[برای مقاله قبلی در این مجموعه ، مراجعه کنید به همه در خانواده.]

آیا شما تعجب می کنید اگر یاد بگیرید که تعالیم رایج در مسیحیت در مورد نجات بشریت در واقع یهوه را به تصویر می کشد[I] به عنوان بی رحمانه و ناعادلانه؟ به نظر می رسد این جمله بی ادبی است ، اما واقعیت ها را در نظر بگیرید. اگر در یکی از کلیساهای اصلی جریان هستید ، احتمالاً به شما یاد داده شده است که هنگام مرگ ، به بهشت ​​یا جهنم خواهید رفت. ایده کلی این است که افراد مومن با زندگی ابدی در بهشت ​​با خدا و کسانی که مسیح را با لعنت ابدی در جهنم با شیطان رد می کنند ، پاداش می گیرند.

در حالی که بسیاری از افراد متدین در این عصر علمی مدرن دیگر اعتقادی به جهنم به عنوان محلی واقعی برای عذاب ابدی آتشین ندارند ، آنها همچنان بر این باورند که خوبها به بهشت ​​می روند و توزیع بد را به خدا واگذار می کنند. ماهیت این اعتقاد این است که بدها به مرگ رستگاری نمره نمی دهند ، بلکه خوب ها ارزیابی می کنند.

پیچیده این باور این واقعیت است که تا همین اواخر ، نجات به معنای پایبندی به مارک خاص مسیحیت خود بود. گرچه از نظر اجتماعی دیگر قابل قبول نیست که بگویید هرکسی که ایمان شما را نداشته باشد به جهنم می رود ، نمی توان انکار کرد که این آموزش غالب کلیساهای مسیحیان از زمان اختراع آموزه جعلی جهنم بوده است.[II]  در واقع ، بسیاری از کلیساها هنوز این تعالیم را دنبال می کنند ، اگرچه آنها فقط در مورد خود در مورد آن صحبت می کنند ، صدای جیر جیر، برای حفظ توهم درستی سیاسی.

خارج از جریان اصلی مسیحیت ، ما ادیان دیگری داریم که اظهارنظر در مورد انحصار نجات خود را به عنوان امتیاز عضویت چندان ظریف نیستند. در این میان ما مورمون ها ، شاهدان یهوه و مسلمانان داریم - به نام سه نفر.

البته دلیل این آموزش وفاداری به مارک ساده است. رهبران هر مذهبی نمی توانند پیروان خود را ، خواسته یا ناخواسته ، به نزدیکترین ایمان رقابت کنند فقط به این دلیل که از چیزی در کلیسا راضی نیستند. در حالی که مسیحیان واقعی با عشق اداره می شوند ، رهبران کلیسا می فهمند که چیز دیگری برای حکومت انسان بر ذهن و قلب دیگران لازم است. ترس اصلی است. راه اطمینان از وفاداری به مارک مسیحیت شخصی این است که افراد معتبر اعتقاد داشته باشند که اگر آنها را ترک کنند ، می میرند - یا بدتر ، توسط خدا برای تمام ابد شکنجه می شوند.

ایده داشتن شانس دوم زندگی بعد از مرگ کنترل مبتنی بر ترس آنها را تضعیف می کند. بنابراین هر کلیسایی نسخه خاص خود را از آنچه ممکن است "دکترین یک شانس" نجات بدانیم دارد. این آموزه در هسته خود به شخص م theمن می آموزد که خودش چیست تنها شانس برای نجات یافتن در نتیجه انتخاب های انجام شده در این زندگی اتفاق می افتد. اکنون آن را منفجر کنید و "خداحافظ چارلی" است.

ممکن است برخی با این ارزیابی مخالف باشند. به عنوان مثال ، شاهدان یهوه ممکن است استدلال کنند که آنها چنین چیزی را نمی آموزند ، بلکه می آموزند که کسانی که قبلاً مرده اند ، بر روی زمین زنده می شوند و یک شانس دوم در رستگاری تحت سلطنت هزاره عیسی مسیح. اگرچه درست است که آنها شانس دوم را برای مردگان آموزش می دهند ، اما این حقیقت نیز دارد که زنده هایی که تا آرماگدون زنده می مانند چنین شانس دیگری ندارند. شاهدان تبلیغ می کنند که از میلیاردها مرد ، زن ، کودک ، نوزاد و سلاح جنگی که تا آرماگدون زنده مانده اند ، همگی تا ابد خواهند مرد ، مگر اینکه به آیین JW تبدیل شوند.[IV] بنابراین آموزه شاهدان یهوه بسیار بیشتر "یک آموزه یک شانس" برای نجات است ، و تعالیم اضافی مبنی بر اینکه کسانی که قبلاً مرده اند دوباره زنده می شوند ، به رهبری JW این امکان را می دهد تا مرده ها را به عنوان م hostثر برای زنده گروگان نگه دارد. اگر شاهدان به هیئت حاکمه وفادار نمانند ، پس آنها تا ابد در آرماگدون خواهند مرد و امیدشان برای دیدن دوباره عزیزان مرده خود را از دست می دهند. این کنترل با آموزش مکرر مبنی بر قریب الوقوع بودن آرماگدون تقویت می شود.[III]

(بر اساس آموزه شاهد ، اگر یک شانس دوم در زندگی می خواهید ، بهترین انتخاب شما این است که خانواده خود را بکشید ، و سپس یک روز قبل از اعتصاب آرماگدون خودکشی کنید. گرچه این گفته ممکن است بی احترامی و چهره پردازی به نظر برسد ، اما این یک سناریو معتبر و عملی است بر اساس استدلال شناسی شاهد.)

محققان برای تلاش برای دور کردن ظلم و بی عدالتی که "دکترین یک شانس" نیروهای نجات بر مومن وارد کرده است ،[V] راه حل های مختلف اعتقادی برای حل این مشکل در طول سالها - موجودات Limbo و Purgatory اما دو مورد از برجسته ترین آنها است.

اگر شما یک کاتولیک ، پروتستان یا پیرو هر یک از فرقه های کوچک مسیحی هستید ، باید بپذیرید که هنگام بررسی ، آنچه را که در مورد نجات بشریت به شما آموخته اند ، خداوند را بی رحمانه و ناعادلانه نشان می دهد. بیایید قبول کنیم: زمین بازی حتی نزدیک به سطح هم نیست. آیا پسر جوانی که از خانواده اش در بعضی از دهکده های آفریقا دزدیده شده و مجبور به تبدیل شدن به یک کودک سربازی شده است ، همان شانس نجات را پیدا می کند که یک کودک مسیحی در حومه مرفه امریکا بزرگ شده و تربیت دینی دارد؟ آیا دختر 13 ساله هندی فروخته شده در بردگی مجازی در یک ازدواج تنظیم شده ، احتمال معقولی برای شناخت و ایمان به مسیح دارد؟ آیا ابرهای تیره آرماگدون ظاهر می شوند ، آیا برخی از دامداران تبت احساس می كنند كه فرصت مناسبی برای "انتخاب درست" به او داده شده است؟ و میلیاردها کودک روی زمین امروز چطور؟ هر كودكی ، از تازه متولد شده تا نوجوان ، چه شانس دارد كه به درستی آنچه در معرض خطر است را بفهمد - با این فرض كه آنها حتی در یك محل زندگی می كنند كه در معرض مسیحیت قرار بگیرند؟

حتی با ضمیر وجدان جمعی خود که توسط نقص آلوده شده و توسط جهانی تحت سلطه شیطان تاب خورده است ، به راحتی می توانیم ببینیم که "دکترین یک شانس" نجات ناعادلانه ، ناعادلانه و ناعادلانه است. با این حال یهوه هیچکدام از این موارد نیست. در واقع ، او اساس همه انصاف ، عادلانه و صالح است. بنابراین ما حتی لازم نیست که از کتاب مقدس مشورت کنیم تا به طور جدی در خاستگاه الهی مظاهر مختلف "دکترین یک شانس" که توسط کلیساهای مسیحیت جهان تعلیم داده شده شک کنیم. بسیار منطقی است که همه اینها را همانگونه که واقعاً هستند ببینیم: تعالیم مردانی که مصمم هستند بر دیگران حکومت کنند و دیگران را کنترل کنند.

تمیز کردن ذهن

بنابراین ، اگر می خواهیم رستگاری را همانطور که در کتاب مقدس آموزش داده شده درک کنیم ، باید شلوغی تلقین را که ذهن ما را پر کرده است ، پاک کنیم. برای این منظور ، بیایید به آموزش روح انسان جاودانه بپردازیم.

آموزه ای که بیشتر مسیحیت از آن پیروی می کند این است که همه انسانها با یک روح نامیرا به دنیا می آیند و پس از مرگ جسم زندگی خود را ادامه می دهند.[ششم] این آموزش مضر است زیرا تعالیم کتاب مقدس راجع به نجات را تضعیف می کند. می بینید ، در حالی که کتاب مقدس چیزی در مورد داشتن روح نامیرا در انسان نمی گوید ، اما در مورد پاداش زندگی ابدی که باید در آن تلاش کنیم چیزهای زیادی می گوید. (مت 19:16 ؛ یوحنا 3:14 ، 15 ، 16 ؛ 3:36 ؛ 4:14 ؛ 5:24 ؛ 6:40 ؛ رو 2: 6 ؛ گال 6: 8 ؛ 1 تی 1:16 ؛ تیتوس 1: 2 ؛ جود 21) این را در نظر بگیرید: اگر روح نامیرایی دارید ، از قبل زندگی ابدی دارید. بنابراین ، نجات شما پس از آن مسئله مکان است. شما در حال حاضر برای همیشه زندگی می کنید ، بنابراین سوال فقط در مورد جایی است که زندگی می کنید - در بهشت ​​، در جهنم یا در مکان دیگری.

تعلیم روح یک انسان جاودانه باعث تمسخر آموزه های عیسی مسیح درباره وفادارانی است که زندگی جاوید را به ارث می برند ، نه؟ نمی توان آنچه را که قبلاً در اختیار دارد به ارث برد. تعلیم یک روح نامیرا فقط نسخه دیگری از دروغ اصلی است که شیطان به حوا گفت: "مطمئنا نمیری." (جنس 3: 4)

راه حل غیرقابل حل

"چه کسی واقعاً می تواند نجات یابد؟ ... این برای مردان غیرممکن است ، اما برای خدا همه چیز ممکن است." (مت 19:26)

بیایید هرچه ساده تر به وضعیت اصلی نگاه کنیم.

به همه انسانها این احتمال داده شد که برای همیشه به عنوان یک انسان زندگی کنند زیرا همه آنها از طریق آدم فرزندان خدا خواهند بود و زندگی را از پدر ، یهوه به ارث می برند. ما این چشم انداز را از دست دادیم زیرا آدم گناه کرد و از خانواده اخراج شد ، بی ارث شد. انسان ها دیگر فرزندان خدا نبودند ، بلکه صرفاً بخشی از آفرینش او بودند ، چیزی بهتر از حیوانات مزرعه. (Ec 3:19)

این واقعیت بیشتر به این دلیل پیچیده شد که به بشر اختیار داده شد. آدم خودگردانی را برگزید. اگر می خواهیم فرزندان خدا بشویم ، باید مایل باشیم که آن گزینه را آزادانه و بدون زورگویی و دستکاری بپذیریم. یهوه ما را اغوای ما نمی کند ، ما را تحریک نمی کند و ما را مجبور نمی کند که به خانواده اش برگردیم. او می خواهد فرزندانش با اختیار خود او را دوست داشته باشند. بنابراین برای اینکه خداوند ما را نجات دهد ، باید محیطی را فراهم کند که به ما فرصتی عادلانه ، منصفانه و بدون سنگین بدهد تا در مورد اینکه آیا می خواهیم به نزد او برگردیم یا خیر ، تصمیم خود را بگیریم. این مسیر عشق است و "خدا عشق است". (اول یوحنا 1: 4)

یهوه اراده خود را بر بشریت تحمیل نکرد. مهار آزاد به ما داده شد. در اولین دوره از تاریخ بشریت ، سرانجام به جهانی پر از خشونت منجر شد. سیل یک تنظیم مجدد عالی بود ، و محدودیتهایی را برای بیش از حد انسان تعیین کرد. هر از گاهی ، یهوه همانند سدوم و گومورا این محدودیت ها را تقویت می کرد ، اما این کار برای محافظت از نسل زن و جلوگیری از هرج و مرج صورت گرفت. (جن 3: 15) با این وجود ، در چنین محدودیت های معقولی ، بشر هنوز از عزت نفس کامل برخوردار بود. (فاکتورهای دیگری نیز وجود دارد که مجاز به این امر شده است که کاملاً مربوط به مسئله رستگاری نیستند و بنابراین از حوصله این مجموعه خارج هستند.[هفتم]) با این وجود ، نتیجه محیطی بود که در آن نمی توان به اکثر بشریت فرصت عادلانه ای برای نجات داد. حتي در محيطي كه خداوند تأسيس كرده بود - مثلاً اسرائيل باستان تحت رهبري موسي - اكثريت نمي توانستند از اثرات منفي سنت ، ستم ، ترس از انسان و ساير عواملي كه مانع جريان آزاد انديشه و هدف هستند ، رها شوند.

شواهد این امر را می توان در خدمت عیسی مسیح مشاهده کرد.

" . سپس شروع به سرزنش کردن شهرهایی کرد که بیشتر کارهای قدرتمند او در آنها اتفاق افتاده بود ، زیرا آنها توبه نکردند: 21 «وای بر تو ، چورازین! وای بر تو ، بتصادیا! زیرا اگر کارهای قدرتمندی در صور و سدون رخ داده بود که در خود شما رخ داده بود ، مدتها پیش آنها در گونی و خاکستر توبه می کردند. 22 در نتیجه من به شما می گویم ، این برای تایر و سیدون در روز داوری بیشتر از شما قابل دوام است. 23 و تو ای کاپرونام ، آیا شاید به بهشت ​​تعالی خواهی یافت؟ به هادس خواهی آمد ، زیرا اگر کارهای قدرتمندی که در شما رخ داده بود در سودوم انجام می شد ، تا همین امروز باقی می ماند. 24 در نتیجه من به شما می گویم که برای سرزمین سودوم در روز داوری بیشتر از شما دوام خواهد داشت. "(مت 11: 20-24)

مردم سدوم شرور بودند و توسط خدا نابود شدند. با این حال ، آنها در روز قیامت زنده می شوند. مردم Chorazin و Bethsaida از نظر Sodomites شرور محسوب نمی شدند ، اما آنها به دلیل قلب سخت خود توسط عیسی بیشتر محکوم شدند. با این وجود ، آنها نیز برمی گردند.

مردم سدوم شرور به دنیا نیامده اند ، اما به دلیل محیط زندگی خود به این روش درآمده اند. به همین ترتیب ، افراد Chorazin و Bethsaida تحت تأثیر سنت های خود ، رهبران ، فشار همسالان و سایر عناصر دیگری که بر اراده آزاد و تعیین سرنوشت فرد تأثیر بی فایده دارند ، تحت تأثیر قرار گرفتند. این تأثیرات به قدری شدید است که باعث می شود آن افراد نتوانند عیسی را از جانب خدا تشخیص دهند ، حتی اگر دیدند که او هر نوع بیماری را بهبود می بخشد و حتی مردگان را زنده می کند. با این حال ، اینها یک فرصت دوم پیدا می کنند.

جهانی را تصور کنید که عاری از هرگونه تأثیر منفی باشد. جهانی را تصور کنید که در آن هیچ حضور شیطانی وجود نداشته باشد. جهانی که در آن سنت ها و تعصبات مردان از گذشته است؟ تصور کنید آزادانه فکر کنید و استدلال کنید بدون ترس از مجازات. جهانی که هیچ مرجع انسانی نمی تواند اراده خود را برای "تنظیم تفکر خود" با دیدگاه خود به شما تحمیل کند. فقط در چنین جهانی زمین بازی کاملاً یکنواخت خواهد بود. فقط در چنین جهانی همه قوانین به یک اندازه برای همه افراد اعمال می شود. در این صورت ، و فقط در آن صورت ، هرکسی این فرصت را خواهد داشت که از اراده آزاد خود استفاده کند و انتخاب کند که آیا به پدر بازگردد یا نه.

چگونه می توان به چنین محیطی پر برکت دست یافت؟ واضح است که وجود شیطان در اطراف غیرممکن است. حتی با رفتن او ، دولت های بشری این کار را غیرقابل دستیابی می کنند. بنابراین آنها نیز مجبور به رفتن هستند. در واقع ، برای عملی شدن این امر ، باید هر شکل از حکومت بشری ریشه کن شود. با این حال ، اگر قانونی وجود نداشته باشد ، هرج و مرج ایجاد می شود. قوی به زودی بر ضعیف مسلط می شود. از طرف دیگر ، هر نوع حكومتی چگونه از گفته های قدیمی جلوگیری می كند: "قدرت فساد می كند".

برای مردان این غیرممکن است ، اما هیچ چیز برای خدا غیرممکن نیست. (مت 19:26) راه حل این مسئله حدود 4,000 سال ، تا زمان مسیح ، در خفا بود. (رو 16:25 ؛ آقای 4:11 ، 12) با این وجود ، خدا قصد داشت این راه حل از همان ابتدا ایجاد شود. (مت 25:34 ؛ افس 1: 4) راه حل خداوند این بود كه یك دولت فساد ناپذیر ایجاد كند كه محیط را برای نجات همه بشریت فراهم كند. این کار با رئیس آن دولت ، عیسی مسیح آغاز شد. اگرچه او پسر یگانه فرزند خدا بود ، اما بیشتر از یک شجره خوب مورد نیاز بود. (کول 1:15 ؛ یوحنا 1:14 ، 18)

"... اگرچه پسر بود ، اما از آنچه رنج می برد اطاعت را آموخت و کامل شد ، شد la نویسنده نجات ابدی برای همه کسانی که از او اطاعت می کنند ... "(او 5: 8 ، 9 BLB)

حال ، اگر تنها چیزی که لازم بود توانایی وضع قوانین بود ، پس یک پادشاه کافی بود ، خصوصاً اگر آن پادشاه پروردگار عیسی مسیح بزرگوار بود. با این حال ، برای اطمینان از برابری انتخاب ، موارد بیشتری لازم است. علاوه بر از بین بردن فشارهای خارجی ، فشارهای داخلی نیز وجود دارد. در حالی که قدرت خداوند می تواند خسارتی را که توسط وحشتهایی مانند کودک آزاری وارد شده است ، از بین ببرد ، اما او خط را در دستکاری اختیار خود قرار می دهد. او دستکاری منفی را برطرف می کند ، اما با دستکاری خود مشکل را حل نمی کند ، حتی اگر این مسئله را مثبت ببینیم. بنابراین ، او کمک خواهد کرد ، اما مردم باید کمک را با میل خود بپذیرند. چگونه او می تواند این کار را انجام دهد؟

دو رستاخیز

کتاب مقدس از دو رستاخیز صحبت می کند ، یکی از صالحان و دیگری از ناصالحان. یکی به زندگی و دیگری به قضاوت. (اعمال 24:15 ؛ یوحنا 5:28 ، 29) اولین رستاخیز صالحان در زندگی است ، اما با یک پایان بسیار خاص.

"سپس تختهایی را دیدم و کسانی که اختیار قضاوت را بر آنها نهاده بودند بر آنها نشسته بودند. همچنین روح کسانی را که به شهادت حضرت عیسی و برای کلام خدا سر بریده شده اند ، و کسانی که این حیوان یا تصویر آن را پرستش نکرده اند و نشانه ای از آن بر پیشانی یا دست خود نگرفته اند ، دیدم. آنها زنده شدند و هزار سال با مسیح سلطنت کردند. 5بقیه مردگان زنده نشدند تا هزار سال تمام شد. این اولین معاد است. 6خوشا به حال و مقدس آن که در قیامت اول شریک است! بر مرگ دوم قدرت دیگری وجود ندارد ، اما آنها کاهنان خدا و مسیح خواهند بود و هزار سال با او سلطنت خواهند کرد. " (پاسخ 20: 4-6)

کسانی که در رستاخیز اول هستند به عنوان پادشاه حکومت خواهند کرد ، قضاوت خواهند کرد و به عنوان کشیش خدمت خواهند کرد. بالای کی؟ از آنجا که فقط دو نفر وجود دارد ، پس باید این باشد که آنها بر کسانی که افراد ناعادل را تشکیل می دهند ، حکمرانی خواهند کرد ، که به قیام قضاوت باز می گردند. (یوحنا 5:28 ، 29)

بی انصافی است اگر افراد ناعادل فقط به دلیل آنچه در این زندگی انجام داده اند مورد قضاوت قرار گیرند ، بازگردانده شوند. این به سادگی نسخه دیگری از "آموزه یک فرصتی" نجات است ، که قبلاً شاهد آن بوده ایم که خداوند را نادرست ، ناعادلانه و بی رحمانه معرفی می کند. بعلاوه ، کسانی که به طور خلاصه مورد قضاوت قرار می گیرند ، نیازی به خدمات کشیشی ندارند. با این حال این کسانی که اولین معاد را تشکیل می دهند کشیش هستند. کار آنها شامل "بهبود ملتها" است - همانطور که در مقاله بعدی خواهیم دید. (پاسخ 22: 2)

به طور خلاصه ، هدف از کار پادشاهان ، قاضیان و کشیشان در کنار و زیر نظر عیسی مسیح به عنوان پادشاه مسیحی این است که زمین بازی را تراز کنید. این افراد وظیفه دارند که به همه انسانها فرصت نجات عادلانه و برابر را بدهند که اکنون به دلیل نابرابریهای موجود در سیستم فعلی از آنها سلب شده است.

این افراد صالح چه کسانی هستند؟

فرزندان خدا

رومیان 8: 19-23 در مورد فرزندان خدا صحبت می کند. آشکار کردن این موارد چیزی است که خلقت (بشر با خدا بیگانه شده) در انتظار آن بوده است. از طریق این پسران خدا ، بقیه بشریت (خلقت) نیز آزاد خواهند شد و از همان آزادی شکوهمندی برخوردار هستند که در حال حاضر میراث پسران خدا از طریق مسیح است.

"... كه خود آفرينش از بند فساد آزاد شده و آزادي جلال فرزندان خدا را بدست خواهد آورد." (Ro 8:21 ESV)

عیسی آمد تا فرزندان خدا را جمع کند. تبلیغ بشارت پادشاهی درباره نجات فوری بشریت نیست. این آموزه نجات فقط یک فرصت نیست. با تبلیغ بشارت ، عیسی "برگزیدگان" را جمع می کند. اینها فرزندان خدا هستند که بقیه انسان ها را می توان به وسیله آنها نجات داد.

قدرت و اقتدار بزرگی به چنین افرادی داده خواهد شد ، بنابراین باید فساد ناپذیر باشند. اگر پسر بی گناه خدا مجبور بود کمال (او 5: 8 ، 9) ، نتیجه می شود که متولدین گناه نیز باید آزمایش و کامل شوند قبل از اینکه چنین مسئولیت عالی به آنها داده شود. چقدر قابل توجه است که یهوه می تواند چنین اطمینان را روی انسانهای ناقص سرمایه گذاری کند!

 "دانستن این که شما این کار را می کنید کیفیت ایمان خود را آزمایش کرد استقامت تولید می کند. 4 اما بگذارید استقامت کار آن را به اتمام برساند ، تا از همه لحاظ کامل و سالم باشید و چیزی کم نداشته باشید. " (یعقوب 1: 3 ، 4)

"به همین دلیل شما بسیار شاد می شوید ، اگرچه برای مدت کوتاهی ، اگر لازم باشد ، شما از آزمایش های مختلف ناراحت شده اید ، 7 برای اینکه کیفیت آزمایش شده ایمان شمابا ارزش بسیار بیشتر از طلایی که علی رغم آزمایش توسط آتش می رود ، ممکن است دلیلی برای ستایش و شکوه و افتخار در ظهور عیسی مسیح پیدا شود. " (1Pe 1: 6 ، 7)

در طول تاریخ ، افراد نادری بوده اند که با وجود همه موانعی که شیطان و دنیای او بر سر راه آنها قرار داده اند ، توانسته اند به خدا ایمان داشته باشند. این افراد غالباً با انجام خیلی کم ، ایمان زیادی نشان داده اند. آنها نیازی به امیدی که به وضوح گفته شده نیست ، ندارند. ایمان آنها بر اساس اعتقاد به خیر و عشق خداوند بود. این بیش از اندازه کافی بود که آنها بتوانند همه نوع مصیبت و آزار و شکنجه را تحمل کنند. دنیا لیاقت چنین افرادی را نداشت و همچنان لیاقت آنها را ندارد. (او 11: 1-37 ؛ او 11:38)

آیا خداوند ناعادلانه است که فقط افرادی با چنین ایمان فوق العاده ای شایسته ارزیابی می شوند؟

خوب ، آیا این بی انصافی است که انسان ها توانایی های مشابه فرشتگان را ندارند؟ آیا این بی انصافی است که فرشتگان نمی توانند مثل بشر تولید مثل کنند؟ آیا این بی انصافی است که زن و مرد متفاوت هستند و تا حدودی نقش های مختلفی در زندگی دارند؟ یا ما ایده انصاف را در مواردی که مربوط به آن نیست ، به کار می بریم؟

آیا انصاف در شرایطی که به همه پیشنهاد یکسانی ارائه شده است عمل نمی کند؟ از طریق والدین اصلی ما به همه انسانها این فرصت داده شد که فرزندان خدا را با ارثی که شامل زندگی ابدی است ، بنامند. به همه انسانها نیز اراده آزاد داده شد. بنابراین برای انصاف واقعی ، خداوند باید به همه انسانها فرصتی برابر برای اراده آزاد خود در انتخاب اینکه فرزندان او بشوند یا وارث زندگی جاویدان باشند ، ارائه دهد. وسیله ای که یاهو به آن هدف دست می یابد خارج از بحث انصاف است. او موسی را برای آزادی قوم اسرائیل برگزید. آیا این نسبت به بقیه هموطنانش ناعادلانه بود؟ یا به خواهر و برادرهایش مثل هارون یا میریام یا کورا؟ آنها در یک لحظه چنین فکری کردند ، اما درست قرار گرفتند ، زیرا خدا حق دارد مرد (یا زن) مناسب را برای شغل انتخاب کند.

در مورد برگزیدگانش ، فرزندان خدا ، او بر اساس ایمان انتخاب می کند. این کیفیت آزمایش شده قلب را تا حدی پالایش می کند که بتواند حتی گناهکاران را صالح اعلام کند و قدرت حکومت با مسیح را برای آنها سرمایه گذاری کند. این یک چیز قابل توجه است.

ایمان همان اعتقاد نیست. برخی ادعا می کنند که همه کارهایی که خداوند باید انجام دهد تا مردم معتقد باشند این است که خود را نشان دهد و همه تردیدها را برطرف کند. اینطور نیست! به عنوان مثال ، او خود را از طریق ده آفت ، فراق دریای سرخ ، و مظاهر هیجان انگیز حضور خود در کوه سینا ، آشکار کرد ، اما در پایه آن کوه ، مردم او هنوز بی ایمان بودند و گوساله طلایی را پرستش می کردند. اعتقاد باعث تغییر معنادار در نگرش و مسیر زندگی فرد نمی شود. ایمان می کند! در واقع ، حتی فرشتگانی که در محضر خدا وجود داشتند ، علیه او قیام کردند. (یعقوب 2:19 ؛ پاسخ 12: 4 ؛ ایوب 1: 6) ایمان واقعی کالایی نادر است. (2 ث 3: 2) با این وجود ، خدا مهربان است. او محدودیت های ما را می داند. او می داند که صرفاً آشکار کردن خود در زمان مناسب منجر به تحمل تبدیل جمعی نمی شود. برای اکثر بشریت ، موارد بیشتری لازم است و فرزندان خدا آن را تأمین می کنند.

با این حال، قبل از اینکه بتوانیم به آن بپردازیم، باید به مسئله آرماگدون بپردازیم. این آموزه کتاب مقدس به قدری توسط ادیان جهان نادرست معرفی شده است که مانع بزرگی برای درک ما از رحمت و محبت خداوند است. بنابراین، این موضوع در مقاله بعدی خواهد بود.

مرا به مقاله بعدی این مجموعه برسانید

________________________________________________

[I] ارائه های مختلفی برای چهار ضلعی (YHWH یا JHVH) به انگلیسی. خیلی ها لطف می کنند یهوه روی خداوند، در حالی که دیگران هنوز ارائه متفاوت را ترجیح می دهند. در ذهن برخی ، استفاده از یهوه دلالت بر وابستگی به شاهدان یهوه به دلیل ارتباط صد ساله آنها با این نام الهی و ترویج آن دارد. با این حال ، استفاده از یهوه می توان صدها سال پیش جستجو کرد و یکی از چندین تفسیر معتبر و رایج است. در اصل ، تلفظ "J" در انگلیسی به عبری "Y" نزدیکتر بود ، اما در زمان مدرن از یک صدای بی صدا به یک صدای خنده دار تغییر یافته است. بنابراین دیگر نزدیکترین تلفظ به اصل در ذهن اکثر دانشمندان عبری نیست. همانطور که گفته شد ، احساس نویسنده این است که تلفظ دقیق Tetragrammaton در حال حاضر غیرممکن است و نباید آن را از اهمیت بالایی برخوردار کرد. آنچه مهم است این است که ما هنگام تعلیم دیگران از نام خدا استفاده کنیم ، زیرا نام او شخصیت و شخصیت او را نشان می دهد. هنوز هم از آن زمان خداوند به نظر می رسد که به نسخه اصلی نزدیکتر باشد ، من در ادامه این مقاله آن را انتخاب می کنم. با این حال ، هنگام نوشتن به طور خاص برای شاهدان یهوه ، من به استفاده ادامه می دهم یهوه با در نظر گرفتن مثال پل. (2 Co 9: 19-23)

[II] گرچه اعتقاد ما این نیست که جهنم مکانی واقعی است که خداوند انسانهای شریر را به طور ابدی شکنجه می کند ، اما نمی توان از این مقاله تجزیه و تحلیل دقیق کرد. موارد زیادی در اینترنت وجود دارد که نشان می دهد این آموزش است سرچشمه می گیرد از زمانی که پدران کلیسا با استفاده مصور عیسی از ازدواج کردند دره هینوم با عقاید مشرکین باستان در دنیای زیر عذاب آور تحت سلطه شیطان. با این حال ، برای انصاف نسبت به کسانی که به این آموزه اعتقاد دارند ، مقاله بعدی ما دلایلی را توضیح می دهد که بر اساس آنها اعتقاد ما بر غلط بودن این آموزه است.

[III] "آرماگدون قریب الوقوع است." - آنتونی موریس ، عضو GB ، در آخرین سخنرانی در کنوانسیون منطقه ای 2017.

[IV] "برای دریافت زندگی ابدی در بهشت ​​زمینی ، باید آن سازمان را شناسایی کنیم و به عنوان بخشی از آن به خدا خدمت کنیم." (w83 02/15/12 ص XNUMX)

[V] گفتن "اختراع" دقیق است زیرا هیچ یک از این آموزه ها را نمی توان در کتاب مقدس یافت ، بلکه از اساطیر یا گمانه زنی های انسان ناشی می شود.

[ششم] این آموزش غیرمکتبی است. اگر کسی مخالف است ، لطفاً کتاب مقدس را که ثابت می کند با استفاده از بخش نظر در زیر این مقاله ارائه دهید.

[هفتم] اوضاع و احوالی که بین یهوه و شیطان بر سر یکپارچگی ایوب به وجود آمد ، نشان می دهد که بیش از صرف نجات بشریت در این امر دخیل بوده است.

Meleti Vivlon

مقالات Meleti Vivlon.
    5
    0
    لطفا نظرات خود را دوست دارم ، لطفاً نظر دهید.x