معرفی

این سومین مقاله از سری است. برای اینکه مفهوم آنچه در اینجا نوشته شده است را ابتدا بخوانید مقاله اصلی من در مورد آموزه "بدون خون" شاهدان یهوهو پاسخ ملتی.
خواننده باید توجه داشته باشد که این موضوع که آیا باید آموزه ای "بدون خون" به مسیحیان تحمیل شود ، دیگر در اینجا بحث نمی شود. من و ملتی هر دو توافق کرده ایم که نباید. با این حال ، به دنبال پاسخ ملتی ، این مسئله که خون واقعا در کتاب مقدس نماد است ، باقی مانده است. پاسخ به این س mightال ممکن است در نحوه اعمال وجدان خدای خود در هر شرایطی م affectثر باشد. مطمئناً هنوز هم موضوعی است که من می خواهم به آن بپردازم ، زیرا از نظر من ، موضوعات مهم ، مقدمات و نتیجه گیری ها مهم هستند.
در حالی که استدلالهای خود را در این پاسخ بیشتر به روشی بسیار موقعیتی بیان کرده ام که خواننده باید درک کند که من این کار را به شیوه ای از سبک بحث انجام می دهم تا بتوانم بحث های بیشتر را از طرف هر کسی که علاقه مند است تشویق کنم. من معتقدم که ملتی در پاسخ خود نکات بسیار خوب و اندیشمندی را بیان کرد و مثل همیشه آنها را به خوبی استدلال می کند. اما از آنجایی که او به من اجازه داده است عرض جغرافیایی در این بخش را ارائه دهم تا تحقیقات کتاب مقدس خود را به روشی که می توانم مستقیم انجام دهم ، قصد دارم از آن استفاده کنم.
اگر به طور دقیق به اصول دقیق این موضوع مورد بحث علاقه ندارید ، من حتی شما را به صرف وقت برای خواندن این مقاله تشویق نمی کنم. اگر موفق شدید از اولین مورد من عبور کنید پس از نظر من حقوق خود را پرداخت کرده اید. این کمی هیولا بود ، و در واقع تمام نکات مهم در آنجا پوشش داده شده است. با این حال اگر شما علاقه مند به کاوش کمی عمیق تر هستید ، من از خوانندگان شما قدردانی می کنم و امیدوارم که شما در بحث نظرات را به صورت متعادل و مودبانه بسنجید.
[از زمان نوشتن این مقاله ، ملتی برای تعیین برخی از نکات خود مقاله پیگیری ارسال کرده است. دیروز ، توافق کردیم که او پیگیری خود را قبل از ارسال این مورد ارسال کند. لازم به ذکر است که من هیچ اصلاحیه بعدی در این مقاله ایجاد نکردم ، و بنابراین هیچ یک از نظرات بعدی ملتی را در نظر نمی گیرد. با این حال ، من فکر نمی کنم که به طور قابل توجهی بر روی هیچ یک از نکات اینجا تأثیر بگذارد.]

حرمت یا مالکیت؟

هنگام نوشتن مقاله اصلی من آگاه بودم که هیچ تعریفی دقیقی در کتاب مقدس در رابطه با خون نماد وجود ندارد. ضروری است اگر بخواهیم از اصول عمیق تری که بررسی این موضوع به سطح می انجامد قدردانی کنیم ، چنین تعریفی را استنباط کنیم.
من و ملتی توافق کرده ایم که تعریف باید شامل "زندگی" باشد. حتی ممکن است در آنجا متوقف شویم و به سادگی بگوییم که "خون نماد زندگی است". تمام نکات کتاب مقدس در مقاله من در برابر چنین تعریفی ایستاده و نتیجه گیری یکسان خواهد بود. با این حال ، همانطور که ملتی به درستی خاطرنشان کرد ، مقدمه شروع می تواند در موارد فراتر از این که آیا از نظر کتاب مقدس اعمال سیاست "بدون خون" در مورد مسیحیان همگانی قابل قبول است ، تأثیر داشته باشد. برای این منظور است که من می خواهم تفاوت اصلی را که بین استدلال ما در این مورد باقی مانده است بیشتر بررسی کنم - یعنی اینکه آیا مناسب است که تعریف "خون نماد زندگی است" برای افزودن "با توجه به مالکیت خداوند بر آن "، یا" با توجه به حرمت آن نزد خداوند "، یا ترکیبی از این دو همانطور که در ابتدا در مقاله خود اجازه دادم.
ملتی معتقد است كه "حرمت" باید از این تعریف منع شود. ادعای وی این است که "مالکیت" زندگی توسط خدا ، کلید فهم این اصل است.
به همان روشی که ملتی تصدیق کرد زندگی مقدس است به این معنا که همه چیز از جانب مقدس است ، من قبلاً تصدیق کرده ام که زندگی متعلق به خداوند است به این معنا که همه چیز متعلق به خدا است. بنابراین باید مجدداً تأکید کرد که این تفاوت بین ما نیست. کاملاً مشخص می شود که در صورت وجود کدام یک از آنها با ماهیت نمادین خون همراه است.
حال باید اعتراف کنم که در مقاله اول خود ، من تا حدودی این نکته را در نظر گرفتم که نحوه برخورد با زندگی مطابق با این مفهوم است که "زندگی مقدس است". الهیات JW این را بیان می کند (چند مثال اخیر شامل w06 11 / 15 ص. 23 به جز 12 ، w10 4 / 15 ص. 3 ، w11 11 / 1 ص. 6) و کلیات الهیات یهودو-مسیحی عموماً این ایده را منعکس می کند.
با این حال ، وقتی صحبت از معنای نمادین خاص خون می شود ، نظر ملتی را می پذیرم که نمی توانیم این عوامل را در معادله مسلم بدانیم. اگر نتیجه گیری ما به آن بستگی دارد ، پس باید اطمینان حاصل کنیم که اصل ما در کتاب مقدس واقعاً تثبیت شده است.
اول اینکه منظور من از حرمت چیست؟ اگر تعریفی یکسان نداشته باشیم ، تمرکز روی یک کلمه و در عین حال صحبت کردن در اهداف متقابل آسان است.
در اینجا یک تعریف دیکشنری Merriam Webster آورده شده است: کیفیت یا وضعیت مقدس بودن ، بسیار مهم یا ارزشمند بودن
اگر ما بر اولین مورد - "کیفیت یا وضعیت مقدس بودن" تمرکز کنیم ، پس باید موافق باشم که این ممکن است در قلب چگونگی نمایندگی خون از خون نباشد ، اگرچه همانطور که خواهیم دید در آن دخیل است. در واقع این سومین گزینه است که منظور من بهتر هنگام توصیف نمادگرایی از خون فراتر از زندگی به خودی خود و پیوستن دلیل اصلی آن برای اینکه چرا خون در نمایش زندگی بسیار خاص است ، بهتر خلاصه می شود.
از دیدگاه خداوند ، زندگی از ارزش بالایی برخوردار است. بنابراین ما ، به عنوان موجوداتی که در تصویر او ساخته شده اند ، باید در ارزیابی او از زندگی نیز سهیم باشیم. خودشه. پیچیده تر از آن نیست. من شواهدی نمی بینم که یوهو با استفاده از خون در درجه اول م aمن را تحت تأثیر قرار دهد که او مالک زندگی است.
بنابراین س keyالات اصلی که می خواهم در پاسخ به مقاله ملتی بررسی کنم عبارتند از:

1) آیا کتاب مقدس چیزی وجود دارد که خون را به عنوان سمبل "مالکیت زندگی" پیوند دهد؟

2) آیا کتاب مقدس چیزی وجود دارد که خون را به عنوان نمادی با "ارزش زندگی" مرتبط کند؟

اولین درخواست ملتی از کتاب مقدس به شرح زیر است:

این خون نشان دهنده حق مالکیت زندگی است که می توان از اولین ذکر آن در پیدایش 4: 10: در این او گفت: "شما چه کاری انجام داده اید؟ گوش کنید! خون برادرتان از روی زمین به من فریاد می زند. "

اینکه بگویم از این قسمت "می توان دریافت" که "خون بیانگر حق مالکیت زندگی است" از نظر من بی اساس است. من به همین راحتی می توانم ادعا کنم که جن 4:10 از این پیش فرض که خون در نزد خدا گرانبها یا مقدس است (به معنای "ارزشمند") پشتیبانی می کند.
ملتی با ارائه تصویرگری یا قیاس کالاهای سرقت شده ادامه می دهد و از آن به عنوان پشتیبان فرض استفاده می کند. با این حال ، همانطور که ملتی به خوبی می داند ، ما نمی توانیم از تصاویر استفاده کنیم ثابت هر چیزی. اگر فرضیه قبلاً برقرار شده باشد ، این تصویر منطقی خواهد بود ، اما چنین نبود.
کتابهای بعدی که Meleti از آنها استفاده می کند تا نشان دهد زندگی و روح متعلق به خداوند است (Eccl 12: 7؛ Eze 18: 4) اصلاً ذکر خون نمی کند. بنابراین هر تعریفی از سمبلیک خون در ارتباط با این کتاب مقدس تنها می تواند یک ادعا باشد.
از طرف دیگر ، مزمور 72: 14 از عبارت "خون آنها در چشمان او گرانبها خواهد شد" استفاده می کند. کلمه عبری که در اینجا ترجمه شده است "گرانبها" کاملاً مربوط به ارزش است ، نه مالکیت.
همین کلمه در Ps 139 به کار رفته است: 17 "بنابراین ، برای من چقدر افکار شما ارزشمند هستند! خدایا ، مبلغ کل آنها چقدر است. " واضح است که افکار در این مورد مربوط به خداست (اگر دوست دارید متعلق به او باشد) ، اما برای مزامور ارزش دارد. بنابراین این کلمه ذاتاً با ارزش چیزی مرتبط نیست زیرا شما مالک آن هستید. این به سادگی توصیف این است که چگونه یک شخص چیز دیگری را با ارزش بالا نگه می دارد ، خواه متعلق به وی باشد یا نه.
به عبارت دیگر ، می توان مبنای كتاب مقدس محكمی را برای ارتباط خون با خون ایجاد كرد ارزش زندگی ، اما نه با مالکیت از آن است.
ملتی بعدی در مورد وضعیت زیر در مورد آدم دلایل:

اگر آدم گناه نکرده بود ، اما در عوض توسط شیطان به دلیل عصبانیت ناامید شده در عدم موفقیت او ، وی را مورد هجوم قرار داد ، خداوند به راحتی آدم را زنده می کرد. چرا؟ زیرا خداوند به او حیاتی داد كه به طور غیرقانونی از وی گرفته شده بود و عدالت عالی خداوند مستلزم اجرای قانون است؛ که زندگی دوباره برقرار شود

سپس از این پیش فرض برای حمایت بیشتر از این ایده استفاده می شود که "خون نمایانگر زندگی [هابیل] به دلیل مقدس بودن استعاره فریاد نمی زد ، بلکه به دلیل غیرقانونی گرفتن آن بود."
اگر این مسئله کاملاً صادق است ، این سؤال را ایجاد می کند که چرا یهوه بلافاصله هابیل را زنده نکرد. پاسخ این است که هابیل به دلیل این که گناه را از پدرش به ارث برده بود ، "حق زندگی" نداشت. رومیان 6: 23 به اندازه هرکدام از مردان برای هابل اعمال می شود. صرف نظر از چگونگی درگذشت او - چه در سن و سالی و چه به دست برادر - او را برای مرگ مقدر ساخت. آنچه لازم بود فقط «بازگشت کالاهای سرقت شده» نبود ، بلکه رستگاری مبتنی بر محبت غیرقابل دفاع خدا بود. خون هابیل "از نظر او" با ارزش بود. به اندازه کافی گرانبهاست كه پسرش را بفرستد تا ارزش خون خودش را بدهد تا زندگی خود را پس انداز كند.
در ادامه ، ملتی می گوید که میثاق Noachian به "حق کشتن حیوانات ، اما نه مردان" داد.
آیا ما واقعاً حق کشتن حیوانات را داریم؟ یا آیا اجازه کشتن حیوانات را داریم؟ من معتقدم که این متن تفاوت بین حیوانات و مردان را کاملاً به شیوه ارائه ملتی ترسیم کرده است. در هر دو مورد زندگی گرانبها است ، در هیچ یک از دو مورد حق گرفتن آن را نداریم ، اما در مورد حیوانات "اجازه" داده می شود ، همانطور که بعداً یهوه به انسانها دستور می دهد تا جان انسانهای دیگر را نیز بگیرند - یک شکل گسترده از اجازه. اما در هیچ مرحله این به عنوان "حق" ارائه نمی شود. اکنون وقتی فرمانی داده می شود ، به وضوح نیازی به رسمیت شناختن زندگی نیست. اجازه گرفتن زندگی یا زندگی به این وضعیت محدود می شود (به عنوان مثال یک جنگ یا مجازات طبق قانون) ، اما هنگامی که برای گرفتن غذا برای حیوانات اجازه پتو داده شد ، یک عمل به رسمیت شناخته شد. چرا؟ من پیشنهاد می کنم که این صرفاً یک آیین منعکس کننده مالکیت خدا نیست ، بلکه اقدامی عملی است تا بتواند ارزش زندگی را در ذهن کسی که گوشت می خورد ، حفظ کند تا زندگی با گذشت زمان کاهش نیابد.
تنها راه خواننده برای تصمیم گیری در مورد حس واقعی عهد نوایی ، خواندن کل قسمت های یکبار با "مالکیت" در ذهن ، و بار دوم با "ارزش زندگی" در ذهن است. اگر دوست دارید می توانید این تمرین را انجام دهید.
از نظر من مدل مالکیت فقط متناسب نیست و دلیل آن این است.

"همانطور که به شما سبزی سبز دادم ، همه آنها را به شما می دهم." (Gen 9: 3b)

اکنون ، این از نظر فکری غیر اخلاقی خواهد بود که به این واژه عبری اشاره نکنم ناتان ترجمه "دادن" در اینجا همچنین می تواند به معنای "سپردن" با توجه به توافق استرانگ باشد. با این حال ، اکثریت قریب به اتفاق دفعات استفاده از این کلمه در پیدایش معنای واقعی "بخشش" را دارد و تقریباً در همه ترجمه های کتاب مقدس آن را به این صورت ارائه می دهند. اگر یوهو واقعاً سعی داشت نکاتی را در مورد حفظ مالکیت خود تحت تأثیر قرار دهد آیا قضیه را طور دیگری بیان نمی کرد؟ یا حداقل یک تمایز صریح در مورد آنچه که اکنون دقیقاً متعلق به انسان است و آنچه هنوز متعلق به خدا است ، قرار داد. اما در بیان منع خون چیزی وجود ندارد که بگوییم به این دلیل است که خداوند هنوز زندگی را "مالک" می کند.
باز هم بیایید روشن کنیم که هیچ کس نمی گوید خدا هنوز به معنای واقعی مالک زندگی نیست. ما فقط سعی می کنیم بفهمیم چه چیزی بوده است نشانه گذاری شده با ممنوعیت خون در این قسمت به عبارت دیگر ، خدا واقعاً سعی داشت تا چه چیزی را بر نوح و بقیه بشر تأثیر بگذارد؟
خداوند ادامه می دهد که او به خاطر نحوه برخورد با زندگی ، خواستار "حسابداری" خواهد شد (Gen 9: 5 RNWT) جالب است بدانید که چگونه این مورد در Revised NWT به روز شده است. پیش از این ، همانطور که خدا خواستار بازگشت آن بود ، گفته می شد. اما "حسابداری" دوباره با ارزش چیزی ارتباط نزدیکی دارد. اگر متن را بخوانیم به عنوان نگهبانی از چگونگی برخورد انسان با این هدایای جدید به منظور کاهش ارزش ارزش زندگی ، ارزش آن را نمی یابد.
به این استخراج از شرح مختصر متیو هنری توجه کنید:

بی تردید دلیل اصلی منع خوردن خون به این دلیل است که ریختن خون در قربانی ها این بود که نمازگزاران را به خاطر کفاره بزرگ نگه دارید. با این حال به نظر می رسد هدف از این کار نیز بررسی ظلم است ، مبادا مردانی که از آنها برای ریختن و تغذیه خون حیوانات استفاده می شود ، ناآرام شوند و از فکر ریختن خون انسان کمتر شوکه شوند.

بسیاری از مفسران کتاب مقدس در مورد چگونگی این قسمت در مورد تعیین مرزهای انسان در وضعیت ناقص خود ، نکات مشابهی را بیان می کنند. من نتوانستم مورد واحدی را پیدا کنم که این نتیجه را بگیرد که موضوع اصلی مورد بحث مسئله مالکیت بود. البته این به خودی خود اثبات نادرستی ملتی را نشان نمی دهد ، اما روشن می کند که چنین مفهومی منحصر به فرد است. من پیشنهاد می کنم هر زمان کسی نظریه اعتقادی منحصر به فردی را پیشنهاد می کند ، پس آن شخص باید بار اثبات را به دوش بکشد و اگر بخواهیم آن را بپذیریم ، درخواست حمایت مستقیم کتاب مقدس درست است. من به سادگی نمی توانم آن حمایت مستقیم کتاب مقدس را از مقدمه ملتی پیدا کنم.
وقتی صحبت از فداكاری باج شد ، كمی مطمئن نبودم كه چرا توضیحات ملتی از این فرض حمایت می كند. من نمی خواهم از طریق بررسی دقیق نحوه کار باج از این موضوع رد شوم ، اما به نظر من رسید که هر آنچه مطرح شد ما را بر آن داشت تا خون عیسی را از نظر "ارزش" آن به جای هر چیز مربوط به " مالکیت".
ملتی نوشت: "ارزش دلبسته به خون عیسی ، یعنی ارزش متصل به زندگی او که توسط خون او نشان داده شده است ، مبتنی بر حرمت آن نبوده است".
من کاملاً با این گفته مخالفم. حتی اگر با تعریف دقیق تر از مقدسات به عنوان "مقدس بودن" برخلاف صرف "ارزشمند بودن" برویم ، به نظر می رسد شواهد کتبی فراوان وجود دارد که بتوانند قربانی باج را با این دقیقاً پیوند دهند. ایده مقدس بودن به موجب قانون موزائیك با فداكاری حیوانات نزدیك بوده است. مقدس بودن به معنای پاکیزه یا پاکی مذهبی و اصیل عبری است قودهش اندیشه جدایی ، انحصاری یا تقدیس به خدا را منتقل می کند (it-1 ص 1127).

"او همچنین باید هفت بار مقداری خون بر روی آن را با انگشت خود پاشیده و آن را پاك كند و آن را از ناخالصی های پسران اسرائیل تقدیس كند." (لو 16: 19)

این یک نمونه از کتاب مقدس متعدد تحت قانون است که خون را به "تقدس" مرتبط می کند. س Myال من این خواهد بود - اگر تمرکز بر مقدس بودن خون نبود ، چرا باید از خون برای تقدیس چیزی استفاده شود؟ به نوبه خود چگونه می تواند مقدس باشد و در عین حال "تقدس" در تعریف آنچه از نظر خداوند نمادین است م factorثر نباشد؟
بیایید این واقعیت منحرف نشود که ملتی اذعان کرد که زندگی و خون مقدس است. ما به طور خاص در تلاشیم تا دریابیم که آیا این موضوع دلیل این است که خون نماد زندگی است یا اینکه این تمرکز در اصل مربوط به "مالکیت" است. من بحث می کنم که متون مقدس بر عنصر "تقدس" تمرکز دارند.
نکته قابل توجه این است که هنگامی که خداوند توصیف کرد که چگونه خون به عنوان کفاره استفاده می شود ، گفت: "من خودم آن را در قربانگاه داده ام تا شما برای خود کفاره کنید" (لو 17: 11 ، RNWT) همان کلمه عبری ناتان در اینجا استفاده می شود و "داده شده" ترجمه می شود. به نظر می رسد این بسیار مهم باشد. هنگامی که از خون برای کفاره استفاده شد ، ما دوباره می بینیم که این مسئله نیست که خدا مالکیت او را بر چیزی نشان دهد ، بلکه تقدیس آن به انسان برای این منظور است. این البته در نهایت منعکس کننده ارزشمندترین هدیه از طریق باج است.
از آنجا که زندگی و خون عیسی به معنای کامل پاک و تقدیس شده بود ، ارزش این را داشت که برای تعداد نامحدودی از زندگی های ناقص ، کفاره کند ، و نه فقط تعادل برای مقداری که آدم از دست داد. مطمئناً عیسی حق زندگی را داشت و آن را داوطلبانه تسلیم کرد ، اما وسیله ای که این امر به ما امکان زندگی می دهد ، یکی از تعویض های ساده نیست.

"با هدیه رایگان مانند کارهایی که از طریق مردی که گناه کرده است کار نمی کند" (Rom 5: 16)

دقیقاً به این دلیل است که خون ریخته شده عیسی در حالت بی گناه ، پاک و بله "مقدس" آن به اندازه کافی ارزشمند است که می توان با ایمان به آن صالح اعلام شد.
خون عیسی «ما را از هرگونه گناه پاک می کند (یوحنا 1: 7). اگر ارزش خون فقط بر اساس حق زندگی حضرت عیسی (ع) است و نه به دلیل تقدس یا تقدس آن ، پس چه چیزی است که ما را از گناه پاک می کند و مقدس یا صالح می کند؟

"از این رو ، عیسی مسیح ، که او می تواند مردم را با خون خود تقدیس کند ، در خارج از دروازه متحمل شد." (Heb 13: 12)

مطمئناً ما می توانیم بحث کامل تری در مورد فداکاری باج به عنوان یک موضوع به تنهایی داشته باشیم. کافی است بگویم که من معتقدم که ارزش خون عیسی بسیار بر اساس قداست آن بود و به نظر می رسد من و ملتی در این اختلاف داشته باشیم.
با وجود این همه صحبت در مورد مقدس بودن خون و کنار گذاشتن در زمینه کفاره ، ممکن است این سوال را مطرح کنید که آیا من به اعتبار سیاست "بدون خون" JW کمک نمی کنم. در این صورت ، من فقط باید شما را راهنمایی كنم تا با دقت مطالعه كنید مقالهبه خصوص بخشهای مربوط به قانون موزائیک و فداکاری باج به منظور قرار دادن این در چشم انداز مناسب.

پرداختن به پیامدهای هر دو مقدمه

ملتی می ترسد "گنجاندن عنصر" تقدس زندگی "در معادله ، مسئله را گیج کرده و منجر به عواقب ناخواسته شود.
من می توانم درک کنم که چرا او این احساس را احساس می کند ، اما احساس می کنم چنین ترس غیرممکن است.
"عواقب ناخواسته" که ملتی از آن می ترسد ، همه اینها مربوط به این است که آیا ما مجبور به حفظ زندگی هستیم در حالی که در حقیقت ممکن است دلیل خوبی برای انجام آن وجود نداشته باشد. در سیستم حاضر ، "کیفیت زندگی" در تصمیم گیری های پزشکی خاص تأثیرگذار است. به همین دلیل است که من معتقدم مقررات خداوند هنوز بر اساس اصول است نه مطلق. با گفتن اصل "زندگی مقدس است" ، من هیچ تعهدی برای حفظ زندگی ای که به وضوح امیدی به بهبودی از وضعیت رنج شدید در این سیستم چیزها ندارد ، احساس نمی کنم.
نان نشان در خیمه مقدس یا مقدس قلمداد می شد. و با این حال به وضوح قوانین مربوط به این امر مطلق نبودند. من قبلاً از این اصل برای حمایت از نکته دیگری در مقاله ابتدایی استفاده کردم. عیسی نشان داد که اصل عشق بر نامه قانون غلبه دارد (مت 12: 3-7). همانطور که کتاب مقدس به وضوح نشان می دهد که قوانین خدا در مورد خون نمی تواند مطلق باشد تا جایی که چیزی بالقوه مفید را دریغ کند ، این اصل که "زندگی مقدس است" از نظر خدا مطلق نیست تا جایی که باید زندگی را به هر قیمتی حفظ کرد.
در اینجا عصاره ای از مقاله Watchtower 1961 را نقل می کنم. قابل توجه است که این مقاله به طور کلی بارها و بارها به این اصل اشاره می کند که "زندگی مقدس است".

w61 2 / 15 ص. 118 اتانازی و قانون خدا
اما همه این بدان معنا نیست که در جایی که فرد به شدت از یک بیماری رنج می برد و مرگ تنها یک موضوع زمان است که پزشک برای حفظ جان بیمار باید به اقدامات فوق العاده ، پیچیده ، پریشانی و پرهزینه ادامه دهد. تفاوت زیادی بین تمدید عمر بیمار و طولانی کردن روند مرگ وجود دارد. در چنین مواردی این امر موجب نقض قانون خدا در مورد حرمت زندگی نخواهد شد تا رحمت و رحمت اجازه دهید روند مرگ در روند عادی خود انجام شود. حرفه پزشکی به طور کلی مطابق با این اصل عمل می کند.

به همین ترتیب ، وقتی صحبت از اقدامات نجات مردم در معرض خطر جان خودمان می شود ، ممکن است هیچ پاسخ مشخصی وجود نداشته باشد. در هر صورت زندگی در معرض خطر است و ما مجبوریم هر شرایطی را براساس درک خود از اصول اخلاقی خدا بسنجیم. به نوبه خود ما می دانیم که در مورد همه تصمیمات خود پاسخگو خواهیم بود ، و بنابراین وقتی آنها شامل مرگ و زندگی می شوند ، با آنها رفتار ساده نخواهیم کرد.
طرف دیگر سکه این است که در نظر بگیریم نسخه پیش فرض ملتی به کجا می تواند منجر شود. اگر ما به تعریف "زندگی متعلق به خدا" برویم همراه با نگرش "این خیلی مهم نیست زیرا یهوه ما و یا افراد دیگر را زنده خواهد کرد" ، پس من فکر می کنم خطر این است که ما ممکن است ناخواسته زندگی را با با تصمیمات پزشکی مربوط به حفظ زندگی با جدیت کمتر از آنچه شایسته آنهاست ، رفتار کنند. در واقع کل آموزه "بدون خون" این خطر را تا حد بالایی برجسته می کند ، زیرا در اینجا است که ما با موقعیت هایی روبرو می شویم که ممکن است فقط شامل طولانی شدن یک زندگی رنج آور نباشد ، بلکه شرایطی است که ممکن است یک فرد فرصت داشته باشد که به او برگردانده شود سطح معقولی از سلامتی و همچنان به ایفای نقش خدادادی خود در این سیستم موجود ادامه دهید. اگر یک زندگی می تواند به طور منطقی حفظ شود ، و هیچ تضادی با قانون خدا و هیچ شرایط تسکین دهنده دیگری وجود ندارد ، پس من باید اصرار داشته باشم که تلاش برای انجام آن وظیفه مشخصی دارد.
مطمئناً کل بخشی که ملتی درباره مرگ در مورد خواب نوشت بسیار راحت است ، اما من نمی دانم که چگونه می توان از این امر برای پایین آمدن ارزش زندگی استفاده کرد. واقعیت این است که کتب آسمانی مرگ را به خواب تشبیه می کنند تا به ما کمک کنند تا تصویر بزرگ را ببینیم ، نه اینکه ما را از آنچه زندگی و مرگ است فراموش کنیم. اساساً مرگ همان خواب نیست. آیا هر وقت یکی از دوستانش چرت می زد ، عیسی غمگین می شد و گریه می کرد؟ آیا خواب به عنوان یک دشمن توصیف می شود؟ خیر ، از دست دادن جان یک مسئله جدی است دقیقاً به این دلیل که از نظر خداوند ارزش بالایی دارد و باید در ما نیز همان باشد. اگر "تقدس" یا "ارزش" زندگی را از معادله خارج کنیم ، من می ترسم که خودمان را در برابر تصمیم گیری های نادرست باز بگذاریم.
هنگامی که بپذیریم مجموعه اصول و قوانین موجود در کلام خدا مانع از دوره خاصی از معالجه پزشکی نمی شود ، می توانیم با همان وظیفه و آگاهی تصمیم بگیریم که "عشق" به عنوان نیروی راهنما باشد ، درست همانطور که ملتی نوشت. اگر ما این کار را انجام دهیم در حالی که هنوز دیدگاه خدا در مورد ارزش زندگی را محکم در نظر داریم ، در این صورت تصمیم درستی خواهیم گرفت.
این امر ممکن است در بعضی موارد به تصمیم متفاوتی از تصمیم ملتی منجر شود ، به دلیل وزن اضافی که احتمالاً برای آنچه که به عنوان حرمت و ارزش زندگی تعریف شده در کتاب مقدس می بینم ، اعمال خواهم کرد. با این حال ، می خواهم روشن باشم که هر تصمیمی که می گیرم بر اساس "ترس از مرگ" نباشد. من با ملتی موافقم که امید مسیحی ما این ترس را برطرف می کند. اما تصمیمی که برای مرگ یا زندگی اتخاذ کردم مطمئناً باعث ترس از کوتاهی دیدگاه خدا درباره ارزش زندگی و در واقع انزجار از مردن می شود. بدون نیاز.

نتیجه

من اولین مقاله خود را با تشریح قدرت عمیق تلقین که تأثیر خود را بر روی همه ما که سالهاست JW هستیم ، باز کردم. حتی وقتی خطایی در آموزه مشاهده می کنیم ، بسیار واضح است که بدون هیچ گونه اثر باقیمانده از آن مسیرهای سیناپسی که تشکیل شده اند ، می توان به روشنی چیزها را مشاهده کرد. شاید خصوصاً اگر موضوعی مورد توجه اصلی ما نباشد ، شبکه های عصبی احتمال تغییر الگوهایشان کمتر است. من در بسیاری از نظرات ارسال شده بر روی اولین مقاله من می بینم که ، اگرچه با یک نکته استدلال در مورد کتاب مقدس اختلاف نظر وجود نداشت ، اما بازهم انزجار ذاتی شخصی نسبت به استفاده پزشکی از خون وجود داشت. بدون شک اگر ممنوعیت پیوند اعضا تا به امروز پابرجا بود ، بسیاری از افراد در مورد کسانی که احساس می کردند نیز همین احساس را داشتند. برخی از کسانی که ممکن است در غیر این صورت چنین احساسی داشته باشند ، خوشبختانه با دریافت چنین درمانی زندگی خود را حفظ کرده اند.
بله ، مرگ به یک معنا مانند خواب است. امید رستاخیز شکوهمندی است که ما را از ترس مرموز رهایی می بخشد. و با این حال ، هنگامی که یک فرد می میرد ، مردم رنج می برند. کودکان با از دست دادن والدین رنج می برند ، والدین از دست دادن فرزندان رنج می برند ، همسران از دست دادن همسران رنج می برند ، گاهی به حدی که خودشان را از قلب شکسته می میرند.
هرگز از جانب خدا خواسته نشده ایم که با مرگ غیر ضروری روبرو شویم. یا او ما را از یک عمل پزشکی خاص ممنوع کرده است یا او این کار را نکرده است. زمین وسط وجود ندارد
من معتقد هستم که کتب آسمانی دلیلی ندارد که ما باید درمان های بالقوه حیاتی را که شامل خون است را در رده ای متفاوت از سایر درمان های بالقوه حفظ کننده زندگی قرار دهیم. من همچنین ادعا می کنم که مقررات صریحاً در کتاب مقدس برای جلوگیری از تعارض بین قوانین خدا درباره خون و دیدگاه او درباره ارزش زندگی بیان شده است. هیچ دلیلی برای پدر آسمانی ما وجود ندارد اگر این تصمیمات به دلیل امید به رستاخیز صرفاً غیرمجاز باشد.
به عنوان یک فکر نهایی ، من طرفدار این نیستم که شما باید تصمیمات خود را صرفاً بر اساس این واقعیت که باید زندگی را مقدس بدانیم ، پایه گذاری کنیم. نکته اصلی این است که درک کنیم چگونه خداوند خداوند زندگی را مشاهده می کند ، و سپس مطابق با آن عمل می کند. ملتی مقاله خود را با پرسیدن این سؤال که من در اصل مقاله اول خودم قرار دادم خاتمه داد - عیسی چه می کرد؟ این سوال قطعی برای یک مسیحی است ، و در این من مثل همیشه در اتحاد کامل با Meleti هستم.

25
0
لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x