شد؟
  • چه زمانی رخ خواهد داد؟

هر دین مسیحی ادعا می کند که این معماها را حل کرده است. در حقیقت ، بیشتر آنها پاره هایی از معما را یافته اند ، اما هر یک حقیقت را با آموزه های انسان نیز خراب کرده اند. بنابراین هیچ دینی که من مطالعه کرده ام نجات را درست نمی بیند. این نباید باعث تعجب هیچ یک از ما شود. مذهب سازمان یافته با هدف اصلی خود یعنی جمع آوری پیروان مانع می شود. اگر می خواهید محصولی را بفروشید ، باید چیزی داشته باشید که پسر دیگر آن را نداشته باشد. پیروان به معنای پول و قدرت هستند. چرا اگر آنها کالای مشابه پسر بعدی را می فروشند ، باید پول و وقت خود را به یک دین سازمان یافته خاص بدهم؟ آنها باید چیزی منحصر به فرد بفروشند ، چیزی که پسر بعدی ندارد ، چیزی که برای من جذاب باشد. با این وجود پیام کتاب مقدس یکی است و جهانی است. بنابراین ، ادیان باید این پیام را با تفسیر اعتقادی شخصی خود تغییر دهند تا پیروان را درگیر خود کنند.

اگر همه فقط عیسی را به عنوان رهبر دنبال می کردند ، فقط یک کلیسا یا جماعت داشتیم: مسیحیت. اگر اینجا با من هستید ، امیدوارم که شما هدف من را که هرگز دیگر پیروی از مردان نیستم و در عوض فقط از مسیح پیروی می کنید ، شریک شوید.

در ویدیوی بعدی ، ما به س toالاتی که قبلاً ذکر کرده ام می پردازیم. من منتظر آن هستم از اینکه در این سفر با من بودید متشکرم و از حمایت مداوم شما متشکرم.

 

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    38
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x