La مقاله قبلی با دو دانه رقیب که در طول زمان با یکدیگر درگیر هستند تا اوج نجات بشریت برخورد کرد. ما اکنون در قسمت چهارم این مجموعه هستیم و در واقع هرگز متوقف نشده ایم که این سال را بپرسیم: نجات ما چیست؟

نجات بشریت از چه چیزی تشکیل شده است؟ اگر فکر می کنید پاسخ واضح است ، دوباره فکر کنید. من کردم ، و کردم. من می توانم به شما اطمینان دهم که پس از تأمل زیاد ، فهمیدم که این شاید از همه تعالیم اساسی مسیحیت ، اشتباه ترین و برداشت نادرست باشد.

اگر بخواهید از پروتستان متوسط ​​خود این س questionال را بپرسید ، احتمالاً می شنوید که اگر خوب باشید نجات به معنای رفتن به بهشت ​​است. برعکس ، اگر شما بد هستید ، به جهنم می روید. اگر از یک کاتولیک بپرسید ، پاسخ مشابهی دریافت خواهید کرد ، با این ضمیمه که اگر شما به اندازه کافی خوب نیستید که لیاقت بهشت ​​را داشته باشید ، اما نه آنقدر بد هستید که مستحق محکومیت در جهنم شوید ، به برزخ می روید ، که نوعی پاکسازی است مانند جزیره الیس به خانه برگشته بود.

برای این گروه ها ، معاد جسم است ، زیرا روح هرگز ، جاودانه و همه نمی میرد.[I]  مطمئناً ، اعتقاد به روح جاویدان به این معنی است که دیگر به زندگی جاویدان امید و پاداشی نیست ، زیرا طبق تعریف ، یک روح جاوید جاودانه است. به نظر می رسد که برای اکثر کسانی که در دنیای مسیحیت هستند ، نجات - همانطور که جامعه املاک و مستغلات می گویند - همه چیز در مورد "مکان ، مکان ، مکان" است. این همچنین بدان معنی است که برای بیشتر کسانی که خود را مسیحی معرفی می کنند ، این کره خاکی چیزی بیشتر از یک منطقه اثبات کننده نیست. یک اقامتگاه موقت که قبل از رفتن به پاداش ابدی خود در بهشت ​​یا لعنت ابدی خود در جهنم ، در آن آزمایش و پالایش می شویم.

با نادیده گرفتن این واقعیت که هیچ پایه و اساس صحیحی از کتاب مقدس برای این الهیات وجود ندارد ، برخی کاملاً منطقی از آن صرف نظر می کنند. آنها استدلال می کنند که اگر زمین زمینه اثبات صلاحیت ما برای دریافت پاداش آسمانی است ، چرا خداوند فرشتگان را مستقیماً به عنوان موجودات روح آفرید؟ آیا آنها نباید آزمایش شوند؟ اگر نه ، پس چرا ما؟ چرا اگر آنچه که به دنبال آن هستید ، اگر آنچه می خواهید با آن به پایان برسید موجوداتی جسمی هستند ، موجودات جسمی ایجاد کنید؟ به نظر می رسد هدر دادن تلاش است. همچنین ، چرا خدای مهربان با اراده ، موجودات بی گناه را دچار چنین رنج هایی می کند؟ اگر زمین برای آزمایش و پالایش باشد ، پس به انسان حق انتخاب داده نشد. او برای رنج کشیدن آفریده شده است. این با آنچه 1 یوحنا 4: 7-10 درباره خدا به ما می گوید جور نیست.

سرانجام ، و از همه مهمتر از همه ، چرا خداوند جهنم را آفرید؟ از این گذشته ، هیچ یک از ما درخواست ایجاد شدن نکردیم. قبل از اینکه هرکدام به وجود بیاییم ، هیچ چیز نبودیم. بنابراین معامله خدا اساساً این است: "یا شما مرا دوست دارید و من شما را به بهشت ​​می برم ، یا شما مرا رد می کنید ، و شما را برای همیشه شکنجه خواهم کرد." این شانس را نداریم که به سادگی به آنچه قبل از وجود داشته ایم برگردیم. اگر نمی خواهیم معامله را انجام دهیم ، فرصتی برای بازگشت به نیستی که از آن آمده ایم ، نیست. نه ، یا اطاعت از خداست و زندگی می کند ، یا خدا را رد می کند و برای همیشه و همیشه شکنجه می شود.

این همان چیزی است که ما می توانیم آن را الهیات پدرخوانده بنامیم: "خدا قرار است پیشنهادی را به ما ارائه دهد که نمی توانیم آن را رد کنیم."

جای تعجب نیست که تعداد فزاینده ای از انسانها به بی خدایی یا اگنوسیسیسم روی آورده اند. تعالیم کلیسا ، به جای انعکاس منطق منطقی علم ، بنیان واقعی آنها را در اساطیر مردم باستان نشان می دهد.

در طول زندگی من ، من بحث های طولانی با مردم از همه بزرگترین و بسیاری از عقاید جزئی در جهان ، چه مسیحی و غیر مسیحی داشته ام. من هنوز مطلبی را پیدا نکرده ام که کاملاً منطبق با آنچه کتاب مقدس می آموزد باشد. این نباید ما را متعجب کند. شیطان نمی خواهد مسیحیان ماهیت واقعی نجات را درک کنند. با این حال ، بسیاری از گروه های رقیب وی ، مشکل هر سازمانی با کالایی برای فروش دارند. (2 قرنتیان 11:14 ، 15) آنچه هر یک از آنها به مصرف کننده ارائه می دهد باید متفاوت از رقبا باشد. در غیر این صورت ، چرا مردم تغییر می کنند؟ این مارک تجاری 101 است.

مشکلی که همه این ادیان با آن روبرو هستند این است که امید واقعی برای نجات داشتن هیچ آیین سازمان یافته ای نیست. مثل مانایی است که در بیابان سینا از آسمان افتاده است. آنجاست که همه بخواهند اساساً ، دین سازمان یافته سعی در فروش مواد غذایی به افرادی دارد که توسط آن احاطه شده اند ، همه به صورت رایگان. دین شناسان می فهمند که آنها نمی توانند مردم را کنترل کنند مگر اینکه تأمین مواد غذایی آنها را کنترل کنند ، بنابراین آنها خود را "برده وفادار و با احتیاط" متی 24: 45-47 ، تأمین کننده غذای انحصاری گله خدا معرفی می کنند و امیدوارند که کسی متوجه این موارد نشود مجانی هستند که غذا را خودشان تهیه کنند. متأسفانه این استراتژی صدها سال م hasثر بوده و همچنان نیز ادامه دارد.

خوب ، در این سایت ، هیچ کس سعی در اداره یا حکمرانی دیگری ندارد. در اینجا ما فقط می خواهیم کتاب مقدس را درک کنیم. در اینجا ، تنها کسی که مسئول آن است ، عیسی است. وقتی بهترین ها را دارید ، چه کسی به بقیه نیاز دارد!

بنابراین ، بیایید با هم به کتاب مقدس نگاه کنیم و ببینیم که چه چیزی می توانیم ارائه دهیم ، اینطور است؟

بازگشت به اصول

به عنوان یک نقطه شروع ، اجازه دهید توافق کنیم که نجات ما بازگرداندن آنچه در عدن از دست رفته است. اگر آن را از دست نمی دادیم ، هرچه بود ، نیازی به نجات نداشتیم. منطقی به نظر می رسد بنابراین ، اگر بتوانیم به درستی آنچه را که در آن زمان گم شده بود درک کنیم ، خواهیم فهمید که برای نجات باید چه چیزهایی را پس بگیریم.

ما می دانیم که آدم توسط خدا و مانند او آفریده شده است. آدم پسر خدا ، بخشی از خانواده جهانی خدا بود. (کتاب مقدس 1:26 ؛ لو 3:38) کتاب مقدس همچنین نشان می دهد که حیوانات نیز توسط خداوند خلق شده اند اما به شکل و شمایل او ساخته نشده اند. کتاب مقدس هرگز از حیوانات به عنوان فرزندان خدا یاد نمی کند. آنها فقط مخلوق او هستند ، در حالی که انسانها هم آفرینش او و هم فرزندان او هستند. از فرشتگان نیز به عنوان فرزندان خدا صحبت می شود. (ایوب 38: 7)

فرزندان از پدری ارث می برند. فرزندان خدا از پدر آسمانی خود ارث می برند ، این بدان معناست که آنها از جمله چیزهای دیگر ، زندگی ابدی را به ارث می برند. حیوانات فرزندان خدا نیستند ، بنابراین از خدا ارث نمی برند. بنابراین حیوانات به طور طبیعی می میرند. تمام آفرینش های خداوند ، خواه بخشی از خانواده او باشد یا نباشد ، تابع اوست. بنابراین ، بدون ترس از تناقض می توانیم بگوییم که یهوه ، حاکم جهانی است.

بیایید دوباره تکرار کنیم: هر آنچه وجود دارد خلقت خداست. او خداوند متعال بر همه آفرینش ها است. بخش کوچکی از آفرینش او نیز فرزندان او ، خاندان خدا محسوب می شوند. همانطور که در مورد پدر و فرزندان اتفاق می افتد ، فرزندان خدا نیز مانند او و مانند او الگو گرفته اند. در کودکی ، آنها از او ارث می برند. فقط اعضای خانواده خدا ارث می برند و بنابراین فقط اعضای خانواده می توانند زندگی را که خدا دارد ، به ارث ببرند: زندگی ابدی.

در طول راه ، برخی از فرزندان فرشته خدا و همچنین دو فرزند اصلی او قیام کردند. این بدان معنا نبود که خدا از حاکمیت آنها دست برد. همه آفرینش ها تابع او هستند. به عنوان مثال ، مدتها پس از عصیان ، شیطان هنوز تابع اراده خدا بود. (رجوع کنید به ایوب 1:11 ، 12) در حالی که عرض جغرافیایی قابل توجهی داشت ، اما خلقت سرکش هرگز در انجام هر کاری که می خواست کاملاً آزاد نبود. یهوه ، به عنوان خداوند متعال ، هنوز محدودیت هایی را تعیین می کند که هم انسان و هم دیوها می توانند در آن فعالیت کنند. هنگامی که از این محدودیت ها عبور کرد ، عواقبی مانند نابودی جهان بشریت در طوفان ، یا تخریب محلی سدوم و گومورا ، یا تحقیر یک انسان مانند نبوکدنصر پادشاه بابلی به وجود آمد. (Ge 6: 1-3؛ 18:20؛ Da 4: 29-35؛ جود 6 ، 7)

با توجه به اینکه رابطه حکومتی خدا با انسان پس از گناه آدم نیز به حیات خود ادامه داد ، می توان نتیجه گرفت که رابطه ای که آدم از دست داد رابطه حاکم / سوژه نبود. آنچه از دست داد رابطه خانوادگی پدر و فرزندان بود. آدم را از عدن ، خانه خانوادگی که یهوه برای اولین انسانها آماده کرده بود ، بیرون کردند. او را بی ارث کردند. از آنجا که فقط فرزندان خدا می توانند چیزهای خدا ، از جمله زندگی ابدی را به ارث ببرند ، آدم از ارث خود بازماند. بنابراین ، او مانند حیوانات فقط مخلوق دیگری از خدا شد.

"زیرا نتیجه ای برای انسان و نتیجه ای برای حیوانات است. همه آنها نتیجه یکسانی دارند. همانطور که یکی می میرد ، دیگری نیز می میرد؛ و همه آنها فقط یک روح دارند. بنابراین انسان هیچ برتری نسبت به حیوانات ندارد ، زیرا همه چیز بیهوده است. " (Ec 3:19)

اگر انسان به صورت خدا و مانند او ساخته شده و عضوی از خاندان خداست و وارث زندگی ابدی است ، چگونه می توان گفت که "انسان برتری بر حیوانات ندارد"؟ نمی تواند بنابراین ، نویسنده Ecclesiastes در حال صحبت کردن از 'مرد افتاده' است. انسانها که به دلیل گناه ، از خانواده خدا بی بهره مانده اند ، واقعاً از حیوانات بهتر نیستند. همانطور که یکی می میرد ، دیگری نیز می میرد.

نقش گناه

این به ما کمک می کند تا نقش گناه را در منظر قرار دهیم. هیچ یک از ما در ابتدا گناه انتخاب نکردیم ، اما همانطور که کتاب مقدس می گوید در آن متولد شدیم:

"بنابراین ، همانطور که گناه از طریق یک انسان وارد جهان شد ، و مرگ از طریق گناه ، مرگ نیز به همه انسانها منتقل شد ، زیرا همه گناه کردند." - رومیان 5:12 BSB[II]

گناه با به دست آوردن ژنتیکی از او ، ارث ما از آدم است. این مربوط به خانواده است و خانواده ما از پدرمان آدم به ارث می برند. اما زنجیره ارث با او متوقف می شود ، زیرا او از خاندان خدا بیرون رانده شد. بنابراین همه ما یتیم هستیم. ما هنوز مخلوق خدا هستیم اما مانند حیوانات دیگر پسران او نیستیم.

چگونه می توانیم برای همیشه زندگی کنیم؟ دست از گناه بردارید؟ این به سادگی فراتر از ما است ، اما حتی اگر اینگونه نباشد ، تمرکز بر روی گناه ، فراموش کردن از مسئله بزرگتر ، مسئله واقعی است.

برای درک بهتر مسئله واقعی نجات ما ، باید آخرین نگاهی به آنچه آدام قبل از رد خدا به عنوان پدرش داشت ، داشته باشیم.

آدم ظاهراً به طور منظم راه می رفت و با خدا صحبت می کرد. (جن 3: 8) به نظر می رسد این رابطه با پدر و پسر بیشتر از یک پادشاه و رعیتش مشترک بوده است. یهوه با اولین زوج انسانی مانند فرزندان خود رفتار کرد ، نه بندگان. خداوند به بندگان چه نیازی دارد؟ خدا عشق است و عشق او از طریق تنظیم خانواده ابراز می شود. خانواده هایی در بهشت ​​هستند همانطور که خانواده های روی زمین نیز وجود دارند. (Eph 3:15) پدر یا مادر انسانی خوب زندگی فرزندشان را در درجه اول قرار می دهند ، حتی در حد فدا کردن زندگی خود. ما به تصویر خدا ساخته شده ایم و بنابراین ، حتی در حالی که گناهکار هستیم ، بارقه ای از عشق بی نهایت را که خدا نسبت به فرزندان خود دارد ، به تصویر می کشیم.

رابطه ای که آدم و حوا با پدرشان ، یهوه خدا داشتند ، قرار بود ما نیز باشد. این بخشی از ارثی است که در انتظار ما است. این بخشی از نجات ماست.

عشق خدا راه بازگشت را باز می کند

تا قبل از آمدن مسیح ، مردان مومن نمی توانستند به حق بیش از یک مفهوم استعاره ، یهوه را پدر شخصی خود بدانند. ممکن است از او به عنوان پدر قوم اسرائیل نام برده شود ، اما ظاهراً آن زمان کسی تصور نمی کرد که او پدر شخصی باشد ، همانطور که مسیحیان فکر می کنند. بنابراین ، هیچ دعایی در کتاب مقدس پیش از مسیحی (عهد عتیق) پیدا نخواهیم کرد که در آن بنده وفادار خدا او را به عنوان پدر خطاب می کند. اصطلاحات به کار رفته به او پروردگار به معنای برتر گفته می شود (The NWT غالباً این را به معنای “Lord Sovereign” ترجمه می کند.) یا به عنوان خدای متعال یا اصطلاحات دیگری که بر قدرت ، ربوبیت و جلال او تأکید دارند ، است. افراد باوفای قدیم - پدرسالاران ، پادشاهان و پیامبران - خود را فرزندان خدا نمی دانستند ، بلکه فقط آرزو داشتند که بندگان او باشند. پادشاه داوود تا آنجا پیش رفت که خود را "پسر کنیز [یهوه]" خواند. (Ps 86:16)

همه اینها با مسیح تغییر کرد ، و این یک اختلاف با مخالفان او بود. وقتی او خدا را پدر خود خواند ، آنها آن را کفر دانستند و خواستند او را درجا سنگ بزنند.

" . اما او به آنها جواب داد: "پدر من تاکنون کار کرده و من هم کار می کنم." 18 به همین دلیل است که یهودیان بیشتر برای کشتن او شروع به جستجو کردند ، زیرا او نه تنها سبت را می شکست بلکه خدا را پدر خود می نامید و خود را با خدا برابر می دانست. " (یوحنا 5:17 ، 18 NWT)

بنابراین وقتی عیسی به پیروان خود یاد داد كه دعا كنند ، "پدر ما در آسمانها ، بگذار نام تو مقدس شود ..." ما با رهبران یهود بدعت گفتیم. با این حال او این ترس را ترسناک بیان کرد زیرا او یک حقیقت حیاتی را منتقل می کرد. زندگی ابدی چیزی است که به ارث می رسد. به عبارت دیگر ، اگر خدا پدر شما نیست ، شما نمی توانید برای همیشه زندگی کنید. این به همان سادگی است. این ایده که ما می توانیم فقط به عنوان بندگان خدا یا حتی دوستان خدا برای همیشه زندگی کنیم ، خبر خوبی نیست که عیسی اعلام کرد.

(مخالفتی که عیسی و پیروانش وقتی ادعا کردند فرزندان خدا هستند تجربه کردند ، از قضا مساله مرده ای نیست. به عنوان مثال ، شاهدان یهوه در صورتی که ادعا کند فرزندخوانده خداست ، غالباً به یک شاهد دیگر مشکوک می شوند.)

عیسی نجات دهنده ما است ، و او با باز کردن راه بازگشت ما به خانواده خدا ، پس انداز می کند.

"با این حال ، به همه کسانی که او را دریافت کرده اند ، او اختیار داد که فرزندان خدا شوند ، زیرا آنها به نام او ایمان می آوردند." (یوه 1: 12 NWT)

اهمیت روابط خانوادگی در نجات ما توسط این واقعیت پیش می رود که عیسی را اغلب "پسر انسان" می نامند. او با عضویت در خانواده بشر ما را نجات می دهد. خانواده خانواده را نجات می دهد. (بعداً در این باره اطلاعات بیشتری کسب کنید.)

با ردیابی این بخشهای کتاب مقدس ، می توان فهمید که نجات همه مربوط به خانواده است:

"آیا همه آنها روحانی برای خدمات مقدس نیستند که برای کسانی که می خواهند وراثت نجات را داشته باشند ، برای خدمت فرستاده شده اند؟" (هبر 1:14)

"خوش به حال معتدلان ، زیرا آنها زمین را به ارث می برند." (مت 5: 5)

"و هر کسی که به خاطر نام من خانه ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا فرزندان یا سرزمین های خود را ترک کرده باشد ، صد برابر دریافت می کند و زندگی ابدی را به ارث می برد." (مت 19:29)

"سپس پادشاه به کسانی که در سمت راست خود هستند می گوید:" بیایید ، که توسط پدر من برکت گرفته اید ، پادشاهی را که از زمان تأسیس جهان برای شما آماده شده است ، به ارث ببرید. "(مت 25:34)

"همانطور که او در حال رفتن به راه خود بود ، مردی دوید و جلوی او زانو زد و از او س putال کرد:" استاد خوب ، چه کاری باید انجام دهم تا زندگی جاویدان را به ارث ببرم؟ "(آقای 10:17)

"بنابراین پس از اینکه از طریق لطف ناشایست آن شخص صالح اعلام شدیم ، با توجه به امید به زندگی ابدی وارث شویم." (تیتر 3: 7)

"اکنون چون شما پسر هستید ، خدا روح پسر خود را به قلب ما فرستاده است ، و فریاد می زند: "آبا، پدر! " 7 بنابراین شما دیگر برده نیستید بلکه پسر هستید. و اگر پسری هستی ، پس تو نیز از طریق خدا وارث هستی. " (Ga 4: 6 ، 7)

"که نشانه ای از پیش از ارث ماست ، به منظور آزاد کردن دارایی خود خدا توسط دیه ، به ستایش با شکوه او." (Eph 1:14)

"او چشمان قلب شما را روشن کرده است ، به طوری که شما می دانید که او به چه امید شما را صدا کرد ، و چه ثروتهای باشکوهی را به عنوان میراث مقدسین در اختیار دارد" (افس 1: 18)

"زیرا شما می دانید که از طرف یهوه است که شما میراث را به عنوان پاداش دریافت خواهید کرد. برده برای استاد ، مسیح. " (سرهنگ 3:24)

این به هیچ وجه لیست جامعی نیست ، اما برای اثبات این نکته که نجات ما از طریق وراثت - فرزندان وراثت از یک پدر - به ما می رسد کافی است.

فرزندان خدا

راه بازگشت به خانواده خدا از طریق عیسی مسیح است. دیه در آشتی ما با خدا را باز کرده و ما را به خانواده اش برگردانده است. با این حال ، کمی پیچیده تر از آن است. باج به دو طریق اعمال می شود: فرزندان خدا و فرزندان عیسی وجود دارد. ما اول به فرزندان خدا نگاه خواهیم کرد.

همانطور که در یوحنا 1:12 دیدیم ، فرزندان خدا بواسطه ایمان آوردن به نام عیسی به وجود می آیند. این بسیار دشوارتر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد. در واقع تعداد بسیار کمی این کار را انجام می دهند.

"اما وقتی پسر انسان می آید ، آیا او واقعاً ایمان روی زمین پیدا می کند؟" (لوقا 18: 8 DBT[III])

به نظر ایمن می توان گفت که همه ما این شکایت را شنیده ایم که اگر واقعاً خدایی وجود دارد ، چرا او فقط خودش را نشان نمی دهد و با آن تمام نمی شود؟ بسیاری احساس می کنند که این می تواند راه حل تمام مشکلات جهان باشد. اما چنین دیدگاهی ساده است ، با نادیده گرفتن ماهیت اختیار آزاد که توسط واقعیت های تاریخ آشکار می شود.

به عنوان مثال ، یهوه در معرض دید فرشتگان قرار دارد و با این حال بسیاری در طی سرکشی خود از شیطان پیروی می کردند. بنابراین اعتقاد به وجود خدا به آنها کمک نکرد که صالح بمانند. (جیمز 2:19)

بنی اسرائیل در مصر ده مظاهر حیرت انگیز از قدرت خدا را شاهد بودند و پس از آن دیدند كه قسمت دریای سرخ به آنها اجازه می دهد در زمین خشك فرار كنند و بعداً ببندند و دشمنان خود را ببلعند. با این حال ، طی چند روز آنها خدا را رد کردند و شروع به پرستش گوساله طلایی کردند. پس از پایان کار آن گروه شورشی ، یهوه به بقیه افراد گفت که زمین کنعان را تصاحب کنند. باز هم ، به جای اینکه شجاعت خود را براساس آنچه قبلاً از قدرت خدا برای پس انداز دیده بودند ، بگیرند ، آنها جای خود را به ترس و نافرمانی دادند. در نتیجه ، آنها چهل سال با سرگردانی در بیابان مجازات شدند تا اینکه همه مردان جسد آن نسل از بین رفتند.

از این طریق می توان فهمید که بین اعتقاد و ایمان تفاوت وجود دارد. با این وجود ، خدا ما را می شناسد و به یاد می آورد که ما خاک هستیم. (ایوب 10: 9) بنابراین حتی زنان و مردان مانند اسرائیلی های سرگردان این فرصت را خواهند داشت که با خدا آشتی کنند. با این وجود ، آنها برای ایمان به او به بیش از یک جلوه قابل مشاهده دیگر از قدرت غواصی نیاز دارند. گفته شد ، آنها هنوز شواهد مشهود خود را بدست می آورند. (اول تسالونیکیان 1: 2 ؛ مکاشفه 8: 1)

بنابراین کسانی هستند که با ایمان راه می روند و کسانی که با چشم راه می روند. دو گروه با این وجود فرصت رستگاری برای هر دو فراهم شده است زیرا خدا عشق است. کسانی که با ایمان راه می روند فرزندان خدا خوانده می شوند. در مورد گروه دوم ، آنها مجبور خواهند شد که فرزندان عیسی شوند.

یوحنا 5:28 ، 29 از این دو گروه صحبت می کند.

«از این تعجب نکنید ، زیرا ساعتی فرا می رسد که همه کسانی که در گورهای خود هستند صدای او را می شنوند 29و بیرون بیایید - کسانی که در قیامت زندگی نیکی کرده اند و کسانی که در قیامت قضاوت بدی کرده اند. " (یوحنا 5:28 ، 29 BSB)

عیسی به نوع رستاخیزی که هر گروه تجربه می کند اشاره دارد ، در حالی که پولس از وضعیت یا وضعیت هر گروه پس از قیامت صحبت می کند.

"و من به خدا امیدوارم ، كه این افراد نیز خود آن را قبول می كنند ، كه قیامتی هم از صالحان و هم از ناصالحان خواهد بود." (اعمال 24:15 HCSB[IV])

صالحان ابتدا زنده می شوند. آنها زندگی جاویدان را به ارث می برند و پادشاهی را به ارث می برند که از ابتدای تولید مثل برای آنها آماده شده است. اینها 1,000 سال به عنوان پادشاه و کشیش حکومت می کنند. آنها فرزندان خدا هستند. با این حال ، آنها فرزندان عیسی نیستند. آنها برادران او می شوند ، زیرا آنها در کنار پسر انسان وارث هستند. (پاسخ 20: 4-6)

سپس پادشاه به کسانی که در سمت راست خود هستند می گوید: "بیایید ، که توسط پدر من برکت گرفته اید ، پادشاهی را که از زمان تأسیس جهان برای شما آماده شده است ، به ارث ببرید." (مت 25:34)

زیرا همه کسانی که توسط روح خدا هدایت می شوند ، در حقیقت فرزندان خدا هستند. 15 زیرا شما روح برده داری دریافت نکردید که باعث ترس دوباره شد ، اما شما به عنوان فرزندی روحیه فرزند خواندن دریافت کردید ، با این روح ما فریاد می زنیم: "آبا، پدر! " 16 روح خود را با روح ما شهادت می دهد که ما فرزندان خدا هستیم. 17 بنابراین ، اگر ما کودک باشیم ، ما نیز می توانیم وارث باشیم - در واقع وارث خدا ، اما وارث مشترک با مسیح - به شرطی که با هم رنج بکشیم تا بتوانیم با هم تسبیح هم داشته باشیم. (Ro 8: 14-17)

البته متوجه خواهید شد که ما هنوز در مورد "وراث" و "ارث" صحبت می کنیم. حتی اگر در اینجا به یک پادشاهی یا دولتی اشاره می شود ، اما بحث در مورد خانواده متوقف نمی شود. همانطور که مکاشفه 20: 4-6 نشان می دهد ، عمر این پادشاهی محدود است. این یک هدف دارد ، و پس از تحقق آن ، ترتیبی که خدا از ابتدا هدف آن قرار داده است جایگزین خواهد شد: خانواده ای از فرزندان انسان.

بگذارید مثل مردان جسمی فکر نکنیم. پادشاهی که این فرزندان خدا به ارث می برند ، آنگونه که ممکن است در میان مردان باشد ، نیست. به آنها قدرت زیادی اعطا نمی شود تا بتوانند آن را بر دیگران سلطنت کنند و دست و پا منتظر آنها باشند. ما قبلاً این نوع پادشاهی را ندیده بودیم. این پادشاهی خداست و خدا عشق است ، بنابراین این پادشاهی مبتنی بر عشق است.

عزیزان ، بگذارید ما به دوست داشتن یکدیگر ادامه دهیم ، زیرا عشق از طرف خداست و هر کسی که دوست دارد از خدا به دنیا آمده و خدا را می شناسد. 8 هر که دوست ندارد خدا را نشناخته است ، زیرا خدا عشق است. 9 با این وجود عشق به خدا در مورد ما آشکار شد ، که خدا پسر تنها پسرش را به دنیا فرستاد تا ما از طریق او زندگی را بدست آوریم. " (1Jo 4: 7-9 NWT)

چه معنای بزرگی در این چند آیه یافت می شود. "عشق از طرف خداست." او سرچشمه تمام عشق است. اگر دوست نداشته باشیم ، نمی توانیم از خدا به دنیا بیاییم. ما نمی توانیم فرزندان او باشیم اگر دوست نداشته باشیم حتی نمی توانیم او را بشناسیم.

یهوه در پادشاهی خود کسی را که انگیزه عشق ندارد تحمل نخواهد کرد. در پادشاهی او هیچ فسادی وجود ندارد. به همین دلیل است که کسانی که پادشاهان و کشیشان را در کنار عیسی تشکیل می دهند باید کاملاً آزمایش شوند همانطور که استادشان بود. (او 12: 1-3 ؛ مت 10:38 ، 39)

این افراد می توانند همه چیز را فدای امید پیش روی خود کنند ، اگرچه شواهد کمی دارند که بتواند این امید را پایه ریزی کند. در حالی که اکنون این افراد امید ، ایمان و عشق دارند ، وقتی پاداش آنها تحقق یابد ، آنها به دو مورد اول احتیاج نخواهند داشت ، بلکه به عشق خود ادامه خواهند داد. (اول شرکت 1:13 ؛ رو 13:8 ، 24)

فرزندان عیسی

اشعیا 9: 6 از عیسی به عنوان پدر ابدی یاد می کند. پولس به قرنتیان گفت: "" اولین انسانی که آدم روح زنده شد. " آخرین آدم روح حیات بخشی شد. " (اول همکاری 1:15) یوحنا به ما می گوید که ، "زیرا همانطور که پدر در خودش زندگی دارد ، به پسر نیز اعطا کرده است که در خودش زندگی داشته باشد." (یوحنا 45:5)

به عیسی "زندگی در خودش" داده شده است. او یک "روح زندگی" است. او "پدر ابدی" است. انسانها می میرند زیرا گناهان را از پدرشان ، آدم ، به ارث می برند. نسب خانواده در آنجا متوقف می شود ، زیرا آدم به ارث برده نشده بود و دیگر نمی توانست از پدر آسمانی ارث ببرد. اگر انسان ها می توانستند خانواده ها را تغییر دهند ، اگر می توانستند به خانواده جدیدی از تبار عیسی تبدیل شوند که هنوز هم می تواند یهوه را به عنوان پدر خود ادعا کند ، زنجیره ارث باز می شود و آنها می توانند زندگی ابدی را به ارث ببرند. آنها به واسطه داشتن عیسی به عنوان "پدر ابدی" فرزندان خدا می شوند.

در پیدایش 3:15 ، ما می فهمیم که بذر زن با دانه یا فرزندان مار جنگ می کند. آدم اول و آخر می توانند یهوه را پدر مستقیم خود بدانند. آدم آخر ، به موجب تولد یک زن در تبار زن اول ، می تواند جایگاه خود را در خانواده مرد نیز ادعا کند. عضوی از خانواده انسانی به او حق می دهد فرزندان انسان را به فرزندی قبول کند. پسر خدا بودن به او این حق را می دهد که جانشین آدم به عنوان رئیس کل خانواده بشر شود.

تطبیق

عیسی ، مانند پدرش ، کسی را مجبور به فرزندخواندگی نخواهد کرد. قانون اراده آزاد بدین معنی است که ما باید آزادانه انتخاب کنیم که آنچه را بدون زورگویی و دستکاری پیشنهاد می شود ، بپذیریم.

شیطان با این قوانین بازی نمی کند. در طول قرن ها ، میلیون ها نفر از رنج ها ، فساد ، سو abuse استفاده و درد خمیده اند. توانایی تفکر آنها توسط تعصب ، دروغ ، جهل و اطلاعات غلط محو شده است. اجبار و فشار همسالان از همان نوزادی اعمال می شود تا تفکر آنها شکل گیرد.

پدر در حکمت بی حد و حصر خود تعیین کرده است که فرزندان خدا تحت فرمان مسیح برای پاکسازی تمام آوارهای قرن ها فساد بشری انسان مورد استفاده قرار خواهند گرفت تا بشر بتواند اولین شانس واقعی خود را برای آشتی با پدر آسمانی خود داشته باشد.

برخی از این موارد در این قسمت از فصل 8 رومیان نشان داده شده است:

18زیرا من فکر می کنم که مصائب این زمان حاضر ارزش مقایسه با شکوه و جلالی که برای ما آشکار می شود نیست. 19زیرا آفرینش با اشتیاق مشتاقانه در انتظار آشکار شدن فرزندان خدا است. 20زیرا آفرینش به امید بیهودگی ، بلکه بخاطر او که آن را تحت فشار قرار داده است ، مورد بیهودگی قرار گرفت 21که آفرینش خود از بند فساد آزاد شده و آزادی جلال فرزندان خدا را بدست خواهد آورد. 22زیرا می دانیم که تمام آفرینش ها تاکنون در دردهای زایمان با هم ناله کرده اند. 23و نه تنها آفرینش ، بلکه خود ما که اولین میوه های روح را داریم ، در حالی که مشتاقانه منتظر فرزندخواندگی پسران ، رستگاری بدن خود هستیم ، در درون غر می زنیم. 24زیرا به این امید ما نجات یافتیم. اکنون امیدی که دیده می شود امید نیست. چه کسی به آنچه می بیند امیدوار است؟ 25اما اگر به آنچه نمی بینیم امیدواریم ، با صبر و حوصله منتظر آن هستیم. (Ro 8: 18-25 ESV)[V])

انسانهایی که از خاندان خدا بیگانه هستند ، همانطور که دیدیم ، مانند حیوانات هستند. آنها آفرینش هستند نه خانواده. آنها در بند خود ناله می کنند ، اما آرزوی آزادی را دارند که با تجلی فرزندان خدا به دست خواهد آمد. سرانجام ، با استفاده از پادشاهی تحت مسیح ، این فرزندان خدا هم به عنوان پادشاه برای حکومت و هم کشیش برای واسطه گری و بهبود عمل خواهند کرد. بشریت پاک خواهد شد و "آزادی جلال فرزندان خدا" را می شناسد.

خانواده خانواده را شفا می دهد. یهوه ابزار نجات را همه در خاندان انسان نگه می دارد. وقتی پادشاهی خدا هدف خود را به سرانجام رساند ، بشریت تحت فرمانروایی یک پادشاه نخواهد بود ، بلکه در خانواده ای با خدا به عنوان پدر احیا خواهد شد. او حکمرانی می کند ، اما همانطور که پدر حکم می کند. در آن زمان شگفت انگیز ، خدا واقعاً همه چیز برای همه خواهد شد.

"اما وقتی همه چیز در معرض او قرار گرفت ، پس پسر خود نیز خود را در معرض کسی قرار خواهد داد که همه چیز را به او تسلیم کرده است ، تا خدا همه چیز برای همه باشد." - 1Co 15:28

بنابراین ، اگر بخواهیم نجات خود را در یک جمله مشخص کنیم ، این موضوع این است که بار دیگر عضوی از خانواده خدا بشویم.

برای اطلاعات بیشتر در این باره ، به مقاله بعدی این مجموعه مراجعه کنید: https://beroeans.net/2017/05/20/salvation-part-5-the-children-of-god/

 

____________________________________________________

[I] کتاب مقدس جاودانگی روح انسان را نمی آموزد. این آموزه ریشه در اساطیر یونان دارد.
[II] کتاب مقدس مطالعه Berean
[III] ترجمه کتاب مقدس داربی
[IV] هولمن مسیحی استاندارد کتاب مقدس
[V] نسخه انگلیسی استاندارد

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    41
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x